eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
44.9هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
349 ویدیو
28 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
تکه گاهم فقط امامِ رضاست جان پناهم فقط امامِ رضاست اشک و آهم فقط امامِ رضاست مهر و ماهم فقط امامِ رضاست السلام ای تمام تاب و تبم نام تو هر دقیقه روی لبم برکت خاک کشورم حَرمت تکیه گاه و پناه من علمت دلخوشم به عنایت و کرمت ای به قربان خاک هر قدمت روزی من به دست لطف شماست حاجتم کوچه‌های کرب و بلاست کیمیا،خاکِ زیر پای شما مؤمنم،مؤمنِ خدای شما تا قیامت منم گدای شما همه‌ی هستی‌ام فدای شما سجده‌گاه تو کهکشان خدا مُهر تو مهر آسمان خدا من کی‌ام؟از شما قلم بزنم قلم از صاحبُ النِّعَم بزنم آرزو دارم از تو دم بزنم وسط صحن تو قدم بزنم شور و سرمستی‌ام امامِ رئوف یار بی دستی‌ام امامِ رئوف شاعر: @hosenih
این روزها که عاشقم و شاعرت شدم شاید مسافر حرم خاطرت شدم چندین تنور واژه لبم پُخت کرده است حتماً کنار آتش دل، شاطرت شدم چیزی نداشتم که کنم عرضه بر شما وام از خودت گرفته ام و تاجرت شدم مثل گدای سادهء دور و بر حرم من هم دخیل دست دل عابرت شدم هیئت بهانه است من احساس می کنم تحت لوای بیرقتان، زائرت شدم الحق به خال تو زده آهوی شعر من یعنی شکار چشم دل ماهرت شدم آئینه ها به گرد نگاهت نمی رسند خورشیدها به چهره ماهت نمی رسند من شعر را بخاطر مرقد سروده ام آقا ببخش خوب و یا بد سروده ام دور و بر حرم غزلم پرسه می زند مثل کبوتر تو ز گنبد سروده ام این بیت را میان نماز زیارتم وقتی که اشک عشق درآمد سروده ام طوف ضریح چشم شما را به رغم ناز از هفت باغ آینه تا صد سروده ام از بسکه در هوای تو در رفت و آمدم امشب بهشت را شب مشهد سروده ام تا آنکه یک نگاه کنی بر نداری ام بیعانه نزد چشم تو باشد سروده ام گلدسته های صحن نیازم شکسته اند در بارگاه تو نشود رد سروده ام       مستم در این غزل، سرنخ دست چشم توست  با دل، قرار من سر بن بست چشم توست دارد دلم طواف مزار تو را هوس مُردم، به داد بغض فقیرانه ام برس وقتی که دورم از حرمت بُهت می زنم مثل کبوتری که دلش مانده در قفس تاریخ شمسی لب من می رسد به تو قبل از هزار قرن و پس از هشتمین نفس آقا اگر شما غم من را نداشتی این بینوا به زیر سر خود نداشت کس بین رواق های نگاه تو گم شدم آن گنبدی که برده دلم را کجاست پس؟ از بس که نور، محو زلالی روی توست خورشید، نارسیده به تو می شود عدس زیر زبان من کرمت مزّه کرده است مزمزّه می کنم غزلی می شوم ملس این زندگی، قشنگی لبخندهای توست ترکیبِ بند بند من از بندهای توست آجر شدند از نفست خشتِ خام ها یعنی که پخته اند زتو ناتمام ها از شهردار عشق، تراکم گرفته اند بهر حضور در حرمت ازدحام ها  آقا به شوق دیدن صحنت ستاره ها هرشام می روند لب پشت بام ها یک عمر می شود بسرایند تا ابد مشدی گری چشم تو را بامرام ها بی تو به آستانه دریا نمی رسند جریان رودهای زلال سلام ها در دادگاه لطف شما تبرئه شدند ایرادهای فنی شعر- اتهام ها- چشمم به وام مهر رضا هست گرچه، ای داراترین امام