بسم الله الرحمن الرحيم
#طفلان_حضرت_زینب_س_شهادت
#علیرضا_خاکساری
▶️
اِنَّ کَمَن زارَ العَلی مَن زار زینب
عالم نمی بیند دگر تکرار زینب
تاریخ جای صبر زینب می نویسد
معنا گرفت ایثار از ایثار زینب
با دست بسته باز کرد از دست ما بند
پر شد زمین از عزت سرشار زینب
یکبار حتی سایه ی او را ندیده
همسایه ی دیوار به دیوار زینب
چشم زمان در غیر او هرگز نبیند
این حجم حسن خلق از رفتار زینب
مریم مقدس شد اگر در بین زن ها
در عالم زر بوده خدمتکار زینب
پشت همه لرزید با یک اسکتوایش
دشمن هلاک نحوه ی پیکار زینب
هم میشود قبله نمای ما عقیله
هم قبله ی ما کعبه ی سیار زینب
هرکس نمک گیرش شود اخر شهید است
چشمان ما بر سفره ی پربار زینب
چشمان ما بر لطف و احسان عقیله
دستان ما بر دامن سالارزینب
با این که خودگرمی بازارحسین است
عون و محمد گرمی بازار زینب
ماهی دریا هم برایش گریه کرده
وقتی فلک دارد سر آزار زینب
از نور چشمانش به سختی چشم پوشید
جانسوز یعنی غربت بسیار زینب
با هر چه می شد در دل میدان بریدند
بال و پر از دو جعفر طیار زینب
باید تمام روضه را از سر بخواند
مرثیه جانسوز است اگر مادر بخواند
@hosenih
بیرون زند خواهر اگر از قلب اردو
در بین میدان میکند خشمش هیاهو
مانند زهرا می زنم بر اب و اتش
دختر فقط از مادرش می گیرد الگو
افتاده اند از شوق جان دادن برایت
امروز محسن های زینب در تکاپو
عون و محمد را کفن کردم برایت
سرباز تو هستند در قحطی نیرو
قاسم فدایی تو باشد عون من نه ؟؟
زینب چه کم دارد مگر از نجمه بانو
با دست خود راهی شان کن سمت میدان
قبل از قسم بر فاطمه و پهلوی او
از پا می اندازد مرا این داغ اما
در پیش تو دستی نمی گیرم به زانو
بگذار از موی محمد گیرد اخنس
بسته ست وقتی جان تو تنها به یک مو
مثل تو یاد مادرم کردم همین که
بیرون کشیدی نیزه را از بین پهلو
داغ جوان دیدی منم دیدم عزیزم
دارم پریشان میکنم در خیمه گیسو
بهتر که فردایی نباشند و نبینند.
از مادرشان شمر می گیرد النگو
بهتر که فردایی نباشند و نبییند
از کعب نی دارم نشانی روی بازو
غرق خجالت می کشی بر سر عبا را
می آوری تا خیمه خواهرزاده ها را
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم
#طفلان_حضرت_زینب_س_شهادت
#قاسم_نعمتی
▶️
تا ناله ات زبانه میانِ حرم کِشَد
آهِ توشعله بر همهی پیکرم کِشَد
آخر غمِ غریبی تو می کُشد مرا
بارِ غریبی تو دو چشمِ ترم کِشَد
@hosenih
لازم نکرده رو بزنی بر حرامیان
شمشیر بهرِ یاری تو لشگرم کِشد
دارو ندارِ خواهرِ خود را قبول کن
مگذار ،کار، بر قسمِ مادرم کشد
این دو زنسلِ حیدر واز خونِ جعفرند
خیلِ سپاهِ مِنّت تو دلبرم کشد
وقتی صدا زدند که«ابناءِ زینبیم»
دستِ غرور شانه به بال وپرم کشد
من فاطمه نژادم و ناموسِ حیدرم
ای وای اگر که کار ،به مویِ سرم کشد
مثلِ مدینه کرببلا ،زیر ورو کنم
دستم اگر گِرِه ز نخِ معجرم کشد
یک چشمه ای زغیرت حق را ببین حسین
صوتِ علی حجاب بر این حنجرم کشد
بیرون نیامدم که مبادا به یک نگاه
خجلت ز اشک دیدة من دلبرم کشد
بی کس شدی ولی تو بزرگِ قبیله ای
جانم فدایِ تو ،تو عزیزِ عقیله ای
حالا که مادرِ دوشهید است خواهرت
گردیده رو سپید دگر پیش مادرت
رخصت اگر دهی نگذارم در این دیار
کم گردد ای عزیز دلم موئی از سرت
با نجمه یادِ ناله ی لیلا کنیم ما
فرزندهایِ ماهمه قربانِ اکبرت
اذنِ جهاد گر بدهی ای امیرِ عشق
طوفان به بپا کنم چو علمدارِ لشگرت
با گوشه ای زچادرِ خود پاک می کنم
هر قطره ای که می چکد از دیده ی ترت
کمتر نیَم به جان تو از مادرِ وهب
شمشیر می کشم دمِ خیمه برابرت
@hosenih
پروانه زاده ترس ندارد ز سوختن
جاری بُود میانِ رگم خون مادرت
امروز من به روی تو این غم نیاورم
فردا توهم سراغ نگیری زدخترت
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#طفلان_حضرت_زینب_س_شهادت
به چه دردی بخورد بی تو پسر داشتنم
چه کنم بعد تو با داغ جگر داشتنم
نه پسرهای مناند این دو نه خواهر زاده
به تو سوگند که هستند دو حیدر زاده
تیغ آماده رویِ دامنشان است ببین
حرزِ یا فاطمه بر گردنشان است ببین
این دو پولادِ جگر تافته یعنی زینب
این دو سرباز و دو سرباخته یعنی زینب
@hosenih
بر سر عهد تو هستیم و همان خواهد شد
خواهرت مرد شود این دو جوان خواهد شد
یار بی یار رسیدم که دلت غم نخورد
آمدم در دلِ تو آب تکان هم نخورد
دست و بازوی علمدار حرم آوردم
پیشِ تو بر سرِ دوشم دو علم آوردم
دو سپاه حرمِ فاطمه را میبینی
ذوالفقار دو دم فاطمه را میبینی
به درِ خیمه امّیدم امید آوردم
تا که ردم نکنی موی سپید آوردم
خواهرت موقع حج نذر دو قربانی کرد
وقت نذرش شده قربانی عید آوردم
دو علیاکبر و عباس ولی کوچکتر
دو سلحشور دو شیر و دو رشید آوردم
دو حسن روی دو سید دو حسینی زاده
قابلت را که ندارد دو شهید آوردم
این دم و بازدمم این ضربانهای مناند
این حسین و حسن و تیر وکمانهای مناند
ای جوانمرده بگو که جگرم را چهکنم
سر به زیرِ حرمِ دو رو برم را چهکنم
تو اگر اذن دهی لشگر عالم با من
مادرم گفته برو اذنِ حسینم با من....
