eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
44.9هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
349 ویدیو
28 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
پنجره وقتی كه از فولاد باشد بهتر است سائل تو كور مادر زاد باشد بهتر است ضامن هشتم سبب ها را مشخص مي كند گاه آهو در پی صيّاد باشد بهتر است گفت داود نبی كه تحفهء من در حرم منبري در صحن گوهرشاد باشد بهتر است بعد عمری پر زدن در خانه های اين و آن اين كبوتر در حرم آزاد باشد بهتر است سهم من پرواز شد در بام مشهد از نخست دور ايوان طلا شد كار و بار من درست @hosenih همچنان احساس عجز‌ و ناله بيچاره ها سربلند و سر به زير اين حرم، فوّاره ها گوشه چشمی می كند بر چيره دست اصفهان در می آيد يک ضريح از بين آهن پاره ها تازه اين يک گوشه ای از محشر دنيای اوست ازدحام جمعيت محوند در نقّاره ها گرچه میگيرند از او كربلا و كاظيمين بر نمیدارند دست از اين حرم اين كاره ها بی تعارف حرف من اينست شفّاف و صريح زلف من خورده گره بر پیچ و تاب اين ضريح @hosenih ارتزاق نوردارند از رخش خورشيدها شد به تأييدش مؤيّدتر همه تأييدها آنقدر دل می برد در باد رقص پرچمش كه ندارد جايگاهی اُفت و خيز بيدها قصه شيخ بهايی بر همه اثبات کرد روی او باز است ترجيحاً به ناامّيدها با نمازی كه شكسته خوانده ام در محضرش زود ديدم شد رُفو در قلب من ترديد ها در قنوتم قوس ابروهای او كرده هبوط با ولايش می گذارد پيش پاهايم شروط @hosenih هر كسي زائر شده اينجا تمنّايش يكيست خانه اميّد او، امیّد فردايش يكيست اينهمه ايوان، عمارت، صحنِ تو در تو، رواق اين همه دارالشِّفا كه هست آقايش يكيست "گر گدا كاهل بود تقصير صاحبخانه نيست" لطف آقا صبح تا شب بر گداهايش يكيست گرچه پائينْ پا و بالا سر دو بال مرقدند مطمئنم اين حرم پائين و بالايش يكيست بارها اينجا توسل كردنم بهتر شده هشت های من به توحيد خدا منجر شده @hosenih کرده دلخون، شهد لبهايش لب زنبور را مست جام چشمهايش دیده ام انگور را تشنه تر شد کام من چون خواهرش از شهر قم ریخته در جرعه ام تلخی آب شور را هفت پشت نسل ما می آورد در صحن او خواهش امروز سلمانی نيشابور را ما چرا از بردن نام جوادش بگذريم زود پیدا کرده عشقش راه های دور را بارها بين گريز روضه اش کردیم یاد از علیّ اكبر آقا دم باب الجواد @hosenih تشنه روی خاک افتادی ولی خواهر نديد حال مضطرّ ترا در حجره ات بهتر نديد تارهای صوتی ات را زهر سوزانده ولی هيچ آسيبی لبت، از خشكی حنجر نديد حجره تو امن ماند و صبح تا ظهر عطش غربت دو مشک را بر دوش آب آور نديد دست و پا بعضاً زدی اما كسي دور و برت دست و پا گم كردنت را با علی اصغر نديد هی طلب می كرد اشک مادری بی تاب، آب گريه كن آرام آرام و صدا كن آب، آب @hosenih