میان امام ها خود را به راه ماندهءتان فرض میکنم صدها کنایه از لبتان قرض میکنم یک همت بلند چو آهو نداشتم یا اینکه مثل مُشک، کمی بو نداشتم پا داد لطفتان که شود زائر شما اما برای آمدنم رو نداشتم بی تو اگر که می شدم ای سلسبیل نور یک چشم می شدم که دگر سو نداشتم لطف شما اجازه نمی داد بشکند نرخ ذخیره ای که به پستو نداشتم یک عمر، این "منم منم ها "سروده شد افسوس بعد این همه "ها" هو نداشتم حالا که عجز من به نهایت رسیده است دست مرا بگیر، گدایت رسیده است شاعر : @hosenih
ما که آئینه ی سر تا قدمِ توحیدیم چارده آینه در صورتِ یک خورشیدیم چه محمد، چه علی و چه حسین و چه حسن چه رضا و چه جواد، آیتی از توحیدیم هر یک از شمسِ ضحی، شمسِ شموس، آیاتی از جمال ازلی بود که خوش تابیدیم بینِ ما و صفت و ذاتِ خدا، حالاتی است هر چه گویید، بجز "ربّ جلی" تأییدیم ما همه بهرِ اطاعت ز خدا آمده ایم نیز بر بندگیِ اوست که در تأکیدیم شرطِ توحید منم، چونکه خدایم خوانده من رضایم که خداوند رضایم خوانده @hosenih بی ولایم بخدا هیچ تولّایی نیست بعدِ موسی پدرم، غیرِ من آقایی نیست حجت اللّهیِ من نَصّ صریح است صریح غیر من بر سرتان، سایه ی مولایی نیست "اِتَّقوالله" که تقوا همه، ایمان بمن است بی تولّای من ای قوم، تولّایی نیست هر امام از سوی زهراست ولایت دارد پای این حکم بجز فاطمه امضایی نیست بشتابید بسوی طلبِ خیرالعمل مهلتی از پسِ امروز به فردایی نیست معنیِ خیرالعمل، مِهر و غمِ مادر ماست یاریِ فاطمه سازید، که او رهبر ماست @hosenih حکمِ ما ساری و جاری به همه اَصناف است چه سپید و چه سیه، شاملِ این اوصاف است هر که از یاریِ ما دَم بزند، تکلیفش عدل و قسط و طلبِ حق، طلبِ اِنصاف است هر که از پای نشینَد، نکند یاریِ دین بی وفا، عهد شکن، بی غم و بی اِنصاف است آنکه ما را به غمِ خویش رها میسازد معنیِ آن "حَمَلُوالناسَ علی اکتاف" است آنکه در عُزلتِ خود، دَم ز شهادت بزند نه مجاهد، که منافق صفت و حرّاف است روزِ فتنه، وسطِ معرکه ها باید رفت در شبِ تیره به محرابِ دعا باید رفت @hosenih دَم زدن از غمِ ما، با غمِ دنیا نشود حق بفرمود: دو دل جمع به یکجا نشود تا نیفتاده به گردابِ بلا، جَهد کنید قدر دانِ یَمِ ما، ماهیِ دریا نشود جبت و طاغوت، که مشگل ز شما حل نکنند پس تولّا بجز ابرازِ تبرّا نشود شیعه را گفتگوی قومِ یهودی، ممنوع! هم ز نصرانیِ بی دین، گِرِهی وا نشود امتحاناتِ زیادیست، سرِ راهِ شما دردِ دیندار، بجز عشق مداوا نشود دست از دامنِ معصوم، مدارید جدا تیغ از یاریِ مظلوم مدارید جدا @hosenih عیدیِ ما به شما، اِذنِ توسل باشد و کلیدِ طلب از یار، توکل باشد همه حاجات بیارید به درگاه، اما عقلتان است که محتاج تکامل باشد هر گناه از سوی چشمانِ شما، تیرِ بلاست کارِ ما نیز در این امر، تغافل باشد چاره ی کار ، فقط ذکرِ اباعبدالله اشکِ روضه است که ایجادِ تحمل باشد پِلکِ ما را غمِ گودال اگر زخمی کرد آهِتان، مَرهمِ هفتاد و دوتا گل باشد غمِ زهرا، تنِ پامالِ حسین است حسین روضه ی زینب و گودالِ حسین است حسین @hosenih
