هدایت شده از دوبیتی و رباعی آیینی(حُسینیه)
#امام_رضا_ع_مدح_و_مناجات
دیروز اثر به اشک و آهم دادند
امروز در این حرم پناهم دادند
فردا به تمام عاشقان خواهم گفت:
در حصن ولایت تو راهم دادند
✍ #محمدجواد_غفورزاده
↳ @dobeity_robaey
#امام_رضا_ع_مدح_و_مناجات
دلا بکوش که با عشق آشنات کنند
چو عاشقان به غم دوست مبتلات کنند
همیشه دست دعا سوی آسمان بردار
که در زمین خراسان ز غم رهات کنند
دعا کن ای دلِ مسکین! که چون کبوترها
سفیر نامهبرِ روضهی رضات کنند
ستارگان همهشب در طواف این خورشید
نظر به سجده و تسبیح کائنات کنند
صف نماز ببندند آهوان در دشت
سحر، که گوش به «قَدْ قامتِ الصلوة» کنند
اگر به حُرمت این قبله آشنا باشند
مجاوران حرم، ترکِ سیئات کنند
تو چون حباب فراموش میکنی خود را
به جرعهنوشیِ این بزم اگر صدات کنند
اگر چو آینههای حرم، شکستهدلی
فرشتگان مقرّب همه دعات کنند
حوالهی دل ما را نوشتهاند اینجا
مباد آنکه بهجای دگر برات کنند
چو گردباد، در این شهر، دربهدر گردی
خدانکرده از این در اگر جدات کنند
غبارروبی این روضه اشک میخواهد
برو که چشم تو را چشمهی فرات کنند
کنار پنجرهاش آب میشود فولاد
خدا کند به دل ما هم التفات کنند
به عشقِ حضرتِ شمس الشموس باز «شفق»
بخوان قصیده که چاووش کربلات کنند
✍ #محمدجواد_غفورزاده
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از دوبیتی و رباعی آیینی(حُسینیه)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#امام_رضا_ع_مدح_و_مناجات
اینجا هر کس حال و هوایی دارد
هر خستهدلی شور و نوایی دارد
غمهای نگفته را بیاور با خود
این پنجره گوشِ شنوایی دارد
✍ #محمدجواد_غفورزاده
↳ @dobeity_robaey
#امام_رضا_ع_مدح_و_مناجات
ای که دل غریب من، با تو شد آشنا، رضا
اشک من است پنجه در پنجرۀ تو یا رضا
من که کبوتر دلم انس گرفته با رضا
میشنوم ز قدسیان زمزمۀ رضا رضا
ای به فدای جان تو، جانِ به لب رسیدهام
من که گل بهشت را از حرم تو چیدهام
من به بهای هستیام، مهر تو را خریدهام
عشق تو میبرد مرا، تا حرمِ خدا، رضا
ای که به باغ مکرمت، گل تویی و گلاب، تو
ذکر تویی، دعا تویی، اجر تویی، ثواب، تو
علم تویی، حلم تویی، فاتحة الکتاب، تو
میدمد از ضریح تو جلوۀ ربنا، رضا
آنکه وجود را به خود، از عدم آوَرَد تویی
بارقۀ امید ما روز نشاط و غم تویی
مروه تویی، صفا تویی، قبله تویی، حرم تویی
تویی شمیم سورۀ کوثر و هلاَتی، رضا
فدای خاک پای تو، خدای را ولی تویی
تداوم ولایت مطلقۀ علی تویی
مراد اهل بینش از ذکر «سینجلی» تویی
بیتو کسی نمیبرد، ره به سوی خدا، رضا
شبی که سر زد از افق جمال ماهت آمدم
پناه ماسوا تویی، که در پناهت آمدم
کبوترانه پر زدم، بر سر راهت آمدم
اگر ز در برانیام، کجا روم، کجا رضا؟
به پیشگاه قدس تو اگر چه دستخالیام
اگر کسی نمیخورد، غم شکستهبالیام
هست اگرچه اشک من، گواه خستهحالیام
خوشم که دارم از جهان ولایت تو را رضا
ای که به این شکستهدل فرصت آه دادهای
ای که مرا به این حرم خوانده و راه دادهای
اگرچه در جوار خود مرا پناه دادهای
بخوان مرا به دیدن روضۀ کربلا، رضا
✍ #محمدجواد_غفورزاده
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_رضا_ع_مدح_و_ولادت
امروز که خورشید سر از شرق برآورد
از کعبۀ جان، قبلۀ هفتم خبر آورد
یعنی شب تنهایی ما را به سر آورد
با خود خبر از «نجمه» و قرص قمر آورد
«وَالشَّمس» بخوانید سر راهِ مدینه
تا از همه کس دل بِبَرد ماهِ مدینه
این شمس شموس است که از راه رسیده
صد بار به پابوسی او، ماه رسیده
این «فتح قریب» است سحرگاه رسیده
با پرچمی از «نَصرُ مِنَ الله» رسیده
ای نجمه! که مادر شدهای، مادر خورشید
امروز ببین نور جهانگستر خورشید
این حجّت هشتم که به عصمت دهمین است
سوگند به قرآن که «اولی الاَمر» همین است
این روح ولایت که امان است و امین است
در سایهاش آسوده زمان است و زمین است
«در پرده نگویم سخن خویش، عَلَی الله»
بی مهر رضا کس نبرد سوی خدا راه
ای آمده پابوس بزرگ آیت هستی!
