eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
44.8هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
340 ویدیو
27 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
ای از بَهار، باغ نگاهت بَهارتر از فرش، عرش در قدمت خاکسارتر شبنم ز پاکی تو، به گلبرگ‌ها نوشت گل پیش روی توست ز هر خار، خوارتر باران کرَم نمود و ترنّم‌کنان سرود کز هر چه ابر، دست تو گوهر نثارتر... شهر مدینه با فقرا جمله واقف‌اند آن شهر کس نداشت ز تو سفره‌دارتر ایّوب دید صبر تو، بی‌صبر گشت و گفت چشم فلک ندیده ز تو بردبارتر نامت حَسن، و لیک به هر حُسن، اَحسَنی ناورده دست صُنع، ز تو شاهکارتر بودی لبالب از غم و درد نهان، و لیک آیینه‌ای نبود ز تو بی‌غبارتر باشد یکی، قیام حسین و قعود تو گشتی پیاده تا که شود او سوارتر... ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هرکه دیدست تو را گفته که ماشاالله قامتت قامت سرو است و رُخت همچون ماه نه فقط اهل زمین بلکه رسید از ملکوت بانگ "لا حول و لا قوة الا باالله" حافظ از روي تو گفته‌ست جهانگیر شود هر که شد حُسن جمالش به ملاحت همراه مادرت خیرِ نسا و پدرت خیرِ بشر جز خدا نیست کسی از درجاتت آگاه زور بازوی علی داری و شاهد دارم برده‌ای جنگ جمل را تو به یک گوشه نگاه تو کریمی و کرامت شده نازل از تو دست از دامن لطف تو نگردد کوتاه قلم و شاعر و دفتر همه حاجت دارند این غزل نذر غریبی تو إن‌شاءالله ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
گسترده‌اند سفره‌ی دارالنعیم را سوزانده‌اند شعله‌ی داغ جحیم را کوثر به جوش آمد و دریا خروش کرد با خویش بُرد طعنه‌ی تلخ عقیم را...! با هر حسن حسن، حسناتم زیاد شد طوری که محو کرده تمام بدیم را از «من» الی «تو» در رمضان الکریم‌ها بگشوده‌اند صَد طرق مستقیم را گویی برای بودن هم آفریده‌اند دست من و عبای امام کریم را بر روی شانه‌های پیمبر کشیده‌ای ...تصویر شاعرانۀ سیب دو نیم را شیعه بدون لطف امامش شکستنی‌ست آقای مهربان...! پدری کن یتیم را ما با توأیم... با تو... وَ سوگند می‌خوریم در روز حشر هم به تو پیوند می‌خوریم... ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
همیشه سفره‌اش وا بود؛ با ما مهربانی کرد هزاران بار آزردیمش اما مهربانی کرد دلش اندازه‌ی ریگ بیابان بی‌وفایی دید ولی اندازه‌ی آغوش دریا مهربانی کرد نگاهش شرح نابی بود از "الجار ثم الدار" اگر با این و آن مانند زهرا مهربانی کرد چه خواهد کرد با مهمان کوی خویش؟ آن مردی- که با دشنام‌گوی خویش حتی، مهربانی کرد اگر سبز است باغات مدینه از نگاه اوست که پنهان لطف‌ها فرمود و پیدا مهربانی کرد :: چرا دنیا به کامش ریخت زهر غصه و غم را؟! چرا با مهربانی‌های او نامهربانی کرد؟! خودت دیدی که با مردم -خدایا!- مثل مردم بود خودت دیدی که با مردم -خدایا!- مهربانی کرد ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
