eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
44.8هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
339 ویدیو
27 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
صدای گریه از عرش معلّی می‌رود بالا همین که نیمه‌شب‌ها دست زهرا می‌رود بالا گمانم مرکز ثقل زمین را شعله‌ها سوزاند که آتش از در و دیوارِ دنیا می‌رود بالا هنوز از ماجرای کوچه‌ها شرمنده‌اش هستند اگر دیوارها کج تا ثریا می‌رود بالا تمام هستی خود را گرفته روی دست، انگار که روی شانه‌ها تابوت مولا می‌رود بالا سؤال این است؛ قاتل کیست؟ اما در جوابِ آن فقط هر آیِنه دیوارِ حاشا می‌رود بالا شفیع محشر خود را در اوجِ کینه سوزاندند که دود آتشِ امروز، فردا می‌رود بالا به لب در هر قنوت آوای «أَینَ‌ المُنتَقِم؟» داریم که دستِ لطفِ مادر نیز با ما می‌رود بالا 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
در یا بسوزان در میان شعله خاکستر شوم یا ببخش این بنده را، آدم شوم، بهتر شوم بنده‌ی بد را زدن کاری ندارد، تو نزن جای آن، راهم بده در خانه‌ات نوکر شوم من "قیامت" پیش‌ِرو دارم که گریه می‌کنم وای اگر آن‌روز عریان وارد محشر شوم هر عذابی هست، باشد من تحمل می‌کنم نه نمی‌خواهم که ننگِ آلِ پیغمبر شوم رحمت تو بیشتر از این گناهان من است مرگ‌ بر من، گر که یک لحظه جدا زین دَر شوم من از اول خاک بودم، خاکِ نعلین علی پس خدا! نگذار تا روزی که هستم زَر شوم ای گنهکاران! گرفتاران! علیکم بالنجف دارم امشب می‌روم در محضرش قنبر شوم * * فاطمه امشب می‌آید کربلا پیشِ حسین کاش من‌هم همسفر با حضرت مادر شوم یا بُنیَّ! دِشنه دَست اَز حَنجر تو بَر نَداشت حَق بِده اَز داغِ ذِبحت دَم‌به‌دَم مُضطر شَوَم... 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
🥀 با حسرت و غم می‌گذرد هر روزم دلتنگم و چشم بر حرم می‌دوزم هر هفته شب جمعه شبیهِ آتش از داغِ فراقِ کربلا می‌سوزم! @hosenih @dobeity_robaey
به امید در حسین جان... تا کی به تو از دور سَـــلامی برسانم؟! جانْ بی‌تو به‌لَب آمده، ای پاره‌ی جانم! ✍ @hosenih @dobeity_robaey
به یادت ای گلِ نرگس! شبی ناگاه می‌میرم از این دلدادگی، در زیرِ نورِ ماه می‌میرم بیا و حالِ نامیزانِ عالَم را مداوا کن که آخر از خبرهای بد و ناگاه...می‌میرم بساطِ ظلم پهن و آهِ مظلوم است دامن‌گیر نیایی، دیر یا زود از تبِ این آه...می‌میرم بیا گردن بزن با ذوالفقارت نسلِ صهیون را که از داغِ فلسطین با غمی جانکاه می‌میرم میانِ ندبه‌ها کم گریه کن! چونکه منِ دلتنگ از این‌که نیستم از حالِ تو آگاه می‌میرم می‌آیی و به شوق دیدنت تا کعبه می‌آیم "بِنفسي أنت" می‌خوانم اگر در راه می‌میرم «أنا المهدی» بگو تا در رکابت جان دهم آقا در این‌صورت فقط با حالتی دلخواه می‌میرم من از مرگِ جهالت* سخت بیزارم! همان مرگی که در آغوشِ ظلمت، عاقبت در چاه می‌میرم چراغِ معرفت را در دلم روشن کن ای خورشید! خبر داری که نشناسم تو را گمراه می‌میرم همین که باشم و گاهی تماشایت کنم کافی‌ست مرا از خیمه‌ات بیرون کنی والله می‌میرم! ✍ * پیامبر اسلام(ص): مَنْ ماتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إمامَ زَمانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّة ترجمه: هر کس بميرد و امام زمانش را نشناخته باشد، به مرگ جاهلى مرده است. 