در گوشۀ هر صحن و رواقی که نشستی
قفل دل خود را به کدام آینه بستی؟
یک لحظه بیندیش که مهمان که هستی؟
مهمان سر سفرۀ لطف و کرمِ دوست
جان و سَرِ ما باد فدای حرم دوست
ماه آینه پیش حرم از دور بگیرد
خورشید از «ایوان طلا» نور بگیرد
یک بوسه ز درگاهش اگر حور بگیرد،
فیروزهای از شهر نشابور بگیرد
فیروزه نه، یک سلسله دُرِّ سخنِ ناب
روشنتر از آیینه و جانبخشتر از آب
هر گوشۀ این روضه، رفیعُالدَرَجات است
این گنبد زرین نَه، که این چتر نجات است
این پنجره فولاد نه، این نبض حیات است
این قبلۀ دلهای «یُقیمونَ صَلوة» است
گر بر سر شرطی که «رضا» گفت، بمانیم
«هر شب شبِ قدر است، اگر قدر بدانیم»
سرچشمۀ شور و هَیجان است خراسان
آرامِ دل، آرامش جان است خراسان
بیدارگرِ روح و روان است خراسان
آیینهای از باغِ جنان است خراسان
اینجا تویی و خلوت اُنسی و دعایی
یادت نرود ای دلِ مسکین که کجایی
اعجاز مسیحا کند این روضه نسیمش
یادآور گلهای بهشتیست شمیمش
پروانه به زُوّار دهد دست کریمش
«دیدم همه جا بر در و دیوار حریمش
جایی ننوشتهست گنهکار نیاید»
حیف است کسی در حرم یار نیاید
وقتی به سلام آمدهای با دل خسته
صدبار اگر توبه شکستی و شکسته
بر روی تو باز است هزاران دَرِ بسته
ای روبهروی حضرت خورشید نشسته
هر کس که گره زد به ضریحش دل خود را
حل کرد به یک آهِ سحر مشکل خود را..
هرچند بهشتیتر از اینجا حرمی نیست
بر چهرۀ هیچ آینهای گرد غمی نیست
هرچند که در راه طلب پیچ و خمی نیست
آهوی تو بودن به خدا کار کمی نیست
اینجاست پر از زمزمۀ دوست، بیایید!
اینجا حرم ضامن آهوست، بیایید!
باز «آمدم ای شاه، پناهم بده» اینجا
پروانۀ «یک لحظه نگاهم بده» اینجا
تأثیر به شبناله و آهم بده اینجا
شرمندهام از آینه، راهم بده اینجا
هر چند مرا گوهر اخلاص «حِسان» نیست
اشک مَنِ دلخسته کم از نامهرسان نیست
✍ #محمدجواد_غفورزاده
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_رضا_ع_مدح_و_ولادت
بهار آمد و بر روی گل تبسم كرد
شكوه وا شدن غنچه را تجسم كرد
بهار دید كه شمشادها جوانه زدند
شكوفههای جوان را نثار مردم كرد
ز سمت مشرق دلها شنید بوی بهشت
بهار مست شد و راه باغ را گم كرد
پس از طواف حرم یا محول الأحوال
بهار با نفس عاشقان تفاهم كرد
بهار نیت معراج داشت وقت نماز
به خاک مقدم زوار او تیمم كرد
در آستان رضا «إنّما یرید الله»
كریمهای است كه روحالأمین ترنم كرد
زلال اشك اگر گل كند به لاله قسم
كه با امام رضا میشود تكلم كرد
سخن به رسم گلافشانی بهار بگو
اگر شكست دلت در حریم یار بگو:
دوباره آمدهام تا دوباره در بزنم
كبوترانه در این آستانه پر بزنم
به ناامیدی از این در نمیروم هرگز
اگر جواب نگیرم، دوباره در بزنم
خدا مرا به حقیقت ولیشناس كند
كه حلقه بر در این خانه بیشتر بزنم
خدای را كمی ای زائران درنگ كنید
كه خاك پای شما را به چشم تر بزنم
من آشنای همین درگهم، خدا نكند
كه رو به غیر بیارم، درِ دگر بزنم
اگرچه خارم و نسبت به گل ندارم، باز
خوشم كه گاهگداری به باغ سر بزنم
صفای تربیت باغبان حرامم باد
كه در مجاورت گل، دم از سفر بزنم
من از حضور تو ای ماه هاشمی خجلم
مگر به اشك شود ترجمان حرف دلم
به یك نگاه تو تطهیر میشود دل من
به یك كرشمه نمکگیر میشود دل من
مرا بس است طواف ضریح تو هرگاه
شكستهبستهٔ تقصیر میشود دل من
قسم به صبح جمالت كه پشت پنجرهات
دخیل نالهٔ شبگیر میشود دل من
سرشک حاجت هر كس كه میچكد بر خاک
كنار پنجره تصویر میشود دل من
به چشم آینههای حرم كه مینگرم
هزار مرتبه تكثیر میشود دل من
به شوق آن كه به پابوس زائرت برسد
به جای اشک سرازیر میشود دل من
خدا نكرده اگر از تو رو بگردانم
اسیر بازی تقدیر میشود دل من
چگونه قصد زیارت كنم برای وداع
مگر ز دیدن تو سیر میشود دل من
خدا مرا به فراق تو مبتلا نكند
من و جدایی از این آستان خدا نكند
✍ #محمدجواد_غفورزاده
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از دوبیتی و رباعی آیینی(حُسینیه)
#امام_رضا_ع_مناجات
خدا مرا به فراق تو مبتلا نكند
من و جدایی از این آستان خدا نكند
✍ #محمدجواد_غفورزاده
↳ @dobeity_robaey
#شهید_جمهور
ای عمر تو در خدمت اسلام، تمام
همسایهٔ دیوار به دیوارِ امام!
