eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
44.7هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
338 ویدیو
27 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️  هرکه دیدار من سوخته جان می آید.. یار من نیست،پی لقمه نان می آید بین این مردم بد، گریه رفیق خوبیست بهر دلداری من اشک روان می آید @hosenih اینهمه خوبی‌شان کردم و راضی نشدند همه انگار که از من بدشان می آید بین هر جمعیت از دور مشخص هستم حسن آن است که با قد کمان می آید مادرت را وسط کوچه دودستی بزنند در بهار تو‌ همان وقت خزان می آید قاتل مادر من پیش رویم میخندد صبر از صبر عجیبم به فغان می آید تا به امروز ازآن کوچه نگفتم به کسی مگر آن فاجعه راحت به زبان می آید؟! جعده برخیز مرا زهر بده خسته شدم دم افطار شده صوت اذان می آید برو از خانه من ،من که حلالت کردم دارد عباس به اینجا نگران می آید @hosenih طشت خونین مرا از نظرش دور کنید خواهر سوخته ام‌ سینه زنان می آید اگر امروز حسین آمده دور و بر من پیش او گوشه گودال سنان می آید ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️  نفس راحت رسول، حسن رازدارِ دل بتول حسن مات از رحمتت عقول، حسن پایه ی اصلیِ اصول، حسن گُل خوشبوی خانه ی زهرا برکت آشیانه ی زهرا ای که دریایی از کرم داری حُسن ها را همه رقم داری در دل نوکران، حرم داری سینه چاکانی از عجم داری أحسنُ الخُلق، نور لَم یَزَلی دوست دارم تو را شبیه علی از خودی های خود بلا دیدی لطف کردی ولی جفا دیدی هرچه دیدی از آشنا دیدی نیش زهر، از نوک عصا دیدی من بمیرم، سرت چه آورده؟! ران پایت چرا ورم کرده؟! @hosenih گریه در زیر آفتاب نکن بعد از این، یاری انتخاب نکن دل ما را دگر کباب نکن روی یاران خود حساب نکن لشگرت با تو زاویه دارند دست خط، از معاویه دارند طشت، خون جگر، گرفتاری باز هم زهر، باز دشواری شده خونابه از لبت جاری جگری پاره در دهن داری چه بلاهای اعظمی دیدی... هفت باری که زهر نوشیدی داغ تو زهر نیست فدات شوم غربتِ دهر نیست فدات شوم طعنه ی شهر نیست فدات شوم این همه قهر نیست فدات شوم سال ها گریه، دیده ات را بست داغ تو داغِ " یَومُ الإثنَین" است آن دوشنبه که مادرت افتاد یاسِ چون لاله در برت افتاد گوشوارش برابرت افتاد سرش افتاد تا، سرت افتاد وقت رفتن تو را خودش می برد وقت برگشت، هی زمین می خورد دشمنی رو سیاه، پیرت کرد سرخی روی ماه، پیرت کرد چادری بین راه، پیرت کرد مادری پا به ماه، پیرت کرد دیدنش داغِ کارسازی شد با غرورت عجیب بازی شد @hosenih وقت رفتن حسین شد سخنت تا که دیدی به دست او کفنت به دل ما، زمان پر زدنت... شعله زد این کلامِ دل شکنت نیست روزی شبیه روز حسین آه از داغ سینه سوز حسین تشنه بین دو نهر آب، سرش... می شود از قفا جدا، نظرش... سوی خیمه است خیره و جگرش... سوخت از زینب و دو چشم ترش کفنش تکه ای حصیر شود وای اگر زینبت اسیر شود وای اگر خواهرت به شام رود بین مردانِ بی مرام رود سرِ بازار و ازدحام رود وسط مجلس حرام رود چه کند خواهری که معصومه است؟! آه زینب چقدر مظلومه است ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ تا شود راضی ز اعمالم خدا گفتم حسن مادرش بر سینه زد! آرام تا گفتم حسن خود گرسنه ماند و سگ را با غذایش سیر کرد هرکسی گفت از کرم گفت از سخا گفتم حسن @hosenih یاکریم و یارب وقت‌ کمیل من شده من هم از سوز جگر وقت دعا گفتم‌ حسن ناامید کوچه ها کی ناامیدم کرده است؟! زود حل شد مشکل من‌ هرکجا گفتم حسن نام اورا میبری زهرا تفضل میکند تا بگیرد فاطمه دست مرا گفتم حسن در شلوغی حرم ناله زدم ای بی حرم! هرزمان رفتم‌ به پابوس رضا گفتم حسن کربلاییها همه ذکر حسین گفتند و من با حسین بن علی در کربلا گفتم‌ حسن @hosenih فکر‌کردم در بقیعم گوشه ای کز کردم و بی صدا مرثیه خواندم بی صدا گفتم‌ حسن کوچه های تنگ یکروزه حسن را پیر کرد رد شدم‌ با گریه از این کوچه ها گفتم حسن ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ ای به غمت مبتلا ، هـر دل درد آشنـا نغمـه ی شـاه و گـدا ؛ یاحـسـن مجتبی(ع) ریـزه خـور خـوان تـو ، دست بـدامـان تـو هـر که بـه غـیر از خـدا ؛ یاحـسـن مجتبی(ع) @hosenih ای خلـف مصطفی ، وارث شیـر خـدا زاده ی خیرالـنسـا ؛ یاحـسـن مجتبی(ع) فاتح جنگ جمـل ، رزم تو ضـرب المثل تـیغ تو را مرحبـا ؛ یاحـسـن مجتبی(ع) ای شـه جود و کـرم ، پادشه بی حـرم گوشه‌ی‌ چشمی‌ مـرا ، یاحـسـن مجتبی(ع) یک نگهی نازنین ، تا که شوم اربعین... زائـر کرب و بلا ؛ یاحـسـن مجتبی(ع) سوی گدا کن نـظر ، آبرویم را بخـر شافع روز جـزا ؛ یاحـسـن مجتبی(ع) @hosenih پیش دو چشم تـرت ، خورده زمین مـادرت از ستـم اشقـیـا ؛ یاحـسـن مجتبی(ع) خون شده آقا دلت ، کوچه شده قاتلت کشته این ماجـرا ؛ یاحـسـن مجتبی(ع) ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ گرچه شد مقتلِ تو حجرۂ کنجِ منزل جگرت سوخت ولی هیچ نسوزاندی دل سال ها شد کرمت شامل حال جعده(لع) او که یک لحظه به راهِ تو نمیشد مایل @hosenih از تو پنهانی و پیوسته به من خیر رسید گرچه بودم همۂ عمر؛ گدایی کاهل دست پُر رفتم و تا شب نشده برگشتم باز بخشیدی و دلخور نشدی از سائل رو زدم تا که به جای تو، به مردم هر بار کار من زار شد و غصۂ دل شد کامل همۂ واسطه ها آبرویم را بردند نام تو بردم و بی واسطه حل شد مشکل @hosenih تو امام ِ کرم ِ ایل و تبارم هستی وای بر هر که شد از دست کریمت غافل منِ بد کمتر از آنم که «تو» را وصف کنم نذر «خاکِ قدمت» این غزل ناقابل! ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ با خبرشدیم شاعر جوان و خوش ذوق آستان آل الله، برادر دار فانی را وداع گفته است. این مصیبت جانسوز را به محضر خانواده مرحوم کسرایی، شُعرای آیینی و تمامی نوکران سیدالشهدا(ع) تسلیت عرض می‌کند. در پست بعدی، یکی از اشعار آیینی مرحوم را که مربوط به حال و هوای این روزها است، مشاهده نمایید. 👇👇