امشب ز لب ماه خدا خنده بر آمد کز خانه‌ی خورشید ولایت قمر آمد یا از دل دریای نبوت گهر آمد یا مهر فروزنده به‌بام سحر آمد پیغمبر و زهرا و علی را پسر آمد در ماه خدا ماه خدا جلوه‌گر آمد هم آینه‌ی حسن خداوند جمالش هم خلق و خصال نبوی، خلق و خصالش هم پیر خرد آمده مبهوت جلالش هم عقل ملک آمده حیران کمالش هم مفتخر از او شده پیغمبر و آلش هم او ز نبی و ز علی مفتخر آمد در گلشن دین، باغ گل یاسمنش بین در لعل لب بسته، عقیق یمنش بین شادابی جان را ز گلستان تنش بین آیات خدا در لب شکر شکنش بین آیینه شو و حُسن حَسن در حَسنش بین گوئی به جهان باز رسول دگر آمد ای ختم رسل! بوسه بزن بر سر و رویش ای شیر خدا! عطر جنان جوی ز بویش ای عصمت حق! شانه بزن شانه به مویش ای مهر! ستان وام ز رخسار نکویش ای ماه! ببر سجده به خاک سر کویش رشک ملک است این که به شکل بشر آمد در شب، نفس صبحدمِ عید ببینید در ماه خدا، صورت خورشید ببینید روئی که نبی دید و علی دید، ببینید حُسنی که ورا فاطمه بوسید، ببینید رخسار خداوند درخشید، ببینید کز وصف من و مدح شما خوبتر آمد با طلعت او، ماه خریدار ندارد مهر است کم از ذره و مقدار ندارد بی یار بُوَد هر که چو او یار ندارد بر دشمن او نخل عمل، بار ندارد گر بار دهد بار به جز نار ندارد مهرش ثمر جنت و بغضش شرر آمد ای حُسن حَسن در حَسَنت حُسن خدایی ای صورت زیبایی هستی‌ت فدایی عالم به سر کوی تو مشغول گدایی با مهر تو جان کرده ز تن میل جدایی از آینۀ دل تو کنی زنگ زدائی شادی، شب میلاد تو باز از سفر آمد ای باغ گل یاسمن آل محمد! ای قرص مه انجمن آل محمد! اوصاف تو روح سخن آل محمد گفتار تو نُقل دهن آل محمد ای حُسن خدا! ای حَسن آل محمد! روح تو در آینه‌ی حق جلوه‌گر آمد لطف تو خدایی و گدای تو کرامت در سایه‌ی سرو قدت افتاده قیامت دل آمده و جسته به کوی تو اقامت نازد به تو توحید و کند فخر امامت از صبر تو دینِ نبوی یافت سلامت با صلح تو از راه، سپاه ظفر آمد نور ابد و جلوۀ حُسن ازل از تو است مقبولی طاعات و جزای عمل از تو است تو طوری و انوار خدا مشتعل از تو است رسوایی و نابودی خصمِ دغل از تو است پیروزی اسلام به جنگ جمل از تو است حقا که علی چون تو پسر را پدر آمد ای صحن بقیع تو چراغ ره انجم وی مهر رخت بوسه‌گه جد و اب و ام بر فاطمه مانند نبی کرده تکلم اول پسر شیر خدا حجت دوم در پاسخ دشنام به لبهات تبسم از خلق تو گلزار صفا بارور آمد تو شمع شب تار بقیع دل مایی هر جا که کنی جلوه، گل محفل مایی گر بحر بلا موج زند، ساحل مایی ور نخل عمل بار دهد، حاصل مایی ما خواب و تو مهمانِ دل غافل مایی ویرانۀ دل از تو بهشت دگر آمد جبرئیل شراب از لب شیرین تو نوشَد کوثر به همه وسعتش از فیض تو جوشد بی چاره کسی کز کرمت چشم بپوشد دریاست دلی کز غم عشق تو خروشد هر کس به کسی فخر و مباهات فروشد "میثم" به تولای شما مفتخر آمد ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