آنان که به پابوسِ رضا میآیند
گویند سلام بر تو، در «دارِ سلام»
✍ #محمدجواد_غفورزاده
↳ @hosseinieh_net
#امام_خمینی_ره_ارتحال
در جام دیده اشک عزا موج میزند
در صحن سینه شور و نوا موج میزند
یک نینوا مصیبت و یک کربلا بلا
در دشتهای خاطرِ ما موج میزند
تا چشم کار میکند اندوه و انتظار
با یاد یار در همه جا موج میزند
در گوشه و کنار حسینیههای شهر
صدها هزار دست دعا موج میزند
هنگام اوج گیری «روح خدا» به عرش
فریاد خلق نوحهسُرا موج میزند
حسرت نگر که در عطرش بوسهی وداع
دریا جدا و دشت جدا موج میزند
در صحن غم گرفتهی فیضیه تا سحر
شوق حضور «روح خدا» موج میزند
در کوچهباغهای جماران نگر هنوز
انوار سیدالشهدا موج میزند
در ماتم حسین زمان هرکجا میرویم
حال و هوای کربوبلا موج می زند
موج بلند ناله، خروشید وای وای
طوفان گریه آمد و جوشید وای وای
رفت آنکه بود، میکده مست و خراب از او
شیرینی پیاله و شور شراب از او
برخاست چون خلیل به پیکار بت، فتاد
در شرق و غرب واهمه و اضطراب از او
لرزید کاخ سرخ و سپید از نهیب وی
یک شب نرفت دیدهی دشمن به خواب از او
با پا برهنگان زمین بس که داشت مهر
در آسمان شکفت گل آفتاب از او
در پَهندشت پاک هویزه گرفته است
گیسوی نخلهای جوان پیچ وتاب از او
روحی دوباره یافت از او نهضت حسین
جانی دوباره یافته اسلام ناب از او
یک عمر دل به گلشن زهرا سپرده بود
زان رو گرفت چهرهی گل رنگ و آب از او
دستی به ذیل آیهی «أمن یجیب» داشت
پیری که شد «دعای سحر» مستجاب از او
تا واپسین نفس به مناجات میل داشت
عمری مداومت به «دعای کمیل» داشت
رفتی و سر به سینهی سَینا گذاشتی
رو در بهشت حضرت زهرا گذاشتی
گفتی بهار بهمن خونبار شد که باز
رفتی و سر به دامن گلها گذاشتی
از یک چمن شقایق پرپر که بگذریم
یک دشت لاله را به تماشا گذاشتی
با اشک و آه و ناله، ز خاطر نمیرود
داغ غمی که بر جگر ما گذاشتی
تا شهپر ملائکه شد فرش راه تو
بر عرش افتخار و شرف پا گذاشتی
صف بستهاند امت مظلومت ای امام
از آن شبی که رو به «مصلّی» گذاشتی
ما از تو انتظار ملاقات داشتیم
واحسرتا که وعدهی فردا گذاشتی
دیدی که اهل کوفه نبودیم و نیستیم
ما را چرا تو رفتی و تنها گذاشتی؟
داریم مهر روشن و خوب تو را هنوز
باور نمیکنیم غروب تو را هنوز
واحسرتا که بعد تو ماندیم و زندهایم
با هم سرود هجر تو خواندیم و زندهایم
بعد از تو ای امید دل ای آرزوی جان
باور نمیکنیم که ماندیم و زندهایم
بر ما رواست سیلی امواج غم، که ما
سیل سرشک از مژه راندیم و زندهایم
دردا که بعد غیبت خورشید انقلاب
یک آسمان ستاره فشاندیم و زندهایم
ترسم که روز وصل خدا نگذرد ز ما
«شبهای هجر را گذراندیم و زندهایم»
«ما را به سختجانی خود این گمان نبود»
این قدر چشم یاری از این نیمهجان نبود
✍ #محمدجواد_غفورزاده
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_جواد_ع_مدح_و_مناجات
#زمزمه
گر چه از غم، شکسته بالِ من است
اشک من، شاهد ملالِ من است
همهشب این زبان حالِ من است
یا جوادالائمه ادرکنی!
