eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
43.6هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
324 ویدیو
28 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
سینه‌ها پُر شده از غصه و تشویش، بمان عالم آل محمد! نفسی بیش بمان نفست گشته بریده، به خودت می‌پیچی مثل یک مارگزیده به خودت می‌پیچی نوکرت از غم و از غربت تو می‌میرد خواهرت نیست، سرت را روی دامن گیرد ناله‌ی یا ولدی با تن بی حال مزن بین این حجره‌ی در بسته، پر و بال مزن تو که نورت به زمین و به زمان می‌تابید چه شده این همه خاکی شده‌ای، ای خورشید؟! یک دو باری که نه، تکرار شده تا پنجاه هی نشستی به زمین، ناله زدی "وا اُماه" یاد یک کوچه دوباره، چه به‌هم ریخته‌ای خاک‌ها را به سرت، تا به حرم ریخته‌ای خیره بر در شدی و سرخ شدی، می‌سوزی چشم بر میخ درِ حجره چرا می‌دوزی؟! خوب شد با همه‌ی غربتت آمد پسرت نیزه‌ای زخم نزد بر جگر محتضرت بین این حجره‌ی در بسته، بگو دشمن کیست؟ پیکر محترمت، زیر سم مرکب نیست قاتلت پنجه بر این طره‌ی مویت نکشید خنجری کند به اطراف گلویت نکشید ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
امشب که غم شام غریبان تو داریم چشم کرم از سفره‌ی احسان تو داریم دل را همه بر پنجره فولاد تو بستیم نور بصر از گنبد و ایوان تو داریم با کاسه‌ی دل بر سر راه تو نشستیم ما خیل گدا، چشم به دستان تو داریم لب‌های تو خشکند چونان جد غریبت در سینه عزای لب عطشان تو داریم در حجره‌ی در بسته‌ی خود فکر جوادی ما هم هوس دیدن مهمان تو داریم بر خوان کریمانه‌ی معصومه نشستیم یا فاطمه! ما دست به دامان تو داریم یا حضرت معصومه سرت باد سلامت ما بعد رضا گوش به فرمان تو داریم گاهی دل تو مشهد و گاهی به مدینه است ما نیز خبر از غم پنهان تو داریم تا آمدن منتقم ضربه و سیلی دیده به ره یوسف کنعان تو داریم ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بر سر کشیده است عبا حضرت رضا بر لب گرفته ذکر و دعا حضرت رضا آه از جگر بلند شد و مرثیه گرفت تا سر کشید جام بلا حضرت رضا دلشوره‌های خواهر خود را زیاد کرد وقتی به زهر داد رضا، حضرت رضا راهی نبود تا دم خانه که بارها افتاد بین کوچه ز پا حضرت رضا افتاد، گفت: یاعلی و وقت پا شدن آورده اسم فاطمه را حضرت رضا گونه گذاشته‌ست در این لحظه‌های سخت بر روی خاک حجره چرا حضرت رضا؟! دارد شبیه می‌کند این‌گونه خویش را با روضه‌های کرب و بلا حضرت رضا تشنه کسی‌ست که دود ببیند در آسمان تشنه حسین بوده و یا ... حضرت رضا؟ ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
تلاش کرد نَیُفتَد؛ ولی ز پا افتاد شبیهِ مادر خود بین کوچه‌ها افتاد چه خوب شد که مسیرِ عبور، خلوت بود کسی ندید که آقایِ ما کجا افتاد شبیهِ چادرِ خاکی، عبا شده خاکی به پایِ خویش نیفتاد، بی هوا افتاد میانِ حجره‌ی در بسته دست و پا می‌زد چه آتشی به دلِ حضرتِ رضا افتاد * * * کسی مزاحمِ جان دادنِ امام نشد به یادِ چکمه و گودالِ کربلا افتاد میانِ آن همه قاتل، یکی جلو آمد به ضربِ نیزه‌ی او، شاه از صدا افتاد کنارِ گودیِ گودال مادرش می‌دید محاسنِ پسرش دستِ بی حیا افتاد به اسب‌ها همگی نعل تازه کوبیدند به این دلیل بدن بینِ بوریا افتاد میانِ کوچه و بازار بسکه رقصیدند سرِ بریده‌ی آقا ز نیزه‌ها افتاد ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
