eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
43.3هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
315 ویدیو
28 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ سلام حضرت گندمگون ! سلام حُسن خدادادی سلام شعر مجسّم در معلّقات دلِ هادی @hosenih بهشت روزنه ای دارد که رو به چشم تو وامانده تو بهترین غزلی هستی که از بهشت جدا مانده @hosenih سپیده ای متراکم در شبی سیاه ، تو هستی تو جهان دو دیده ی تار است و در آن نگاه تو هستی تو @hosenih در این سکوت که دریا را به پای پلک تو می ریزد کدام حادثه می خوابد ؟ کدام حادثه می خیزد؟ @hosenih سلام بر تو که می آئی که عشق آمدنی باشد و دلپذیر تر از این کو ؟ که چهره اش حسنی باشد ؟ @hosenih لب تو مژده ی بارانی که از کَرَم متولّد شد تویی که بین هرانگشت تو صد قلم متولّد شد @hosenih قلم بدست گرفتی ّ و حروف سمت تو لغزیدند که از دریچه ی تو ذرات نور خالق خورشیدند @hosenih عبای سبز تو در زندان ؛ب هشت ِوا شده در مرداب صدای گرم تو در مجلس ؛اذان شهر ِ سراسر خواب @hosenih نمی رسم به تو ناچارم رها کنم کلماتم را به لهجه ی تو سخن گفتم که بشنوی صلواتم را @hosenih تو لشکر سکناتی که به عزم حیدری آغشته است تو دستخط نقی هستی که جز به قاعده ننوشته ست @hosenih اگر که سجده کنی عالم ، ملک به پای تو می ریزد وابرهای همه عالم به سامرای تو می ریزد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ خودت گذاشتی از دست تو، تورا بنویسم وگرنه من نتوانستم از شما بنویسم حروف ،سمت قلم آمدند تا بتوانم به روی سطری ازآیینه آه را بنویسم @hosenih به روی سطر شب آلودم ای نهایت تطهیر دوات نور نباشد من از کجا بنویسم توسلم به تو دائم توجهم به تو قائم بگو بخوانمت ای ذکر گریه یا بنویسم؟ دو قطره اشک به من ده که با وضو بتوانم دو مصرع از غزلم روی گونه ها بنویسم چنین که حل شده ای در خدا - به وقت سرودن - پس از «به نامِ خدا» گفتم از خدا بنویسم تو قبلِ خَلق شدن امتحان شدی چه بگویم چه غیر حیرتم از شرح ماجرا بنویسم دمی که کرّ و بیان خیره می شوند به نورت از آن درخشش بی حدّ و انتها بنویسم خودت رسولِ دعاهایِ آسمانیِ خویشی تو همکلام خدائیّ و من خطابه نویسم! @hosenih نوشتن از تو فقط کار حیدر است نه شاعر اگرکه آینه ات اوست ،من چرا بنویسم ؟ غزل رسیده به جایی که در برابر ِچشمت به انتها برسم باز از ابتدا بنویسم ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ معلوم شد مي از هيجان دور بوده است دور از لبت مكدر و مخمور بوده است اين آفتاب ِ در پي تحقيق ،آمده در بُعد ِ ناشناخته ات كور بوده است @hosenih حتي تحيري كه بدست تو مي شكافت از جايگاه حاجت خود دور بوده است مردي كه با لبش ، دَمِ شمشير را شكافت در پنجه ي مناظره محصور بوده است . چشمان تو كه كشف شدند ،آسمان نوشت خورشيد هم شعاعي از انگور بوده است در سستي مداوم دار الخلافه ها پلكت به حل مسئله مشهور بوده است طوري زمين به جاذبه ات ،خيره مانده بود انگار ،محو ِآتشي از (طور) بوده است وقتي كه علم،صورت خود را در آب ديد باور نداشت هاله اي از نور بوده است معلوم شد براي به معراج خواندنت هر شب هزار آينه مامور بوده است @hosenih مولا! قلم سوادِ ثنايت نداشته ! اين شعر هم زوصف تو معذور بوده است يك عمر ،لب به نام تو وا كرده ام ولي از من همين مقدمه ،مقدور بوده است ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ باد، مثل خبرِ آب به صحرا رفته ! ماه می تازد و دریا به تماشا رفته خبرِ ماه که در سینه ی شب ،تیر کشید پرده افتاد: قیامت به تماشا رفته @hosenih آنکه باهلهله ی تیغ به جنگ آمده است به «علی »رفته چنان رود ِ به دریا رفته! عمقِ بی آبی ِ جهل آمده استقبالش کاسه های ِسرِ قوم است که بالا رفته هر که پرورده ی زهراست،دراین عرصه ی سرخ سر به همراه نیاورده به هر جا رفته @hosenih زیرِ بازوی فلک را چه کسی می گیرد؟ تنِ نورا نی خورشید به یغما رفته خبرِ ماه ؛، که کم کم به دل ِ خیمه رسید عطش از یاد لب کودکِ تنها رفته! ⏹ ©️ کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ السلام اي نفس ِ باديه باغ از چشمت كه گرفته ست بجز اشك؛ سراغ ازچشمت آمدم داغ شوم يكسره داغ از چشمت از من ِ گمشده فرياد و چراغ از چشمت تو فقط از دل يك حادثه تابيده شدي شرف حيدري اي ماه؛مگر ديده شدي ؟ @hosenih آمدم دست به دامان تو باشم زينب ريگِ پابوسِ بيابانِ تو باشم زينب لحظه اي مات و پريشان تو باشم زينب لحظه اي قاريِ قرآن تو باشم زينب هیبت‌نام‌تو چون‌کوه چنان پابرجاست تا به نام تو رسیدم‌ ادب از جا برخواست چيزي از وسعت نام تو نگفتم هرچند زده ام بال دلم را به تماشا پيوند تو روايتگر دردي ؛چه رسايي چه بلند! چقَدَر آيه به فرياد لبت آمده اند پوشش كعبه اي و آل اميّه فيل اند و ابابيل سخن هاي تو در تنزيل اند قد خورشيد اگر خم شده مي باري تو زخم اگر وا بشود دست پرستاري تو چادر از سوره ي(واليل ) به سر داري تو آه زينب ! چقَدَر حيدر ِ كرّاري تو ؟ تو شهيدي ! همه ي فاصله ها مي دانند عمق فرياد تو را سلسله ها مي دانند @hosenih شب سنگين اسارت ؛عطشي بي پايان محرمت حسرت و تاريكي و اندوه گران بتِكان! هرچه غمِ خون شده داري بتكان! بنشين روبرويِ نيزه ي عباس و بخوان : (امشب اي ماه !به دردِ دل ِ من تسكيني آخر اي ماه ! تو همدردِ من ِ مسكيني ) ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ دلم چو تیغ برهنه ست روبروی نیامش که بوی سوختن خیمه می رسد به مشامش سلام می کنم از دور و می رسم به حریمی که ابرو باد ومه و مهر می دهند سلامش @hosenih قدم گذاشته ام چون نسیم تا بکشاند مرا کشاکش طوفانیِ پیاده نظامش برای دیدن زیبائی اش گریسته ام من که روی عرش نی افتاده است ماه تمامش نگاه می کنم از گوشه ای که چشم خودم نیست به جاده ای که گره می زند مرا به مقامش به هیئت صلوات ایستاده صاحب موکب غم حسین چکیده ست از میان کلامش @hosenih . . . نگاه کن به سرافرازی سپیده ی بی سر به شرم ظلمت و آن آفتاب بر سر بامش پل صراط من انگشت اوست گرچه بریده بهشت سینه ی معصوم اوست گرچه دریده ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ سلام حضرت گندمگون ! سلام حُسن خدادادی سلام شعر مجسّم در معلّقات دلِ هادی @hosenih بهشت روزنه ای دارد که رو به چشم تو وامانده تو بهترین غزلی هستی که از بهشت جدا مانده @hosenih سپیده ای متراکم در شبی سیاه ، تو هستی تو جهان دو دیده ی تار است و در آن نگاه تو هستی تو @hosenih در این سکوت که دریا را به پای پلک تو می ریزد کدام حادثه می خوابد ؟ کدام حادثه می خیزد؟ @hosenih سلام بر تو که می آئی که عشق آمدنی باشد و دلپذیر تر از این کو ؟ که چهره اش حسنی باشد ؟ @hosenih لب تو مژده ی بارانی که از کَرَم متولّد شد تویی که بین هرانگشت تو صد قلم متولّد شد @hosenih قلم بدست گرفتی ّ و حروف سمت تو لغزیدند که از دریچه ی تو ذرات نور خالق خورشیدند @hosenih عبای سبز تو در زندان ؛ب هشت ِوا شده در مرداب صدای گرم تو در مجلس ؛اذان شهر ِ سراسر خواب @hosenih نمی رسم به تو ناچارم رها کنم کلماتم را به لهجه ی تو سخن گفتم که بشنوی صلواتم را @hosenih تو لشکر سکناتی که به عزم حیدری آغشته است تو دستخط نقی هستی که جز به قاعده ننوشته ست @hosenih اگر که سجده کنی عالم ، ملک به پای تو می ریزد وابرهای همه عالم به سامرای تو می ریزد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ آسمان را مچاله کرد و گریست یاد ِمنظومه ی جوان افتاد اشک هایش شهاب شد غلطید و در آن سمت کهکشان افتاد @hosenih رو به تسبیح آفتاب نشست دانه دانه غروب را نخ کرد تو مگر تشنه نیستی پسرم؟ لب بزن، آتش از دهان افتاد @hosenih شرح بازوی پُر توانت را ماجرای برادرانت را خواندم از چشم خواهرت وقتی که نگاهم به کاروان افتاد @hosenih مثل بادی که خون چکان بوزد به تماشا گذاشتی خود را قسمتی از تو فاش شد اما پرده ای هم در این میان افتاد @hosenih چله ی غیرتی رها شد و تیر مملو از میلِ برنگشتن بود نور، پاشید و ماه در قابِ، تیره ی آب خون چکان افتاد @hosenih مرگ از ارتفاع چشمانت، سرنگون شد نفس زنان در باد خاک، دندان به لب گرفت اما پیکر تو در آسمان افتاد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ خودت گذاشتی از دست تو، تورا بنویسم وگرنه من نتوانستم از شما بنویسم حروف ،سمت قلم آمدند تا بتوانم به روی سطری ازآیینه آه را بنویسم @hosenih به روی سطر شب آلودم ای نهایت تطهیر دوات نور نباشد من از کجا بنویسم توسلم به تو دائم توجهم به تو قائم بگو بخوانمت ای ذکر گریه یا بنویسم؟ دو قطره اشک به من ده که با وضو بتوانم دو مصرع از غزلم روی گونه ها بنویسم چنین که حل شده ای در خدا - به وقت سرودن - پس از «به نامِ خدا» گفتم از خدا بنویسم تو قبلِ خَلق شدن امتحان شدی چه بگویم چه غیر حیرتم از شرح ماجرا بنویسم دمی که کرّ و بیان خیره می شوند به نورت از آن درخشش بی حدّ و انتها بنویسم خودت رسولِ دعاهایِ آسمانیِ خویشی تو همکلام خدائیّ و من خطابه نویسم! @hosenih نوشتن از تو فقط کار حیدر است نه شاعر اگرکه آینه ات اوست ،من چرا بنویسم ؟ غزل رسیده به جایی که در برابر ِچشمت به انتها برسم باز از ابتدا بنویسم ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ معلوم شد مي از هيجان دور بوده است دور از لبت مكدر و مخمور بوده است اين آفتاب ِ در پي تحقيق ،آمده در بُعد ِ ناشناخته ات كور بوده است @hosenih حتي تحيري كه بدست تو مي شكافت از جايگاه حاجت خود دور بوده است مردي كه با لبش ، دَمِ شمشير را شكافت در پنجه ي مناظره محصور بوده است . چشمان تو كه كشف شدند ،آسمان نوشت خورشيد هم شعاعي از انگور بوده است در سستي مداوم دار الخلافه ها پلكت به حل مسئله مشهور بوده است طوري زمين به جاذبه ات ،خيره مانده بود انگار ،محو ِآتشي از (طور) بوده است وقتي كه علم،صورت خود را در آب ديد باور نداشت هاله اي از نور بوده است معلوم شد براي به معراج خواندنت هر شب هزار آينه مامور بوده است @hosenih مولا! قلم سوادِ ثنايت نداشته ! اين شعر هم زوصف تو معذور بوده است يك عمر ،لب به نام تو وا كرده ام ولي از من همين مقدمه ،مقدور بوده است ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ به ذولفقار فرودآمده به رزم علی که عادیات قسم می خورد به عزم علی زمین سماع کنان