eitaa logo
حسینیه هنر اراک
199 دنبال‌کننده
252 عکس
38 ویدیو
0 فایل
روابط عمومی: @sedali118 مدیریت حسینیه هنر: @Mojtaba92_403
مشاهده در ایتا
دانلود
📌مثل پسر خودم 🔸سن و سالی ازش گذشته است. با این حال، مراسم یادبود شب اول مصلی را از دست نداده. گویا آمده تا دل سبک کند. صدایش پر از غم است. با ناله می گوید: آقای خیلی خوب بود. تو همه چی به ما کمک کرد. خیلی از شهرستان‌ها رو رفت. خیلی به کمک کرد. همه کاری برامون کرد. خیلی با دولت‌های قبلی فرق داشت. این یکی خوب بود که اینم اینطوری شد. 🔸من بچۀ مریض اعصاب و روان دارم در این دولت، خیلی بهمون کمک شد؛ مستمری‌ها رو بیشتر کرده بود. ما از همون وقتی که خادم امام‌رضا بود می‌شناختیمش. آقای رو از چند سال پیش، انتخابش کرده بودیم. از همون اول بهش رای داده بودیم ولی خب اینطوری شد. 🔸 مسجد بودم که شنیدم بالگرد ایشون، گم شده. با ناراحتی شب رو سر کردم. صبح که پا شدم تلویزیونو روشن کردم. دخترم گفت: بابا اینطوری شده. وقتی شنیدم انگار قلبم ایستاد. خدا صبر بده به خانواده‌شون. آنقدر ناراحتم که انگار پسر خودمو از دست دادم. از دیروز فقط گریه کردم. دیگه چیکار می تونم بکنم؟ ناراحتم ولی خب خیالمون راحته که آدم‌های خوب، همیشه هستن. 🔸این همه شهیدشدن مثل آقای مثل شهید بعد جانشین اومده براشون. ان‌شاءالله یه جانشین خوب هم برای آقای بیاد. خدا کند دست امام‌زمان(عج) و دست رهبری بالا سرمون باشه...‌ . ✍️ ز.قربانی 🆔@hoseiniyehonar_arak
📌قسمت چهارده 🔸با بچه‌های در مسیر تشییع بودیم. از زن و مرد گرفته تا پیر و جوان به صحنه آمده بودند؛ خیلی‌ها هم با خانواده. مادرهایی که کالسکه به‌دست در جمعیت حرکت می‌کردند، کم نبودند. 🔸دیدن این آدم‌ها و ثبت تصاویرشان، گفتنی‌های زیادی داشت که در قاب دوربین و فرصت کوتاه گفت‌وگوی ما جا نمی‌گرفت. ما هم در جمعیت، شعار می‌دادیم و هم‌قدم مردم شده بویم. در این بین، دخترکی با لباس و روسری صورتی، توجهم را جلب کرد.چشم‌های پاکش می‌درخشید و عکس در دستش بود. 🔸جلو رفتم و خواستم خودش را معرفی و برایمان صحبت کند: من هلما ایزدی؛ اهل قم هستم. بعد از شنیدن خبر سقوط بالگرد، تسبیح دستم گرفتم و دعا کردم که آقای رئیسی پیدا شود. حس و حال بدی داشتم، وقتی گفتند شهید شده که دیگر حالم بدتر هم شد. وقتی اسم آقای رئیسی می‌آید یاد و اش می‌فتم. به عشق رهبر و آقای رئیسی برای تشیع آمده‌ام. ادامه دارد... ای مالک! به مردم و دوست‌داشتن آن‌ها و لطف در حق ایشان را شعار دل خود ساز. ای مالک!  ستون دین و انبوهی مسلمانان و ساز و برگ در برابر دشمنان، عامه هستند، پس، باید توجه تو به آنان بیشتر و میل تو به ایشان افزونتر باشد. 📝نامه حضرت امیر به مالک‌اشتر 🆔@hoseiniyehonar_arak
