eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
44.6هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
331 ویدیو
27 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
امشب به آسمانِ حرم یک ستاره نیست جز صبر بر بنات علی، راه چاره نیست دیشب علی‌ِ اکبر اذان گفت در حرم امشب مؤذن نبوی در مناره نیست دیشب رقیه در بر ارباب نشسته بود امشب به گوش نازک او گوشواره نیست دیشب به خیمه بود ابوالفضل پاسدار امشب نگاهبان حرم آن سواره نیست دیشب ز شیر خواره خجل بود مادرش امشب علی کجاست که در گاهواره نیست داغی گذاشت تیر فلک بر دل رباب در سینه مخفی است، غمش آشکاره نیست زینب کنار خیمه‌ی سوزان نشسته است در منظرش به جز بدن پاره پاره نیست مانده به گوش صوت حسینش که رفت و گفت در راه عشق حاجت هیچ استخاره نیست زهرا عزا به منزل خولی گرفته است بهر شهید بهتر از این یادواره نیست مرغان کربلا به شهیدان گریستند بس کن "کلامیا"دلت از سنگ خاره نیست ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بیش از ستاره «زخم» و فلک در نظاره بود دامان آسمان ز غمش پُر ستاره بود لازم نبود آتش سوزان به خیمه‌ها دشتی ز سوز سینه‌ی زینب شراره بود می‌خواست تا ببوسد و برگیردش زخاک قرآن او، ورق ورق و پاره پاره بود یک خیمه نیم‌سوخته شد جای صد اسیر چیزی که ره نداشت درآن خیمه، چاره بود در زیر پای اسب، دو کودک ز دست رفت چون کودکان پیاده و دشمن سواره بود آزاد گشت آب، ولیکن هزار حیف! شد شیردار مادر و، بی شیرخواره بود چشمی برآنچه رفت به غارت، نداشت کس اما دل رباب، پی گاهواره بود یک طفل با فرات کمی حرف زد ولی نشنید کس که حرف زدن با اشاره بود یک رخ نمانده بود که سیلی نخورده بود در پشت ابر، چهره‌ی هر ماهپاره بود از دست‌ها مپرس که با گوش‌ها چه کرد از مشت‌ها بپرس که با گوشواره بود ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
چه می‌خواهد لب تشنه به غیر از لطف بارانی چه می‌خواهد شکسته‌دل به غیر از چشم گریانی توکل بر توسل کن توسل بر توکل کن در این دنیای حیرانی، در این دریای طوفانی اگر تا شام می‌خندی، اگر تا صبح می‌خوابی تو از مردن چه می‌فهمی، تو از برزخ چه می‌دانی اگر آشفته‌ات کردند یعنی لایق وصلی به او نزدیک‌تر هستی زمانی که پریشانی نیاز مستمندان را بنه بر دیده‌ی منت مباد آنکه بگیرد دامنت را آه انسانی خلاصه بار باید بست یا امروز یا فردا مده از کف مجال این دو روزی را که مهمانی من و پروانه در آغوش هم تا صبح می‌سوزیم که با این سوختن روشن شود کنج شبستانی مرا هر وقت می‌دیدی گریبان پاره می‌دیدی از اول نیز می‌آمد به من پاره گریبانی به دامان تو دست انداختم شاید که این دفعه بگیرد دامنت دستی از این آلوده دامانی به جز تو جور عاشق را کسی گردن نمی‌گیرد خطایش را زلیخا کرد، یوسف گشت زندانی اگر چه گریه‌ی هجران، شکسته می‌کند ما را ولی از آب پیشانی‌ست بهتر چین پیشانی به لطف گریه کار طفل بهتر راه می‌افتد چه بهتر بیشتر از دیگران ما را بگریانی گره‌هایی‌ست در عالم که بی تو وا نخواهد شد نمی‌آید به کارِ این گره‌ها هیچ دندانی دگر فرقی ندارد جمعه و شنبه فقط برگرد گرفتاریم ما از دست این هجران طولانی پشیمان می‌شود آن که برای تو نمی‌میرد ”چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی“ در باغ شهادت را به آه نیمه شب وا کن اگر خون جگر خوردی، تو هم جزو شهیدانی :: خبر داری که تو رفتی، به کوچه گردی افتادم به من از تو فقط هجران رسید آن هم چه هجرانی همه با دامن آتش گرفته رو به گودال‌اند عجب شام غریبانی، عجب شام غریبانی سر پیراهن تو گریه‌ی ما را در آوردند میان این همه کشته چرا تنها تو عریانی ؟ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دیشب نگاهِ ساقی و امشب نگاهِ‌ شمر خیلی میانِ دیشب و‌ امشب، تفاوت است@hosseinieh_net