* * * *
مانده دایی که چگونه خبرش را بِبَرد
خبر سوختن بال و پرش را بِبَرد
با چه رویی برود دیدن زینب از دشت
با چه جانی به حرم دو پسرش را بِبَرد
دو جگرگوشهی او روی زمین میغلتند
ولی از خیمه نیامد جگرش را بِبَرد
یک نفر آمده اینسو بزند تیغش را
یک نفر رفته به آنسو تبرش را بِبَرد
یک نفر آمده اینسو تن این را بکشد
یک نفر رفته به آنسو که سرش را ببرد
تنشه بودند و نشد جرعهی دیگر بینند
یا که یکبار دگر چهرهی مادر بینند
دید آخر چه بلایی سرشان آوردند
زخمها بر جگرِ مادرشان آوردند
@hosenih
قصدِ جانِ دو برادر دو برادر کردند
ضربهی تیغ و سنان را دوبرابر کردند
مانعِ بُردنشان پشتِ خَمِ دایی بود
اِرباًاِربا شدنِ این دو تماشایی بود
کمرش خم شده باید که عصا بردارد
باید او خیمه رود تا دو عبا بردارد
زینب انگار نه انگار که بی سر شدهاند
دید بر نیزه ولی سایه مادر شدهاند
شاعر: #حسن_لطفی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
🌷پیام یکی از مخاطبین درباره کتاب #روضه_های_آسمانی
🔴 برای کسب اطلاعات بیشتر و دریافت متن کامل جلسات(فایل pdf) ، به آیدی زیر مراجعه نمایید.
👇👇
🔵 @addmin_roze
#طفلان_حضرت_زینب_س_شهادت
وابسته ات هستم، تویی معشوقِ دلخواهِ خودم
آگاهم از حال دلت با قلبِ آگاهِ خودم
خورشید قلب بیقرار زینبت هستی و من
نور از تو میگیرم حسینِ من(ع)؛ تویی ماهِ خودم
@hosenih
داریم خاطرخواهِ بسیاری و جان ها میدهند
یکروز در راهِ تو و یکروز در راهِ خودم
راهی شدیم و خوب میدانستم اینجا کربلاست
فهمیدم از دلشوره هایِ گاه و بیگاهِ خودم
زیباییِ انگشترت دارد مرا دق میدهد
تنها خبر دارم خودم از بغض جانکاهِ خودم
بیزارم از آن نامه ها که نقشهٔ قتلَت شدند
از غربتت میسوزم و میسوزم از آهِ خودم
هاجر شدم در پاسخ نجوای هَل مِن ناصرت
آورده ام تنها دو آیه از «فَدَیناهِ» خودم
@hosenih
باید پسرهایم فدایی ات شوند و از خدا-
میخواستم در سجده های هر سحرگاهِ خودم
آورده ام عون و محمد را برایِ یاری ات
آورده ام تیر و سپر از خانه همراهِ خودم!