می رسد به بزم علی وواژه های پریشان من به نظم علی به اینکه نام علی رانبرده مست شوم مگر چو کعبه کمی لایق شکست شوم @hosenih امیر هستیم ای شور برتر از شعفم ! که در خیال تو با شش جهت خدا طرفم چنین که دل به قلم ریخته ست وجان به کفم به قصد سجده به خاک تو.. راهی نجفم هنوز شمعم وصد شعر درجگر دارم هوای از توبرافروختن به سردارم به من نگاه کن ای در تو هستی ام همه مات بذکر وجدک جاءت تزغرد الکلمات رهانکن که بلغزد قلم به ذکر صفات خودت نظرکن وبفرست برخودت صلوات (اگرچه عرض هنر پیش یار بی ادبی ست زبان خموش ولیکن دهان پر از عربی ست) فتحت باب عیونی لیرحل الوسن هنوز محو تو هستم هنوزماه من ملکت قلبی و حیرتنی ابالحسن بناروجدک قد نلت جنه العدن چقدر شاعر پیش از من از تو خواند نوشت بهشت بی تو جحیم است و نار باتو بهشت @hosenih زخاکیان نه فقط برتر است نام علی که محترم شده کعبه به احترام علی به عشق زنده ام ازپرتو مقام علی علی امام من است و منم غلام علی سلام برتوو برآن جبین مصطفوی برآن قیام خدائی و قامت علوی ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ بس که نام تو پیچ و تاب گرفت کهکشان را ابوتراب گرفت آسمان جلوه ی تو را کعبه مانده ام من ؛چگونه قاب گرفت؟ @hosenih با همان دستهای پینه زن ات می توان چشم از آفتاب گرفت به دلم حق بده؛ که خاک رهت از لبم حقّ انتخاب گرفت گوئیا با سجود مانوسم خاک کوی تو را که می بوسم دارد این زندگانی پرتب باتو تبدیل می شود به رطب لذت زیستن به چیست مگر؟ بجز این نوکریّ شاه عرب تو که حُسن ِ مضاعف قمری کمی آهسته دل بکن از شب @hosenih سجده گاه تو آرزوی افق و حصیرِ تو حسرت ِ کوکب کهکشان را اگر نخوابانی کی می افتد علی! علی! از لب ظهرِ «والشمس ِ »روشن تو حسین سِترِ «والیل ِ » مُصحَفت زینب لشکرت را به مُجتبی بسپار ضیغمٌ فی الحیراب ِ لا یُغلَب کفرِ این قوم را که حدّی نیست اسد الله بودنت کافیست ای نگاه تو بهتر از تاویل وی فلکبان روح در تنزیل بس که مثل خودی ّ و مثل تو نیست لرزه افتاده برتن تمثیل اندکی روبروی خود بنشین «حسبی َ الله ِ »من و «نعمَ وکیل» تا تو لب وا کنی به سمت ِ خدا بنده گان ِ تو می شوند گُسیل بسکه قرآن ِ ناطقی ، از چاه ناله ها می رسند با ترتیل تو که با گام ِ روشنت کردی کوچه ها را به کهکشان تبدیل حق بده،بنده گان خضوع کنند به پرستش تو را رکوع کنند ها علی ٌّ بشر، چگونه بشر اولین تکیه گاه پیغمبر تو بدین روشنی ،چرا باید بر سر ِ حقّت اختلاف ِ نظر؟ ای که منجر شدی به ردّ الشمس دست رد کی زنی به سائل ِ در! نقطه ی فاء ِ «فوق َ ایدیهِم » دست الله روی دست بشر @hosenih نقطه ی سبزِ باء ِ «بسم الله » سایه افکنده است بر محشر بخشش خاتمی به وقت نماز بال صدها ملک به سویت باز ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ حالا بگو به گوش زبانها که قاصرند در این بیان که وصف تو افتاده شاعرند @hosenih یک بار اشتباه زچشم تو سر نزد تا حق دهم به جانب آنها که منکرند آنها که در نبرد گریزان شوند و باز وقتی که نان گرم تو پخته ست حاضرند تو اوّلی ّ و اوّل بسم اللّهی «علی» سبقت گرفته گان همه نزد ِ تو آخِرند همسایه ی قنوت تو عرش است و شانه هات با دست بیقرار یتیمان مجاورند @hosenih آری اگر قیاس مسلمان شدن علی ست بی شک تمام مردم این شهر کافرند ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ غمی از سینه ام نزد بیرون هر چه بر سر زدم هیاهو را مردگان مرا صدا بزنید ،آه ای ضجه های عاشورا اگر اینگونه شاد می گریم همه از برکت مصیبت اوست همه از یمن این عطش ،که زده ست ،رگ بارانیِ فراسورا @hosenih قطره قطره اسیر واشدنم ،شعله شعله شهیدم از حسرت روضه ی تشنه ای درون سرم،موبه مو خوانده راز گیسو را به غزلهای تشنه مانده قسم،به خدایی که اینچنین زیبا به ظرافت نشانده در دلِ هم،نیزه و سینه ،تیر و ابرو را که من از چشم بادها دیدم ،شعله در خیمه ی حرم می سوخت خواهری در پی برادر تا....