حالِ ابر بهار دارم من
دیدهای اشکبار دارم من
«از جهان با تو کار دارم من»
یا جوادالائمه ادرکنی!
من که مهر تو را خریدارم
هم دلآزرده، هم گرفتارم
«گره افتاده است در کارم»
یا جوادالائمه ادرکنی!
شد گواهِ شکستهبالی من
چشم پُر اشک و دستِ خالی من
نظری کن به خستهحالی من
یا جوادالائمه ادرکنی!
درد ما را نگفته، میدانی
نامه را نانوشته میخوانی
منم و این دو چشم بارانی
یا جوادالائمه ادرکنی!
ای کرم عبدِ خانهزادِ شما
رحمت و جود در نهاد شما
نَبضِ من میزَند به یاد شما
یا جوادالائمه ادرکنی!
خواهم از بَندِ غم نجات از تو
التماس از من، التفات از تو
تا به دستم رسد برات از تو
یا جوادالائمه ادرکنی!
✍ #محمدجواد_غفورزاده
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_جواد_ع_مدح_و_شهادت
#امام_جواد_ع_شهادت
کبوترانه بیا در هوا پری بزنیم
به آستان بلند وفا سری بزنیم
بیا به خانۀ فیض جواد اهلالبیت
به این امید که در وا کند، دری بزنیم
سفر کنیم به پابوس چشمۀ خورشید
نفس در آینۀ ذرهپروری بزنیم
به شوق زمزم او تشنگی به دست آریم
ز کوثر کرمش نیز ساغری بزنیم
به پیشگاه گل زود پرپر زهرا
ز اشک دیده گلاب معطری بزنیم
به آستانۀ بابالمراد آن معصوم
سرشک عاطفه از دیدۀ تری بزنیم
صدای زمزمه آمد، چه میشود آبی
بر آتش دلِ سوزانِ مادری بزنیم
به بوی آن که شود سایهبان پیکر ماه
گلی به گوشۀ بال کبوتری بزنیم
✍ #محمدجواد_غفورزاده
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_جواد_ع_مدح
هر که راهی در حریم خلوت اسرار داشت
دل برید از ماسوا، سر در کمندِ یار داشت
در پناه معرفت، در پرتو آزادگی
راه حرّیت سپرد و شیوۀ احرار داشت
من غلام همت آنم که از روزِ نخست
افتخارِ دوستی با عترتِ اطهار داشت
جز «رضا» عهد مودّت با کسِ دیگر نبست
جز «جواد» از هر چه گویی بگذر و بگذار داشت
تا جمال شاهد ما در حجاب غیب بود
ادعای صدق ما را مدعی انکار داشت
کیست این مهر جهانآرا که همچون آفتاب
جلوهها نور جمالش از در و دیوار داشت
کیست این سرو سَهی بالا، کز استغنای طبع
لطف و احسان و کرم بود آنچه برگ و بار داشت
یک طرف خیر کثیر فاطمه میراث برد
یک طرف خُلق عظیم از احمد مختار داشت
مظهر تقوا و عصمت، مطلع «اَللهُ نور»
نور علم و معرفت از حیدر کرّار داشت
مطلع الفجر حقیقت آشکارا شد از این
لیلة القدری که مخفی ماند و بس مقدار داشت
نازپروردی که شبها تا سحر شمس الشموس
در کنار مهد نازش دیدۀ بیدار داشت
جلوۀ حسن خدادادش تجلّی تا نمود
بُرد از آیینۀ دلها اگر زنگار داشت
نور علمش گرچه روشن کرده بود آفاق را
دشمن از بیدانشی با او سر پیکار داشت
مجلسی آراست در دربار خود مأمون، ولی
قصد شوم خویش را هم مخفی از انظار داشت
«پور اکثم» ریخت در آن جمع، طرح یک سؤال
یعنی از آن حجت معصوم استفسار داشت
«چیست حکم آنکه مُحرِم بود و قتل صید کرد؟»
آن ولیالله ناطق در جواب اظهار داشت:
«کشت از راه خطا، یا عمد؟ در حِلّ یا حرم؟
بنده یا مولی؟ پشیمان بود یا اصرار داشت؟
بسته بود احرام حج یا عمره؟ شب یا روز بود؟
جهل بر او چیره شد یا علم بر این کار داشت؟
خردسالی بود وین صید نخستش بود؟ یا،
سالخوردی بود و زین پروندهها بسیار داشت؟
صید، وحشی بود یا نه، رام بود آرام بود؟
با کدامین صید آن صیّادِ مُحرِم کار داشت؟»
چون رسید اینجا سخن «یحیی بن اکثم» شرمگین
با چنان فضل و کمال از دانشِ خود، عار داشت
«خیز تا بر کلک آن نقاش جان افشان کنیم
کاین همه نقش عَجَب در گردش پرگار داشت»
بر در این روضه «رضوان» مژدۀ «طوبی لکم»،
از پی عرض ارادت عرضه با زُوّار داشت
