eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
44.8هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
340 ویدیو
27 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ تشریف زهر آلود دست ناکسانی کرده است باغ چهره ات را ارغوانی رخت عزا بر قامت عمرت کشیده یعنی همان از اولش هم در خزانی @hosenih دارد رضا از طوس می آید نه... بانو! باید که هر طوری شده زنده بمانی غارت شدی داغ برادر دیدی امروز فردا برادر را به داغت می نشانی از عمر کوتاهت ندیدی خیر، اما زهراترین صاحب مزار این زمانی ما پشت دستِ حیف بر دندان که یعنی دیر آمدی و زود رفتی در جوانی پای زیارت نامۀ مشتاقمان را پشت غبار محمل خود می دوانی با خود نگاه گریه دار تشنه ام را تا چشمه سار روضه هایت می کشانی محض عبور از کوچۀ پهلو گرفته دادند از شهر شما نام ونشانی این چند روزه با تو قم باغ بهشت و نازل شده بی تو عذاب آسمانی حالا که میل پر زدن از خاک داری حالا که بیش از این نمی خواهی بمانی @hosenih دنیا نه جای تو نه جای عمه ات بود نه جای دست بسته و قد کمانی نه جای چوب خیزران و چشم زینب یعنی اهانت بر لب شیرین بیانی ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ فصل باران شد و ازگریه سرم درد گرفت سیل غم ضربه زد و چشم ترم درد گرفت آسمان خواهش پرواز مرا زخمی کرد قفس افتاد زمین بال وپرم درد گرفت @hosenih چوبی آتش به درخانه ی پهلو می زد دل درسوخت و بازوی حرم درد گرفت میخ ها سمت اذان دست درازی کردند ربناهای قنوت سحرم درد گرفت جان گهواره به زیر قدم سنگ افتاد شیشه ای خوردشد و دور و برم درد گرفت ریسمان ها همگی مرد مرا می بردند جبرئیل آه کشید و جگرم درد گرفت با زمین خوردن من آل عبا خورد زمین تا ابد طایفه ی پشت سرم درد گرفت @hosenih شاخ و برگ نبوی پشت در از بار افتاد سیبی از باغ شریف پدرم درد گرفت سر به مهر است و نفهمید کسی جز مسمار وسط شعله کجای پسرم درد گرفت ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ اول باغست و شکوفه ی خزانش مانده بر شانه فقط بار گرانش مانده در آینه تصویر ندارد مادر جسمش که نه! آه نیمه جانش مانده @hosenih دوم از باغ نشسته در خزان آقا جان حرفی بزن و کمی بخوان آقا جان زهرا به زمین خورد و علی را بردند این جمعه خودت را برسان آقا جان @hosenih سوم دیر است تو را خدا کمی زود بیا اصلا به دستت آب اگر بود بیا دیوار شنید...مادری در آتش از پشت در شکسته فرمود بیا @hosenih چهارم از بام ظهور تا خدا پر بکشد ته مانده ی انتظار را سر بکشد یک روز به انتقام زخم دستاس تیغ دوسر از غلاف حیدر بکشد @hosenih پنجم دستان کسی نشسته یادت بکند اهل کرمی! خدا زیادت بکند ای کاش به حرمت در نیمه کبود با جمعه ای از ظهور شادت بکند @hosenih ششم مخفی ز نگاه آسمان بالا رفت با بال شکسته پر زد و تنها رفت جاری و زلال پیش من آمده بود زخمی و کبود و خاکی از دنیا رفت @hosenih هفتم در سوخت و زیر پای مسمار افتاد گل در وسط هیمه ای از خار افتاد وقتی که درخت را تکان می دادند از دست کبود شاخه ای، بار افتاد @hosenih هشتم از چشم همه، زمین نامحرم هم مخفی شده قبرتان ولی مریم هم رفتی و کسی ندید و پیدات نکرد برگ و بر و خاک و میوه ات، این هم هم @hosenih نهم شب بود و چه بی سر و صدا رفت که رفت آرام در آغوش خدا رفت که رفت روی تن او نشانه ها ماند که ماند زخمی و کبود کوچه ها رفت که رفت @hosenih دهم همسایه هم از