در حرم لب بر لب پیمانه باشد بهتر است شمع دورش چند تا پروانه باشد بهتر است بهتر آنکه از در هر خانه نومیدم کنند دل اگر با غیر تو بیگانه باشد بهتر است @hosenih گر بنا باشد دلم را جز تو آبادش کند این دل ویران، همان ویرانه باشد بهتر است جان من آقا مرا سرگرم کاشی‌ها مکن میهمان مشغول صاحب‌خانه باشد بهتر است صحنتان را می‌زنم برهم، جوابم را بده این گدا گاهی اگر دیوانه باشد بهتر است مدّعی در این حرم از سیر بالاها مگو این کبوتر فکر آب و دانه باشد بهتر است گنبدت مال همه؛ باب الجوادت مال من جای ما پشت در میخانه باشد بهتر است من که هربار آمدم اینجا گنهکار آمدم توبه هم قولش اگر مردانه باشد بهتر است تا شب قبرم که می‌آیی برای دیدنم این دل ما پیش تو بیعانه باشد بهتر است صبح محشر هم خودت دنبال کار ما بیفت پشت ما توصیۀ شاهانه باشد بهتر است گریه کردم شانۀ گرم ضریحت بغض کرد وقت گریه سر روی یک شانه باشد بهتر است @hosenih کربلا از تو گرفتن واقعاً شیرین‌تر است روزی ماهم از این کاشانه باشد بهتر است اشک می‌خواهم ز تو دریای «فابک للحسین» رزق ما از جام سقاخانه باشد بهتر است شاعر: @hosenih
در هجومِ فتنه‌ها حبل‌المتین  ما را بس‌است در شبِ تاریک قرآن مبین ما را بس‌است قبل خلقت با خدا گفتیم در روزِ الست اَشهدُ اَنَّ امیرالمومنین ما را بس‌است آنطرف خیبر حُنین و خندق و بَدر و اُحد این طرف دستِ خدا در آستین ما را بس‌است آن طرف از عَمرُوَدها ، عَمروعاصان صف به صف این طرف شیرِخدا رویِ زمین ما را بس‌است هست قرآن از محمد هست فرقان از علی آن شریعت این طریقت آن و این ما را بس‌است یک علی با صلح آمد یک علی با کربلا در مذاق عاشقی زیتون و تین ما را بس‌است اولین و آخرین جمعند در مشهد بگو دیدن ایوان طلا‌ی هشتمین ما را بس‌است از نجف مستیم و از مشهد همه دیوانه‌ایم آنقدر مهمان شدیم  انگار صاحب خانه‌ایم @hosenih  آنقدر زخمِ دلِ ما پیش‌تان سر باز کرد پشت در ماندیم تا آقا خودش در باز کرد ما گرفتارِ کبوترهایِ این بام و دریم دیدی آخر صحنِ تو ما را کبوتر باز کرد باز نوشیدیم آبِ سردِ سقاخانه را باز هم دیدم کبوتر بچه‌ای پَر باز کرد در دلم اُفتاد هم قُم می‌روم هم مشهدت مادرم تا سُفره‌ی موسی بن جعفر باز کرد بسکه نوشیدیم حسرت رو به درهای بهشت فاطمه این باغ را  یکبارِ دیگر باز کرد زائرانت آمدند و قبل رفتن بینِ صحن... باز هم جبریلِ جایِ فرش شهپر باز کرد خواستم مدحِ تو گویم فالی از حافظ زنم حافظ از شیراز آمد باز دفتر باز کرد 《ای که بر ماه از خط مشکین نقاب انداختی  لطف کردی سایه‌ای بر آفتاب انداختی》 @hosenih آنقدر ماهی که حتی نور عاشق می‌شود  آنقدر نوری که حتی کور عاشق می‌شود حق بده هر روز خورشید آفتابی می‌شود هر‌که می بیند تو را از دور عاشق می‌شود  سنگ بودم در حرم دیدم که فیروزه شدم  تازه فهمیدم دلم بدجور عاشق می‌شود دید عیسی با تو بینا هست نابینایی‌اش دید موسی با تو کوهِ طور عاشق می‌شود عِزِّ سلطانی کجا و مردِ سلمانی کجا   از بزرگیِ سلیمان مور عاشق می‌شود عِلمِ ربّانی تویی باید تو را یک عمر جست زائر از گهواره‌اش تا گور عاشق می‌شود در حرم دیدم کبوتر‌ها حسودی می‌کنند به کلاغی که دلش از دور عاشق می‌شود ما زمینیم  آسمان بال کبوتر را نبند هرچه خواهی کن ولی بر روی ما در را نبند @hosenih ای به قربان شما و ای به  قربان حرم بازهم شکرِ خدا ، هستیم  