📌مادر است دیگر 🔸روستای فارسیجان خوش آب و هواست. مسجدش هم به‌نسبت، حیاط بزرگ و سرسبزی دارد. خانم‌هایی که لباس مشکی پوشیده‌اند، مدام این طرف و آن طرف، دنبال کاری می‌روند. صدای واحسینا واحسینای مداح از داخل مسجد شنیده می‌شود. 🔸به پیرزنی که با چادر مشکی‌اش رو گرفته، نزدیک می‌شوم تا با او صحبت کنم. می‌گوید: تو مسجد برا آقا مراسم گرفتیم.براش صلوات می‌فرستیم و فاتحه می‌خونیم. خدا رحمتش کنه؛ روحش شاد. 🔸خونه کار داشتم ولی باید میومدم. هرکس تو راه خدا بشه، برام مثل بچه پسر میشه. خدا اونی رو شهید می‌کنه که برای خود خدا کار کنه. کاشکی منم شهید بشم... . 🔸از روز حادثه می‌پرسم. می‌گوید: اون روزی که این اتفاق افتاد، من و حاجی تا صبح ناراحت بودیم و نخوابیدیم. زیارت عاشورا خوندیم، امن‌یجیب خوندیم. دعا کردیم که خدایا به حق محمد‌و‌آل‌محمد همشون سالم باشن. 🔸تا صبح رادیو بالای سر من و حاجی روشن بود. ساعت حدود هشت صبح دخترم از تهران زنگ زد که مادر! آقای به رحمت خدا رفت. 🔸حاجی که تا شنید، انگار داشت منفجر می‌شد. بهش گفتم انقدر خودتو اذیت نکن. اونم رفته پیش خدا، رفته پیش امام‌رضا(ع). شب تولد امام‌رضا(ع) بوده. انقدر اینطوری نکن. 🔸برای انتخابات، بچه‌هام گفتن مادر این خوبه، بهش رأی بده. اونا می‌شناختنش. بچه‌هام همه باخدان، با ایمانن و خداشناسن. ما هم گفتیم باشه. 🔸از کارهاش خبر داشتیم. تو تلویزیون، می‌دیدیم که چقدر به رسیدگی می‌کنه. چقدر حقوق‌ کارگرها رو زیاد کرد. اونی که بخواد به و به این خدمت کنه خوبه. این دفعه هم باید به همچین کسی رأی بدیم. 🆔@hoseiniyehonar_arak
حسینیه هنر اراک
📌قسمت پانزده 🔸لحظه‌به‌لحظه، جمعیت در حال اضافه‌شدن بود. خیلی‌ها هپکو را می‌شناختند و می‌خواستند با شعارش عکس بیندارند. بعد از عکس‌ها مردی را دیدیم که ناراحتی در چهره‌اش نمایان بود.از او خواستیم برایمان از حس و حالش صحبت کند. پذیرفت و شروع کرد: اکبر شاهرخی هستم و از اراک آمده‌ام. راستش خبر را که از رادیو شنیدیم، هم خودم و هم همۀ همکارانم ناراحت شدیم. نگرانی خاصی داشتیم تا فردا صبح که خبر شهادت رسید. 🔸خبر خیلی سختی بود. آقای و همکارانش واقعاً برای مردم کار کردند. بودند و توی جا داشتند. واقعاً برای و ملت و کل و بود. واقعی بود. کسی که واقعاً شب و روز نداشت. واسهٔ قشر و قشر خیلی کار کرد. واقعًا کارخانهٔ هپکو را آقای نجات داد که الآن هم پرچم آن را داخل جمعیت می‌بینید. 🔸خبر شهادتش برایم خیلی سخت بود. با خودم گفتم مشهد و تهران که نمی‌توانم بروم، حداقل قم را بروم. کمترین وظیفه‌ام این بود که از شهر خودمان بیایم اینجا. حرفم این است که انشاالله رئیس‌جمهور بعدی، بتواند راه آقای رئیسی را ادامه دهند. 🔸ما هم تشکر کردیم و به راه خودمان ادامه دادیم. ادامه دارد... . 🔻ای مالک! از شتاب‌کردن در کارها پیش از رسیدن زمان آن‌ها بپرهیز و نیز، از سستی در انجام‌دادن کاری که زمان آن فرا رسیده و از لجاجت و اصرار در کاری که سررشته‌اش ناپیدا بود و از سستی‌کردن در کارها، هنگامی که راه‌رسیدن به هدف باز و روشن است، حذر نمای. پس هر چیز را به جای خود بنه و هر کار را به هنگامش به انجام رسان. 📝نامه حضرت امیر با مالک‌اشتر 🆔@hoseiniyehonar_arak
