#امیرالمومنین_ع_مدح
زبان مبهوت و قاصر از بیان نام و عنوانش خرد در باء بسم الله شد طفل دبستانش
چنان در حیرتم از خیل القابش! نمیدانم، بخوانم شیر یزدان یا بخوانم شاه مردانش
هُوَ الاول بخوانم حضرتش را؟ یا هُوَ الاخر؟ عجب شأنی! امام المتقین خواندهست قرآنش
ولادتگاه او کعبه، شهادتگاه او مسجد روا باشد بخوانم خانهزادِ رب سبحانش
علیٌ معدنُ الحکمه، قسیمُ النار و الجَنه بَدا بر حال آنان که رها کردند دامانش
علی صدیق الأکبر بود قبل از خلقت عالم بگو بیهوده میکوشند! نتوان کرد کتمانش
اگر ممسوس فی ذات خدا شد، علتی دارد نمیگیرد پَر کاه از دهان مور وجدانش
نشانی خواستی از او بجویی خاطرت باشد «عدالت» نام میدانش، «شرف» نام خیابانش
به انصاف یدالهی ترازو دار عدلست او گدا و شاه را همرتبه میبینی به دیوانش
✍ #وحید_قاسمی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زینب_س_مدح_و_مصائب
#حضرت_زینب_س_کوفه
فَلَک عشق را ثریا شد
زهرهای در مدارِ زهرا شد
رود از بی قراریاش مبهوت
کوه از استواریاش مبهوت
معنیِ تازهی رشادت شد
بارها منجیِ امامت شد
حِلم را ریشه و تباری داد
نوح را درس بُردباری داد
شیعه را حُجب اوست سرمایه
سایهاش را ندیده همسایه!
خِرَد از پایداریاش حیران
از سیاستمداریاش حیران
خسته از غم نشد، چهل منزل
شوکتش کم نشد چهل منزل
عشق را از نگاه زهرا دید
هجر را مثل وصل، زیبا دید
صبر بی او شناسنامه نداشت
راه ایوبها ادامه نداشت
کوفه میدانِ اقتدارش شد
خطبهاش تیغِ ذوالفقارش شد
چادرش را تکاند، طوفان شد
همهی شهر خیس باران شد
از علی داشت گفتههایش را
لحنِ مردانهی صدایش را
او نشان داد، دین نمایش نیست
خیبریزاده اهلِ سازش نیست
::
عاقبت اشک ارغوان را دید
خندهی نحس ساربان را دید
صحبت از روسیاهی کوفهست
روضه در کوفه سخت و مکشوفهست
درد این روضه قاتل مرد است
درد ناموس بدترین درد است
مثل این درد روضه، دردی نیست
شأن زینب که کوچه گردی نیست!
✍ #وحید_قاسمی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ @hosseinieh_net
#حضرت_زینب_س_مدح_و_مصائب
ما ریزهخوار سفرهی احسان زینبیم
مدیون لطف و فضلِ فراوان زینبیم
ما را پیام خطبهی زینب نجات داد
شکر خدا که جمله مسلمان زینبیم
چون گیسوانِ نیزه نشینان قافله
از کربلا به کوفه پریشان زینیبم
جان میدهیم عاقبت از غصهاش که ما
کشتی شکست خوردهی طوفان زینبیم
در زیر کوه غم به خدا شِکوهای نکرد
حیران و ماتِ عصمت و ایمان زینبیم
با خیمههای سوخته معجر درست کرد
ممنون ابتکار درخشان زینبیم
✍ #وحید_قاسمی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ @hosseinieh_net
#حضرت_زینب_س_مدح_و_مصائب
#حضرت_زینب_س_مصائب
خانه خراب عشقم و سربارِ زینبم
در به درِ مجالس سالار زینبم
این نعرهها و عربدهها بی دلیل نیست
یک گوشه از شلوغیِ بازار زینبم
هرکس به بیرق و علمش چپ نگاه کرد!