امشب قرار ، یار دل بی قرار شد یعنی که باب میل همه ، روزگار شد نور ِدو چشم ِحضرت ِ باب الحوائجی واکرد چشم و خاک ، خزانش بهار شد سلطان رسید و قاعده ها گشت زیر و رو رعیت شدن، میان جهان افتخار شد وقت نجات مردم ایران رسیده است شکر خدا که کشورمان ، کعبه دار شد کرده طلوع باز علی جان و این جهان سر زنده از مسیح ِ دم ِذوالفقار شد ای عزت ِ بدون ِ کرانه خوش آمدی ای سومین علی ِ زمانه خوش آمدی @hosenih ای خوش ترین ترانه ی لب های من سلام نعم الرفیق ، عشق من ، آقای من سلام ای زندگی من ، شب و روزم ، عزیز من ای از قدیم در دل ِ شیدای من سلام مجنون تر از همیشه به پابوس آمدم جانان و جان و حضرت لیلای من سلام ای آبروی من ،کس و کارم ، پناه من سرمایه ایم ، تمامی ِ دنیای من سلام ای دین من ، قیامت من ،ای بهشت من ای عاقبت بخیری ِ فردای من سلام هر جا دلم شکست ، رسیدی به داد من من غافل از تو بودم و بودی تو یاد من @hosenih اصلا بعید نیست که نامه سیاه ها گردند تحت قبه ات از بی گناه ها ای کربلای من ،نجف من ، بقیع من ای مشهد تو جمع همه بارگاه ها قربان کیمیای دو چشمان مست تو آقا مرا نگاه کن از آن نگاه ها در کوی تو شکسته دلی می خرند و بس ذکر خداست پای ضریح تو آه ها تو زیر سایه ات همه را راه می دهی یا ایهاالعزیز ِ همه بی پناه ها تو سایه ات شبیه ِ خدا بر سر همه است مهمان نوازی ات چه قَدَر عین فاطمه‌ است @hosenih غیر از در ِ تو این همه لطف و کرم کجاست اصلا پناه اولم و آخرم کجاست یادش بخیر خاطره ی اولین سلام آن روزهای گم شدنم در حرم کجاست لطف تو آن چنان بغلم کرده بود که یادم نبود گم شده ام ، مادرم کجاست خیلی عوض شدم ، عوضم کن به یک نگاه گردیده ام وبال تو ، بال و پرم کجاست؟ گردید قطره قطره چرا سیل اشک من حال و هوای سابق چشم ترم کجاست خیلی هوایی ِ حرمم باز ، بی گمان آقا سوال کرده که این نوکرم کجاست خیلی دلم گرفته مرا رو به راه کن مثل همیشه کوه غمم را تو کاه کن @hosenih این درد ها بدون تو درمان نداشتند این ابرها بدون تو باران نداشتند بود آخرالزمان چه قَدَر هولناک اگر ایرانیان امام رضا جان نداشتند مشهد اگر نبود که این گونه پنج تن لحظه به لحظه لطف به ایران نداشتند این ملت امام حسینی بدون تو در فتنه ها که جرأت طوفان نداشتند جانم فدات ! دست گرفتی چه قدر از آنانکه ذره ای به تو ایمان نداشتند ای بهترین پناه ، برای همه سلام ای مهربان امام رضای همه سلام @hosenih سوگند می خورم به سلیمان کربلا در مشهدت شدیم مسلمان کربلا مدیون لطف پنجره فولاد مشهد است هر کس که بین ما شده مهمان کربلا جان جواد ! قسمت ما کن ابالجواد ! تنگ غروب ، نم نم باران کربلا این جا بُوَد حسینیه یا که حرم چه قدر هستند زائران تو گریان کربلا این کاسه های زرد خودش روضه گشته با تمثال ِ دست ِ ساقی ِ عطشان ِ کربلا از آب هم مضایقه کردند کوفیان خوش داشتند حرمت مهمان کربلا ای کشته فتاده به هامون حسین من ای صید دست و پا زده در خون حسین من شاعر: @hosenih