شاعر: #مرضیه_عاطفی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
4_5812090482435558050.aac
10.59M
🔰#مصیبت_راتبه🔰
🏴 روضه #شب_چهارم محرم 🏴
فرزندان حضرت زینب سلام الله علیها
با تحقیق و سخنرانی:حجت الاسلام #محسن_حنیفی
محرم ۱۴۰۰
✅موسسه قدیم الاحسان✅
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
ای وسعت محبت بی منتها حسین
ای روضه ات ورای همه روضه ها حسین
با گریه های خویش نظر کرده مادرت
بر روی پرچمی که نوشته است یا حسین
@hosenih
عقبای ما تویی، همه دنیای ما تویی
ای از تمام خلق، حسابت جدا حسین
جایی ندیده ایم بجز خانهء غمت
اینقدر مفتخر به لباس گدا حسین
ما را به عرش می برد این روضه های تو
از بس که هست ذکر خدایی ما حسین
در روز حشر دور شما حلقه می زنیم
ای آبروی ما همه پیش خدا حسین
غافل شدیم و توبه نکردیم از گناه
دیدیم بسته شد حرم کربلا حسین
یوم الفرار، روز قرار تمام ماست
آنجا جواز هیئت ما هست با حسین
@hosenih
گودال قتلگاه پر از تیر و نیزه بود
خیلی زدند بر بدنت بی هوا حسین
خنجر نمی برید سرت را و می زدی
با هر نفس نفس زدنت، دست و پا حسین
شاعر: #رضا_دین_پرور
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن_ع_شهادت
آغوش بارگاه تو تا بار عام داد
احلی من العسل به من تلخ کام داد
عرش خدا همیشه به تو تکیه می زند
اینبار تکیه بر تو در آن ازدحام داد
@hosenih
دیدم نگاه بی رمقت سوی خیمه ها
آرامشی عجیب به اهل خیام داد
لبخند تشنه تو ترک خورد از عطش
وقتی فرات بر لب خشکت سلام داد
ای حی لایموت چرا زیر دشنه ای
جان را سزاست پای تو عالی مقام داد
صبح تن تو را چه کسی بر زمین کشید
جسم تو را به چکمه نا اهل شام داد
دلشوره ای به سینه ی پاکت جلوس کرد
باید تو را شهید غم خیمه نام داد
ممنون تیغ هستم از این که در آن غروب
دست مرا دوباره به دست امام داد
@hosenih
وقتی چکامه های لبت گفت یا حسن
حسن ختام بر غزلی ناتمام داد
زهرا رسید و بر تن زخمی تو گریست
با گریه زخم های تو را التیام داد
شاعر: حجت الاسلام #محسن_حنیفی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن_ع_شهادت
روضه های شب پنجم چقدر جانکاه است
سینه زن ها، حسنی ها شب عبدالله است
بیشتر از همه شب روضه شکسته بال است
لاجرم روضه ی امشب طرف گودال است
روضه امشب سخن از دست شکسته دارد
غصه ی کوچه و یک مادر خسته دارد
@hosenih
روضه در سینه ی خود داغ عزیزی دارد
تا به پهلوی شکسته چه گریزی دارد
روضه امشب همه جا می رود از لطف کریم
از مدینه، کربلا می رود از لطف کریم
صاحب روضه کریم و کرمش قیمتی است
یازده ساله شبیه پدرش غیرتی است
یازده ساله ولی خیر کثیری دارد
پسر شیر جمل خود دل شیری دارد
بی خیال تبر و نیزه و شمشیر آمد
آی ای لشکر کفتار صفت، شیر آمد
آمد و دید که از زخم عمو افتاده
راه یک نیزه ی وحشی به گلو افتاده
لشکری تیغ کشان سمت عمو می آید
شمر همراه سنان سمت عمو می آید
تیرها حلقه به دور بدنش می بستند
نیزه ها را همه محکم به تنش می بستند
گفت باید که در این مرحله بی سر باشم
می روم تا سپر لحظه ی آخر باشم
گفت ای وای عمو صبر نما در راهم
عاشق سوخته ی راه تو عبدللهم
@hosenih
پسر روضه رسانیده خودش را به عمو
دست خود را سپر انداخته در راه گلو
ناگهان دست شکست و نفسش بند آمد
باز بر روی لب حرمله لبخند آمد
در همه دشت صدایی ز شکستن پیچید
بر لب خشک عمو خون گلویش پاشید
شاعر: #حسن_کردی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن_ع_شهادت
#حسن_لطفی
▶️
بگذار تا که شیرِ جمل را نشان دهم
تا نعرهی امیرِ جمل را نشان دهم
شمشیرِ بینظیرِ جمل را نشان دهم
عمه به روم سنِ کمم را نیاوری
عباس می شوم عَلَمَم را بیاوری
عمه گریست اینهمه پَرپَر نزن نشد
ناخن مزن به گونه و بر سر مزن نشد
حرفِ برادر است به خواهر نزن نشد
با دستِ بسته سنگ به آئینهات نکوب
اینگونه پیشِ من به رویِ سینهات نکوب
@hosenih
زینب اگرچه دستِ پسر را مهار کرد
از بسکه داد زد زِ بسکه هوار کرد
دستش کشید سمتِ عمویش فرار کرد
وقتی رسید تیغِ حرامی به او گرفت
جایِ عموش نیزهی شامی به او گرفت
@hosenih
اُفتاد بر تنش سپرش را بغل گرفت
از بینِ چکمهها پسرش را بغل گرفت
بر سینهاش همینکه سرش را بغل گرفت
بوسید تا حسین گلویش یکی شدند
چسبیده بود او به عمویش یکی شدند
نزدیک اوست حرمله او را نشانه کرد
اول نشست رویِ عمو را نشانه کرد
پایین گرفت زیرِ گلو را نشانه کرد
تیرِ سهشعبه قلبِ عمو را درست زد
ای خاک بر سرم دو گلو را درست زد
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن_ع_شهادت
#علیرضا_خاکساری
▶️
وارث دست رحیم حسن است
صاحب خلق عظیم حسن است
از شکوه جلواتش پیداست
به خدا سیب دو نیم حسن است
همه ی عرش خدا محتاج
کرم طفل کریم حسن است
یا "اباقاسم" "اباعَبدُالله"
نقش ایوان حریم حسن است
حضرت فاطمه هم گریه کن
روضه ی سخت یتیم حسن است
نوه ی حیدر خیبر شکن اوست
حسن بن حسن بن حسن اوست
@hosenih
غرق در رایحه ی یاس حسین
مورد مرحمت خاص حسین
مجتبازاده مسیحا دم شد
ولی از برکت انفاس حسین
نذر طفلان حسن می چرخد
همه شب دسته ی دستاس حسین
پدری کرده برایش همه عمر
خرج او شد همه احساس حسین
کرده پر جای حسن را قطعا
در دل نازک و حساس حسین
در دلش غیر خدا هیچ نبود
رونوشتی ست ز اخلاص حسین
دست خود را علمی دیگر کرد
آخرین حضرت عباس حسین
یک نفس تا لب گودال دوید
اولین گریه کن اش شاه شهید
@hosenih
پیش چشمان ترش طوفان شد
گرد و خاکی وسط میدان شد
بازوی فاطمه یادش امد
دستش از پوست که آویزان شد
نجمه با ناله ی وااماه اش
به سر و سینه زد و گریان شد
حرمله باز به زانو رفت و ..