باید اینجا با کمال معرفت شد عذرخواه
هم سرشک توبه هم تسبیح و استغفار داشت
باید اینجا حلقۀ بابِ شفاعت را گرفت
سر به زیر از شرمساری، رویِ دل با یار داشت
باید اینجا چون «اباصلت» از سویدای ضمیر
گاه ذکر «یا جواد» و گاه «یا غفّار» داشت
باید اینجا چنگ زد بر دامن «أمَّن یُجیب»
منتظر بود و به مضطرّ حقیقی کار داشت
گر چه ما امروز محروم آمدیم اما «شفق»
ای خوشا آنکس که فردا وعدۀ دیدار داشت
✍ #محمدجواد_غفورزاده
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_زمان_عج_مناجات
برای #حاجیان_بیت_الله_الحرام؛ #مکه_مکرمه؛ #حج
ای صفای حرم یار! کجای حرمی؟
حرم از عطر تو سرشار! کجای حرمی؟
سعی عشاق تو، ای کاش به جایی برسد
ای صفای حرم یار، کجای حرمی؟
عطر جانبخش تو در حِلّ و حرم پیچیدهست
وارث عترت اطهار، کجای حرمی؟
ای شده زمزمۀ منتظرانت لبیک
مظهر عصمت و ایثار، کجای حرمی؟
خواب غفلت ندهد فرصت دیدار به ما
آه ای دیدۀ بیدار، کجای حرمی؟
«همه جای حرم از پرتو حُسن تو پر است
ای به صد جلوه پدیدار، کجای حرمی؟»
تا شود چشم و دل عالم و آدم روشن
پرده از آینه بردار، کجای حرمی؟
حج اکبر شود آن روز، که هنگام طواف
برسد مژدۀ دیدار، کجای حرمی؟
رازدارِ دل زهرا و علی، غیر تو کیست
آخر ای محرماسرار، کجای حرمی؟
✍ #محمدجواد_غفورزاده
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
برای #زائرین_مدینه؛ #قبرستان_بقیع؛ #حج
ای دوست در بهشت، تو را راه دادهاند
پروانهی زیارت دلخواه دادهاند
صدها هزار سوختهدل بود از میان
در روضهی مدینه تو را راه دادهاند
سوگند میخورم به گل روی مجتبی
این جا به خار، منزلت و جاه دادهاند
این لحظهها غنیمت عمر من و شماست
غفلت مکن که فرصت کوتاه دادهاند
شیرینیِ زیارتت از شیر مادر است
این جلوه را ز پرتو آن ماه دادهاند
منت خدای را که به ما پَر شکستگان
پروانهی عروج در این ماه دادهاند
فیض حضور دوست به قدر خلوص ماست
گاهی گرفتهاند ز ما، گاه دادهاند
از غربت بقیع به چشم و دل شما
باران اشک و بارقهی آه دادهاند
یعقوبوار از چه نگرید پیامبر
وقتی به چار یوسف او چاه دادهاند
سوغات ما به سوی وطن عطر فاطمهست
عطری که با نسیم سحرگاه دادهاند
✍ #محمدجواد_غفورزاده
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_باقر_ع_شهادت
بیابان بود و صحرا بود، آنجایی که من بودم
هزاران خیمه بر پا بود، آنجایی که من بودم
شمیم یاس یاسین دشت را پر کرده بود اما
گلاب اشک زهرا بود، آنجایی که من بودم
قیام عاشقانِ راستْقامت بود عاشورا
قیامت آشکارا بود، آنجایی که من بودم
تمام سورۀ ایثار و آیات جوانمردی
به هفتاد و دو معنا بود، آنجایی که من بودم
پیام روشن «اَلموت اَحلی مِن عسل» یعنی
شهادت هم گوارا بود، آنجایی که من بودم
چرا آتش بگیرند از عطش گلهای داودی
اگر بین دو دریا بود آنجایی که من بودم
کسی از اسب میافتاد پشت نخلها، آری
علم در دست سقا بود، آنجایی که من بودم
صدای بت شکستن در فضا پیچیده بود اما
خلیلالله تنها بود، آنجایی که من بودم
شعاع آفتاب از مشرق گودال سر میزد
که ثارالله پیدا بود، آنجایی که من بودم
عدالت زیر سم اسبها پامال شد، آری
ستم در حد اعلا بود، آنجایی که من بودم
شدم محو نگاه عمهام زینب که در چشمش
تمام دشت زیبا بود، آنجایی که من بودم
چرا آن روز تل زینبیه اوج عزت شد
که چشمانداز فردا بود، آنجایی که من بودم
چه گلهایی که زیر بوتههای خار پرپر شد
مگر پاییز گلها بود، آنجایی که من بودم؟
هلال ماه نو وقتی نمایان میشد از محمل
فقط یک نیزه بالا بود، آنجایی که من بودم...