پنجره وقتی كه از فولاد باشد بهتر است سائل تو كور مادر زاد باشد بهتر است ضامن هشتم سبب ها را مشخص مي كند گاه آهو در پی صيّاد باشد بهتر است گفت داود نبی كه تحفهء من در حرم منبري در صحن گوهرشاد باشد بهتر است بعد عمری پر زدن در خانه های اين و آن اين كبوتر در حرم آزاد باشد بهتر است سهم من پرواز شد در بام مشهد از نخست دور ايوان طلا شد كار و بار من درست @hosenih همچنان احساس عجز‌ و ناله بيچاره ها سربلند و سر به زير اين حرم، فوّاره ها گوشه چشمی می كند بر چيره دست اصفهان در می آيد يک ضريح از بين آهن پاره ها تازه اين يک گوشه ای از محشر دنيای اوست ازدحام جمعيت محوند در نقّاره ها گرچه میگيرند از او كربلا و كاظيمين بر نمیدارند دست از اين حرم اين كاره ها بی تعارف حرف من اينست شفّاف و صريح زلف من خورده گره بر پیچ و تاب اين ضريح @hosenih ارتزاق نوردارند از رخش خورشيدها شد به تأييدش مؤيّدتر همه تأييدها آنقدر دل می برد در باد رقص پرچمش كه ندارد جايگاهی اُفت و خيز بيدها قصه شيخ بهايی بر همه اثبات کرد روی او باز است ترجيحاً به ناامّيدها با نمازی كه شكسته خوانده ام در محضرش زود ديدم شد رُفو در قلب من ترديد ها در قنوتم قوس ابروهای او كرده هبوط با ولايش می گذارد پيش پاهايم شروط @hosenih هر كسي زائر شده اينجا تمنّايش يكيست خانه اميّد او، امیّد فردايش يكيست اينهمه ايوان، عمارت، صحنِ تو در تو، رواق اين همه دارالشِّفا كه هست آقايش يكيست "گر گدا كاهل بود تقصير صاحبخانه نيست" لطف آقا صبح تا شب بر گداهايش يكيست گرچه پائينْ پا و بالا سر دو بال مرقدند مطمئنم اين حرم پائين و بالايش يكيست بارها اينجا توسل كردنم بهتر شده هشت های من به توحيد خدا منجر شده @hosenih کرده دلخون، شهد لبهايش لب زنبور را مست جام چشمهايش دیده ام انگور را تشنه تر شد کام من چون خواهرش از شهر قم ریخته در جرعه ام تلخی آب شور را هفت پشت نسل ما می آورد در صحن او خواهش امروز سلمانی نيشابور را ما چرا از بردن نام جوادش بگذريم زود پیدا کرده عشقش راه های دور را بارها بين گريز روضه اش کردیم یاد از علیّ اكبر آقا دم باب الجواد @hosenih تشنه روی خاک افتادی ولی خواهر نديد حال مضطرّ ترا در حجره ات بهتر نديد تارهای صوتی ات را زهر سوزانده ولی هيچ آسيبی لبت، از خشكی حنجر نديد حجره تو امن ماند و صبح تا ظهر عطش غربت دو مشک را بر دوش آب آور نديد دست و پا بعضاً زدی اما كسي دور و برت دست و پا گم كردنت را با علی اصغر نديد هی طلب می كرد اشک مادری بی تاب، آب گريه كن آرام آرام و صدا كن آب، آب @hosenih
در حرم لب بر لب پیمانه باشد بهتر است شمع دورش چند تا پروانه باشد بهتر است بهتر آنکه از در هر خانه نومیدم کنند دل اگر با غیر تو بیگانه باشد بهتر است @hosenih گر بنا باشد دلم را جز تو آبادش کند این دل ویران، همان ویرانه باشد بهتر است جان من آقا مرا سرگرم کاشی‌ها مکن میهمان مشغول صاحب‌خانه باشد بهتر است صحنتان را می‌زنم برهم، جوابم را بده این گدا گاهی اگر دیوانه باشد بهتر است مدّعی در این حرم از سیر بالاها مگو این کبوتر فکر آب و دانه باشد بهتر است گنبدت مال همه؛ باب الجوادت مال من جای ما پشت در میخانه باشد بهتر است من که هربار آمدم اینجا گنهکار آمدم توبه هم