کشتن طفل یتیم آسان شد
طرح ذبح پسری لب تشنه
دور گودال بلا عنوان شد
زیر تیغ و سپر و نیزه و تیر
بدن هر دوی شان پنهان شد
عاقبت پیکر این طفل شهید
مثل جسم عمویش عریان شد
در رکاب عمویش بر نیزه
سر او راهی نخلستان شد
آه مثل عمویش در گودال
به گمانم دهنش شد پامال
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن_ع_شهادت
#سیدپوریا_هاشمی
▶️
نوبت عشق است عشقم با حسن
سفره را وا کرده این شبها حسن
صبر او رزم است گرچه بی صداست
صلح او روح قیام کربلاست
@hosenih
ساختن با سوختن یک جوهر است
خون این دل مثل خون حنجر است
هرکه مجنون حسین و کربلاست
مطمئنا زیر دین مجتبی است
با اجازه از علی آن صف شکن
مینویسم لافتی الاحسن
نامه داد و شاه را امداد کرد
مذهب ما را حسن آباد کرد
غربت او سِری از اسرار اوست
این شلوغی حرم ها کار اوست!
امشب اما تا مدینه راهیم
الله الله امشب عبداللهیم
کیست عبدالله عشق پنج تن
حضرت باب الحسین باب الحسن
یازده ساله ولی شیر نر است
این نواده مثل جدش حیدر است
عابد شب زنده دار هرشب است
از محافظ های عمه زینب است
نوجوانی ابالفضل است این؟
یا به بدر آمد امیرالمومنین؟
در رگش خون حسن جاری شده
جان به قربانش چه کراری شده
هست این شاخ نبات پنج تن
نذر عاشورای بابایش حسن
...........
ظهر شد دلهای عالم در تب است
دست عبدالله دست زینب است
یارب عاشوراست یا که محشر است
یا حسن دستش به دست مادر است
دونفر بالای تل باحال زار
بی کسی تشنه میان کارزار
دید از بالا که بلوا ساختند
با سر آقا را زمین انداختند
گرگ ها خون عمو را میخورند
نیزه ها دائم به یک جا میخوردند
@hosenih
اب میخواهد سنانش میدهند
با نوک نیزه تکانش میدهند
نیزه بر کتف عمو میخورد و بعد
زخم ها روی گلو میخورد بعد
بر تن خون خدا پا میکشند
مست های موی عمو را میکشند
آیه میخوانند و سنگش میزنند
به دلش با خنده آتش میزدند
پیش خشکی لبان شاه دین
آب هارا شمر میریزد زمین
هرچه را دارد به دعوا میبرند
دزدها پیراهنش را میبرند
روح قرآن زیر پا افتاده ست
روی سینه شمر هم آمادست
حنجر است و حنجر است و حنجر است
خنجر است و خنجر است و خنجر است
دید عبدالله عمو را داد زد
زیر لب میگفت یا زهرا مدد
ای عمو تنها نمان بین سپاه
مجتبی دارد می آید قتلگاه
یازده سال است دنیای منی
جای بابایم تو بابای منی
گرچه شمشیری ندارد نوکرت
دست دارم میدهم پای سرت
@hosenih
کاش زخم من مداوایت کند
تیر روی سینه ات جایم کند
غم مخور جانا فدایت میشوم
من بقیع کربلایت میشوم
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن_ع_شهادت
#بردیا_محمدی
▶️
در بند زلف او دل باد و نسیم هاست
تازه ترین شراب سبوی کریم هاست
او که طلایه دار خیام یتیم هاست
نذرِ"حسن" برای "حسین" از قدیم هاست
او حاضرست جان خودش را فدا کند
نذرِ قدیمیِ پدرش را ادا کند
مانند صاعقه شب پُرکینه را شکافت
برق نگاه او دل آئینه را شکافت
اسرارهای در دل گنجینه را شکافت
فریاد های او قفس سینه را شکافت
اینگونه سوی لشگر کفار نعره زد:
وَللهُ لا اُفارقُ عَمّی اِلی الاَبد
@hosenih
آتش به آه شعله ورش غبطه می خورد
دریا به چشم های ترش غبطه می خورد
جبریل هم به بال و پرش غبطه می خورد
حتی پدر به این پسرش غبطه می خورد
روی زه کمانِ"حسن"،تیر آخر است
این شیرزاده که نوه ی شیر خیبر است
سقّا شده است تا علمش را بیاورد
شمشیر کوچک دودمش را بیاورد
تابیده تا سپیده دمش را بیاورد
امّیدواری حرمش را بیاورد
امّیدواری حرم از حال رفته است
خورشید آسمان تهِ گودال رفته است
او ناله ی عموی خودش را شنید و رفت
از دست عمه دست خودش را کشید و رفت
مثل کبوتر از دل خیمه پرید و رفت
پای برهنه سمت عمویش دوید و رفت
کوچیکترین ستاره ای از نسل آلِ ماه
سوسو زده است در دِل گودال قتلگاه
با سر رسیده تا که فدای سرش شود
گودال آمده سپر حنجرش شود
با جسم کوچکش زره پیکرش شود
تا مرهمی به زخم دل مادرش شود
درپیش فاطمه به سرش سنگ می زدند
کفتارها به صورت او چنگ می زدند
آمد ولی چه آمدنی..،دیر کرده بود
آهوی بی رمق همه را شیر کرده بود
این صحنه طفل را بخدا پیر کرده بود
سر نیزه ای میان دهن گیر کرده بود
با هرچه می شده به پرش ضربه می زدند
با سنگ و با عصا به سرش ضربه می زدند
مبهوت مانده با بدن او چه می کند
با این عموی بی کفن او چه می کند
با پاره های پیرهن او چه می کند
آن که نشسته روی تن او..،چه می کند
این تیغ ها به درد ذبیحی نمی خورد
آن خنجری که تیز نگردد نمی بُرد
@hosenih
ناگاه حرمله به سوی معرکه دوید
تیری سه شعبه از وسط تیردان کشید
یک لحظه ناگهان نفس کهکشان بردید
سینه به سینه،راز دو همدم به هم رسید
محراب های عرش،در این لحظه سوختند
تا مُهر را به سینه سجّاده دوختند
دستی به ضرب تیغه ی دشمن جدا شده
قاب تنی پر از اثر ردِّ پا شده
بر روی جسم زخمیِ ارباب جا شده
روی "حسینیه" "حسنیّه" بنا شده
مانده حسین بی کس و بی یار و بی پناه
دارد صدای شمر می آید ز قتلگاه...