در محل هرجا صدای عبد گریان شد بلند قامت صاحب کرم از روی ایوان شد بلند نوکری سخت است اما سختی‌اش عشق است عشق پای ما با عشق بر خارمغیلان شد بلند من که هرجایی کم آوردم، صدا کردم رضا رعیت آن‌جایی که کم آورد، سلطان شد بلند ما ز اسب افتاده‌ایم اما ز اصلِ عشق نه پرچم سبز رضا بر بام تهران شد بلند بیشتر از سائل، آقا بی قرار سائل است بیشتر از شهر ما، آهْ از خراسان شد بلند کافری بودم که با شرط تو رفتم بر سجود بسکه ازخاک تو عطر و بوی ایمان شد بلند  خاک ایران قبل تو، لطفی برای کس نداشت تو به ایران آمدی و بَخت ایران شد بلند جزر و مدِّ صحن تو یعنی که رو به گنبدت هر مَلَک افتاد روی خاک و انسان شد بلند شانه بر زلف تو زد مِنّای اهل البیت شد بعد مرگش مرد سَلمانی چو سلمان شد بلند هر کسی که سخت دامان جوادت را گرفت با براتِ کربلای خویش آسان شد بلند * * * گریه بی حد می‌کنی و روی زانو می‌زنی بابت دستی که بر روی عزیزان شد بلند نام زینب را پس از عباس، نامحرم که بُرد... از ته گودال دادِ شاه عطشان شد بلند... ✍ و 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
در مسلک ایرانیان سلطان رضاجان است شاهی‌که بی‌ لشگرکشی سلطان ایران است آرامِ‌جان ماست آقایی که دامانش تنها توسل‌خانه‌ی آهوی حیران است مهمان‌نواز است آن‌قَدَر که زائرش هربار مانند صاحب‌خانه‌ها در صحن، مهمان است هرجای ایران نام او را بر لب آوردیم دیدیم روی هرلبی بعد از رضا، "جان" است وقتی ضریحش را بغل کردم، دلم وا شد در وقت دل‌تنگی فقط آغوش، درمان است از بس که اینجا آه درهم می‌شود تکرار انگار در صحن و رواق آیینه بندان است انگار سائل پادشاهی می‌کند اینجا انگار در درب ورودی، شاه، دربان است از آب سقاخانه می‌نوشند و خوشحال‌اند کمتر کسی اینجا گرفتار غم نان است درماندگان راهی به‌جز مشهد نمی‌بینند تنها پناهِ بی‌پناهان، در خراسان است ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
باز آتش به دلِ زخمیِ دریا افتاد شعله‌ای سُرخ روی سینه‌ی صحرا افتاد ملکوت است عزادارِ عزیزِ حیدر بر زمین بارِ دگر قِبله‌ی دنیا افتاد چه غریبانه در این غُربتِ خود می‌میرد چه نفس گیر به خاک، این گُلِ زهرا افتاد صورتش خورد به دیوار، صدا زد: مادر! فاطمه بود کنارش؛ ولی از پا افتاد گاه می‌گفت: حَسن؛ گاه حُسین؛ گاه عبّاس یادِ اولادِ علی بود به هرجا افتاد باز هم شُکر، جَوادش به کنارش آمد روی دامانِ پسر صورتِ بابا افتاد کربلا قصّه عَوَض شد، پسری پرپر شد پدری آمد و بر نعشِ پسر تا افتاد_ گفت: بعد از تو دگر خاک بر این دَهر علی بعدِ تو بر دلِ من ماتم عُظمی افتاد ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
