إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ
با خبرشدیم شاعر جوان و خوش ذوق آستان آل الله، برادر #حمیدرضا_کسرایی دار فانی را وداع گفته است.
#حسینیه این مصیبت جانسوز را به محضر خانواده مرحوم کسرایی، شُعرای آیینی و تمامی نوکران سیدالشهدا(ع) تسلیت عرض میکند.
در پست بعدی، یکی از اشعار آیینی مرحوم #حمیدرضا_کسرایی را که مربوط به حال و هوای این روزها است، مشاهده نمایید. 👇👇
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زینب_س_مدح_و_مصائب
مرحوم #حمیدرضا_کسرایی
▶️
من نمی دانم که از صبرَت بگویم، یاغمت؟!
مانده ام بینِ دوراهی، در بیانِ ماتمت
ای چهل منزل اسیرِ عشق! گویم از کدام؟
از صفا و مرهمت؟ یا از نبودِ مرحمت؟
@hosenih
از چه باید گفت؟ بی بی جان! چه را باید نوشت؟
مَحرمِ أسرار گشتن؟ یا صَفِ نامحرمت؟
مانده ام، تا نور تکلیفِ مرا روشن کند
گفت: هان! با استناره می توان شد مُلهَمَت
باز شد در پیشِ رویم مصحفی از “عُسر و یُسر “
بسته شد بابِ سؤال و طبعِ ما شد مُلزَمَت
در نگاهِ نافذت، آمد جوابِ “ رنج و گنج “
کعبه و خارِمغیلان و “ متاعِ دَرهَمَت “
کاش! راضی تر شوم، بر “ لطف و قهر “ و بر قضا
تا به چشمم توتیا گردد، غبارِ مَقدمت
هرچه غمگین تر شدم، زیباترآمد واژه ها
سَمتِ دریا می برد دل را، نگاهِ نَم نَمت
حیرت از چشمم چکید و بر لبم جاری شده
“ هم دمِ گرمِ تو زیباهم فراقِ همدمت! “
بُگذر از آرامش و آشفتگی در این غزل
خط به خط، شد مثنوی، آن خطبه های محکمت
من چه گویم؟ ای نوایِ نِی! وَ اِی نایِ نبی!
هست “ قُقنوسِ کباب وهدهدِ عرشی “ کمَت
@hosenih
“ در إطاعت از ولایت، صد جنان گُل کاشتی “
روی تو سرخ و نیامد هیچ بر اَبرو خَمَت
آری! آری! زینبیّون پادشاهِ عالمند
عاشقِ سربازیَم همواره تحتِ پرچمت
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e