مهمان حرم یک حرم با چارده گنبد زمین دارد ولی می‌رویم امشب همه سمتِ خراسان حرم حاج قاسم گفت وقتی میروی این را بگو نام ما را ثبت کن بینِ شهیدان حرم  باز می آییم و می‌بینیم معلولی ضعیف  راه می‌افتد خودش در زیر ایوان حرم باز می‌بینیم اشک مادری می‌گیرد و... بچه‌اش را می‌گذارد رویِ دامان حرم مشهدت شد باز اما کربلا را بسته‌اند کاش آنجا خیس گردم زیرِ باران حرم حق بده دلشوره دارم بغض دارم گشته‌ام هم پریشانِ محرم هم پریشانِ حرم از نجف تا کربلا آیا زمینی می‌شویم؟ لطف فرما و بگو که اربعینی میشویم شاعر: @hosenih
سلام آقا گدای بی سر و پا را نمی خواهی؟ گدایی که تمام عمر بوده غرق گمراهی در این دریای بی پایان، میان خیل زائرها گرفت انگار قلاب نگاه تو به این ماهی خطایی هم اگر کردم، نباشد خرده چون عبدم نبخشی خرده میگیرم، شما سلطان شما شاهی من اینجا زیر ایوانم تو آن بالای بالایی سلیمانا نگاهی کن به این مور از کرم گاهی ببین کوه گناهی را به اشک دیده آوردم بنازم که تو بخشیدی چه کوهی را به چه کاهی سلیمان نه،که بالاتر،علی سوم زهرا ندارد فرق اینجا هدهدی با کفتر چاهی به محشر میگذارم پا، به امید نگاه تو ندارم در بساطم غیر آه روضه ها آهی دلم تنگ است آقا جان هوای کربلا دارم بگو ابن شبیبت را بخواند شعر جانکاهی شاعر: @hosenih
هله عاشقان هله عاشقان، که شمیم یار میرسد هله ای زمین هله ای زمان، مه گلعذار میرسد زفراز عرش امید هر دل بیقرار میرسد بده دل به دلبر و دل ستان که مهین نگار میرسد به حریم باغ محمدی گل نوبهار میرسد رسد آن یگانه گلی که از قدمش بهار میرسد شده شهر مدینه منای نور، به خدا که بهشت خدا شده صلوات خاص بهشتیان به گل جمال رضا شده @hosenih به امامتش به کرامتش، زده طعنه بر همه "مرسلات" سُوَر کلام خدائیش، شده آیه لب "عاصفات " دم او نسیم حیات جان، به نفس تجلی "ذاریات" به تبسمش سر و جان دهند همه "نازعات"، همه" ناشطات" به طواف سجدهء یک شبش، پی هم تمامی"سابحات" به زیارت رخ انورش، به صف ایستاده "سابقات" زازل طلیعه حُسن او به ابد هبوط می کند به خدا که خضر پیش او ز ادب سکوت میکند @hosenih به کمند زلف سیاه او دل و جان اسیر میشود به زیارت حرمش ملک، زبهشت سیر میشود   خُم آب از سر رحمتش چو یمی کبیر میشود کفهء ارادت نوکرش ز کرم کثیر میشود به اشاره اش رخ شیر در پس پرده شیر میشود به خدا رسیده هر آنکه در ره او حقیر میشود به بهشت و کوثر و زمزم و به سماء و ارض و قلم قسم چه در این جهان چه در آن جهان، پرکاهی از کرمش بَسَم @hosenih چو فقیر من که نشسته ام، سرخوان و جود و عطای او تر اگر کند لب خود دهم، سر و جان به راه و برای او منم آنکه حجرهء قلب من، شده باصفا زصفای او زازل نبوده وجود من، مگر از وجود دعای او منم آنکه گرفته زبان من، سرِ رشته های ثنای او زده پر دلم به هوای او، به امید صحن و سرای زهمان دمی که خدای من، گِل من سرشت یارضا به میان لوح دلم نوشت،حرمت بهشت یا رضا @hosenih منم آنکه از سر نوکری سر خود به خاک سوده ام به زبان الکن خود عطا و کرامت تو ستوده ام زمحبتت ز رئوفیت همه جای