📌 محصولش را ندید 🔸هم کشاورز است و هم مغازۀ کوچکی دارد و کاسبی می‌کند. می‌گوید: این وقت سال، ما می‌ریم روستا کشاورزی؛ صبح می‌ریم، شب بر می‌گردیم. اون شب که از روستا برگشتیم، تازه متوجه خبر شهادت شدیم. 🔸اولش ما هم مثل بقیۀ مردم متأسف شدیم. بالاخره یک اتفاق عمومی بود و به همۀ ما مربوط می‌شد. به‌همین‌خاطر، عموم مردم رو درگیر کرد. شوکی به کشور وارد شد. مثل وقتی که یک نفر تو خانواده از بین می‌ره و اعضای اون خانواده تا مدتی تو شوک هستن. 🔸حالا اتفاقیه که افتاده. کشور هم که راکد نمی‌مونه، بالاخره کارها گردش می‌کنه. کارهای کشور بین همه تقسیم شده. چون بالاخره قانون داریم.ولی خب کار ایشون نیمه‌کاره موند و به چهار سال نرسید. 🔸یه کشاورز وقتی یه چیزی می‌کاره زمانی که محصول به دست میاد، تازه نتیجۀ کارشو می‌بینه. چیزی هم که تو این سه سال اتفاق افتاده رو حالا از این به بعد می تونیم نتیجه‌اش و ببینیم. 🔸گرونی و مشکلات از اول بوده، حالا هم هست. این‌ها از دولت‌های قبلی روی هم تلنبار شده، به این دولت هم رسیده. دولت این چند سال مشغول جمع‌کردن خرابکاری‌های گذشته بود. خب این هم زمان‌بره. 🔸خوبیش این بود که آقای ، آدم سیاسی‌بازی نبود‌. خوب بود. بیشتر تو مردم رفت‌وآمد داشت. بود. به فکر بود... 🆔@hoseiniyehonar_arak
📌قسمت شانزده 🔸کمی جلوتر پسر بچه‌ای را دیدم که مثل همه، لباس سیاه پوشیده بود، پوستری از آقای هم در دست داشت. از او خواستیم برایمان کمی صحبت کند. مشتاقانه پذیرفت و شروع کرد: امیرعلی صادقی‌نژاد هستم اهل قم. وقتی خبر را شنیدم، دعا کردم که سالم باشند. برای من، آدم خیلی مهمی بود. قرار بود برای قم خیلی کارها انجام بدهد. 🔸وقتی گفتند شده یه کم گریه کردم. بعد گوشه‌های تلویزیون سیاه شد و تصاویر خیلی زیادی از آقای رئیسی و که شهید شدند را نشان می‌داد. وقتی تلویزیون، تاریخ مراسم تشیع قم را اعلام کرد من گفتم باید بروم. الآن هم آمدم تا برای آخرین دفعه او را ببینم. 🔸صحبتش که تمام شد، همقدم با جمعیت به جلو حرکت کردیم. از این همه دلدادگی متحیر بودیم. چطور می‌شود در این همه دل جا شد! مردم منتظر پیکرها بودند. گاهی شعار می‌دادند و گاهی صدای مداحی به گوش می‌رسید. ادامه دارد... . 🆔@hoseiniyehonar_arak
📌 قربان امام‌رضا(ع) 🔸یک دستۀ عزاداری به سمت امامزاده عبدالله و آمنه خاتون شروع به حرکت کرده بود. مداح با تمام توانش از امام‌رضا(ع) می‌خواند. خانمی سن‌بالا که به‌سختی خودش را به جمعیت رسانده بود، جلو آمد و با گریه شروع کرد به حرف‌زدن: خونه‌مون کشتارگاهه. از اونجا تند‌تند، پیاده اومدم تا خودمو برسونم به هیئت. 🔸خیلی گرفتارم. دیروز دادگاه داشتم ولی نتونستم بمونم. انگار داشتم دیوونه می‌شدم از ناراحتی. هی گریه می‌کردم. دیگه اصلاً نتونستم حرف بزنم. اونام گفتن، خانم حالت خوب نیست؛ برو بعداً بیا. 