✍ #محمدجواد_غفورزاده
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_زمان_عج_مناجات_روز_عرفه
#حج
ای صفای حرم یار! کجای حرمی؟
حرم از عطر تو سرشار! کجای حرمی؟
سعی عشاق تو، ای کاش به جایی برسد
ای صفای حرم یار، کجای حرمی؟
عطر جانبخش تو در حِلّ و حرم پیچیدهست
وارث عترت اطهار، کجای حرمی؟
ای شده زمزمۀ منتظرانت لبیک
مظهر عصمت و ایثار، کجای حرمی؟
خواب غفلت ندهد فرصت دیدار به ما
آه ای دیدۀ بیدار، کجای حرمی؟
«همه جای حرم از پرتو حُسن تو پر است
ای به صد جلوه پدیدار، کجای حرمی؟»
تا شود چشم و دل عالم و آدم روشن
پرده از آینه بردار، کجای حرمی؟
حج اکبر شود آن روز، که هنگام طواف
برسد مژدۀ دیدار، کجای حرمی؟
رازدارِ دل زهرا و علی، غیر تو کیست
آخر ای محرم اسرار، کجای حرمی؟
✍ #محمدجواد_غفورزاده
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امیرالمومنین_ع_مدح
(فرازی از یک #قصیده)
تو را تا دیدهام محو جمال کبریا دیدم
تو را غرق مناجات خدا، از خود رها دیدم
تو را در سجدهٔ باران و بر سجّادهٔ صحرا
به هنگام قنوت برگها، در «ربّنا» دیدم
تو در هفت آسمان سیر و سفر میکردی امّا من
تو را در سرزمین وحی، سرگرم دعا دیدم
کنار «حجر اسماعیل» در سرچشمهٔ زمزم
صفا و مروه را گرد تو در سعی و صفا دیدم
«تو را دیدم که میچرخید گرد خانهات کعبه
خدا را در حرم گم کرده بودم در شما دیدم»
تو را در دامن مادر، تو را در دست پیغمبر
تو را مولود کعبه، قبلهٔ اهل ولا دیدم
تو را فرمان بر «یا ایها المدثر» از اول
تو را «السابقون السابقون» از ابتدا دیدم
تو را پابند پیمان الست از مطلع هستی
تو را عاشقترین دلدادهٔ «قالو بلا» دیدم
تو افکندی حجاب از روی «کَرّمنا بنیآدم»
که سیمای تو را آیینهٔ ایزدنما دیدم
تو آدم را فراخواندی به علم «عَلَّمَ الأسماء»
تو را در کشتی نوح پیمبر ناخدا دیدم
اگر اعجاز موسایی عصا بود و ید بیضا
سرانگشت تو را پرگار تقدیر و قضا دیدم
نه تنها از تو شد عیسی مسیحادم، که از اوّل
تو را هم عهد و پیمان با تمام انبیا دیدم
سلیمان از تو حشمت یافت هنگام نگینبخشی
تو را روح قناعت، اسوهٔ فقر و غنا دیدم
زدی خود را به آب و آتش ای شمس جهانآرا
تو را پروانهٔ پیغمبر از غارحرا دیدم
به جولانگاه احزاب و نبرد خندق و خیبر
به دستت تیغ «لا سیف» و به شأنت «لا فتی» دیدم
به یک ضربت که در خندق زدی، در برق شمشیرت
جهانی را به لب «اَهلاً و سَهلاً مَرحَبا» دیدم
تلاوت کردی «آیات برائت» را به زیبایی
تو را خورشید بام کعبه در «اُمُ القُری» دیدم
تو را در مسجد و محراب، در میدان و بر منبر
تو را در بینهایت، در کجا در ناکجا دیدم
چه میدیدم خدایا روز فتح مکّه با حیرت
خلیل بتشکن را روی دوش مصطفی دیدم
«و سُبحانَ الّذی أسری بِعَبدِه» را که میخواندم
تو را در لیلةُ المعراج، با بدرُالدُّجا دیدم
سراغ آیهٔ «اَلیَوم اَکملتُ لکُم» رفتم
تمام آیه را وصف علی مرتضی دیدم
شکوه و عزّت هستی! کمال عشق و سرمستی!
چه گویم من که روی دست پیغمبر چهها دیدم
تو را در سایۀ باغ «اَلَم نَشرح لَکَ صَدرَک»
شکوفا یافتم، مصداق «مِصباحُ الهُدی» دیدم
گل روی تو را در «سَبِّح اسم ربَّکَ الاعلی»
تَجَسُّم کردم آری، تا جمال کبریا دیدم
تو را در سورۀ «حامیم تنزیلٌ منَ الرَّحمن»
تو را در آیهٔ تطهیر و در «قُل اِنَّما» دیدم
تو را در نون «اَلرَّحمن» و عین «عَلَّمَ القُرآن»
تو را در یای «یاسن» ترجمان طا و ها دیدم
تو را در «قُل کَفی بِاالله» در «وَالتّین وَالزَّیتون»
تو را در «لیسَ لِلانسانَ اِلّا ما سَعی» دیدم
نه تنها هست اوج رفعتت در «قاف و القرآن»
تو را در سورهٔ وَالشَّمس و طور و وَالضُّحی دیدم
تو را با چهرهٔ پوشیده و خرما و نان بر دوش
کنار زاغههای شهر کوفه بارها دیدم
نوازش از تو میدیدند فرزندان شاهد هم
تو را با گوهر اشک یتیمان آشنا دیدم
به مسکین و یتیم از بس محبّت کردی و احسان
تو را در سورهٔ انسان و متن «هل أتی» دیدم..