یابن‌الشبیب عمه‌ی ما راه دور رفت می‌خواست قتلگاه بماند، به زور رفت آتش گرفت چادرش؛ اما کسی ندید پنجاه و پنج سال قدش را کسی ندید پنجاه و پنج سال بدون غمی نبود تا آن زمان مقابل نامحرمی نبود پنجاه و پنج سال پرش را گرفته‌اند مردانِ خانه دور و برش را گرفته‌اند یابن‌الشبیب عمه‌ی ما احترام داشت چندین امام زاده و چندین امام داشت پیش بزرگ قافله فریاد می‌زدند یابن‌الشبیب بر سرِ او داد می‌زدند داغی کمر شکن کمرش را شکسته بود یک نیزه‌ی بلند سرش را شکسته بود یابن‌الشبیب بسکه زمین خورد جان نداشت می‌خواست راه علقمه گیرد، توان نداشت یابن‌الشبیب! دختر دلگیر را زدند پنجاه و پنج ساله زنی پیر را ... اما رُباب زخم پَرَش را گرفته بود از بسکه درد داشت، سرش را گرفته بود از پیش نیزه‌های شکسته عبور کرد او را به دست‌های خودش جمع و جور کرد او را به ریگ‌های پریشان سپرد و رفت او را به آفتاب بیابان سپرد و رفت او را به مردمان دهاتی سپرد و رفت..‌‌.. ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
نفس‌های آخر، عطش، روضه‌خوان شد که لب‌های تشنه، به یادم بیاید اباصلت! آبی بزن کوچه‌ها را قرار است امشب، جوادم بیاید قرار است امشب، شود طوس، مشهد شود قبله‌گاه غریبان، مزارم اگر چه غریبی، شبیه حسینم ولی خواهری نیست اینجا کنارم به دِعبِل بگو: شعر کامل شد اکنون «و قبرٍ بطوس»ی که خواندم برایش بگو: این نفس‌های آخر هم، اشکم روان است، از ابیات کرببلایش از آن زهر بی‌رحم، پیچیده‌ام من به خود، مثل زهرای پشت در، از درد شفابخش هر دردم، از بس که خواندم در آن لحظه‌ها، روضه‌ی مادر از درد بلا نیست جز عافیت، عاشقان را تسلای دردم، نگاه طبیب است من آن ناخدایم، که غرق خدایم «رضا»یم، رضایم، رضای حبیب است رئوفم، شهیدم، امامم، امیدم من آن شمس عشقم که بخشیده‌ام نور شود هر کسی، هر کجا، بی‌قرارم دلش را در آغوش می‌گیرم از دور شدم آسمان، تا کبوتر شوی تو رسیدم که آهویی آزاد باشی بیاور غمت را، بیا زائر من! که مهمان صحن گهرشاد باشی اباصلت! آبی بزن کوچه‌ها را به یادِ سواری که با ذوالفقارش بیاید سحر، تا بگردند دورش خراسان و یاران چشم انتظارش ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ز سوز زهر شراری به حنجرش افتاد نفس نفس زد و از پای، آخرش افتاد اگر چه سخت در آن‌جا به خویش می‌پیچید ولی به حجره، به در، دیده‌ی ترش افتاد به کوچه روی زمین می‌نشست و برمی‌خاست زمین که خورد، فقط یاد مادرش افتاد همین که در وسط حجره فرش را برچید به یاد قتلگه و جد اطهرش افتاد * * * چگونه خورد به حجره زمین، نمی‌دانم! ولی حسین به گودال، با سرش افتاد ز ابن سعد عقیله چقدر خواهش کرد: ببین به تنگی گودال، پیکرش افتاد! تو را به جان عزیزت، بگو سرش نبُرند که بین خیمه از این غصه، دخترش افتاد ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
عبا کشیده به سر، غربتی نهان دارد نگاه زار به این حالش آسمان دارد به یک قدم نرسیده، دوباره می‌افتد مشخص است تنی زار و ناتوان دارد به سوز زهر پذیرایی از غریبی شد چه یادگاریِ تلخی ز میزبان دارد نباید اصلاً از او انتظار حرفی داشت نفس‌بریده کجا قدرت بیان دارد؟ کمک گرفت ز دیوار، کم زمین بخورد چه آمده به سرش قامتی کمان دارد؟! تلاش کرد که بیرون نریزد این غم را چقدر لخته‌ی خون داخل دهان دارد اگر که بسته درِ حجره را، دلیلی داشت نخواست تا که ببینند نیمه‌جان دارد هزارشکر سرش روی دامن پسر است در این دقایق جان‌سوز، روضه‌خوان دارد هزار شکر تنش زیر آفتاب نرفت هزار شکر که در حجره سایبان دارد نه اهل بیتِ رضا را کسی اسارت بُرد... نه اینکه قاتل او چوب خیزران دارد... ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دعا كنید شبِ گریه‌آورش نرسد و جانِ او به لبانِ مطهرش نرسد هنوز هم كه جوادش نیامده از راه دعا كنید نفس‌های آخرش نرسد بدون سرفه‌ی خونین، جگر نمی‌ریزد دعا كنید كه زخمی به حنجرش نرسد هزار شكر كه معصومه با برادر نیست وگرنه داشت دعایی كه خواهرش نرسد چنان به رویِ زمین می‌خورَد قدم به قدم گمان كنم كه به حجره، به بسترش نرسد نفس‌نفس‌زدنش سخت‌تر شده، ای داد خداكند كه صدایش به مادرش نرسد جوادش عاقبت آمد...، گریز روضه رسید پسر رسید كه روضه به آخرش نرسد... * * * حسین بر سرِ زانو، جوانش اُفتاده نمی‌شود نزند داد، بر سرش نرسد چقدر هلهله دارند اراذلِ كوفه دعا كنید كه ای كاش خواهرش نرسد علی كه رفت، عمو رفت، دختری ترسید دوید آتشِ خیمه به پیكرش نرسد دوید عمه كه پیش از سنان به او برسد كه دست‌هایِ حرامی به معجرش نرسد... ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
از دل کُفر تا که بیرون زد همه دیدند عبا به سر دارد گاه بر خاک کوچه می‌افتد زیر لب ناله از جگر دارد کوچه‌ها را یکی‌یکی طی کرد عرق سرد از جبین می‌ریخت عطر زهرا به کوچه می‌پیچید گل اشکش که بر زمین می‌ریخت راه خانه نداشت فاصله‌ای راه کوتاه، شد چه طولانی خسته بود و نفس‌نفس می‌زد رفت تا خانه با پریشانی با چه زحمت به خانه‌اش آمد همگی آمدند استقبال خم به ابرو نداشت با اینکه... در دل کوچه رفته بود از حال خادمی گفت با پریشانی زردی چهره‌ی شما از چیست؟ با نگاهی به خادمش فرمود: نگرانم نباش چیزی نیست از درون سوخت و صبوری کرد تا غلامان همه غذا خوردند تا طعام همه تمام شود منتظر ماند و سفره را بردند همه‌ی عمر این چنین زهری دل تاریخ هم ندارد یاد تا که از حجره‌اش همه رفتند ناله کرد و بر زمین افتاد نتوانست بهر آتشِ دل از زمین ظرف آب بردارد هیچ کس درد او نمی‌فهمد از دلش مجتبی خبر دارد بسکه در حجره‌اش به خود پیچید کمرش مثل مادرش تا شد ناله‌ای زد: کجایی ای پسرم! چشم بر هم زد و دری وا شد آمد از راه، کودکی گریان سر او را گرفت بر دامن گفت بابا منم جواد شما جان مادر سخن بگو با من پسرم! هست آرزوی پدر که بیاید پسر به بالینش گریه کن بر غم علی اکبر که نشسته پدر به بالینش جد ما را میان کرب و بلا دشمن بی‌حیا مکرر کشت در دل علقمه شهیدش کرد در کنار علیِ اکبر کشت ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
به ‏ابلیس، سامری شد و گاوِ سقیفه را ‏در غیبت نبی، عَلَمِ اختلاف کرد ‏لعنت به آن‌که راه چنین مستقیم را ‏با ردّ پای خویش، پُر از انحراف کرد ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
چه غریبانه غریب الغربا را کشتند با دل زار، معین الضعفا را کشتند آه ای اهل خراسان! همه خون گریه کنید که ولی نعمت و مهمان شما را کشتند این خبر را به مدینه ببر ای باد صبا هشتمین بضعه‌ی پیغمبر ما را کشتند خواهرش زنده اگر بود، از این غم می‌مرد بین یک حجره‌ی در بسته رضا را کشتند از عبایی که سرش بود، غلامش فهمید_ آخر آن نورِ دلِ آلِ عبا را کشتند مثل یک مار گزیده به خودش می‌پیچید با چه زهری مگر آن نور هدا را کشتند؟! صورتش را به روی خاک نهاد و می‌گفت: چه غریبانه شه کرببلا را کشتند جگر سوخته‌اش روضه برایش می‌خواند با لب تشنه چرا خون خدا را کشتند؟! ته گودال که با نیزه به پهلوش زدند روی تل، عمه‌ی مظلومه‌ی مارا کشتند پای رأس شهدا، بسکه کف و سوت زدند سرِ بازارچه‌ی شامْ اُسرا را کشتند ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