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن_ع_شهادت
#قاسم_نعمتی
▶️
ابن الکریمم وپسرِ شاهِ بی حرم
از خیمه آمدم به تماشایِ دلبرم
من از تبارِ شیرِ جمل هستم ای سپاه
ده ساله ام ولی ز رگ و خونِ حیدرم
@hosenih
خالی کنید دورِ بزرگِ قبیله را
تعظیم کن سپاه، به این شاهِ محترم
خونِ حسن میانِ رگم موج می زند
گردن زده ز ازرقِ شامی برادرم
از خیمه پابرهنه دویدم به قتلگاه
افتاده شاه رویِ زمین در برابرم
تا استخوانِ بازوی من بی هوا شکست
بی اختیار ناله زدم وای مادرم
تا آمدم بغل کُنمت حرمله رسید
پاشیده شد به ضربه ی یک تیر،حنجرم
ممزوج شد حسین و حسن زیرِ ضربه ها
اینجا به بعد روضه بخوانم من از شما
باجانِ فاطمه که چنین تا نمی کنند
جان دادنِ غریب تماشا نمی کنند
زهرا نشسته گوشه ی گودالِ قتلگاه
باحالِ مادر از چه مدارا نمی کنند
خالی کنید دورِ عمویِ غریب من
دورِ کسی که هلهله برپا نمی کنند
یابن الدعی مکن همه جا نیزه را فرو
پهنایِ نیزه را به گلو جا نمی کنند
بردار پایِ نحس خود از رویِ صورتش
این گونه بغضِ سینه ی خود وا نمی کنند
در پیشِ چشم عمه رها کن محاسنش
شیب الخضیب را همه معنا نمی کنند
@hosenih
در بین دنده ها مَشِکَن چوبِ نیزه را
از بهرِ جایزه به تن امضا نمی کنند
آقایِ عالم است برهنه نکن تنش
بر بُردنِ لباس تَقَلا نمی کنند
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
4_5811946287498529611.mp3
20.66M
🔰#مصیبت_راتبه🔰
🏴 روضه #شب_پنجم محرم 🏴
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن_ع_شهادت
با تحقیق و سخنرانی:حجت الاسلام #محسن_حنیفی
محرم ۱۴۰۰
✅موسسه قدیم الاحسان✅
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن_ع_شهادت
من اشک روان بر رخ این اهل خیامم
بگذار بیفتم سر دامان امامم
بر خال لب دوست گرفتارترینم
مانند کبوتر پی این دانه و داممم
در خیمه بمانم شب اول چو هلالم
بر دامن خورشید روم ماه تمامم
برخاسته سردار جمل از جگر من
لا حول ولا قوه الا به قیامم
@hosenih
از نعرهی من میسره تا میمنه پاشید
شد جلوه ای از حیدر کرار کلامم
هم فاطمه ام، هم علی ام، هم حسنم من
حیران شده آیینه نداند که کدامم
در رکعت آخر نکند فاصله افتد
هنگام تشهد شده و وقت سلامم
دستش همهی عمر نوازشگر من بود
دستم سپرش گر نشود باد حرامم
من حاضرم این زلف مرا دست بگیرند
دستی نرسد بر سر گیسوی امامم
من روزه ام ای پَست مزن سنگ لبش را
بگذار شود این رطب افطار صیامم
از فاطمه آموختم اینگونه بجنگم
بازو عوض تیغ کشیدم ز نیامم
حالا که در آغوش عمویم بزنیدم
در خلوت خاصم خبری نیست زعامم
@hosenih
هر موی تنم داده اذان، حیَّ علی العشق
بر تیر سه شعبه برسانید پیامم
بر دامنش آویخته دستم چه شکوهی
جبریل برد رشک بر این شأن و مقامم
ای تیر بچرخان لب من را به لب یار
تا این دم آخر شود ایام به کامم
با تیغ و سه شعبه پس از آن سم ستوران
هرگونه بخواهند شهید تو مدامم
شاعر: #موسی_علیمرادی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن_ع_شهادت
افتادی و تا خورد به گودال، لبت
با گریه دوید؛ سوخت از تاب و تبت
@hosenih
تا پیکر خود را سپرِ جان تو کرد
گفتی که عمو شود فدای ادبت
اینکه نکند خار به دستش برود
هر ثانیه بود؛ فکرِ هر روز و شبت
بی دستش کردند و به پا شد کینه
هم از جمل و هم حسن(ع) و هم نسَبت
با خاک درآمیخته، یکسان شده بود
در زیر قدم هایِ پیاپی رطبت
زد حرمله(لع) تیر بر تنِ عبدالله(ع)
پرپر زد و سخت شعله ور شد غضبت
@hosenih
می سوختی از غم و: «خدایا أَمْسِکْ-
-عَنْهُمْ قِطَرَ السَّماء»* شد ذکر لبت!
