eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
44.6هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
329 ویدیو
27 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
امام مسلکش از مردمِ زمانه جداست امام مظهر احقاقِ حقِ دینِ خداست امام گرچه خودش بنده‌ی خداوند است درست مثلِ خداوند، بی همانند است یقین بدان که مُبری زِ شک و تردید است امام سایه ندارد، امام خورشید است امام کعبه‌ی سیار، و خَلق حُجاج‌اند خلایقند که او را همیشه محتاج‌اند خلایقند که باید به او سلام کنند به کعبه واجبِ شرعی‌ست احترام کنند خلایقند که باید گرامی‌اش دارند امام اوست، ولو خلق عمامه بگذارند اگرچه خلق بدونِ امام محرومند امام و خلقِ جهان لازمند و ملزومند اگرچه خلقِ جهان را ز اوست شأنیتی به هر امامِ جماعت، سزاست جمعیتی اگرچه دینِ خداوند بی نیاز از ماست بدونِ مردم دنیا، امام هم تنهاست! سر خلافت اگر خَلق اختلاف کند امام چاره ندارد مگر مَصاف کند بنا به نص روایت، امام چون کعبه‌ست که واجب است جهان گِرد او طواف کند مطیع امرِ امامت همیشه پشت ولی‌ست اگرچه خَلق علیه وی ائتلاف کند مطیعِ امرِ ولی بینِ کوچه‌ها باید بنا به‌خواست او تیغ را غلاف کند غلاف گفتم و بازویی آمده یادم مگر که قافیه اینک مرا معاف کند قیام همت و عزمی رفیع می‌خواهد امامِ شیعه، محب نه! مطیع می‌خواهد! امامِ شیعه به تاریخ، خوش نگشته دلش دمی به همهمه‌ی شیعیانِ مُنفعلش به شیعه‌ی خود امامی علاقه‌مند نشد بخاری از دم آن شیعه گر بلند نشد امام، شیعه‌ی خود را عزیز می‌خواهد سرِ برهنه و شمشیرِ تیز می‌خواهد حدیثِ دین خدا، حرف تیغ و پیکار است اطاعت از ولی‌ُالله سخت دشوار است مطیع، بهرِ اطاعت همیشه آماده‌ست چنان که حضرت صادق نشان‌ ما داده ست * روایتی‌ست که خالی ز هرچه اشکال است ثقه‌ست چون سندش مُنتَهیُ الآمال است که بود حضرت صادق به خانه دورانی رسید محضر او شیعه‌ای خراسانی گلایه کرد به حضرت، که یا امام ششم! برای معرکه آماده‌اند این مردم نظر کنید مساجد پُر از مسلمان‌اند کنون که شکر خدا شیعیان فراوان‌اند به خَلق، حُجت خود را دگر تمام کنید زمان آن نرسیده‌ست تا قیام کنید؟! سخن رسید بدین‌جا، کلام کامل شد غلامِ خانه‌ی حضرت به خانه داخل شد امام گفت بیا و اطاعت از من کن تنورِ خانه‌ی ما را بیا و روشن کن همین که گشت تنور از حرارتش آذین خلیل‌وار برو بینِ شعله‌ها بنشین غلامِ خانه که هارون مکی است اسمش بدون اینکه ببینند ترس در جسمش بدون حرفِ اضافه در آن تنور نشست امام صادق دربِ تنور را هم بست پس از گذشتِ زمانی میان خوف و رجا  امام گفت فلانی! تنور را بگشا همین که باز شد آن از شراره‌ها گلگون غلام، سالمِ سالم پرید از آن بیرون! امام گفت فلانی! عجیب ترسیدی! نظاره کن که چنین است شیعه! فهمیدی؟ تویی که دعوی یاری شیعه‌ها داری بگو که شیعه‌ی اینگونه چندتا داری؟ رها ز همهمه ی شیعیان صوری باش اگر که شیعه شدی، شیعه‌ی تنوری باش * تنور گفتم و دیدم قلم صبور نبود تنورِ حادثه تنها همین تنور نبود دوباره در تب و تابی عجیب افتادم تنور گفتم و آمد حکایتی یادم تنورِ حضرتِ صادق اگر گلستان شد تنورِ خولیِ ملعون ز شعله سوزان شد تنور حضرت صادق اگر که عِلم افروخت سر حسین میان تنور خولی سوخت سر عزیز خدا و تنور آن فاسق در آن زمانه کجا بود حضرت صادق؟ سری که بود سرآمد به کل مافیها سری که خُفت به دامانِ حضرت زهرا سری که دل ز تمام فرشته‌ها می‌بُرد سری که خنده‌ی آن دل ز مرتضی می‌بُرد سری چنان که به شب‌های شامیان کوکب سری که بود فقط روی شانه‌ی زینب سری که بود چنان خطبه‌ی نَبی، سخنش سری که گریه نمودند پنج تن به تنش چرا تمامی موهاش سخت سوخته‌اند؟ سر عزیز خدا را چه‌سان فروخته‌اند؟ صدای قرآنش را شنیده‌ای خولی؟ به چند درهم سر را خریده‌ای خولی؟ کشیده مسح ز خون بر سر و گرفته وضو کدام دست، دو دندان شکسته است از او؟ ✍️ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