صدای او راحت شد از کوچه و جای پای او راحت شد پاهای ورم کرده و دست مجروح از نیمه شب دعای او راحت شد @hosenih یازدهم گفتیم که یا فاطمه تطهیر شدیم با نان تنور خانه اش سیر شدیم از درد و بلای او شنیدیم کمی خیلی به پای روضه اش پیر شدیم @hosenih دوازدهم زهرا که قتیل زخم مسمارم بود در فتنه کوچه یکتنه یارم بود با دست شکسته ذوالفقاری می کرد سینه زن هیات و علمدارم بود @hosenih سیزدهم بگذاریدش به حال تنهایی خود سر برده به زیر بال تنهایی خود هرشب سر خاک، آبیاری دارد در مزرعه محال تنهایی خود @hosenih چهاردهم ای مرد بخوان که بیش از این گریه کنیم بر زخم دل خانه نشین گریه کنیم پشت سر تابوت کسی در کوچه با خون چکیده بر زمین گریه کنیم @hosenih پانزدهم آمد که بشوید آب از سر خم شد قد کفن از قامت مادر خم شد غسال تو ناگهان چرا دست کشید از زانو کوه صبر حیدر خم شد @hosenih شانزدهم او رفت ولی چقدر لاغر شده بود در قالب خود، جمع مکسر شده بود چشمان به گود رفته مادر ما سویی هم اگر داشته کمتر شده بود @hosenih هفدهم یک شانه خم به زیر داغم امشب مشغول کفن کردن باغم امشب ای ساقه ی مجروح دعا کن تا مرگ بعد از تو بیاید به سراغم امشب @hosenih هجدهم پاییز به جان باغ تاک افتاده بر پیرهن عمر تو چاک افتاده انگار که گوشواره عرش خدا کنده شده و به روی خاک افتاده @hosenih نوزدهم آن روز که چای خطبه را دم آورد از سنت و از کتاب دین هم آورد کور و کر و لال ها تعجب کردند از بس خانم دلیل محکم آورد @hosenih بیستم ابلیس دوباره ناگهان پیدا شد حرفی نزده لب جهنم وا شد طوفان آمد قباله را با خود برد کشتی شکسته راهی دریا شد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ از باغ نشسته در خزان آقا جان حرفی بزن و کمی بخوان آقا جان @hosenih زهرا به زمین خورد و علی را بردند این جمعه خودت را برسان آقا جان ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ آسمان سوخت و از پا افتاد زیر بار جگر داغ شما و دل سخت زمین برده چهار گل ماتم زده از باغ شما @hosenih كرم و لطف خدا می ریزد از سر و روی در خانه تان شمع تان پای علی می سوزد و ملائك همه پروانه تان @hosenih روزها می گذرد می آیی دیده را با غم دل خیس كنی مادرانه وسط خاك بقیع روضه ی علقمه تاسیس كنی @hosenih خیمه ی اشك زلالت جاری ست می شود چند دهه یا سالی جگر گریه ی من درد گرفت پاشو از پای مزار خالی @hosenih موج برداشته چشمان تو از آینه های ترك خورده ی غم هیجده داغ دلت را بانو كرده تصویر شكسته مبهم @hosenih خوب شد چشم شما درك نكرد تیر را بر سر مشك عباس دست جا مانده و پلكی مجروح سرخی حسرت اشك عباس @hosenih خوب شد چشم شما درك نكرد كه عمود آمد و وضعیت بد و امامی كه ز لب هاش چكید بوسه بر قامت یك قطعه جسد @hosenih خوب شد چشم شما درك نكرد سر دریا لب نی زار نشست پسر فاطمه غارت شد و بعد سینه ی احمد مختار شكست @hosenih خوب شد چشم شما درك نكرد خواهری روضه ی گودال گرفت جگر بی كفنش از سر نی تا در عرش خدا بال گرفت @hosenih خوب شد چشم شما درك نكرد خیمه گاهی كه اسیری می رفت دست ها طعمه ی زنجیر و یكی طفل معصوم به پیری می رفت @hosenih خوب شد چشم شما اما باز غُصه ی این همه مهتابت كرد پیش عباس و برادرهایش بیشتر داغ حسین آبت كرد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ خرمن دل سر دست آوردیم تا خورد برق کرم های رفیع اول ماه رجب شد باید پر بگیریم به