؛ ؛ با احترام آمد و بی‌احترام رفت با صدسلام آمد و با والسلام رفت آتش دوباره پا روی کاشانه‌اش گذاشت با روضه‌ی شکستنِ در از خیام رفت بعد از عطش، فرات به پابوسی‌اش رسید در اشکِ شرم، غرق شد و تشنه‌کام رفت خلوت‌نشینِ پرده‌ی ناموسِ کبریا همراه شمر و حرمله در ازدحام رفت دَه روز پیش کعبه‌ی در انحصار بود با آن مقام آمد و با این مقام رفت مبعوث شد به گریه برای برادرش پیغمبری که با سرِ سرخِ امام رفت پایش رمق نداشت، نمازش نشسته بود در حالت رکوع، به قصدِ قیام رفت داغ حسین، روضه‌ی یک خانواده بود این داغدار، با تبِ چند انتقام رفت زینب عقیلة‌العرب آمد به کربلا آیینه‌دار فاطمه، حیدر به شام رفت خون‌گریه‌های ناحیه از این مصیبت است سرچشمه‌ی حلال، به بزم حرام رفت ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ما را نمانده است دگر وقت گفتگو تا درد خویش با تو بگوییم مو به مو از خار، گرچه گِرد حرم پاک کرده‌ای تا شام و کوفه راه درازی‌ست پیش رو... خون، گوشواره‌ها زده بر گوش‌هایمان صد بغض مانده جای گلوبند در گلو تنها گذاشتیم تنت را و می‌رویم اما سر تو همسفر ماست کو به کو بی‌تاب نیستیم... خداحافظت پدر! بی‌آب نیستیم... خداحافظت عمو! 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ما را به سر کوی تو اعدا نگذارند خواهیم بمانیم در اینجا نگذارند زینب ز تو ای جان برادر! نَکنَد دل اعدا بگذارند اگر یا نگذارند خواهم همه‌ی عمر کنار تو بمانم اما چه توان کرد که اعدا نگذارند ای مَحرم دل تا غم دل گویم از این بیش آوَخ که مرا پیش تو تنها نگذارند شب می‌رسد و قافله در حال رحیل است زین بیش دگر پیش تو ما را نگذارند رفتم من و داغ تو و هجر همه‌یاران یک‌لحظه من ِ دل‌شده را وا نگذارند گفتی نکنم گریه به شیون ز فراقت اما چه کنم شورش غم‌ها نگذارند دانی چه کسان یار حسین‌اند مؤید آنان‌که به جز در ره او پا نگذارند ✍ مرحوم 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
مبریدم! که در این دشت مرا کاری هست گرچه گل نیست ولی صحنه‌ی گل‌زاری هست ساربانا! مزنید این همه آواز رحیل که در این دشت مرا قافله‌سالاری هست من و این باغ خزان‌دیده خدا را چه کنم همره لاله‌رخان، لاله‌ی تبداری هست ساربان! تند مران قافله‌ی گل‌ها را که در این حلقه‌ی گل، نرگس بیماری هست نیست اندیشه مرا، از سفر کوفه و شام مهر اگر نیست، ولی ماه شب تاری هست تشنه‌کامان بلا را، چه غم از سوز عطش ساقی افتاده ولی، ساغر سرشاری هست هستی‌ام رفته ز کف، بعد تو یا ثارالله هیچم ار نیست تمنای توأم باری هست تا به مرغان چمن، رسم وفا آموزد یادگار از تو پرستوی پرستاری هست با وجودی که بُوَد بار جدایی سنگین للَه الحمد مرا روح سبک‌باری هست گر چه از ساحت قدس تو جدایم کردند هست پیوند وفا با تو مرا آری هست باغبان چمن معرفت! آسوده بخواب که مرا شب همه شب دیده‌ی بیداری هست در نماز شب خود غرق مناجات توأم یار اگر نیست ولی زمزمه‌ی یاری هست مبرید از چمن حُسن، (شفق) را بیرون که در آنجا که بُوَد جلوه‌ی گل، خاری هست ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