بسم ‌الله الرحمن الرحیم مرحوم ▶️ من نمی دانم که از صبرَت بگویم، یاغمت؟! مانده ام بینِ دوراهی، در بیانِ ماتمت ای چهل منزل اسیرِ عشق! گویم از کدام؟ از صفا و مرهمت؟ یا از نبودِ مرحمت؟ @hosenih از چه باید گفت؟ بی بی جان! چه را باید نوشت؟ مَحرمِ أسرار گشتن؟ یا صَفِ نامحرمت؟ مانده ام، تا نور تکلیفِ مرا روشن کند گفت: هان! با استناره می توان شد مُلهَمَت باز شد در پیشِ رویم مصحفی از “عُسر و یُسر “ بسته شد بابِ سؤال و طبعِ ما شد مُلزَمَت در نگاهِ نافذت، آمد جوابِ “ رنج و گنج “ کعبه و خارِمغیلان و “ متاعِ دَرهَمَت “ کاش! راضی تر شوم، بر “ لطف و قهر “ و بر قضا تا به چشمم توتیا گردد، غبارِ مَقدمت هرچه غمگین تر شدم، زیباترآمد واژه ها سَمتِ دریا می برد دل را، نگاهِ نَم نَمت حیرت از چشمم چکید و بر لبم جاری شده “ هم دمِ گرمِ تو زیباهم فراقِ همدمت! “ بُگذر از آرامش و آشفتگی در این غزل خط به خط، شد مثنوی، آن خطبه های محکمت من چه گویم؟ ای نوایِ نِی! وَ اِی نایِ نبی! هست “ قُقنوسِ کباب وهدهدِ عرشی “ کمَت @hosenih “ در إطاعت از ولایت، صد جنان گُل کاشتی “ روی تو سرخ و نیامد هیچ بر اَبرو خَمَت آری! آری! زینبیّون پادشاهِ عالمند عاشقِ سربازیَم همواره تحتِ پرچمت ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
چشم تو سمت من، دل من گير نيزه‌هاست اين سينه پاره پاره‌ی شمشير نيزه‌هاست عشقت مرا به كوچه و بازار می‌كشد زينب اسير رشته‌ی زنجير نيزه‌هاست سُرخی معجر من و پيشانی‌ات حسين اثبات آيه آيه‌ی تفسير نيزه‌هاست اي لاله‌ای كه خون چكد از ساقه‌ات هنوز اين زخم‌های وا شده تقصير نيزه‌هاست قرآن مخوان دوباره كه يكبار ديده‌ام آن سنگ‌ها كه بابت تقدير نيزه‌هاست قرآن مخوان كه پيرزنی روي بام‌ها در انتظار پاسخ تكبير نيزه‌هاست در بين راه نيزه‌ی تو ايستاده بود جا ماندن كه باعث تأخير نيزه‌هاست؟ :: گفتم كه چند لحظه بخوابم ولي نشد اين خواب هم تجسم تصوير نيزه‌هاست ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ مرغ درمانده ام و بال و پرم افتاده قرعه ی خون جگری بر جگرم افتاده معصیت ریشه ی ایمان مرا سوزانده بی سبب نیست ز شاخه ثمرم افتاده @hosenih یک نفر نیست به داد من تنها برسد؟! آنقدر دام گنه دور و برم افتاده دیر شد، آخرِ عمری به خودم آمدم و وسط معرکه دیدم سپرم افتاده همه ی دار و ندار دل رسوای من است این دوتا قطره که از چشم ترم افتاده @hosenih حب زهرا من خسران زده را آدم کرد بر زبان همه، حالا خبرم افتاده دلخوشم سائلم و ریزه خور پنج تنم روزی ام دست خدایان کرم افتاده بی سبب نیست به لب نادعلی می خوانم به سرم شور نجف، شور حرم افتاده @hosenih هر شب جمعه دلم سوخت از آن روزی که سوی شش گوشه ی دلبر نظرم افتاده تربت کرب و بلا با دل من کاری کرد باده ی ناب هم آخر ز سرم افتاده روزی ام کرب و بلا نیست ولی شکرِ خدا به سوی مجلس روضه گذرم افتاده @hosenih مادری موی پریشان به حرم آمد و گفت: خنجری کند به جان پسرم افتاده چقدر چشم طمع بر زره و پیرهنِ تشنه ی در دلِ خون غوطه ورم افتاده ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ اگر که عمر زیادم دهد خدای حسین هزارسال بسوزم فقط برای حسین حسینی ام!