کسی از آستانت دست خالی برنمیگردد
که در آیینهٔ آیین تو مهر و وفا دیدم
✍ #محمدجواد_غفورزاده
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امیرالمومنین_ع_عید_غدیر
شنیدم رهنوردان محبت
شدند آیینهگردان محبت
قرار جانشان، یادِ علی بود
به لب لبیکشان «ناد علی» بود
چو رسم عاشقی را ساز کردند
ز حضرت پرسش این راز کردند
که از ایام دور و عهد دیرین
ز شرح خاطرات تلخ و شیرین
کدامین لحظه شورانگیزتر بود
مبارکتر، سرورانگیزتر بود
علی فرمود: روزی که در این قوم
امین وحی حق میگفت: «اَلیَوم»
پیامش آیتِ اکمالِ دین بود
که اسرارِ «تمام نعمت» این بود
به صحرایی که صحرای دگر بود
غدیرخم در آنجا جلوهگر بود
پیمبر، داد فرمان اقامت
به عزم استقامت بسته قامت
ز ره واماندگان چون جمع گشتند
همه پروانۀ آن شمع گشتند
برآمد بر بلندای هدایت
فروغش جلوهگر تا بینهایت
نگاهش آسمان را درنوردید
از آنجا تا خدا گردید و گردید
درای کاروانها گشت خاموش
تمام آفرینش گوش شد گوش
ز رأفت گوشۀ چشمی به من داشت
نگاهی صبحپرور، شبشکن داشت
دل من پایبست مصطفی بود
دل و دستم به دست مصطفی بود
گرفت آنجا صدای حضرتش اوج
بیابان در بیابان، موج در موج
همایون خطبهای ایراد فرمود
به مردم حق خود را یاد فرمود
که ای خیل خداجویان بیدار
خدا را مشتری، حق را خریدار
به هر نفسی که من اولایم اولی
بدانید این علی مولاست، مولی
علی را عدل، سر بر آستان است
علی اول امام راستان است
علی حبلالمتین راستین است
علی دست خدا در آستین است
علی سِرّ خدا در سینه دارد
صفای آب با آیینه دارد
علی دریایی از انصاف و مهر است
کمال او سپهر اندر سپهر است
علی سرچشمۀ فیض ربوبیست
تولّایش کلید هر چه خوبیست
علی در سایۀ من آفتاب است
علی «مَن عِندَهُ عِلمُ الکِتاب» است
علی جانی به حق پیوسته دارد
دلی با مهر جانان بسته دارد
علی دست خدا و دست فیض است
ز حکمت مستفیض و مست فیض است
نفس پروردۀ این گلشن است او
منم موسی و هارون من است او
شما را رهنمون باشد در این راه
حدیث روشن «مَن کُنتُ مَولاه»
خدایا گل نثار باغ کردم
که فرمان تو را ابلاغ کردم
گرفتم پرده از راز ولایت
غدیر آهنگ شد ساز ولایت
::
غدیر و خاطراتش مانده در یاد
ولی آن آروزها رفت بر باد
گذشت آن روز و فردا روزی آمد
چه روز تلخ و طاقتسوزی آمد
در آن روز ملالانگیز دیدم
خزان سر زد به گلزار امیدم
حریم حرمت ما را شکستند
بلور اشک گلها را شکستند
فضا پر شد ز آهنگ حزینی
شنیدم بانگ «یا فِضّه خُذینی»
نفسهایم شهاب شعلهور بود
تمام هستی من پشت در بود..
::
چه اندوهی به دل حبلالمتین داشت
عجب صبری امیرالمؤمنین داشت
✍ #محمدجواد_غفورزاده
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امیرالمومنین_ع_عید_غدیر
جلوهگر شد بار دیگر طور سینا در غدیر
ریخت از خمّ ولایت می به مینا در غدیر
میتراوید از دل صحرای سوزان بوی عشق
موج میزد عطر انفاس مسیحا در غدیر...
رودها با یكدگر پیوست كم كم سیل شد
«موج میزد سیل مردم مثل دریا در غدیر»
هدیۀ جبریل بود «الیوم اكملت لكم»
وحی آمد در مبارکباد مولا در غدیر
با وجود فیض «اَتمَمتُ علیكم نِعمتی»
از نزول وحی غوغا بود، غوغا در غدیر
بر سر دست نبی هركس علی را دید گفت:
آفتاب و ماه زیبا بود زیبا در غدیر
آی ابراهیمیان! در موسم حج وداع
این خلیل بتشکن، این مرد تنها در غدیر
سرنوشت امت اسلام را ترسیم کرد
غنچۀ لبهای پیغمبر که شد وا در غدیر
بر لبش گلواژۀ «من كنت مولا» تا نشست
گلبُن پاک ولایت شد شكوفا در غدیر
منزلت بنگر! که چون هارون امام راستان
لوحِ دَه فرمان گرفت از دست موسی در غدیر
بوی پیراهن شنید آن روز یعقوب صبور
یوسف گمگشتهاش را کرد پیدا در غدیر
زمزم توحید جوشید از دل آن آبگیر
نخل ایمان سبز شد از صبح فردا در غدیر...