صحرای بقیع @hosenih پشت ما زاده ی نسل دیروز اهل آبادی فردا هستیم دست بر سفره ی حیدر یعنی رعیت حضرت زهرا هستیم @hosenih تا نفس می رسد و حالی نیز گوشه ی باغ فدک مشغولیم تا که این دین ادا می گردد در حق نسل جوان مسئولیم @hosenih میوه چیدیم در این ناشکری از سر سفره ی باغات شما یک مفاتیح زیارت نامه ارثمان است ز سوغات شما @hosenih بی ارادت به در این خانه خشکسالیم و سرابی داریم از سر خوان پر از علم شما روزی پرتب و تابی داریم @hosenih دل به دریا زده ایم و نزدت قطره ای هیچ تر از ناچیزیم آبرویی هم اگر داده خدا همه را پای شما می ریزیم @hosenih و طناب دل خود را عمری بین چاه غمت انداخته ایم سالها می گذرد در اذهان حرم ساختگی ساخته ایم @hosenih خوب شد خورده گره تا فردا کار ما در حرم چشمانت گم شده کیسه دارایی مان پشت دارالکرم چشمانت @hosenih و روایات کسی اذعان کرد که امام همه و غیر هستی نیم حسن نیم حسینی، آری زاده ی بین دوتا خیر هستی @hosenih آسمان زیر قدم هات هر شب فرش از ماه و ستاره دارد ناودان سر بامت هر صبح بر زمین حور و ملک می بارد @hosenih دست بالا کن و آمینی گوی ای شعیب حرم پیغمبر تاکه از ابر بیاید بیرون آفتاب ازلب بام حیدر @hosenih به غبار حرم محترمت ذرّه ای عرض ارادت دارد چشم خورشید نما را وا کن سایه ای قصد زیارت دارد @hosenih چند سالیست که از قول نبی دیده با اشک شما پرورده تا ابد پشت سر جابرتان دسته گل های سلام آورده @hosenih بال من دور ز گلدسته تان در گلوش حسرت پرواز شکست در حوالی ضریح خاکی چمدان سفرش را هم بست @hosenih راهی ام کن به منا این شب ها روضه ات را به لبم انشا کن نذر اگر هست سری هم اینجاست خیمه ی گریه ی ما را پا کن @hosenih گفتم از گریه چرا تب کردی آب بر روضه ی مادر دادی سوخته از غم درب و دیوار نام یا فاطمه را سر دادی @hosenih آسمان تیره و تار است چرا سایه بر نیمه ماه افتاده صحبت خانه ی زهرا شد و در کوچه ها سیل به راه افتاده ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ می چکد آب عطش از جامه ی تبدار تو رو به زهرکج مدار افتاده کار و بار تو مانده دریا سائل نهرلب خشکیده ات صد بیابان گریه دارد صورت گلنار تو @hosenih یوسفانه بین چاهی و نمی داند کسی سکه جز غربت ندارد گرمی بازار تو قطره ای مرداب لغوی رو به اقیانوس گفت او نفهمیده که باران هست جانبدار تو صفحه ی آیینه ات ازصورت نیلی پراست روضه می خواند کسی پشت نگاه تار تو شأن نعلین شما مخروبه ی دنیا نبود خم شده زیر مصیبت شانه ی دیوار تو آیه ی تطهیر را اصلا چه کاری با شراب گرچه تعارف برنمی دارد به جز آزار تو تو امامت می کنی حتی برای شیرها نقش های مرده هم گفتند ما هم یار تو @hosenih آسمانی و کفن ها روی دوشت می برند گریه می ریزد زمین پشت سر دستار تو بعد تو خورشید هم چاک گریبان پاره کرد ذرّه ها ماندند ماتم خوان روزگار تو ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ هرچند پای زخمی و جامانده ی جنگیم از شیرمردان بصیرت زاده ی جنگیم آرش اسیر چله ی تیر و کمان ماست این خاک مدیون شهیدان جوان ماست @hosenih جاری بود در رگ رگ ما از محرّم ها از خون‌ چمران تا به تهرانی مقدم ها در بیشه دشمن شناسی ها خطر سازیم پشت سر تیغ علی مرد جگر بازیم ساحل به زیر پای طوفانی ما گم شد حالا دگر وقت عبور از خوان هفتم شد @hosenih در پنجه ی قهر خدا بین قوم ناکَس را فریاد کن رمز الی بیت المقدس را ای