👆گریز داستان (هارون مکی) به روضه‌ی
چه شبی می‌گذرد در دلِ پنهانِ تنور سر خورشید شده گرمی دُکانِ تنور این چه نوری‌ست تنور از نفسش روشن شد؟! این چه داغی‌ست که آتش زده بر جانِ تنور؟! دیشبی را شهِ دین در حرمش مهمان بود امشب ای وای سر او شده مهمانِ تنور با سرش صاحبِ این خانه، به نانی برسد کیسه‌ها دوخته و سکه شده نانِ تنور چه بلایی سر نیزه به سرش آوردند؟! که پناه از همه آورده به دامانِ تنور سر شب نانی اگر پخته شده باشد، پس نیمه شب رفته سرش در دلِ سوزانِ تنور شأنِ «برداً و سلاما» ست نزولِ سر او که فرود آمده از نِی به گلستانِ تنور تا قیامت وسطِ شعله بسوزد کمِ اوست بیش از این‌هاست در این فاجعه تاوانِ تنور 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
صدای راز و نیازی ز طور می‌آید نوای گریه ز جانی صبور می‌آید سری به کنج تنور است و موسی عمران برای دیدن او سوی طور می‌آید فرشتگان همه نزدیک این سرند ولی صدای گریه و زاری ز دور می‌آید طنین بال ملائک رسد، مگر جبریل به سوی آیه‌ی الله و نور می‌آید قیامتی شده برپا از این همه اندوه که بیم خاستن نفخ صور می‌آید سر حسین به دامان مادرش زهراست نوای واولدا از تنور می‌آید دلی شکست ز پهلو شکسته‌ای کاین‌سان صدای ریزش جام بلور می‌آید برای عرض ارادت «وفائی» از ره دور به آستان سلیمان چو مور می‌آید ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
یک سر خونین! چه می‌بینم خدایا در تنور آفتابی می‌کنم امشب تماشا در تنور نوح من! با نوحه‌ی طوفان دلم را آب کن رگ رگ از هر چشمه‌ی خون است دریا در تنور کوثر عصمت بهشت ناله دارد؟ یا مگر فاطمه گمگشته‌ی خود کرده پیدا در تنور؟ مصحف عشق است رگ‌های بریده ای عجب خوش تلاوت می‌شود قرآنِ گویا در تنور در بساط عیش، بزم ماتم است و جبرئیل کرده بر پا محشری از واحسینا در تنور ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
به خولی بگفت آن زن پارسا که را باز از پا درآورده‏‌ای؟ که در این دل شب چو غارتگران برایم زر و زیور آورده‏‌ای‏ به همراهت امشب چه بوی خوشی است! مگر بار مُشک تر آورده‏‌ای؟ چنان کوفتی در، که پنداشتم ز میدان جنگی "سر" آورده‏‌ای‏ چو دانست آورده سر، گفت: آه که مهمان بی‏ پیکر آورده‏‌ای‏ چو بشناخت سر را بگفت: ای عجب سری باشکوه و فر آورده‏‌ای‏ در این کلبه‏‌ی تنگ و بی‏ نور من ز گردون، مه انور آورده‏ای‏ بمیرم، در این تیره شب از کجا سر سبط پیغمبر آورده‏‌ای؟ چه حقّی شده در میان پایمال که تو رفته‏ ای داور آورده‏‌ای؟ ولی زانچه من آرزو داشتم به یزدان قسم، بهتر آورده‏‌ای‏ به گلزار جانان زدی دستبرد به کوفه گلی نوبر آورده‏‌ای‏ گل آتش است این که از کوه طور تو با خاک و خاکستر آورده‏‌ای ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
از تنور خولی امشب می‌رود تا چرخ، نور آفتاب چرخ، حسرت می‌برد بر این تنور  گر، نه ظاهر شد قیامت، ور نه روز محشر است از چه رو کرد آفتاب از جانب مغرب، ظهور؟ این همان نور است کز وی لمعه‌ای در لحظه‌ای دید موسای کلیم‌الله شبی در کوه طور  این همان نور خدا باشد که ناگردد خموش این همان مشکوه حق باشد که نایابد فتور  مطبخ امشب، مشرقستان تجلّی گشته است زین سر بی‌تن، کزو افلاک باشد پر از شور  از لبان خشک و از حلقوم خونی گویدت: قصۀ کهف و رقیم و رمز انجیل و زبور ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