با خشم من طرف شده؛ مختار زینبم
آتش بکش، به دار بزن، جا نمیزنم
جانم فداش، میثم تمار زینبم
از زخمهای گوشهی ابروی من نپرس
مجروح داغ دلبر و بیمار زینبم
شکر خدای عزّوجل مکتبی شدم
من از دعای خیر علی، زینبی شدم
::
غم خاضعانه گوش به فرمان زینبست
انگشت بر دهان شده، حیران زینبست
هرگز نگو که چادرش آتش گرفته است!
این شعلههای خیمه، گلستان زینبست
اصلاً عجیب نیست شکست یزدیان
وقتی حجاب، سنگر ایمان زینب ست
او پس گرفت هستی خود را ز گرگها
پیراهنی که مونس کنعان زینبست
امروز اگر حسینی و پابند مذهبم
مدیون گریههای فراوان زینبم
::
باور نمیکنم سر بازار بردنت!
نامحرمان به مجلس اغیار بردنت
از سینهی حسین، تو را چکمهای گرفت
از کربلا به کوفه، به اجبار بردنت
پای سفر نداشتی ای داغدار درد!
با یک سر بریده، به اصرار بردنت
پهلو کبود! گریهکنان تازیانهها
با خاطراتی از درودیوار بردنت
فهمیده بود شمر غرورت شکسته است
از سمت قتلگاهِ علمدار بردنت
تو از تمام کوفه طلبکار بودی و...
در کوچههاش مثل بدهکار بردنت
در پیش گریههای تو این گریهها کم است
«سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است»
✍ #وحید_قاسمی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ @hosseinieh_net
#حضرت_زینب_س_مصائب
#حضرت_زینب_س_شهادت
پیری زمین گیرم، صبوری ناخوش احوال
حس میکنم افتادهام از شیب گودال
یادم نرفته ذوالجناح بی سوارت
یادم نرفته دختران بی قرارت
یادم نرفته سنگ بر آیینهات خورد
یادم نرفته چکمهای بر سینهات خورد
یادم نرفته گریهام سیلاب میشد
طفلی رقیه پابه پایم آب میشد
زهرا شدم، در تنگنا آتش گرفتم
من زودتر از خیمهها آتش گرفتم
از کربلایت زخمی و بی بال رفتم
با چشمهایی تار از گودال رفتم
از حال و روزم بی خبر بودم برادر
با شمر و خولی همسفر بودم برادر
با دست خالی جنگ آن اغیار رفتم
با چادر خاکی سر بازار رفتم
زخم زبان از شهر پر نیرنگ خوردم
در کوفه از شاگردهایم سنگ خوردم
از ازدحام کوچهها رنجید زینب
از هم محلی، کم محلی دید زینب
همسایهای داغ دلم را تازه میکرد
چادر نمازم را سرش اندازه میکرد
خاکستر غم، بر سر من ریخت کوفه
خورشید را از شاخهای آویخت کوفه
رفتم، برای ماندن اسلام رفتم
با آستینی پاره شهر شام رفتم
از خندههای ساربان رنجید زینب
آخر سرِ دروازه را هم دید زینب
از راههای سخت و بی برگشت رفتم
با دستهایی بسته پای طشت رفتم
پیراهنت را سوختم تا پس گرفتم
با خونِ دل عمامهات را پس گرفتم
در قتلگاه غم، زمینگیرم برادر
دارم به قتل صبر میمیرم برادر
✍ #وحید_قاسمی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ @hosseinieh_net
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
این کوفیان تصمیم با تزویر میگیرند
شش ماهه را از شیر، با یک تیر میگیرند
شش ماهه را با یک سر از پوست آویزان
در بُهت چشم مادرش از شیر میگیرند
داغ دلت را تازه میخواهند تا گودال
این تیرها از میخِ در تأثیر میگیرند
با کار امروزش، برای حرمله فردا
در شام چندین مجلس تقدیر میگیرند
در کوفه رسم میزبانی آب دادن نیست!