به دوعالم چکار دارم من! گذشته ام ز دوعالم به اتکای حسین @hosenih حسین روح‌نماز است و پنج‌نوبت را.. سر نماز میوفتم بدست و پای حسین! براش سینه زدم سینه ام حسینیه شد نوشته روی دلم مجلس عزای حسین همیشه مادر دلخسته ام به من‌ میگفت مباد خرده بگیری به روضه های حسین @hosenih رفیق!کرببلا دعوتی ست!پولی نیست! برات کرببلا چیست؟یک دعای حسین نیابتا ز حسن کربلا برو امسال ببر سلام حسن را به کربلای حسین هنوز فاطمه در عرش روضه میخواند تنور خانه خولی نبود جای حسین ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ شام بی تو کوچه هایش را مزیّن کرده بود در گذر ها مشـعل بسیار ، روشن کرده بود مـاه ِتـابان ِ سـر تو ، بـر فـراز ِ نـیزه هـا راه پیش روی ما را خوب روشن کرده بود @hosenih ای برادر عـطر زلـفت ، کوچه های شهر را باغ لاله ، باغ سوسن ، باغ زنبق ، کرده بود خواست قلبم را بسوزاند خودت دیدی چطور؟ جامه ات را نانجیبی پست بر تن کرده بود از فـراز نیـزه ها ، دیـدی چـگونه ، بی حیــا دست های بسته ام را طوق گردن کرده بود قلب ما می سوخت از داغ تو اما ، ساربان روضه خوانی را میان راه قدغن کرده بود مشعل ِ خشم ِ یهودی زاده های ِ "قِیْنُقاع" شعله شعله ، باغ ِ آتش سهم دامن کرده بود من خودم دیدم ، چگونه هرزه ای یک لا قبا در میان خورجینش خود و جوشن کرده بود جارچی با نعره هایش ، در میان کوچه ها کوفیان ِ شام را دعوت به دیدن کرده بود آه ، آه از کل کشیدن های روی پشت بام اهل بیتت را ، غریب ِ کوی و برزن کرده بود کاتب دارالاماره ، نرخ کلـفت ها ، دقیق بر اساس سن و سال ما معیّن کرده بود @hosenih اینچنین زیـنب ، تـمام آیـه های صـبر را در کتابی سرخ ، با یادت مدوّن کرده بود مٰا بَعَدْ روحی حَبیبی ، یا اَخٰا یٰا نور ُعین مٰا رأیت ، الّاٰ جَمیلا ، مٰا رأیت ، الّاٰ حُسین ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ جهان را غیر عشقت یک سرِ سوزن نمی خواهم دو دنیا را نه با تردید؛ که قطعا نمی خواهم بدونِ تو همان بهتر که ظلمت باشد و وحشت که بی تو قبرِ خود را لحظه ای روشن نمی خواهم @hosenih نگاهت مُهر تأیید است و از این رو، از این و آن- به قدر ذره ای تعریف و حُسن ظن نمی خواهم میان روضه تا اشکم سرازیر است و می بینی برای بردنِ دل از تو فوت و فن نمی خواهم بهشتِ بی تو را شاید که بعضی ها بخواهند و... گوارایِ وجودشان! ولیکن من؛ نمی خواهم! @hosenih به جز شش گوشه و کنج حرم هر جای عالم را نه که سهوی! که مادرزادی و عمداً نمی خواهم اگر یک ذره در جاماندنم از کربلا خیر است من این گنج بدونِ رنج را اصلا نمی خواهم! ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e