گفته شنوده ام به زبان تو به صلاح تو به عنایت تو سروده ام چه بهشتی ام چه جهنمی به خدا مُحب تو بوده ام چو کبوتری پر خویش را ز محبت تو گشوده ام          منم آنکه عشق و ارادتم به تو بوده قبل ولادتم منم آنکه ریزه خوری تو همه دم همه جا شده عادتم @hosenih غم و محنتت شده ثروتم، که تویی همای سعادتم منم آنکه غیر محبتت، نبود رویّه و عادتم نه قعود من نه قیام من، که توئی تمام عبادتم به خدا عطای خدای تو شده خطّ و مشی سیادتم چه شود که لحظه مرگ من، تو قدم نهی به عیادتم چه خوش است آنکه سلام تو، بشود سلام شهادتم زشراب ناب ولای تو منِ تشنه سیر میشوم به دلم فتاده که عاقبت به دعای تو پیر میشوم @hosenih بفدای آنکه به طوف تو ز رهی دراز آمده بفدای زائر خسته ای که به صد نیاز آمده ز برت نرفته کسی مگر که دوباره باز آمده به رخ اشک و نام تو بر لبش به قبای ناز آمده به شکوه و شوکت پرچمی که به اهتزاز آمده به کبوتری که در آسمان تو در فراز آمده  من پر شکستهء خسته را چو اسیر کنج قفس مگیر دُر مهر و گوهر عشق را زمن فقیر پس مگیر @hosenih تو که کاسه های دل مرا پُر اشتیاق میکنی نه شنیده ام نه که دیده ام سخن فراق میکنی به دعای حق تو زنده ام که ز اتفاق میکنی نبود زلطف تو باورم که مرا تو عاق میکنی به نگاه مرحمتت قسم که به هر رواق میکنی چه زمان نصیب غلام خود سفر عراق میکنی چو که دل به دست تو داده ام نشوم عبوس یارضا نظری که زارم و بینوا شه ملک طوس یارضا شاعر: @hosenih
هنگامهٔ ظهورِ رئوفیّت خداست امشب شب ِ تجلیِّ یا ایها الرضاست لب وا نکرده حاجتِ یک عمر می دهد بیهوده نیست خنده به روی لبِ گداست در صحن انقلاب؛ نمازم درست شد تعظیم ؛ رو به گنبد سلطان رکوع ماست @hosenih آقای مهربان به کسی "نه"نگفته است از دور هم صدا بزنم حاجتم رواست بوسیدن ِ ضریح؛ تقرُّب می آورد حتی نگاه کردنِ گنبد گِرِه گشاست مشهد ،کسی که یک شبِ خود را سحرکند او همنشین فاطمه در عرش کبریاست جاروکشان خانه سلطان ملائکند گرد و غبار ِ خانه آقام کیمیاست گرد و غبارِ این حرم از جنس تربت است باب الجواد وقت ِ غروبش چه با صفاست سوگند بر قدم به قدم راه ِ اربعین از خانه‌ی امام رضا راهِ کربلاست ** دربین حجره تاکه زمین خورد ناله زد آتش گرفته این جگرم ، دلبرم کجاست لب تشنه جان سپرد ولی نیزه ای نخورد هنگام دست و پازدنش سینه اش رهاست شب‌های جمعه مادر اگر داد می زند دیده تن ِ بدون ِ سری زیر دست و پاست @hosenih من یک سوال از عمرِ سعد می کنم جای عزیز فاطمه در بین بوریاست؟ حتی وحوشِ دشت همه آب خورده اند لب تشنه رأس شاه دوعالم به نیزه هاست از آن حسین ؛ قدرِ کفِ دست مانده بود فرمود خواهرش که ذبیحِ قلیلِ ماست شاعر: @hosenih
حضرت باران! به من بارِ دگر جان می دهی؟ بی‌پناهم...، سرپناهی در خراسان می دهی؟ دست خالی آمدم سویت، ندارم توشه‌ای هرچه می‌خواهم، یقین دارم که آسان می‌دهی من شنیدم، هیچ‌کس از درگهت، نومید نیست، از سرِ خوانِ کریمت، تکه‌ای نان می‌دهی؟ باغِ بی‌برگ و برم، خشکیده در اندوهِ هجر، این کویرِ خشک را، یک جرعه، باران می‌دهی؟ من مریضِ عشقِ شاهنشاهِ طوسم، در تبم، ای که دادی درد، بر ما، حال، درمان می‌دهی؟ طاقتی دیگر ندارد این گدا، بی‌تاب شد... کِی به دردِ هجر، می‌آیی و پایان می‌دهی؟ ای که از پیشش می‌آیی!، جانبِ دریا کجاست؟ آه باران! تشنه‌ام، تشنه...، خراسان می‌دهی؟ شاعر: @hosenih