قولش اگر مردانه باشد بهتر است تا شب قبرم که می‌آیی برای دیدنم این دل ما پیش تو بیعانه باشد بهتر است صبح محشر هم خودت دنبال کار ما بیفت پشت ما توصیۀ شاهانه باشد بهتر است گریه کردم شانۀ گرم ضریحت بغض کرد وقت گریه سر روی یک شانه باشد بهتر است @hosenih کربلا از تو گرفتن واقعاً شیرین‌تر است روزی ماهم از این کاشانه باشد بهتر است اشک می‌خواهم ز تو دریای «فابک للحسین» رزق ما از جام سقاخانه باشد بهتر است شاعر: @hosenih
در هجومِ فتنه‌ها حبل‌المتین  ما را بس‌است در شبِ تاریک قرآن مبین ما را بس‌است قبل خلقت با خدا گفتیم در روزِ الست اَشهدُ اَنَّ امیرالمومنین ما را بس‌است آنطرف خیبر حُنین و خندق و بَدر و اُحد این طرف دستِ خدا در آستین ما را بس‌است آن طرف از عَمرُوَدها ، عَمروعاصان صف به صف این طرف شیرِخدا رویِ زمین ما را بس‌است هست قرآن از محمد هست فرقان از علی آن شریعت این طریقت آن و این ما را بس‌است یک علی با صلح آمد یک علی با کربلا در مذاق عاشقی زیتون و تین ما را بس‌است اولین و آخرین جمعند در مشهد بگو دیدن ایوان طلا‌ی هشتمین ما را بس‌است از نجف مستیم و از مشهد همه دیوانه‌ایم آنقدر مهمان شدیم  انگار صاحب خانه‌ایم @hosenih  آنقدر زخمِ دلِ ما پیش‌تان سر باز کرد پشت در ماندیم تا آقا خودش در باز کرد ما گرفتارِ کبوترهایِ این بام و دریم دیدی آخر صحنِ تو ما را کبوتر باز کرد باز نوشیدیم آبِ سردِ سقاخانه را باز هم دیدم کبوتر بچه‌ای پَر باز کرد در دلم اُفتاد هم قُم می‌روم هم مشهدت مادرم تا سُفره‌ی موسی بن جعفر باز کرد بسکه نوشیدیم حسرت رو به درهای بهشت فاطمه این باغ را  یکبارِ دیگر باز کرد زائرانت آمدند و قبل رفتن بینِ صحن... باز هم جبریلِ جایِ فرش شهپر باز کرد خواستم مدحِ تو گویم فالی از حافظ زنم حافظ از شیراز آمد باز دفتر باز کرد 《ای که بر ماه از خط مشکین نقاب انداختی  لطف کردی سایه‌ای بر آفتاب انداختی》 @hosenih آنقدر ماهی که حتی نور عاشق می‌شود  آنقدر نوری که حتی کور عاشق می‌شود حق بده هر روز خورشید آفتابی می‌شود هر‌که می بیند تو را از دور عاشق می‌شود  سنگ بودم در حرم دیدم که فیروزه شدم  تازه فهمیدم دلم بدجور عاشق می‌شود دید عیسی با تو بینا هست نابینایی‌اش دید موسی با تو کوهِ طور عاشق می‌شود عِزِّ سلطانی کجا و مردِ سلمانی کجا   از بزرگیِ سلیمان مور عاشق می‌شود عِلمِ ربّانی تویی باید تو را یک عمر جست زائر از گهواره‌اش تا گور عاشق می‌شود در حرم دیدم کبوتر‌ها حسودی می‌کنند به کلاغی که دلش از دور عاشق می‌شود ما زمینیم  آسمان بال کبوتر را نبند هرچه خواهی کن ولی بر روی ما در را نبند @hosenih ای به قربان شما و ای به  قربان حرم بازهم شکرِ خدا ، هستیم  مهمان حرم یک حرم با چارده گنبد زمین دارد ولی می‌رویم امشب همه سمتِ خراسان حرم حاج قاسم گفت وقتی میروی این را بگو نام ما را ثبت کن بینِ شهیدان حرم  باز می آییم و می‌بینیم معلولی ضعیف  راه می‌افتد خودش در زیر ایوان حرم باز می‌بینیم اشک مادری می‌گیرد و... بچه‌اش را می‌گذارد رویِ دامان حرم مشهدت شد باز اما کربلا را بسته‌اند کاش آنجا خیس گردم زیرِ باران حرم حق بده دلشوره دارم بغض دارم گشته‌ام هم پریشانِ محرم هم پریشانِ حرم از نجف تا کربلا آیا زمینی می‌شویم؟ لطف فرما و بگو که اربعینی میشویم شاعر: @hosenih