🔸اومدم خونه، دخترم گفت چی شده؟ گفتم نمی‌دونم انگار دارم دیوونه می‌شم. خیلی دوست داشتم؛ چون خادم امام‌رضا(ع) بود. فدای (ع) بشم الهی. دفعه قبل با دخترم با هم مشهد بودیم‌. سالی چندبار حتماً میرم زیارت. 🔸آقای خیلی رو دوست داشت. خیلی رو دوست داشت. خوشحال بودم. راضی بودم ازش از بس به فکر مردم بود. لب آب‌ها، ساحل‌ها رو آزاد کرد. به فکر همه چیز بود. حالا فقط یکسره می‌زنم به سینه‌ام و گریه می‌کنم. 🆔@hoseiniyehonar_arak
حسینیه هنر اراک
📌 یادگاری در ساروق 🔸بیرون بودم که یکی از بچه‌هایم تلفن زد و گفت:« بابا! بزن شبکه خبرو نگاه کن». وقتی نگاه کردم، دیدم شبکۀ خبر زیرنویس کرده که برای و یک فرود سخت در سفر آذربایجان رخ داده. از آن لحظه، خیلی نگران شدیم و خیلی دعا کردیم. 🔸به‌عنوان امام جماعت مسجد حضرت ابوالفضل(ع) در ساروق همه را همراه کردم و باهم داخل مسجد برای ریاست محترم جمهور و همراهان‌شان دعا کردیم. آن شب ما از ناراحتی خوابمان نمی‌برد. پای تلویزیون منتظر بودیم تا خبر خوشحال کننده‌ای بشنویم، اما صبح بود که آن خبر تلخ را شنیدیم و آن اتفاق منجر به شهادت ایشان و همراهانشان شد. 🔸ما همیشه از اخبار، پیگیر کارهای دولت بودیم. در سفر آقای به استان مرکزی، خیلی تلاش کردیم که ایشان، حضوری امامزادگان 72 تن ساروق را زیارت کنند که متأسفانه نشد. راجع‌به این امامزادگان ما مکاتباتی با ایشان داشتیم. آقای رئیسی هم اعتباری پانزده میلیاردی برای اماکن مختلف امامزاده تصویب کردند که دو میلیارد آن دریافت و بابت امامزاده هزینه شده. 🔸بنده 25ساله که متولی و مدیر داخلی امامزاده 72تن ساروق هستم. در دولت‌های قبل به این شدت، نظر لطف نداشتند درصورتی‌که مقام معظم رهبری، بارها گفته بودند که باید به این امامزاده‌ها توجه بشود. زمانی هم که خودشان، سال 82 تشریف آوردند اینجا ما درخواست اعتبار کردیم و با آن توانستیم حسینیه‌ای بسازیم که سه مزار را به یکدیگر وصل کند و الآن این حسینیه، سرپناه زائران است. 🔸آقای یک انسان و بودند که به خدمت به کشور و نظام، علاقه داشت. باقی دولت‌ها، خیلی این‌طور نبودند. این دولت از دولت‌های دیگر بسیار متفاوت بود؛ هم از نظر دیپلماسی و هم ازنظر فعالیت‌های اقتصادی، اشتغال و ازدواج برای جوانان. 🔸بعضی از مردم، گاهاً بی‌انصافی می‌کنند. ما در استان و در شاهد کارهایی که کردند هستیم. ایشان را ایجاد کردند و انجام دادند که بعداً خودش را نشان خواهد داد. 🆔@hoseiniyehonar_arak