📚مناقب ابن شهرآشوب، ج۱، ص۲۴۶ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
از ابتدای هفته فقط آه می ‌کِشیم ما هر سه‌شنبه ناله‌ی جانکاه می‌کِشیم هِی جمعه روی جمعه تلنبار می‌شود... دردِ فراق را همه‌ی ماه می‌کِشیم گاهی عتابِ تو به صلاحِ دوامِ ماست ما انتظار سیلیِ گَهگاه می‌کِشیم ما از تبِ وصال...، توانْ کَسب می‌کنیم یک کوه را به قدر پرِ کاه می‌کِشیم باید به زور...، گریه از این "چشم"ها گرفت با دست خویش آب از این "چاه" می‌کِشیم شرط عروج بنده به بُغضِ پگاهِ اوست خود را به سمت اشکِ سحرگاه می‌کِشیم هرکس دلیل قدِّ خمم را سؤال کرد گفتیم بارِ نوکری شاه می‌کِشیم این اعتقادِ ماست... که دلخواه فاطمه است در روضه هرچه ناله‌ی دلخواه می‌کِشیم آقا! قسم به عُمرِ کم مادرِ شما... ناز تو را در این دمِ کوتاه می‌کِشیم * * در کوچه گوشواره‌ی مادر شکسته شد... ما هرچه می‌کِشیم از آن راه می‌کِشیم ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به جست و جویِ گلش، با قدِ خم آمده است برایِ دفنِ عزیزش، کفن کم آمده است نگو دلیلِ غمِ این خزانِ شب‌زده چیست! دوباره فصلِ عزا، فصلِ ماتم آمده است زِ حجمِ داغ و جسارت، نه هیچ کم شده است، نه بهرِ غربتِ این زخم، مرهم آمده است به پیشِ چشمِ جهان، سوخت عاشقی، اما فقط به دیده‌ی ما قطره‌ای نم آمده است سکوت را بشِکن! «فتح» در حوالیِ ماست ببند بار، که فرصت فراهم آمده است ✍ 📝 | عضو شوید ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
اینگونه گفته‌اند به ما از زبان مرگ: آرامش است خوب‌ترین ارمغان مرگ گویا ارادتی‌ست به ما پیک مرگ را حلقه‌‌ست دور گردن ما بازوان مرگ مشتی کبوتریم که بی‌بال می‌پریم آوار گشته بر سر ما آشیان مرگ ما جای قصه‌های شبانگاه، خوانده‌ایم هر شب برای کودک خود داستان مرگ شب‌ها اگر که خواب بیاید به چشم ما از خواب می‌پریم همه با اذان مرگ یک‌لحظه دختر و پسری در کنار هم یک‌لحظه مادر و پدری میهمان مرگ در جشن دختران دم بخت‌مان کسی عَقدی نخوانده است مگر خطبه‌خوان مرگ آرام در سپید کفن، پیش روی ما طفلی به خواب رفته روی پرنیان مرگ از بس که خاک کرده زنان قبیله را رفته‌ست دیگر آبروی پهلوان مرگ ای شهر داغدار مقاوم! رسیده است تا آسمان، ز داغ تو، حتی فغان مرگ روزی بهارِ زندگی از راه می‌رسد طاقت بیار ! کمی در خزان مرگ ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