یک کوزه‌ی سرد از قنات آوردم یک جرعه بنوش آبِ حیات آوردم آنقدر عزیزی که برایت از قم سوهانِ سلام و آوردم شاعر: @hosenih
ای یاورِ لحظه‌ی هراسانی من غمخوارِ دلِ خسته و بارانی من از دور سلامت دهم ای شاه رئوف دریای کرم، عشق خراسانی من شاعر: @hosenih
هر چقدر که دردِ بی دوا داری یه دلِ خراب و مبتلا داری نره یادت که امام رضا داری از امام رضا بخوا درست کنه کار خوبه امام رضا درست کنه توی سختیا که جون به لب میاد کاری از دست کسی بر نمیاد زیر لب هی بگو یااباَالجواد تا غریب الغربا درست کنه کار خوبه امام رضا درست کنه بی قراری بگو یا امام رضا حاجتاتو بگو با امام رضا هر چی میخوای بگو ،تا امام رضا... همه دردا تو یه جا درست کنه کار خوبه امام رضا درست کنه پیش هر بی سر و پا زانو نزن پیش هر بی آبرویی رو نزن دم زغیر ضامن آهو نزن که معین الضعفا درست کنه کار خوبه امام رضا درست کنه هرچی از مهربونیش بگم کمه مهربون‌تر از پدر مادرمه خونه‌ی امید ما این حرمه فرق نمیکنه کجا درست کنه کار خوبه امام رضا درست کنه اغنیا و حجّ و استطاعتش ما و مشهدالرّضا و دعوتش قربونش برم که با زیارتش خواسته حجّ فقرا درست کنه کار خوبه امام رضا درست کنه گره‌های بسته اینجا وا میشه هر چی درد بی دواس دوا میشه ندیدی فلج میاد و پا میشه؟! تو حرم دارالشّفا درست کنه کار خوبه امام رضا درست کنه کار به خوب و بدِ سائل نداره مگه هر کی که بَده دل نداره با دل سنگ ما مشکل نداره میتونه ازش طلا درست که کار خوبه امام رضا درست کنه برو تو حرم بشین بالاسرش قَسمش بده به جونِ مادرش برا تعجیلِ ظهورِ پسرش اون دعا کنه، خدا درست کنه کار خوبه امام رضا درست کنه خودِتو جا توی این حرم بده به جوادش آقارو قسم بده بگو کربلا می‌خوام پرم بده تا برات یه کربلا درست کنه کار خوبه امام رضا درست کنه ** اول ماه عزا که می‌رسید رو لبش کسی تبسم نمی‌دید پرچم سیاه تو خونه‌ش می‌کوبید تا یه خیمه‌ی عزا درست کنه شاعر: 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بیدها را حظِّ رقصیدن هدایت می کند نورها را کِیف تابیدن هدایت می کند ابرها را شوق باریدن هدایت می کند چشم ها را لذت دیدن هدایت می کند لذتی شیرین تر از شیرینی دیدار نیست کور باد آن چشم هایی که پی دلدار نیست آفتاب روی بام ساعت هَشتَم تویی اشتیاق ناتمام ساعت هشتم تویی لحظه ی پُراحترام ساعت هشتم تویی از طفولیت سلام ساعت هَشتَم تویی السلام ای هشتمین خورشید آل مرتضی السلام ای حضرت سلطان علی موسی الرضا دشت با آهنگ نیشابور هم آواز شد ناگهان بادی وزید و موسم پرواز شد از کران تا بیکرانه بال و پر ها باز شد یا رضا گفتیم و کوچ عاشقی آغاز شد بی قرار شب نشینی های رویِ گُنبدیم ما کبوترهای جلد آستان مشهدیم @hosenih جلوه ی خورشیدها از گنبدت رونق گرفت جزر و مد ماه ها از مرقدت رونق گرفت مهربانی ها ز لطف بی حدت رونق گرفت کسب و کار ما به لطف مشهدت رونق گرفت دَخل دُکّان هاست تا محشر بدهکار رضا قبله ی بازار ایران است،"بازار رضا" کاش بالم را گرفتار هوای خود کنی ربّنایم را بدهکار دعای خود کنی نسل اندر نسل ایلم را گدای خود کنی دست من را ظرف سقاخانه های خود کنی من فرات التماسم..