📌قسمت هجده 🔸گفتم: آقای کریمی ادامه بدهیم؟ صدایش را صاف کرد وگفت: ، هنر مردان خداست؛ چه مردانی! شهادت 8 نفر در روز تولد هشتمین امام آسمانِ ولایت، واقعاً لیاقت می‌خواهد. خب آقای ، و بود. وزیر امور خارجه‌‎مان هم عالی بود؛ چه دستاوردهایی بزرگی به‌دست آورد. 🔸شما در دیدید که در ژاپن، روز قدس برقرار شد. در هند، در دهلی‌نو، روز قدس برگزار شد. آیا همان نشد که امام فرمود: روز قدس، یوم‌الله است؛ روز قدس، روز است، روز قدس، روز تمام دنیاست. یعنی انقلاب ما به تمام دنیا صادر شد و یک چنین ، یک چنین این بستر و این شرایط را فراهم آوردند. اینها دستاوردند. 🔸امیدوارم بعدی هم گوش به دهان مقام‌معظم‌رهبری باشد. سلیمانی فرمود: والله والله والله رمز عاقبت‌ به‌خیری در دو چیز است: اول تعیین موضع با ؛ یعنی جمهوری اسلامی را بپسندی و بدانی که تمام حرم جمهوری اسلامی است. 🔸دوم گوش به دهان این حکیم فرزانه و ناخدای این کشتی جمهوری اسلامی باشید. اگر این حرم نباشد، دیگر حرمی نخواهد ماند، تمام حرم جمهوری اسلامی است و نگهبان حرم، حضرت آقاست. همه باید گوش به فرمان حضرت آقا باشیم. ادامه دارد.. 🆔@hoseiniyehonar_arak
حسینیه هنر اراک
📌قسمت بیست 🔸خواستم خودش را معرفی کند و برایمان از آقای و اتفاقات این چند روز بگوید: علیرضا الوندی هستم از شهرستان تویسرکان؛ استان همدان. الان که داشتیم به قم می‌آمدیم به رفیقم گفتم، ما یک جورایی یتیم شدیم. اگر ایران را یک خانواده در‌نظر بگیریم، ، پدر خانواده می‌شود. آمده‌ایم در مجلس ختم پدرمان. 🔸آن شب، خبر سقوط بالگرد را در راه باشگاه توی کوچه شنیدم. در باشگاه هم بچه‌ها گفتند، اما خیلی قضیه جدی نبود. شبش داشتم تلویزیون نگاه می‌کردم که برایم جدی‌تر شد و یک جورایی آدم حدس می‌زد که شهید شده باشه. صبح زود که خبر رسمی اعلام شد، شاید برایم بدترین خبر بعد از 13 دیماه ۱۳۹۸ بود؛ بدترین خبر، بعد از . آقای رئیسی یک انسان کاملاً بود. شهادت‌گونه زندگی کرد و شهید شد. اَدا درنمی‌آورد، خودش بود. 🔸من کلاً سه نفر را در زندگیم قبول داشتم و دارم. اول مقام معظم که انشالله همیشه سایه‌اش بالای سرمان باشد. بعد سلیمانی بود. سومی هم آقای رئیسی. دو نفرشان را تا الآن از دست دادیم؛ انشالله سایۀ رهبرمان همیشه بالای سرمان باشد. 🔸آقای رئیسی، داشت. حاج‌حسین یکتا حرف قشنگی می‌زند؛ می‌گفت: در انجام‌دادن کار اجتماعی، بعضی‌ها فامیلی‌شان، گاهینی است یعنی گاهی هستند و گاهی نیستند. بعضیا فامیلی‌شان دائمی است. اینها دغدغۀ کار اجتماعی دارند. به نظر من آقای در این کار بود و داشت. همین دغدغه باعث می‌شد که شب و روز نداشته باشد و خب بعد از شهادتش خیلی‌ها فهمدیدند که چه گوهری را از دست دادند. 🔸ما در کتاب‌ها خوانده بودیم راجع‌به شهید و و ، خوانده بودیم. فکر می‌کردم این‌ها در کتاب‌هاست و دیگر در نسل ما نیستند ولی وقتی امثال آقای را دیدم. او من را یاد شهدای انقلاب می‌انداخت، شهدای جنگ تحمیلی، همچین شخصیتی بودند. 🔸الآن دیگر آقای رئیسی شد. خدا کند، یکی بیاید که مثل آقای رئیسی باشد.باید ببینیم چه شاخصه‌هایی داشت و چه ویژگی‌هایی داشت. و کسی را انتخاب کنیم که به آن شاخصه‌ها و ویژگی‌ها نزدیک باشد. رأی ما کسی است که و را باهم داشته باشد. 🆔@hoseiniyehonar_arak