؛ ؛ ؛ غروب در صدد ناله‌ای‌ست آهسته قلم شکسته، نفس بسته، سینه‌ها خسته هوا گرفته فضای نفس کشیدن نیست قلم شکسته و این شعر همدم من نیست قلم شکسته، نفس خسته، این نفس زخمی‌ست و قلب کوچک من -گرچه در قفس- زخمی‌ست نفس بریده، قلم درد می‌کشد امشب تمام دور و برم درد می‌کشد امشب قلم نشسته که از بغض مرد بنویسد از ازدحام نفسگیر درد بنویسد ستارگان همگی یک به یک شهید شدند و با گذشت زمان ماضی بعید شدند قلم نشسته که از خواب ما گلایه کند نشسته است که از ما، به ما گلایه کند از این حکایت خونبار با که بنویسم؟! بدون دغدغه بگذار تا که بنویسم نوشتنی که چو خون از گلوی من جاری‌ست اگر چه قصه‌ی این "فیلمنامه" تکراری‌ست: سکانس یک: لندن، ساعت مذاکره ـ شب سکانس دو: آتش، دشت در محاصره ـ شب سکانس سه: سرطان در اراضی موعود سکانس چار: نبرد مسیح با تلمود سکانس پنج: کفن پوش، از کلان تا خُرد سکانس شش: ورق نقشه‌ی جهان تا خورد سکانس هفت: تلاویو خیره در طوفان سکانس هشت: تقلای آخر شیطان سکانس نُه: استیصال حاکمان عرب سکانس ده: اجلاس سران صلح طلب همین سکانس: هلوکاست، خوانشی دیگر گریم چهره‌ی اخبار پشت میز خبر نمای بسته: کراوات... رأی... حق وِتو نمای باز: مدرنیته در طویله‌ی نو سلامِ ژست تمدّن به جاهلیتِ قبل تَوحّشی که منظم شده‌ست در اصطبل جهان نشسته به سوگ زنان بی فرزند سکانس پایانی: هیس! مسلمین خوابند جهانِ غمزده در جویِ خون گرفتار است تمام دهکده در بویِ خون گرفتار است ستارگان همگی یک به یک شهید شدند و با گذشت زمان ماضی بعید شدند آهای نظم نوین! باز چیست در سَرِ تو؟ و ای حقوق بشر، خاک... خاک بر سر تو شما که زهر بیان را به جام خود دارید مگر نه اینکه جهان را به کام خود دارید مگر نه اینکه زمان، شاخ و برگتان شده است خدایتان بکشد... هان! چه مرگتان شده است کدام پاسخ را یا کدام مسئله را؟! نشسته‌اید فقط این توحّش یله را؟ ستارگان همگی یک به یک شهید شدند و با گذشت زمان ماضی بعید شدند و با گذشت زمان ماضی بعید؟... نخیر جهان به خواب رود، خواب بر شهید... نخیر برای تشنه شدن ما مگر چه کم داریم؟ حسین نیست اگر، ما ولی "علَم" داریم هنوز از دلمان ماتمش نیفتاده‌ست حسین نیست، ولی پرچمش نیفتاده‌ست در این طریق به جز پرچمش پناهی نیست و "پیر" گفته که تا فتح قله راهی نیست به دست پیر، هزاران چراغ، روشن شد زمان دوباره ورق خورد و باغ، روشن شد نگاه کن! همه‌ی آیه‌ها پرنده شدند حروف سرخ جهان یکصدا پرنده شدند جهان به پا شده تا خون ما قلم بزند سکانس آخر این فیلم را به هم بزند سمندِ صبح چو بر شام تار تاخته است قمار مضحکتان روی اسب باخته است طنین پرچم توحید را نشان بدهید و غیرتی که ندارید را تکان بدهید به هرکه مضطرب از هیبت شیاطین است بگو که سنّت پروردگار ما این است بگو دوباره بخوان قصه‌های قرآن را و آیه آیه ببین روزگار طغیان را بگو که یک پشه نمرود را به خاک افکند و آب بود که فرعون را هلاک افکند سپاه ابرهه با سنگ‌ریزه ویران شد و عاد را وزش