سلام آقا گدای بی سر و پا را نمی خواهی؟ گدایی که تمام عمر بوده غرق گمراهی در این دریای بی پایان، میان خیل زائرها گرفت انگار قلاب نگاه تو به این ماهی خطایی هم اگر کردم، نباشد خرده چون عبدم نبخشی خرده میگیرم، شما سلطان شما شاهی من اینجا زیر ایوانم تو آن بالای بالایی سلیمانا نگاهی کن به این مور از کرم گاهی ببین کوه گناهی را به اشک دیده آوردم بنازم که تو بخشیدی چه کوهی را به چه کاهی سلیمان نه،که بالاتر،علی سوم زهرا ندارد فرق اینجا هدهدی با کفتر چاهی به محشر میگذارم پا، به امید نگاه تو ندارم در بساطم غیر آه روضه ها آهی دلم تنگ است آقا جان هوای کربلا دارم بگو ابن شبیبت را بخواند شعر جانکاهی شاعر: @hosenih
هله عاشقان هله عاشقان، که شمیم یار میرسد هله ای زمین هله ای زمان، مه گلعذار میرسد زفراز عرش امید هر دل بیقرار میرسد بده دل به دلبر و دل ستان که مهین نگار میرسد به حریم باغ محمدی گل نوبهار میرسد رسد آن یگانه گلی که از قدمش بهار میرسد شده شهر مدینه منای نور، به خدا که بهشت خدا شده صلوات خاص بهشتیان به گل جمال رضا شده @hosenih به امامتش به کرامتش، زده طعنه بر همه "مرسلات" سُوَر کلام خدائیش، شده آیه لب "عاصفات " دم او نسیم حیات جان، به نفس تجلی "ذاریات" به تبسمش سر و جان دهند همه "نازعات"، همه" ناشطات" به طواف سجدهء یک شبش، پی هم تمامی"سابحات" به زیارت رخ انورش، به صف ایستاده "سابقات" زازل طلیعه حُسن او به ابد هبوط می کند به خدا که خضر پیش او ز ادب سکوت میکند @hosenih به کمند زلف سیاه او دل و جان اسیر میشود به زیارت حرمش ملک، زبهشت سیر میشود   خُم آب از سر رحمتش چو یمی کبیر میشود کفهء ارادت نوکرش ز کرم کثیر میشود به اشاره اش رخ شیر در پس پرده شیر میشود به خدا رسیده هر آنکه در ره او حقیر میشود به بهشت و کوثر و زمزم و به سماء و ارض و قلم قسم چه در این جهان چه در آن جهان، پرکاهی از کرمش بَسَم @hosenih چو فقیر من که نشسته ام، سرخوان و جود و عطای او تر اگر کند لب خود دهم، سر و جان به راه و برای او منم آنکه حجرهء قلب من، شده باصفا زصفای او زازل نبوده وجود من، مگر از وجود دعای او منم آنکه گرفته زبان من، سرِ رشته های ثنای او زده پر دلم به هوای او، به امید صحن و سرای زهمان دمی که خدای من، گِل من سرشت یارضا به میان لوح دلم نوشت،حرمت بهشت یا رضا @hosenih منم آنکه از سر نوکری سر خود به خاک سوده ام به زبان الکن خود عطا و کرامت تو ستوده ام زمحبتت ز رئوفیت همه جای گفته شنوده ام به زبان تو به صلاح تو به عنایت تو سروده ام چه بهشتی ام چه جهنمی به خدا مُحب تو بوده ام چو کبوتری پر خویش را ز محبت تو گشوده ام          منم آنکه عشق و ارادتم به تو بوده قبل ولادتم منم آنکه ریزه خوری تو همه دم همه جا شده عادتم @hosenih غم و محنتت شده ثروتم، که تویی همای سعادتم منم آنکه غیر محبتت، نبود رویّه و عادتم نه قعود من نه قیام