📌همچون پدر 🔸ما توی نونوایی بودیم. همیشه اینجا تلویزیون روشنه. وقتی شنیدیم که هلیکوپتر سقوط کرده، دعا کردیم که طوریش نشده باشه. من اینجا آیت‌الکرسی می‌خوندم براش. تو نونوایی اخبار رو از تلویزیون دنبال می‌کردم. وقتی خبر شهادت رو شنیدم، خیلی ناراحت شدم. خبر شهادت رو من به خانواده دادم. تا بهشون گفتم، شروع کردن به گریه‌کردن، خیلی ناراحت‌شدن انگار که باباشون مرده! 🔸زمان انتخابات بهش رأی داده بودیم. زمان انتخابات مسجد که می‌رفتیم یه حاج‌آقایی داشتیم که برامون درباره انتخابات صحبت می‌کرد. اون بهمون گفت که آقای خیلی آدم خوبیه؛ الحق‌والانصاف هم بود. 🔸واقعاً خیلی زحمت کشید. رو می‌دونست. رئیس‌جمهورهای دیگه، فقط رئیس شده بودن و هیچ خبری دیگه نبود. رئیسی همه‌جا می‌رفت و سرکشی می‌کرد، همه مردم از دستش راضی بودن. اینجور آدمایی کم پیدا میشن. ✍🏻 روایتی از یک نانوا ای مالک! بهترین چیزی که حسن‌ظن والی را نسبت به مردمش سبب می‌شود، والی و رنج آنان است. تو باید در این‌باره چنان باشی که حسن‌ظن مردم برای تو فراهم آید. زیرا حسن‌ظن آنان، رنج بسیاری را از تو دور می‌سازد. بخشی از نامه امیرالمومنین به مالک‌اشتر 🆔@hoseiniyehonar_arak
حسینیه هنر اراک
📌قسمت بیست و یک 🔸از آقای الوندی جدا شدیم. باتری رکوردر را عوض می‌‌کردم که صدای گریۀ مردی به گوشم رسید. بی‌قرار گریه می‌کرد و زیرلب چیزهایی می‌گفت، جلو رفتیم و تصویرش در قاب دوربین ما جا گرفت. مرد با بغض شروع به صحبت کرد: انالله و اناالیه راجعون؛ شهادت دکتر رئیسی و همراهانش را به پیشگاه آقا و مقام معظم و ملت شریف تسلیت عرض می‌کنم. 🔸 بنده فتح‌الله عباسی اهل همین‌جا و ساکن قم، پردیسان هستم. در خانه بودم و خبر سقوط و شهادتش را از تلویزیون شنیدم از آن روز تا حالا... . گریه امانش نمی‌داد، نفس بلندی کشید و ادامه داد: تا صبح هم پای تلویزیون بودم برای پیداکردن هلی‌کوپتر آقای ... . اشکش را با کف دست پاک کرد و گفت: وقتی عزیزی را از دست می‌دهید چه احساسی دارید؟ احساس ناراحتی، تأسف و تأثر. اسمش که می‌آید یاد ، ، و شبانه‌روزیش می‌افتم. 🔸شما فکر می‌کنید آقای رئیسی که در آسایش بود؟! حتی بیرون از اتاقش در خطر جدی و جانی قرار داشت. بعضی‌ها فکر می‌کنن وقتی در جایگاهی هستند، راحتند اما بدترین و سخت‌ترین شغل منسب است زیرا کار شبانه‌روزی است. هر کسی یک لقمه نان می‌خورد، شب سرش را می‌گذارد می‌خوابد ولی اینها دائما تلاش می‌کردند. آقای رئیسی از زمانی که آمد، چند طرح و چند کارخانه‌ را که از کار افتاده بودند راه انداخت. همه ملت شاهدند! 🔸باز هم به گریه می‌افتد. پرسیدیم چرا مراسم تشیع آمدی؟ گفت: چرا نیایم؟ همه ملت آمده‌اند. رئیس جمهورهای بعدی هم باید از او یاد بگیرند. و را یاد بگیرند، را، را، را یاد بگیرند. مسئولینی که می‌آیند حرف می‌زنند باید روی قول‌شان، بایستند؛ ایشان ایستادند، خدا او را رحمت کند. ادامه دارد... 🆔@hoseiniyehonar_arak