میان ارض و سما، بزم شادی و شور است به روی دست نبی، آیه‌هایی از نور است بغل گرفته نبی سبط اکبر خود را و ان یکاد بخوان، چشم ابتران شور است گمان کنم که پیمبر به گوش او می‌گفت: خوشا به حال رسولی که با تو محشور است به رزق خوان حَسَن، عالمی نمک‌گیرند عزیز کرده‌ی زهرا "کریم" مشهور است ز دست هیچ کسی لقمه نان نمی‌خواهیم کرامت حسنی با مزاجمان جور است گدای کوی کریمیم و نان بهانه‌ی ماست نظر به منظر جانان، مراد و منظور است :: چقدر غبطه خورم بر کبوتران بقیع شکسته بال و پرم... قبر خاکی‌اش دور است به قبر خاکی او سایبان بدهکاریم برای گنبد و گلدسته نقشه‌ها داریم ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
گل‌خنده‌ای که مهر به ماه خدا کند از پای روز، حلقه‌ی شب را جدا کند بر شانه‌ی سپیده‌ترین صبح بی‌غروب خورشید، آبشارِ طلایی رها کند میلاد مجتبی‌ست که اعجاز مقدمش با باغ، آن کند که نسیم صبا کند آمد که با فروغ شب‌افروز روی خویش هر سو دری به خانه‌ی خورشید وا کند شب را به یُمن مقدم او صبح کرده است هر کس چو ماه، در دل شب‌ها دعا کند امشب که باغ خاطره‌ات را به یک نسیم غرق شکوفه، لعلِ لب مجتبی کند چون آسمان عاطفه، باران اشک باش! تا گلشنِ ضمیرِ تو را با صفا کند چشم ستاره باش و به دامان شب ببار! تا دردِ سینه‌سوزِ غمت را دوا کند بیگانه با تبسّمی! این فصل را بخند! تا باغ را به خنده، لبت آشنا کند گل‌واژه‌ی نگاهِ تو در روح زردِ باغ جشن بهارگونه‌شدن را به پا کند ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
حس خوبی‌ست که امشب به زبان آمده است در تن عاطفه‌ام باز توان آمده است چه مبارک سحری هست و چه فرخنده شبی كه صدای ملكوتی اذان آمده است چه نشستید! درِ میکده‌ها باز شده آی مستان خدا! پیر مغان آمده است حرف از کوثر و از ساقی کوثر بزنید حال که صحبت مستی به میان آمده است تا كه از راه رسيده‌ست مسيحاي حرم به تن مُرده‌ی طبعم ضربان آمده است روزه‌داران شب پانزدهم! مژده دهید نمک سفره‌ی ماه رمضان آمده است سفره تکمیل شد و ماه خدا کامل شد سوره‌ی قدرِ شبِ پانزدهم نازل شد کوچه‌باغ از نفس یاس، معطر شده است شب شهر از قدم ماه، منور شده است زودتر از همه مژده به پیمبر دادند نوه‌ات آمده و فاطمه مادر شده است نمک از روی تو می‌ریزد و خرمای لبت رطب سفره‌ی افطار پیمبر شده است طعم چشمان بهاری تو ای روح بهار میوۀ نوبر هر روزۀ حیدر شده است سفره‌ی ماه مبارک برکت دارد، لیک با قدم‌های شما با برکت‌تر شده است چه اسیر و چه فقیر و چه یتیم، آمده‌ایم بر در خانه‌ی ارباب کریم آمده‌ایم پادشاهی تو و من نیز همان مسکینی، که به جز عشق تو در سینه ندارد دینی قدمت بر سر چشمم اگر ای مرد کریم! سحری هم به کنار دل من بنشینی مستجاب است دعای دل آلوده‌ی من اگر از صحن لبانت برسد آمینی به صف مشتریانت نظر اندازی گر تهِ صف یوسف دل‌باخته را می‌بینی کوهکن می‌شوم از شوق شکر خندهٔ تو آب افتاده دهانم