حجره‌اش را گرفته سوزِ حسین نیست روزی شبیه روزِ حسین @dobeity_robaey
🏴شهادت جان‌سوز امام رضا (ع) تسلیت باد. تاجر ورشکسته در زندان حکم اعدام خورده‌های جوان سرطانیِ خسته از سرطان تازه سرباز بی کسِ نگران کودک قهر کرده با دگران همه گفتند: یا امام رضا... ✍ @hosenih
خورشید به قدر غم تو، سوزان نیست این قصّۀ جانگداز را پایان نیست پای تو دو ماه، عاشقی کرده دلم دل کندن از این کتیبه‌ها آسان نیست @dobeity_robaey
کسی دلتنگ از مشهد به مقصد برنمی‌گردد به اقیانوس تو، رودی که آمد برنمی‌گردد چگونه جلد خود کردی منِ از خود فراری را؟ که با زور هزار اجبار و باید برنمی‌گردد چه در سر دارد آن جوجه کلاغ روسیاهی که_ نگاهش از طلایی‌های گنبد، برنمی‌گردد؟ به شالیزار خوش آب و هوا هم، چای گیلانی اگر در چایخانه رفته باشد، برنمی‌گردد چه خوشبخت است آن غرق گناهی که یقین دارد از آغوش پر از مهرت کسی بَد برنمی‌گردد چنان در وصل عشاق جهان از جان نظر کردی که هرگز عاشقی با پاسخ رَد برنمی‌گردد از این دریای جاری از حرم تا خانه فهمیدم که چشم ابری‌ام بی اشکِ ممتد برنمی‌گردد ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بازهم شکر پیرهن دارد چندتا چندتا کفن دارد @dobeity_robaey
؛ نشسته‌ام وسطِ روضه، چشمِ تَر برسد برای رفتنِ تا عرش، بال و پَر برسد عروجِ روح به معراجِ عشق، ممکن نیست مگر دو قطره‌ی اشکی دمِ سحر برسد من از فراق تو دلسرد می‌شوم گاهی از اینکه قبلِ وصالِ تو مرگ، سر برسد عزیز فاطمه! از دور‌ی‌ات مریض شدم خدا کند که دوایَت به محتضر برسد دو ماه گریه برای ظهور تو کم بود... وگرنه یارِ سفر کرده این صَفَر برسد چِقَدر ضَجّه زدی پای بی کسیِ خودت ندیده‌ایم به داد تو..، یک‌نفر برسد! گدای‌ِ خانه‌ٔ تو‌ بودن آرزوی من است فقط اجازه بده سائلت به در برسد چه می‌شود که مرا هم بغل کنی یک‌بار... پسر به لذّتِ بوسیدنِ پدر برسد تو را به حقِّ رضا یا رضای ما... برگرد بیا که زود به سلطان هم این خبر برسد * * * نفس کشیدنِ آسان، چِقَدر سخت شود اگر که قطره‌ای از زهر تا جگر برسد غریبِ مشهدِ ما روی خاک‌ها جان داد بدون آنکه به جسمش کمی ضرر برسد فدای خون گلویی که مثل جو شده بود حسین، زیر سم اسب زیر و رو شده بود ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
؛ اگر چه من تمام عمر خود را نشستم در عزایت گریه کردم تمام حسرتم در محشر این است چرا کمتر برایت گریه کردم... ✍ @hosenih
یک به یک از نوكران اینجا تشكر می‌كنند حیدر و پیغمبر و زهرا تشكر می‌كنند جفت و جورِ كارها اینجا به دست فاطمه‌ست كار را او می‌كند...، از ما تشكر می‌كنند!!! ✍ @hosenih
حال ما با تو، تا که بهتر شد... خبر آمد که روز آخر شد من دلم باز گریه می‌خواهد کم برای تو "دیده‌ام" تَر شد پیرهن مشکی مرا بردار این لباس، آبروی نوکر شد از شب اول محرم بود... حال من حال و روز دیگر شد نَفَسم زیر خیمه ذکر شد و.. اشک من زیر خیمه، کوثر شد گفتم از غُصه‌ی تو جان بدهم... حیف جور دگر مقدّر شد خوب و بد دیده‌ای حلالم کن! عفو کن خاطرت مکدر شد... ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e