مردمان ساکن رود فرات و نیل زخمی تیغ فتنه های وارث قابیل دست تبر بر ریشه های هرزه افتاده بر تارهای عنکبوتی لرزه افتاده @hosenih فردا رود این غده از جان بشر بیرون محو است آثار رژیم جعلی صهیون در زیر موج آسمان بال و پرش مانده تا چند سالِ بعد از این خاکسترش مانده گفتید اینکه برگ و شاخه می بُرد از ما فرمود آقا: بلکه سیلی می خورد از ما @hosenih کشته شدن در جنگ اسرائیل این زیباست این مرگ عین زندگی، آری همین زیباست بالا ببینید ای شما دست عنایت را سر می دهید از ماذنه صبح جماعت را با این عمار علی سر را مهیا کن بر روی خاک سرخ میثم دار بر پا کن @hosenih یک روز چشم فتنه ها را کور خواهی دید از مرز‌های اعتقادی دور خواهی دید دارد زمانش میرسد این کوله را بردار سر را بده در دست دار حیدر ای سردار سر بند یا زهرا ببند و بند پوتین را فرهاد میگیرد دوباره قصر شیرین را ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
به مناسبت دیری نرسد که ساعتش زود شود آه من و تو شعله ور و دود شود آن روز رژیم غاصب اسراییل از صفحه ی روزگار نابود شود شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ زود برگرد کریمانه که فردا دیر است با گریبان تنم دست اجل درگیر است همه در ظل عنایات تو سرگرم خودند انتظار فرجت آیه بی تفسیر است @hosenih مستعد بهر ظهور تو نگشتم که دعا حبس در معصیت من شده بی تاثیر است چه شد این ظرف وجودی که سرای حق بود از طعام گنه و کاذب گندم سیر است تو کنار من و من در پی تو می گردم جای شکرش بروم جای دگر، تکفیر است @hosenih موی پیشانی من دست تو را می خواهد پای من در حرمت طالب یک زنجیر است گر نظر از سر رحمت به دعایم نکنی کار من تا به قیامت به رضایت گیر است ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
اول ناگاه کتاب گریه را وا می‌کرد آن قدر که پشت ناله را تا می‌کرد در مجلس روضه‌ی امام صادق یاد لب خشکیده‌ی بابا می‌کرد دوم بانو! بنشین، بخوان، بگو حرف بزن از تیر نشسته بر گلو حرف بزن بانو! دم آخری کمی آب بخور از خاطره‌ی دست عمو حرف بزن سوم از سایه‌ی سنگ، رد شده لشگر من زنجیر نشسته روی زخم پَر من این غصه، شبانه، بی صدا پیرم کرد: تشت و سر و چوب و گریه‌ی خواهر من چهارم چوبی که به لب اشاره می‌کرد آن‌روز از عمه جگر پاره می‌کرد آن‌روز ترسیدم از آن چشم حرامی ناگاه... وقتی که مرا نظاره می‌کرد آن‌روز پنجم در قاب عطش اگرچه تصویر‌ شده از خوردن آب تا ابد سیر شده او بعد هزار و چارصدسال هنوز ایستاده درِ خیمه، ولی پیر شده ششم نه که بدن عزیزمان سر دارد نه پیرهن کهنه‌ای در بر دارد غارت شده زیر دست و پا... ای مردم! این جسم غریب مانده، مادر دارد هفتم در باغ عزای کربلا تاک شده آیینه‌ی لب‌های عطشناک شده جَرّوهَا عِدّ‌‌ه مِن اَعراب امّا انگار سکینه با پدر خاک شده هشتم می‌دید خود حضرت زهرا ای وای افتاده تن ماه به دریا ای وای تا خطبه بخواند از اسیری و عطش از منبر نیزه رفته بالا ای وای نهم از شام اسارتی که مهتاب نداشت راهی به سرای چشم او خواب نداشت بابا، غریب و تشنه بود و دختر جز اشک نگاه خشک خود آب نداشت دهم چشم تو پر از صحنه‌ی درگیری بود یک قافله دست و پای زنجیری بود فکرش دل سنگ را شکست ای بانو تیری که به سینه خورد عجب تیری بود ✍ @dobeity_robaey
نور از دل مهتاب بیاور عباس تا درب حرم تاب بیاور عباس خشکیده زبانِ چوبیِ گهواره یک جرعه فقط آب بیاور عباس@dobeity_robaey