*...در این هنگام حرمله(لع) تیری به طرف عبد الله(ع) انداخت که گوش تا گوش عبد الله(ع) بریده شد و در آغوش عموی بزرگوارش جان داد. آنگاه حضرت این مردم را نفرین کرد و به خداوند عرضه داشت:«أَللّهُمَّ أَمْسِكْ عَنْهُمْ قِطَرَ السَّماءِ وَامْنَعْهُمْ بَرَكاتِ الاَْرْضِ...»
«خدایا باران را از آنها قطع کن و برکات زمین را از آنها منع کن...»
بحار الانوار/علامه مجلسی،جلد۴۵
مقتل اللهوف/سید بن طاووس،صفحه٧٢
مقتل مقرّم/صفحه٢۴۶
ارشاد مفید/صفحه٢۴١
شاعر: #مرضیه_عاطفی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن_ع_شهادت
با عمو همراه شد
با همین سنّش چه سربازی برای شاه شد
طاقت دوری نداشت
یک تنه آمد حریف لشکر بدخواه شد
@hosenih
بی زره آمد به جنگ
ذکر لب هایش علی مولا ولی الله شد
شد فدایی حسین
آه عبدالله در یک روز پیر راه شد
پیش چشمان عمو
دست عبدالله مثل قامتش کوتاه شد
یادگاری حسن
شد کفن افتاد روی جسم شاه بی کفن
بی خبر از دست رفت
مثل آن مادر که قبلا پشت در از دست رفت
بین آغوش عمو
در دل پرواز یک دم بال و پر از دست رفت
خواست تا حائل شود
حیف اما بر روی سینه، سپر از دست رفت
کار یک خنجر نبود
دست عبدالله با ضرب تبر از دست رفت
@hosenih
حرمله آمد جلو
روی پای حضرت ارباب سر از دست رفت
دست از دنیا برید
خوب شد رفت و تنش رخت اسارت را ندید
شاعر: #محمود_یوسفی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن_ع_شهادت
چشم من آسمانی از باران
اشک من حاکی از غمی سنگین
مانده بر روی سینه ام امروز
سایه ی زخم ماتمی سنگین
بین گودال را تماشا کن
عمّه ! بنگر عموی من تنهاست
اشتیاق مدینه را دارم
در سرم شوق دیدن باباست
@hosenih
پیکری زخم خورده و بی حال
مانده در بین ازدحام چرا ؟!
ردّ بی رحم چکمه ی قاتل
مانده بر سینه ی امام چرا ؟!!
نوجوانم ولی پر از شورم
در دلم عشق بی مثل جاری ست
قطره قطره میان رگ هایم
خون فرمانده ی جمل جاری ست
می روم عاشقانه جان بدهم
بین مقتل به پای ثارالله
می روم تا که دست هدیه کنم
مثل سقّا برای ثارالله
لحظه ی آخرم شده باید
خواهشم را دگر مُجاب کنم
ای عموجان به من اجازه بده
تا شما را پدر خطاب کنم
@hosenih
زیر بال و پرت بزرگ شدم
بنگر این نوجوان عاشق را
تا نفس هست فاش می گویم
ذکر " واللهِ لا اُفارِق" را
بین آغوش غرق خون شما
نفسم ذکر آخرین می گفت
مادرت را کنار خود دیدم
که به من داشت آفرین می گفت
شاعر: #اسماعیل_شبرنگ
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن_ع_شهادت
حق بده خیلی هوایِ بوسههایت کردهام
از عموجان بیشتر بابا صدایت کردهام
عمه دستم را گرفته بود اما آمدم...
فکرکردی که عمو جانم رهایت کردهام
@hosenih
مقتل مأثور هستم غارتِ گودال را
ازدحامِ زخمهایت را روایت کردهام
خواست تا دستت زند با دستِ خود نگذاشتم
پیش تو اُفتاد دستی که فدایت کردهام
پیشِ دادِ مادرت پیراهنت را کَند و بُرد
دید لشکر آمدم خود را عبایت کردهام
آنقدر من را کشیدند آخرش مَردی شدم
اینقدر گویم که در آغوش جایت کردهام
هرچه میخواهند بر من میزنند و میروند
شُکر قدری از نوکِ نیزه جدایت کردهام
خواستند از تو جدا سازند من را که نشد
آه شرمنده اگر که جابجایت کردهام
آخرش من را مُشبک کردهاند این نعلها
راضیام خود را ضریحِ کربلایت کردهام
من در آغوشِ توام یا تو در آغوشِ منی
دیدی آخر جا میانِ بوریایت کردهام
@hosenih
آخرین تیرش کشید و حرمله نزدیک شد
دیدی وقتی که سپر خود را برایت کردهام
سینهام را سینهات را عاقبت با زور دوخت
حنجرم را حنجرت را روی هم بدجور دوخت
شاعر: #حسن_لطفی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن_ع_شهادت
افتاده بود ، غیرت مردانه ، در سرش
خیلی شبیه شد به پدر ، روز آخرش
دُردیکِشانه پر زد و«هَلْمِنمَزید»گفت
بالا گـرفـت ، بـاده و مـینـا و سـاغرش
@hosenih
گویی مـغیـره آمـده ، باشد به خیمـه هـا
گویی دوباره قنفذ و ... در کوچه مادرش
باران گرفـت ، با هـیـجانی ، رهـا شـد از
پَرچین خیس و ابری خود ، بین سنگرش
دیگر کمـان حـرمـله ، صبـرش سر آمده
پس بی قرار ، آمـده تا سینه و سرش ...