چقدَر شیرینی! بیشتر از همه نام تو حلاوت دارد باز هم قاری تو شوق تلاوت دارد حسنی، چون که از احسان خدا بودی تو میوۀ عرشی پیغمبر ما بودی تو «کُلُکُم نورُ واحد» ولی ای نور خدا روشنی بخش دل آل عبا بودی تو چند باری همه دارایی خود بخشیدی از ازل در کرم انگشت‌نما بودی تو شبی افطار بیا خانه‌ی ما مهمان باش ای که همسفرۀ بزم فقرا بودی تو اهل این خاک نبودی و نگفتی آخر مرد خاکی زمین! اهل کجا بودی تو؟ ماورای همه افکار نگاهت بوده آخر عرش خدا، اول راهت بوده گاه سوگند خدا گشتی و انجیر شدی گاه با آیۀ کِفلَین، تو تفسیر شدی گاه با صلح زدی در دل دشمن، تنها گاه در جنگ جمل دست به شمشیر شدی زانو از غم به بغل داری و سر بر زانو به گمانم دگر از زندگی‌ات سیر شدی آه، آقای غریبم چه به روزت آمد چه شد آخر که تو در کودکی‌ات پیر شدی؟ آسمان در وسط كوچه چرا خورد زمين از چه يک عمر در آن راه زمين‌گير شدي خبري آمد و كوه از كمر انگار شكست "شيشه‌ی عطر خدا، خورد به ديوار شكست" ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
کبوتریم و پی دانه‌ی امام‌حسن رسیده‌ایم درِ خانه‌ی امام‌حسن تمام مردم این شهر، شهرت ما را شناختند به دیوانه‌ی امام‌حسن عجیب نیست اگر می‌شوند دشمن و دوست اسیر لطف کریمانه‌ی امام حسن اگر تمام جهان میهمان او باشند هنوز جا دارد خانه‌ی امام حسن نمی‌رویم سراغ کسی به غیر از او که رزق ماست به پیمانه‌ی امام حسن دل شکسته‌ی ما آن‌قدر طوافش کرد لقب گرفت به پروانه‌ی امام حسن فقیر بوده ولی پادشاه می‌گردد گرفته هرکس عیدانه‌ی امام‌حسن هزارشکر که نام تو بر زبان من است "حسن" قشنگ‌ترین واژه‌ی جهان من است تمام شهر سر سفره‌ی ضیافت اوست که روزی همه‌ی خلق از کرامت اوست اگر چه خم نشده پیش هیچ‌کس، اما همیشه گردن ما زیر بار منّت اوست کریم قابل تعریف نیست، پس چه عجب! اگر که دشمن او شامل شفاعت اوست عجیب نیست که لبخند و مهربانی و عشق جواب آن‌همه بی‌حرمتی به ساحت اوست "سکوت" حکم خدا و رسول بود، ولی جمل نمونه‌ای از قدرت و شجاعت اوست فقط نه این که کرم کرد و رزق ما را داد نفس کشیدن ما نیز با عنایت اوست وجود عالم امکان به خاطر حسن است خوشا به حال هر آن‌کس که شاعر حسن است همان که با ادب و با‌وقار می‌بخشد فقط به خاطر پرودگار می‌بخشد به این دلیل غلام حسن خودش آقاست که گل همیشه به خار اعتبار می‌بخشد تمام زندگی من فدای مردی که تمام زندگی‌اش را سه‌بار می‌بخشد چرا که او پسر ارشد همان مردی‌ست که بین معرکه‌ی کارزار می‌بخشد بجز علی که به هنگام جنگ بخشیده‌ست؟ کدام شیر به وقت شکار می‌بخشد؟ همیشه موقع بخشش که می‌شود این مرد به رسم فاطمه اول به "جار" می‌بخشد همیشه گفته‌ام از تو، ولی کم است حسن غلام کوی تو آقای عالم است حسن کریم اوست که در اوج بی‌مرامی‌ها نشسته است سر سفره‌ی جزامی‌ها که نیک‌نام‌ترین است و خورده‌اند قسم به نیک‌نامی او کل نیک‌نامی‌ها کج است گردن‌شان پیش او، چرا که شدند به احترام حسن محترم گرامی‌ها غلام آل علی باش چون که می‌ارزد به پادشاهی عالَم، همین غلامی‌ها در این مقام که شهرت در اوج گمنامی‌ست همیشه در پی گمنامی‌اند نامی‌ها به یک نگاه کریم تو می‌شود شیرین برای دشمن تو اوج تلخ‌کامی‌ها همیشه گرم بماند به حق حضرت عشق به شوق دم زدن از او دم "کلامی" ها "چه مِدحتی بنویسیم در مقام حسن که هم غلام حسینیم و هم غلام حسن" تو را که دیده غم، از شوق ریشه‌کن شده است همه اویس شدند و جهان قرن شده است برای هرکه تو را دیده، نیست جای گله که هم‌ردیف ترانی همیشه لن شده است زبان شعر کم آورده است هرجایی که از فضائل بسیار تو سخن شده است به رمز و راز مسیحایی تو پی بردم از آن کویر که تا رد شدی چمن شده است حرام باشد اگر دست بی‌وضو بزنم به هر نگین که مزین به یاحسن شده است مگر به خواب ببیند شترسوار جمل کسی حریف تو در جنگ تن‌به‌تن شده است! تمام شهر برای حسین سینه زدند ولی حسین برای تو سینه‌زن شده است‌... امید ما کرم توست یا امام‌حسن زیارت حرم توست یا امام‌حسن ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
درماه رحمت جلوه‌ی توحید آمد نومیدی از دل رفته و اُمید آمد ماهِ فَلک نقره‌فشانی کرد از شوق در نیمه‌ی ماه خدا، خورشید آمد خورشید بر دستان مولا دیدنی بود از این کرامت، شوق زهرا دیدنی بود این گلشن توحید چشم‌انداز دارد چون باغ جنت جلوه‌ای ممتاز دارد از عرشِ اعلا تا همین باغ بهشتی جبریل چون پروانه‌ای پرواز دارد کروبیان در آسمان، آئینه بستند یک گل به یاد مجتبی بر سینه بستند آمد به دنیا و سپس یا ربنا گفت با لهجه‌ی شیرین خود، نام خدا گفت او بر خدای خود گواهی داد و دیدند او اشهدش را زبتدا تا انتها گفت آری امام است و زخود اعجاز دارد بر کل خلقت افتخار و ناز دارد وقتی علی با فاطمه در گفتگو بود وقتی پیمبر غرق در انوار او بود جبریل از سوی خداوند جلی گفت نام حسن زیبنده‌ی این ماه‌رو بود آری حسن او را خداوند مبین گفت باید براین حُسن‌آفرین، صدآفرین گفت گفتم حسن، عشق تو در دل شعله‌ور شد گفتم حسن، حُسن پیمبر جلوه‌گر شد گفتم حسن، دل میل سائل بودنش کرد گفتم حسن، دل تا مدینه رهسپر شد تو جلوه‌ای از رحمت ربّ رحیمی من سائلم؛ اما تو مولای کریمی در راه دین، امر تو قانون است مولا دل برشما شیدا و مفتون است مولا صُلحت زمینه‌ساز عاشورای عشق است اسلام بر صلح تو مدیون است مولا فرمان تو، جلوه‌گر از آیات نور است این صلح، سازش نیست، تدبیر امور است پیوسته در حُسن عمل، تو جلوه کردی صدبار در جنگ جمل، تو جلوه کردی در کربلا گرچه نبودی، قاسمت بود در بانگِ احلی من عسل، تو جلوه کردی گل‌های باغت را که خیراندیش کردی دو شیر را نائب مناب خویش کردی بر لوح هستی خط زرینی به عالَم احیاگر این مکتب و دینی به عالَم کلک «وفایی» با خط زر می‌نویسد تو افتخار آل یاسینی به عالَم نیکو شده با مدحت تو حالم امشب مُهری بزن بر نامه‌ی اعمالم امشب ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