زیر گلوی میهمان شمشیر میگیرند
✍ #وحید_قاسمی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_مناجات
در دایرهی عشق گرفتار حسینم
حیران شدهی چرخشِ پرگار حسینم
فریاد زند چاک گریبانِ جنونم
عمریست که منصورم و بر دار حسینم
انگشتنمایِ همهی رهگذرانم
دیوانهی زنجیریِ بازار حسینم
خوشبختترینم که نیازم به کسی نیست
من ریزهخور سفرهی دربار حسینم
در زندگیام واسطهی فیض الهیست
من تا ابدالدهر بدهکار حسینم
فردایِ قیامت همه سرگشته، ولی من
آسوده میان صفِ زوار حسینم
در خُلد برین از کرم حضرت زهرا
همسایهی دیوار به دیوار حسینم
✍ #وحید_قاسمی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_موسی_کاظم_ع_شهادت
گوشهی دخمه خلوتی دارد
کوه طورش همین سیه چال است
نمکِ آخرِ مناجاتش
روضههای شهید گودال است
توبه میکرد جای مردم شهر
گریه میکرد جای ما و شما
پسر فاطمه دعا میخواند
نیمهشبها برای ما و شما
هر دلی عاشق نگاهش شد
خالی از تیرهگی و زشتی شد
در کنار ضریح چشمانش
زن بدکارهای بهشتی شد
زن رقاصه را به راه آورد
عارفِ حق، جدا ز غیرش کرد
پشت آن میلههای فولادی
این چنین عاقبت به خیرش کرد
با رکوع و سجود فاطمیاش
شیوهی بندگی به او آموخت
با نگاه پر از محبت خود
حکمت زندگی به او آموخت
ساق پایش شکستگی دارد
داد میزد ز درد سجاده
غل و زنجیرها! اجازه دهید
در قنوتش به زحمت افتاده
پر و بالش شکسته، ای صیاد
این قفس خوب گوشهگیرش کرد
تازیانه نزن، که رفتنی است
دوری از آشیانه پیرش کرد
نزنید این قدر به پهلویش
یاد غمهای مادرش افتاد
حرف شهر مدینه شد، ای وای
باز هم یاد دخترش افتاد
شهر بغداد! ناجوانمردی!
بردی از یاد حُرمت نمکش
خیزران را به یادم آورده
زخم لبهای خشک و پُر ترکش
حرف از خیزران و زخم لب است
جای طشت طلا فقط خالیست
روضهی طشت دردسر ساز است
جزء آن روضههای جنجالیست
به تمسخر گرفت قرآن را
طعنه زد با کمال بی شرمی
به لب خشک قاری قرآن
چوب میزد برای سرگرمی
✍ #وحید_قاسمی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_رضا_ع_مدح_و_مناجات
کعبهی عشق در خراسانی
حجِ امثالِ ما فقیرانی
در حرم نیست حرفِ غم هرگز
نیست قانع گدا به کم هرگز
نشدم گر چه محتشم هرگز
دستِ خالی نرفتهام هرگز
در حرم باز بِرکه دریا شد
مرد معلول بی عصا پا شد
چشم آن کور، سیرِ دیدن شد
به جمالِ ضریح روشن شد
وصلِ مجنون، نصیبِ لیلا شد
گره از بختبستهای وا شد
در حرم حالِ بهتری دارم
ذوق و شوقِ کبوتری دارم
دلِ از دست دادهای دارم
گریهی بی ارادهای دارم
مثلِ آن پیرمردِ سلمانی
حاجتم را خودت که میدانی
من سرِ آن قرار منتظرم
لحظهی احتضار منتظرم
وقت دفنم، کنارِ قبرم باش
ماه شبهایِ تارِ قبرم باش
توشه از اشک دست و پا کردم
رویِ قولت حساب وا کردم
آسمان را سرم خراب نکن
چون طبیبان مرا جواب نکن
روزگاری سیاه دارم من
سرطانِ گناه دارم من
بی پناهم، مرا پناه بده
زیرِ ایوان طلا پناه بده
زائرت خرجِ راه میخواهد
صِلِه از دستِ شاه میخواهد
حضرت شاه! التفات کنید
گوشه چشمی به کائنات کنید
قلم فضل بر دوات زنید
به نگاهم نم فرات زنید
بنویسید کربلایِ مرا
بهترین نسخهی شفایِ مرا
منم آن خشکسال، دریا تو
رزقِ اشک محرمم با تو
✍ #وحید_قاسمی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_مناجات
از همان کودکی مقدر شد از غمت، سهم من مقرر شد بی سبب نیست گونهام تر شد! هر چه شد از دعای مادر شد
مادرم، جان به اعتقادم داد "یا حسین یاحسین" یادم داد
مادرم گفت: سِرّ مکتوب است دلِ عاشق همیشه آشوب است! گریه از عشق، فیض محبوب است درِ این خانه نوکری خوب است
در حسینیهها بزرگ شدم چقدر با شما بزرگ شدم !!!