او دید عمو که «قد ضُعِف َ عَن قِتٰالِهـ»ی
افتـاده است ، غـرق به خـون در برابرش
او دیده بود « فَـانْـبَـعَـثَ الْـدَّمْ کَـأَنـَّه ُ ...
میٖزٰابُ » آه ، خون زده فـواره پیکرش
@hosenih
«یَابْن َالخَبیثَه تَـقـتُلُ عَـمّیٖ» به پهلویش
نـیزه نـزن که وا نـشود ، زخـم ِ کوثرش
« والله لا اُفـارِق ُ عـَمّـیٖ » بمـیـرم آه
افتاده ماه غرق به خون بین قتله گاه
شاعر: #روح_الله_قناعتیان
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_قاسم_بن_الحسن_ع_شهادت
شب ششم شد و قلبم در اضطراب شده
ز حجم مرثیه در سینه انقلاب شده
هوای مرثیه امشب خراب و طوفانی ست
بخوان که روضه از آن روضه های بارانی ست
حسین گفتم و این بهترین عمل شده است
دوباره روضه ی احلی من العسل شده است
کشیده ام نفسِ اعتقادیه روضه
زدم به نام حسن دل به وادیه روضه
@hosenih
دوباره روضه ی مردی کریم میخوانم
شب ششم ز بلایی عظیم میخوانم
کسی که در دل میدان زره نپوشیده
چو شیر شرزه ی در تاب و تب خروشیده
دل حسین از این حُسن عارضش لرزید
دل سپاه ز هل مِن مبارزش لرزید
ز اهل کوفه به جنگش چه آبروها برد
به غیرتی_که ندارند_ کوفیان برخورد
همینکه شعله ی اِن تنکرونی اش پیچید
اجل به دور سر نحس کوفیان چرخید
نشست تیغ نگاهش به پیکر ازرق
پرید زود به یک ضربه اش سر ازرق
حکایت ضرباتش به مرتضی رفته
غرور سرخ نگاهش به مجتبی رفته
ولی چه حیف زمان حماسه کوتاه است
بخوان به روضه که باران سنگ در راه است
ز سنگ ها خطِ سرخی روی جبین افتاد
به نیزه ای بدنش بی هوا زمین افتاد
چه زخم ها که نشسته به دست و بازویش
رسیده پنجه ی یک بی حیا به گیسویش
@hosenih
چقدر خم شده این جسم زخمیِ درهم
نمای چهره اش از تیغ ها شده مبهم
چه زخم های مهیبی زده بر این پیکر
شکسته تر شده حتی ز قامت اکبر
چقدر جای سُمِ مرکب است روی تنش
چقدر کم شده از حجم کوچک بدنش
غبار کوچه نشسته است روی گیسویش
کشیده نیزه عمو از شکاف پهلویش
شاعر: #حسن_کردی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_قاسم_بن_الحسن_ع_شهادت
مثل تو لاله خونین دهنی نیست که نیست
غیر خونابه براین لب سخنی نیست که نیست
انقدر تیغ تورا روی زمین غلطانده
که به جز خار تنت پیرهنی نیست که نیست
@hosenih
نقش برخاکی و بس سبز شده گل به تنت
چون تو در پهنه صحرا چمنی نیست که نیست
دیده نشناخت ولی آه تورا گوش شناخت
بس که این چهره شناسا شدنی نیست که نیست
پیچش زلف خمت بیشتر از قبل شده
به پریشانی آن انجمنی نیست که نیست
از حرم در نجف رفتی و از بارش سنگ
حال مثل تو عقیق یمنی نیست که نیست
@hosenih
سنگها بس که به چشمان دلیرت خوردند
خبری از مژه صف شکنی نیست که نیست
سم مرکب زتنت ساخته کندوی عسل
چون تو در دشت مشبک بدنی نیست که نیست
شاعر: #موسی_علیمرادی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#امام_حسین_ع_مدح_و_مناجات
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
به داد نوکر عاصی فقط رسیده حسین
مرا همینکه خریده حسن، خریده حسین
کمال بندگیم انقطاع از دنیاست
دل مرا زهمه جز حسن بریده حسین
@hosenih
حسن کریم،حسن سفره دار،حسن آقا
بدون اذن حسن سفره ای نچیده حسین
ازل حسین و ابد هم حسین وفی مابین
شده گدای حسن هرچه آفریده حسین
حسن امامِ حسین و حسین امامِ حسن
حسن مراد حسین و حسن مرید حسین
به یا حمید و به یا عالی و به یا فاطر
حسن گرفته گناه مرا ندیده حسین
دوگوش تا نجف آورده ام به عشق علی
یکی شنیده حسن، آن یکی شنیده حسین
طرف حساب خدا در صف جزا حسن است
اگرچه هست بجا وعده و وعید حسین
هنوز عطر حسن میرسد زکرببلا
زبسکه از لب قاسم عسل چشیده حسین
حرم نخواست حسن، پس حرم نخواه از او
حرم بخواه از ارباب سربریده حسین
