eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
44.8هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
340 ویدیو
27 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ بسم رب العشق، یعنی بسم رب الفاطمه نور دیده، ذکر بر لب، مهر در دل فاطمه در شب غم های حیدر، ماه کامل فاطمه آیه ی تشخیص بین حق و باطل، فاطمه رهروِ عشق است و راه عشق را رهبر شده مرجع تقلید فرزندان پیغمبر شده آفرینش از شعاع نور او نشأت گرفت آفتاب از گوشه چشمان او طلعت گرفت در ولای او خدا از انبیا بیعت گرفت شأن انسان از وجود فاطمه عزت گرفت آدمی جان دارد اصلاً تا فدای او شود آسمان ایجاد شد تا خاک پای او شود @hosenih او که در ایجاد با احمد برابر گشته است بر زنان نه، بر تمام خلق سرور گشته است حجت هر سیزده معصوم دیگر گشته است مثل یک پروانه دائم دور حیدر گشته است هم گل یاس علی زهراست، هم پروانه اش هم انیس خلوت او، هم چراغ خانه اش چشم اهل آسمان روشن به زهرا بودنش جلوه ذات خداوندی ست یکتا بودنش مادری تمثیلی از امّ ابیها بودنش لؤلؤ و مرجان شده محصول دریا بودنش چشمه ی کوثر همین که سوی دریا رفته است جایگاه زن هزاران بار بالا رفته است پیش نابینا حجابش را رعایت می کند چادرش قومی یهودی را هدایت می کند در نمازش گاه، خود را هم تلاوت می کند از علی، تا پای جان دادن حمایت می کند خواست تا یاری آن مظلوم بی یاور کند رفت پشت در که پشتیبانی حیدر کند عده ای بی معرفت آتش به دریا می‌زدند جای دستان نبی را با کف پا می زدند پشت در، از عمد هی در را به زهرا می‌زدند دست قرآن بسته بود و کوثرش را می‌زدند پشت هر مردی ز داغ همسرش خم می‌شود مرد میخواهد که غم های علی را بشنود: با لگد بر درب خانه، عقده ها ابراز شد پشت در ماندی و ماتم با دلم دمساز شد دست من تا بسته شد روی مغیره باز شد با غلافی مرگ تدریجی من آغاز شد نام مهدی را که آوردی دلم آتش گرفت فضه را وقتی صدا کردی دلم آتش گرفت @hosenih در میان بستر افتادی نگاهت می‌کنم بغض دارم، پیش تو اما رعایت می‌کنم گاه شبها می‌روم با چاه خلوت می‌کنم در میان شهر خیلی حس غربت می کنم هی به هم با گوشه ابرو نشانم میدهند بعضی از نامردها بازو نشانم میدهند دست بر پهلو نگیر و قامتم را خم نکن رو نگیر و خاک عالم بر سر عالم نکن سایه ات را از سر حیدر بیا و کم نکن بعد تو تنهای تنها می‌شوم، ترکم نکن خوب می دانم بخواهی میتوانی فاطمه می شود یک روز دیگر هم بمانی فاطمه؟! ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
عالم فدای خاک کف پای فاطمه قربانِ "بعلها و بَنیها"ی فاطمه خورشید و ماه، محو تماشای فاطمه تنها علی ست گوهر همتای فاطمه بی فاطمه، علی لقبش مرتضی نبود زهرا اگر نبود، رسول خدا نبود شب، انعکاس کوچکی از رنگ چادرش درمانده اند آینه ها از تصورش تدبیر، سر نهاده به پای تدبّرش کوثر شده کثیر برای تکاثرش هفت آسمان چو نقطه ای از «هَل أتی» او نازل شده ست سوره انسان برای او @hosenih چشم فلک به گردش دستاس خانه اش جنّ و ملک، گدای درِ آستانه اش اخلاص، محو بندگی خالصانه اش یک شهر، وامدار دعای شبانه اش قوم یهود، معجزه ها دیده اند از او مردان کور نیز حیا دیده اند از او با نام او صحیفه خلقت گشوده شد زیباترین سرود نجابت سروده شد نوری که در لسان خدایش ستوده شد از قبلِ آفریده شدن آزموده شد هر واژه ی زیارت او، چاره ساز ما تسبیح اوست مهر قبول نماز ما سرِّ نهفته در دل تکبیر، فاطمه شأن نزول آیه ی تطهیر، فاطمه همچون علی شجاع تر از شیر، فاطمه گرچه نبرده دست به شمشیر، فاطمه جنگیده در برابر صد مرد، پشت در هی شعله پشت شعله و هی درد، پشت در این در، حسابش از همه ی خانه ها جداست این در محل آمد و رفت فرشته هاست با دستهای پاک نبی، خوب آشناست یک میخ آن شریف تر از خانه ی خداست بازار دین فروشی تاریخ، داغ شد آتش به در زبانه زد و میخ داغ شد درها که وا شوند به دیوار می رسند دیوار اگر نشد به تنِ یار می رسند غم ها به قلب حیدر کرار می رسند یک روز هم به گوش علمدار می رسند عباس، اشک ریختنش فرق می‌کند از کوچه طرز رد شدنش، فرق می کند تا رفت سوی علقمه یک کوچه باز شد بی جنگ و بی مقدمه یک کوچه باز شد در آن خروش و همهمه یک کوچه باز شد گویا برای فاطمه یک کوچه باز شد اینجا ولی به جای لگد، تیر می‌زدند جای غلاف، با خودِ شمشیر می‌زدند @hosenih میخواست پیش پای برادر بایستد در پیش چشم خسته خواهر بایستد سر راست کرد، حداقل سر بایستد آخر توان نداشت که بهتر بایستد یک عمر ایستاده به زینب سلام کرد دستش به سینه بود و به او احترام کرد می‌خواست آب را برساند ولی نشد شرمنده ی رباب نماند، ولی نشد خود را کشید تا بتواند، ولی نشد خود را به خیمه ها بکشاند ولی نشد تا برد نامِ فاطمه را مادرش رسید قبل از حسین، فاطمه بالا سرش رسید شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e