من، که توئی تمام عبادتم به خدا عطای خدای تو شده خطّ و مشی سیادتم چه شود که لحظه مرگ من، تو قدم نهی به عیادتم چه خوش است آنکه سلام تو، بشود سلام شهادتم زشراب ناب ولای تو منِ تشنه سیر میشوم به دلم فتاده که عاقبت به دعای تو پیر میشوم @hosenih بفدای آنکه به طوف تو ز رهی دراز آمده بفدای زائر خسته ای که به صد نیاز آمده ز برت نرفته کسی مگر که دوباره باز آمده به رخ اشک و نام تو بر لبش به قبای ناز آمده به شکوه و شوکت پرچمی که به اهتزاز آمده به کبوتری که در آسمان تو در فراز آمده  من پر شکستهء خسته را چو اسیر کنج قفس مگیر دُر مهر و گوهر عشق را زمن فقیر پس مگیر @hosenih تو که کاسه های دل مرا پُر اشتیاق میکنی نه شنیده ام نه که دیده ام سخن فراق میکنی به دعای حق تو زنده ام که ز اتفاق میکنی نبود زلطف تو باورم که مرا تو عاق میکنی به نگاه مرحمتت قسم که به هر رواق میکنی چه زمان نصیب غلام خود سفر عراق میکنی چو که دل به دست تو داده ام نشوم عبوس یارضا نظری که زارم و بینوا شه ملک طوس یارضا شاعر: @hosenih
هنگامهٔ ظهورِ رئوفیّت خداست امشب شب ِ تجلیِّ یا ایها الرضاست لب وا نکرده حاجتِ یک عمر می دهد بیهوده نیست خنده به روی لبِ گداست در صحن انقلاب؛ نمازم درست شد تعظیم ؛ رو به گنبد سلطان رکوع ماست @hosenih آقای مهربان به کسی "نه"نگفته است از دور هم صدا بزنم حاجتم رواست بوسیدن ِ ضریح؛ تقرُّب می آورد حتی نگاه کردنِ گنبد گِرِه گشاست مشهد ،کسی که یک شبِ خود را سحرکند او همنشین فاطمه در عرش کبریاست جاروکشان خانه سلطان ملائکند گرد و غبار ِ خانه آقام کیمیاست گرد و غبارِ این حرم از جنس تربت است باب الجواد وقت ِ غروبش چه با صفاست سوگند بر قدم به قدم راه ِ اربعین از خانه‌ی امام رضا راهِ کربلاست ** دربین حجره تاکه زمین خورد ناله زد آتش گرفته این جگرم ، دلبرم کجاست لب تشنه جان سپرد ولی نیزه ای نخورد هنگام دست و پازدنش سینه اش رهاست شب‌های جمعه مادر اگر داد می زند دیده تن ِ بدون ِ سری زیر دست و پاست @hosenih من یک سوال از عمرِ سعد می کنم جای عزیز فاطمه در بین بوریاست؟ حتی وحوشِ دشت همه آب خورده اند لب تشنه رأس شاه دوعالم به نیزه هاست از آن حسین ؛ قدرِ کفِ دست مانده بود فرمود خواهرش که ذبیحِ قلیلِ ماست شاعر: @hosenih
حضرت باران! به من بارِ دگر جان می دهی؟ بی‌پناهم...، سرپناهی در خراسان می دهی؟ دست خالی آمدم سویت، ندارم توشه‌ای هرچه می‌خواهم، یقین دارم که آسان می‌دهی من شنیدم، هیچ‌کس از درگهت، نومید نیست، از سرِ خوانِ کریمت، تکه‌ای نان می‌دهی؟ باغِ بی‌برگ و برم، خشکیده در اندوهِ هجر، این کویرِ خشک را، یک جرعه، باران می‌دهی؟ من مریضِ عشقِ شاهنشاهِ طوسم، در تبم، ای که دادی درد، بر ما، حال، درمان می‌دهی؟ طاقتی دیگر ندارد این گدا، بی‌تاب شد... کِی به دردِ هجر، می‌آیی و پایان می‌دهی؟ ای که از پیشش می‌آیی!، جانبِ دریا کجاست؟ آه باران! تشنه‌ام، تشنه...، خراسان می‌دهی؟ شاعر: @hosenih
یک کوزه‌ی سرد از قنات آوردم یک جرعه بنوش آبِ حیات آوردم آنقدر عزیزی که برایت از قم سوهانِ سلام و آوردم شاعر: @hosenih