***
زنی پی سر تو روی نیزه میگردد
زنی شبیه به زهرای قد خمیده حسین
@hosenih
بگو که خواهرت آرامتر به سر بزند
بگو کسی به دهانت نمی دویده حسین
بگو که خنجر خود را کسی در این گودال
به روی بوسه زینب نمی کشیده حسین
شاعر: #رضا_دین_پرور
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_قاسم_بن_الحسن_ع_شهادت
#قاسم_نعمتی
▶️
امشب دلم ميل مدينه دارد
نام حسن بُغضي به سينه دارد
صاحب عزاي بي حرم ؛حسن جان
آقاي خوب و محترم؛ حسن جان
@hosenih
اين خيمه ها صحن و سرايت آقا
پرچم زديم اينجا برايت آقا
بعد از علي؛ اي مير آلِ هاشم
ما را بخر امشب به نام قاسم
در كربلا شد خيمه دارِ نجمه
ماه حرم ، دار و ندارِ نجمه
@hosenih
در خيمه ها مانند ماه مي رفت
مثل حسن با غمزه راه مي رفت
عمامه سبزش چه دلربا بود
سر تا به پا انگار مجتبي بود
بر موي او نجمه حنا گرفته
كرب و بلا بوي منا گرفته
@hosenih
آمد به خيمه بهر دستْ بوسي
مانند دامادِ شبِ عروسي
بوسيد اول زانوي عمو را
آغاز كرد اينگونه گفتگو را
تنها و بي ياور شدي عموجان
رخصت بده قاسم رود به ميدان
@hosenih
با اين سخن زخم عمو نمك خورد
انگار بُغض سينه اش ترك خورد
او را كشيد آرام بين آغوش
از شدت گريه شدند بيهوش
فرمود : نه؛ برگرد؛ من كه گفتم :
با بوي تو ياد حسن مي افتم
@hosenih
بازي نكن با جانم اي عزيزم
نگذار بيش از اين بِهَمْ بريزم
برگشت خيمه با دلي پُر از غم
زانو بغل مي خواند روضه هر دم
بابا كجايي ؟ من ز غم سهيمم
امروز فهميدم كه من يتيمم
@hosenih
تا ديد نجمه حرف آبرو شد
از خيمه اش يك خط كهنه رو شد
فرمود : قاسم درد تو مداواست
مشكل گشايت نامه اي ز باباست
تا نامة سر بسته ديد؛ قاسم
سوي عمو جانش دويد؛ قاسم
@hosenih
بابا رسيد آخر به دادِ قاسم
امضا شده حكم جهادِ قاسم
چشم فلك گريه بر او نمايد
بر قد و بالايش زره نيايد
بر صورتش تحت الهنك چه زيباست
زيبا ترين فرزند آلِ زهراست
@hosenih
او را نشانده روي مركب عباس
بر شانه اش مي زد مرتب عباس
با ذكر يا زهرا برو عموجان
دارم هوايت را برو عموجان
پاي تو گرچه كوته از ركاب است
در پيكرت خون ابوتراب است
@hosenih
شير جمل عازم شده به ميدان
اهل حرم فرياد زد حسن جان
قاسم مگو؛ طوفانِ بي مثال است
سرمستِ يا ذالعز ُوَ الجلال است
بي شك به هنگام نبَرد ، قاسم
ياد حسن را زنده كرد؛ قاسم
@hosenih
فرياد زد هستم حرف لشگر
شاگرد عباسم عزيز حيدر
"اِن تَنْكُروني" من حسن سرشتم
با خون خود در كربلا نوشتم
هذا حسينٌ كَالْاسير ، لشگر
جان مرا اول بگير؛ لشگر
@hosenih
من از تبار فاتح حنينم
ابنُ الحسن ، قرباني حسينم
فرزند كَرّارم؛ علي نژادم
دار و ندارم؛ نذر شاه دادم
اِنّي انا بن مجتبي ، انا الحق
با ضربهْ گردن مي زنم زِ ازرق
@hosenih
شادي براي خيمه ها خريدم
تكبير سردارِ حرم شنيدم
اما چه كوتاه است شادي ما
اينجا به بعدِ روضه ، واي زهرا
اينها همه نامرد ، در نبردند
با سنگهاي تيز دوره كردند
@hosenih
از هر طرف راهِ گريز ؛بستند
آينه ی ابروي من شكستند
با ضربه اي فرق سرم دو تا شد
از روي مركب پيكرم رها شد
از هر دو سو نيزه به پهلويم خورد
دستان نا پاكي به گيسويم خورد
@hosenih
مغلوبه شد جنگ و به زير مركب
تركيب جسمم گشته نا مرتب
مانند مادر ناله بد كشيدم
در زير نعل كهنه قد كشيدم
آمد عمو بالاي پيكر من
بگذاشت روي دامنش سَرِ من
@hosenih
فرمود : آمد دلبر تو اما
كاري ز دستم بر نيايد اينجا
بر درد ناچاري ببين اسيرم
من سينه ات را در بغل بگيرم
اي قامتت كوتاه ، قد كشيدي
اين دُوْرُ و بر باباي خود نديدي؟!
@hosenih
خيلي برايم اي عمو عزيزي
اي كاش از لاي كفن نريزي
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e