،مشک را بیرون بکش از خُم چشمم شراب اشک را بیرون بکش ابر بودم بی محابا گریه کردم بارها رود بودم سیل آسا گریه کردم بارها قطره بودم قدر دریا گریه کردم بارها جای جای صحنتان را گریه کردم بارها هیچ اشکی مثل اشکِ صُبح میلادت نشد هیچ جایی گوشه ی دنج گوهرشادت نشد حوض های صحن هایت انعکاس کوثرند شاخه های چلچراغت شاخه شاخه اخترند کفترانِ روی بامت با ملائک می پرند خادمانت هم یکی از دیگری آقا ترند خنده هاشان انعکاس نور در قندیل هاست چوب‌پرهاشان به نرمی پر جبریل هاست ذکر تسبیحات ماهی های دریاها رضا با خدا بوده است هرکس بوده باشد با رضا صدهزاران بار می گوئیم با زهرا:رضا یا رضا و یا رضا و یا رضا و یا رضا عالم و آدم گدایان سرایت یا رئوف جان ما قربان نام دلربایت یا رئوف خاک بالا روی بال یا کریمت ریخته عطر جنت روی دستان نسیمت ریخته شیره ی خرمای طوبا در حلیمت ریخته خاطرات کهنه ی من در حریمت ریخته دست پر مُهرت سرم را نازنازی می کند کودکی هایم میان صحن بازی می کند مادرم وقتی پرم می داد..،بالش جمع شد در دلش پای ضریحت بغض سالش جمع شد آینه در آینه اشک زلالش جمع شد تا مرا دستت سُپرد آقا..،خیالش جمع شد مِهر تو در سینه ام افتاد..،گریه کُن شدم مادرم با گریه شیرم داد گریه کُن شدم آسمانِ مرقدت ما را هوایی می کند رقص پرچم روی گنبد دلربایی می کند پنجره فولاد تو کارِ خدایی می کند دست آهن‌گونه اش مشکل‌گشایی می کند نَقل اعجاز حریمت نُقل مجلس ها شده کفشدار تو همان کوری است که بینا شده هر زمان روحم در این آئینه ها گُم می شود مثل دریاها دلم غرق تلاطم می شود سینه ی من وادی طورِ تکلم می شود زائرت دلتنگ زهرا خانمِ قُم می شود بارگاه قم حریم حضرت زهرای ماست ریل قم_مشهد مسیر جنت الاعلای ماست @hosenih قطره می خواهیم این ها فِیض دریا می دهند خوشه می خواهیم گندمزار اعلی می دهند آب می خواهیم مِی های طهورا می دهند سالیانی می شود که رزق ما را می دهند از ازل روزی خورِ خواهر_برادر بوده ایم ما نمک‌پرورده ی موسی بن جعفر بوده ایم ای بزرگی که سلیمان‌‌وار ذرّه‌پروری از تمام انبیا و اولیا هم برتری گوشه چشمی می کنی..،دل از دل ما می بری جای یک دفعه سه دفعه جانِ ما را می خری جورِ مجنونی کشیدم تا که لیلایت کنم جان خود را می دهم شاید تماشایت کنم بوسه‌گاهم رَدِّ نعلِین قدم های شماست خنده ی امروزم از لبخند فردای شماست روح این مُرده به دنبال مسیحای شماست کربلای اربعینم لنگ امضای شماست نامه ی پرواز من را مُهر کردی..،تا زدی تا قسم جانِ جوادت دادمت..،امضا زدی شاعر: @hosenih
🌷 دنیاست حریم امپراطوری او فردوس، قدمگاه نشابوری او از غربت این امام صحبت نکنید تا کشور ماست صحن جمهوری او شاعر: @hosenih