آتش چقدر رنگ‌پریده است، در تنور امشب مگر سپیده دمیده است، در تنور؟ این ردّ پای قافله‌ی داغ لاله‌هاست؟ یا خون آفتاب چکیده ا‌ست، در تنور؟ این گلْ‌فروش کیست که یک‌ریز و بی‌امان شیپور رستخیز دمیده‌ است، در تنور چون جسم پاره‌‌پاره‌ی در خون تپیده‌اش فریاد او بریده‌‌‌بریده ا‌ست، در تنور از دودمان فتنه‌ی خاکستری، خسی خورشید را به شعله کشیده ا‌ست، در تنور جز آسمان ابری این شام کوفه‌سوز خورشیدِ سربریده که دیده‌ است، در تنور؟ دنبال طفل گم‌شده انگار، بارها با آن سرِ بریده، دویده ا‌ست، در تنور امشب چو گل شکفته‌ای از هم، مگر گلی گل‌بوسه از لبان تو چیده ا‌ست، در تنور؟ در بوسه‌های خواهر تو، جان نهفته بود جانی که بر لب تو رسیده ا‌ست، در تنور آن شب که ماهتاب، تو را می‌گریست زار دیدم که رنگ شعله پریده‌ است،‌ در تنور ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
رأس حسین تا که به نی در ظهور شد گفتی که دیدگان مه و مهر، کور شد آن سر چو بر سپهر سِنان سَنان نشست عیسی به چرخ یا که چو موسی به طور شد چون شب شدی، به خانه‌ی خولی نزول کرد این قصّه‌اش، حدیث سلیمان و مور شد آن سر که جلوه‌اش به فلک نور می‌فشانْد منزل‌گهش به مطبخ و قعر تنور شد بهر نماز شب، زن خولی ز جای خاست دیدی که مطبخش، همه یک لمعه نور شد دیدی که هودجی ز سما شد سوی زمین دیدی زنی در اوست که خاتون حور شد از خاک بر‌گرفت سر و در بغل کشید بوسید و بس گریست که دل ناصبور شد گفتا کدام ظالمت از تن‌، جدا نمود؟ این انتقام از تو به «یومُ ‌النّشور» شد گفت ای عزیز مادر و ای نور عین من! بودی غریب و دیدنت امشب، ضرور شد پس بر زمین نهاد، به اوج فلک شدی از جورِ خیلِ انس، به فوج مَلَک شدی ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
یا رب! چه روشنى است که در خانه‌ی من است؟ گویا دمیده ماه به کاشانه‌ی من است من در تنور خانه چراغى نداشتم پس این فروغ کیست که در خانه‌ی من است؟ این سِر چو دید همسر خولى که از سَر است سَر را گرفت و گفت که جانانه‌ی من است از بخت خویش این همه باور نداشتم کامشب عزیز فاطمه در خانه‌ی من است آوخ! سر حسین در این جا چه می‌کند؟ این ظلم، کار همسر دیوانه‌ی من است ماتم که کنز مخفى و دردانه‌ی رسول مخفى چرا به گوشه‌ی ویرانه‌ی من است؟ آنجاست هودجى و در آن بانگ گریه‌ها جانسوزتر ز گریه‌ی مستانه‌ی من است ✍مرحوم 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ای سر که سر گذاشته‌ای بر سر تنور! آتش گرفته از غم تو مجمر تنور خورشید پاره پاره‌ی زهرا! چه شد که حال تو ماهِ روی نیزه‌ای و اختر تنور؟ جسم تو آرمیده به دامان دشت خون امّا سرت درآمده در بستر تنور من میهمان داغ تو گشتم به قتلگاه تو میهمان اشک منی در بر تنور سخت است باورش که ببینم عجین شده است خون‌های گردن تو و خاکستر تنور حوران برای دیدنت از جنّت آمدند ای یاس سربریده! گل احمر تنور! مادر بمیرد از غم جان‌سوزت! ای حسین! نعشت عقیق دشت و سرت گوهر تنور با چشم خون گرفته ببین با من و علی این جدّ توست گریه‌کنان در بر تنور بر سوز مادرانه‌ی من پی برد کمی بگشاید ار که همسر خولی درِ تنور ✍مرحوم 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
به تاخت می‌رود و از خزان خبر دارد به تاخت می‌رود انگار بار سر دارد گمان کنم که ز نعش پرنده آمده است و پای مرکب او را ببین که پر دارد تمام شادی دنیاست در دلش انگار میان کیسه‌ی خود تکه‌های زر دارد مسیر کوفه و یک خانه‌ و تنوری داغ تنور خانه‌ی او روضه‌اش خطر دارد دعا کنیم که زهرا ندیده باشد و بعد کسی بیاید و درب از تنور بردارد ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e