لحظه ی سر بریدنِ اورا... @hosenih ونبیند به غیر زیبایی،خواهری دلشکسته،خسته،اسیر وقتی از کودکی چنین دیده ست،داغ دیوار و میخ و پهلو را غمی از سینه ام نزد بیرون هر چه بر سر زدم هیاهو را مردگان مرا صدا بزنید ،آه ای ضجه های عاشورا ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
در حرم به رگبارِ ستم بستند، در باغِ حرم «دین» را به خون خویش آغشتند چندین مرغ آمین را به‌پا خیزید ای فریادها! هنگام ماتم نیست به بیرق‌ها بدل سازید چادرهای خونین را خبرها زرد، باورها همه خاکستری... پیداست که باد از دور آورده‌ست این ایمان رنگین را نخواهد کاشت بذرِ فتنه دیگر، خاک بیدار است وطن زنده‌ست، شب دیگر نگیرد جشن، تدفین را دروغ و فتنه و تزویر... سمت کیستند این‌ها؟ اجابت کرده‌اند این‌گونه نجوای شیاطین را اگر چه قله یخ بسته‌ست، رقص شعله‌ای در ماست که با هر گام، بر هم می‌زند این برف سنگین را تبی از نور می‌آید، زمان خواهد گرفت آن را طنین سورۀ فتح است، شب خواهد شنید این را شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ای چشمه‌های نور تو روشنگر دلم ای دست آسمانی تو بر سر دلم راز دلم، نیاز دلم، باور دلم سوی تو دست‌و‌پا زده بال و پر دلم ای حضرت کریمه! تو را می‌زنم صدا من آشنای دردم و تو خواهر رضا ای نور بارگاه تو تابیده بر فلک جارو زنانِ صحن تو بال و پر ملک گر با مدینه هست تو را صحن مشترک اِنّی اَنا الغَریبُ بِهَمّی اَتیتُ لَک راهم دِه! ای سپیده که در ظلمتم گمم اذنم دِه! ای بهشت، که من زائر قمم مهمان‌نواز عترتی و خانه‌ات دل است معصومه‌ای و ماه حجاب تو کامل است روز حساب سایهٔ امن تو ساحل است با این حساب، عشق تو حلّال مشکل است پس خوش به حال قم که تویی نبض سینه‌اش حج فقیر، مشهد و قم هم مدینه‌اش ای خوب! بی‌تو حال و هوای دلم بد است شوقم به بارگاه تو ای ماه! بی‌حد است خورشید اگرچه زائر بی‌تاب مشهد است بین طلوع و... چشم تو در رفت و آمد است اینجا که آسمان بَرَد از چشمهٔ تو آب گنبد طلوع کرده مگر پیش از آفتاب؟ ای آسمان، رواق نواهای یا ربت وی ماهتاب، دانهٔ تسبیح هر شبت نم‌نم گرفته ابر مفاتیحی از لبت تازه رسیده‌ایم به آغاز مطلبت هرچه قلم زدیم و نوشتیم و ساختیم در بُعدِ ناشناخته‌ات پر گداختیم نامت بلند! چون که رضا را تو خواهری یا حَبَّذا! که دختر موسی بن جعفری دریای منشعب شده از حوض کوثری من را به خود می‌آری و از هوش می‌بری خاکم ولی به شوق تو تا اوج می‌پرم وقتی در آستان تو هستم، کبوترم ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
کبوتر آمده امشب زیاد گریه کند به هرکجا که دلش سرنهاد گریه کند به وقت خواندن اذن دخول می‌خواهد اگر که حال خوشی دست داد، گریه کند و زائری که به مشهد رسیده می‌داند که در کجای زیارت زیاد گریه کند برای این‌که شفاعت کند امام رئوف در آستانه‌ی بابُ الجواد گریه کند 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e