روضههایت اگر چه سنگینست دردها را همیشه تسکینست چای تلخت چه قدر شیرینست! علت دلسپردنم اینست:
پدرم لقمهی حلالم داد اشک بر ریشهی نهالم داد
حلقه بر گوش مِی فروش شدم جام غم ریخت، جرعه نوش شدم سوختم! آه شعلهپوش شدم در مُحرم علم به دوش شدم
سینهزن پشتِ دستهها رفتم از همان راه، کربلا رفتم
::
کربلا گفتم؛ از قلم خون رفت خون به قدر فرات و هامون رفت! خواهرت سمت خیمه محزون رفت شمر از قتلگاه بیرون رفت
از سرِ خورجین که خواب افتاد پیکرت زیرِ آفتاب افتاد
خواهرت دل شکسته، دل خسته چادر صبر بر کمر بسته میرود تند و گاه آهسته روضهاش، روضهایست سربسته
تک و تنها چه کار خواهد کرد؟! خیمهها را چه کار خواهد کرد؟!
✍ #وحید_قاسمی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_زمان_عج_ولادت
#نیمه_شعبان
مژده بیداردلان! پیک سحر در راه است
شب دلواپسیِ منتظران کوتاه است
همهجا صحبت درمان تب سختیهاست
همهجا حرفْ سرِ نسخهی خوشبختیهاست
گوش کن! زمزمهی خاتمهی تاریکیست
خیمهی حضرت خورشید، همین نزدیکیست!
گوش کن لایحهی دولت خوشعهدی را
بر دماوند بزن پرچم یا مهدی را
شوق دیدار رساندهست به لب جانها را
بوی اسپند قرق کرده خیابانها را
خبر اینبار دقیق است! میآید منجی
وعدهی عهد عتیق است، میآید منجی
لوح محفوظ بشارت به ظهورش داده
دل به آن لهجهی آرام و صبورش داده
میرسد بت شکنی! چون بت و نمرودی هست
قول قرآن و زبور است که موعودی هست
گفته انجیل که فریادرسی میآید
صبح آدینه مسیحا نفسی می آید
دو قدم مانده فقط! خسته شدن بی معناست
پشت این گردنهی سخت، بهشتی پیداست
عمر دجال به فردا نرسد، کوتاهست
باخبر باش! خبرهای خوشی در راهست
ذوالفقار خِردش مصلح کژ تابیها
برسد کاش به گوش کر وهابیها
کعبه آمادهی اثبات مسلمانیهاست
نوبت بستن پروندهی سفیانیهاست
✍ #وحید_قاسمی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_زمان_عج_مناجات
وقتی شبیه فاطمه لبخند میزنی
بر چینی شکستهی دل، بند میزنی
من غرق خوابم و تو برای ظهور خویش
هر صبح جمعه، رو به خداوند میزنی
کی پرچم مقدس دارالخلافه را
بر قلهی رفیع دماوند میزنی؟!
در دولت کریم شما حرف فقر نیست
آقا تو حرفهای خوشایند میزنی
بعد از زیارت نجف و طوس و کربلا
حتماً سری به فکه و اروند میزنی
با اشک دیده آب به قبر مطهرِ
آنان که کُشتگان فراقند میزنی
✍ #وحید_قاسمی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e