باد، خط پایان شد بگو تنازع وحش است جنگ باطلتان و ما روایت فتحیم در مقابلتان تمام لشکر شیطان شده‌ست یاورتان ولی گسیخته از هم، زمام لشکرتان از این به بعد به دنبال شر نمی‌گردند فراریانِ تلاویو، بر نمی‌گردند شکستِ شوکتِ طاغوت، وعده‌ی ازلی است کلید فتح، توکّل به یک نگاه علی است به نام فاتح خیبر، زمانتان ندهیم به نام نامی حیدر، امانتان ندهیم قسم به جان پیمبر حریفتان ماییم شما گذشته و ما فاتحان فرداییم طلوع صبح علیه‌السلام نزدیک است و پیر گفته که شُرب مدام نزدیک است «حوالتش به لب یار دلنواز کنید» «معاشران گره از زلف یار باز کنید» ✍️حجت‌الاسلام 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
نشسته‌ایم و کمر بسته دیوِ دیوانه به قتل عام هزاران هزار پروانه خبر رسیده که در باد مادری تنها به موی دخترکی مُرده می‌زند شانه خبر رسیده که از خون و اشک کودک‌ها پر از ستاره شده شانه‌های مردانه نمانده ردی از آن خاطرات پُر لبخند نمانده حرفی از آن کودکان پُرچانه شکسته گیرهٔ مویی کنار بُغض اتاق عروسکی شده مفقود، کنج ویرانه چقدر خون به جگر باشد و سکوت کنیم؟! چقدر صبر؟! ببین پُر شده‌ست پیمانه چقدر دم به دم از غصه آهِ تازه کنیم؟! مباد تا ابد اندوه سهم این خانه برای نسل‌کشیِ بنفشه‌هایِ کبود برای ذبح هزاران هزار ریحانه برای بال پُر از خون بچه‌گنجشکی که بی‌پناه‌ترین است گوشهٔ لانه بایستیم و بجنگیم و دل قوی داریم که صبحِ فتح نبوده‌ست و نیست افسانه ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
از این خبر دنیا سراسر غرق حیرانی‌ست باور نمی‌کردم در این حد دشمنت جانی‌ست دیدم گلوی زخمی‌ات را... آتش است و خون دیدم غبار صورتت را... آب حتّی نیست جنگ نفس‌گیری‌ست، شاید آخرین جنگ است حال‌وهوای قلب‌ها بدجور طوفانی‌ست ناخواسته وجدان انسان را نشان رفته‌ست آن موشکی که در سقوطش فکر ویرانی‌ست "أشهد" نخوان در گوش زخمی‌ها برادرجان! نه! وقت مُردن نیست، هنگام رجزخوانی‌ست ما با شهادت زنده‌ایم و زنده می‌مانیم صهیون ولی در قبر تنگِ حرص، زندانی‌ست باید هم از ترسش بمیرد قبل نابودی وقتی حریفش دست مجروح سلیمانی‌ست طاقت بیاور شمعدانی! تشنگی‌ها را فردا تمام کوچه‌های بارانی‌ست ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
«پِلی استیشنش تمام شده می‌رود سمت پاکت آجیل» ...قصه‌ی کودکی فلسطینی‌ست اگر آنجا نبود اسراییل بازی هفت سنگ او جنگ است کم نبینید سنگ‌هایش را فیل را در می‌آورد از پا یادتان رفته قصه‌ی سجیل؟ پدرش تشنه تشنه جان داده او که ده بار امتحان داده باز سرمشق آب بابا را به معلم نمی‌دهد تحویل آی فرعونیان به حکم خدا کودک قصه زنده می‌ماند باز تاریخ تازه خواهد شد باز موسی و رد شدن از نیل... می‌شکوفد دوباره زیتون‌ها به بهار و به انتظار قسم می‌رسد فصل دیگری از راه می‌شود داستان ما تکمیل ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e