با سری بر نی، دلی پُر خون، سفر آغاز شد این سفر با کوله‌باری مختصر آغاز شد کربلا اما برای زینب از این پیش‌تر از شکاف فرق خونین پدر آغاز شد کربلا شاید که با تیری به تابوت حسن کربلا شاید که با خون جگر آغاز شد خیمه‌ای که سوخت، زینب را به حیرت وا نداشت کربلا از شعله‌های پشت در آغاز شد کربلا را دیده‌ای از چشم زینب؟ معجزه‌ست! وَه! چه اعجازی که با شقّ‌القمر آغاز شد اربعین، زینب مجال گریه بر این داغ یافت پس محرم تازه در ماه صفر آغاز شد کربلا با داغ هفتاد و دو تَن پایان گرفت کربلای دیگری با یک نفر آغاز شد... ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
... دیشب اگر چه ره به سوی قتلگاه برد از موج‌خیز غم به برادر پناه برد امروز هم به سوی چمن ره گزیده است گل‌های باغ سوخته را شب ندیده است هنگامهٔ ورود به مقتل فرا رسید نوباوگان فاطمه را سربریده دید هر یک تنی به رنگ شقایق به برگرفت از عمق روح صیحه زد، آفاق درگرفت پرسید بانویی که قد از غم خمیده است یاران! عزیز گمشده‌ام را که دیده است؟ خم شد کنار یک تن بی‌سر، دلش شکست قرآن ورق ورق شده دید و سپس نشست بر زخم بی‌شمار برادر نظاره کرد هی پلک بست باز نگاه دوباره کرد باور نمی‌کنم که حسینم چنین شده سر در بدن ندارد و نقش زمین شده در بر گرفت پیکر در خون تپیده را بوسید جای گونه، گلوی بریده را یک چند لحظه‌ای نظر از دوست برگرفت اندوه شعله‌ور شد و سوز دگر گرفت «پس با زبان پر گله آن زادهٔ بتول رو کرد بر مدینه که یا اَیهاالرسول این کشتهٔ فتاده به هامون حسین توست وین صید دست و پا زده در خون حسین توست» :: هر لحظه سوزهای فراوان به سینه داشت سوز مکاشفات حسین و سکینه داشت شیرازه‌های صبر و امیدش گسسته دید خورشید را دمی که به زنجیر بسته دید بیمار روز واقعه جان بر لبش رسید نزدیک بود جان بدهد زینبش رسید یک آن اگر توجهش از یاد رفته بود از دست عمه حضرت سجاد رفته بود صد شعله در وجود من از گریه روشن است این سوختن نشانهٔ آرامش من است این داغ در اجاق دلم بی‌شرر مباد این زخم کهنه کمتر از این شعله‌ور مباد ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
...کربلا شهری کنار رود نیست کربلا در مرزها محدود نیست خاک او تلفیق عشق و رنج بود کربلا در کربلای پنج بود از یمن پیچیده بوی کربلا تا گرفت آیینه سوی کربلا صبح را تا مرز شب آورده‌ایم کربلا را تا حلب آورده‌ایم می‌کشاند تا فراتش نیل را غرق خواهد کرد اسرائیل را کربلا شهری کنار رود نیست کربلا در مرزها محدود نیست کربلا گاهی میان غزه است سرگذشت کودکان غزه است کربلا در قلب‌های مردم است غزه آه! این کربلای چندم است سیلی طوفان بر این کابوس باش در میان شعله‌ها ققنوس باش سنگ این آوار را سجیل کن نقطهٔ پایان اسراییل کن... ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
زندان کوفه بود که بال و پرم شکست از طعنه‌ها دوباره دلِ مادرم شکست تسلیت عزای تو بر ما حرام شد زندان کوفه بود که صبرم تمام شد ! هشتاد و چار کودک و زن، لشگرم شدند عباس‌های دور و برِ معجرم شدند پاییزها به یاد بهارم گریستند زندانیان به حالِ وقارم گریستند محبس کجا و منزلت این حرم کجا !؟ محبس کجا و این حرم محترم کجا !؟ پشت سر قبیله‌ی ما حرف می‌زدند از قیمت سر شهداء حرف می‌زدند ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e