اگرچه عاشق ناقابل شماست دلم بیا به خانه‌ی خود، منزل شماست دلم اگر که شیعه شدم از دل شماست دلم که از اضافه‌ی آب و گِل شماست دلم من آفریده شدم تو دل مرا ببری طفیل هستی عشق‌اند آدمی و پری تو آمدی، رمضان سفره‌ی ضیافت شد شب تولد تو، تازه ماه رؤیت شد همین که در دو جهان کار تو کرامت شد خیال من دگر از روز حشر راحت شد به شکر آنکه برای خدا حسن شده‌ای چهار رکعت یومیه‌های من شده‌ای سه بار زندگی‌ات را به این و آن دادی جذامی آمده و روی خوش نشان دادی به آنکه گفت به تو ناسزا، امان دادی گرسنه بود و به او قرص‌های نان دادی هزار سفره اگر هم فراهم آورده کَرَم کنار کریمی تو کم آورده ازل ندیده دگر تا ابد همانندت غزل چه هست به جز بندهای دربندت جمل شکسته شده فتنه‌اش ز ترفندت عسل شده‌ست چه شیرین ز کام فرزندت برای روز مبادا دوتا پسر داری دوتا پسر که نه، یک جفت شیر نر داری سفید نیست که سرخ است پرچم صلحت و نیست صحبت سازش در عالم صلحت نبود تیغ برنده‌تر از دم صلحت بپاست کرب و بلا از مُحرم صلحت سکوت تو ثمرش می‌شود قیام حسین شما امامْ حسن هستی و امامِ حسین تو اعتبار زمین، افتخار زهرایی قرار فاطمه‌ای، بیقرار زهرایی توئی که تا به ابد رازدار زهرایی میان کوچه فقط تو کنار زهرایی دوباره حرف تو شد، نام مادرت بردم مرا ببخش اگر خاطر تو آزردم ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
من تو را در حُسنِ روزافزون، سرآمد می‌کشم آیتی از آیه‌های ذاتِ سرمد می‌کشم تا جمالت را به زیبایی ببینم، بارها در ضمیرم نقش سیمای «محمد» می‌کشم از حریم پاک تو، تا «قُبّه الخَضرا»ی عشق با نگاهِ عاشق خود، خطِّ ممتد می‌کشم خسرو خوبان عالم! ای کریم اهل بیت شرمساری پیش تو، از کرده‌ی بد می‌کشم گرچه از ذوق عبادت، سال‌ها بی بهره‌ام با بلور اشک خود، تصویر معبد می‌کشم آه، ای سردار مظلومی که تنها مانده‌ای! خجلت از رخسار آن نفسِ مجرّد می‌کشم چون شنیدم از دهانت، سوده‌ی الماس ریخت دامن از یاقوت و مرجان و زِبَرجد می‌کشم آب شد سنگ صبور، از آن همه صبر و شکیب وسعت صبر تو را، بی مرز و بی حد می‌کشم روضه‌ات با خاک، یکسان است، ای روح نماز من به نام نامی‌ات، طرح مجددّ می‌کشم تا نسوزد، تربت پاکت ز هُرم آفتاب در خیالم، سایبانی، مثل گنبد می‌کشم تا ببوسم گلشن‌ات را مثل یاس و اطلسی پشت «دیوار بقیع»ات، بارها قد می‌کشم تا بشویم، گردِ غربت را، از آن تربت به اشک منّت از مژگان خود، هر قدر باید، می‌کشم می‌روم از این حرم، اما دلم پیش شماست گاهِ رفتن، نیّت خود را مرددّ می‌کشم می‌روم با بی قراری، باز می‌گردم به شوق جلوه‌ی عشق تو را، در رفت و آمد می‌کشم من به یادِ این کبوترها، که مهمان توأند بعد از این نازِ کبوترهای «مشهد» می‌کشم تا زیارتگاه دل‌ها، لاله‌زار مجتبی‌ست سرمه‌ی چشم «شفق»، خاکِ مزار مجتبی‌ست ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e