فطرت حقجوی ما را دید و عهدی تازه بست
رشتۀ پیوند با عترت دل ما در غدیر
دست در دست دعا دارند گلهای امید
تا بگیرد این نهال آرزو پا در غدیر
گرچه در آن فصل بارانی كسی باور نداشت
میتوان انكار دریا كرد حتی در غدیر...
✍ #محمدجواد_غفورزاده
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#ورود_به_ماه_محرم
نی، ناله کرد و باز ترنّم، شروع شد
فصلِ هبوطِ آدم و گندم، شروع شد
دریای بیکران شهادت، که موج زد
طوفان نوح بود و تلاطم شروع شد
از بِرکهٔ غدیر، مُحرّم طلوع کرد
سرمستی حبیب هم از خُم شروع شد
باران اشک شیفتگان غم حسین
«تا گفتم: اَلسَّلامُ عَلیکُم شروع شد»
روح دعا، به نام اباالفضل چون رسید
غوغایی از توسّلِ مردم شروع شد
وقتی گلوی نازک گل، شد نشانِ تیر
لبخند باغبان و تبسم شروع شد
از اشک و خون، اگرچه وضو میگرفت عشق
از تربتِ شهید، تیمّم شروع شد
ای آسمان! مصیبت عظمایِ اهلبیت
از قتلگاهِ عصمتِ پنجم شروع شد
فصل به خون نشستنِ گلهای باغ وحی
از آیهٔ «لِیُذهِبَ عَنکُم» شروع شد
با آنکه باغِ گل به محبت نیاز داشت
با تازیانه، ناز و تنعّم شروع شد
وقتی دلِ ستارهٔ محملنشین شکست
با ماه رویِ نیزه، تکلم شروع شد
✍ #محمدجواد_غفورزاده
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_مسلم_بن_عقیل_ع
به زیر تیغم و این آخرین سلام من است
سلام من به حسینی که او امام من است
سلام من به مرادم به سیدالشهدا
که مقتدای من و شاهد قیام من است
حسین! ای شده موسی به حرمت تو کلیم
که شور عشق تو شیرینی کلام من است
چگونه صبر کنم در غیاب حضرت تو
که بی حضور تو این زندگی حرام من است
اگرچه دورم از آن آستان، دلم با توست
که ذکر خیر تو کار علی الدّوام من است...
غروبم از غم غربت اگر چه لبریز است
خوشم که عطر وصال تو در مشام من است
مرا به مژدۀ دیدار تو امیدی نیست
غم جدایی تو همدم مدام من است
مگر که شهد شهادت به جام من ریزند
که در فراق تو چندیست تلخ، کام من است
به راه عشق، نخستین فدایی تو منم
سفیر خاص توام، این صدای عام من است
به متن دفتر فضل مجاهدان بنگر
که در وفای تو سرلوحهاش به نام من است
تویی منادی صوت عدالت انسان
که بازتاب تو، فریاد ناتمام من است
چراغ زندگی من عقیده است و جهاد
حسینیام من و این مذهب و مرام من است...
وجود پاک تو را چشمزخم تا نرسد
دعا به حضرت تو کار صبح و شام من است
مباش راهی کوفه به شوق دعوت خلق!
در آخرین نفس این آخرین پیام من است
بگو که شهد شهادت مرا گوارا باد
در این محیط که زهر ستم به جام من است
خوشم که بر سر عشقت سرم رود بر باد
سر بریدۀ من پرچم قیام من است
من این چکامه سرودم که «مسلم بن عقیل»
ز روی لطف بگوید «شفق» غلام من است
✍ #محمدجواد_غفورزاده
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#غزل_پیوسته
الا ای سرّ نی در نینوایت
سرت نازم، به سر دارم هوایت
گلاب گریهام در ساغر چشم
گرفته رنگ و بوی کربلایت
جدایی بین ما افتاد و هرگز
نیفتادم چو اشک از چشمهایت
در ایام جدایی در همه حال
به دادم میرسد دستِ دعایت
بلاگردان عالم! رو مگردان
از این عاشقترین درد آشنایت
به دامن ریختم یک بوستان گل
ز اشک دیده دارم رونمایت
بیا بنشین و بنشان آتش دل
دلم چون غنچه تنگ است از برایت
«عزیزم کاسۀ چشمم سرایت
میون هر دو چشمم جای پایت
از آن ترسم که غافل پا نهی باز
نشیند خار مژگانم به پایت»
::
من ای گل! نکهت از بوی تو دارم
شمیم از گلشن روی تو دارم...
حضور قلب بر سجادۀ عشق
ز محراب دو ابروی تو دارم
من از بین تمام دیدنیها
هوای دیدن روی تو دارم
به خوابم آمدی ای بخت بیدار
که دیدم سر به زانوی تو دارم
گل آتش کجا بودی که حیرت
من از خاکستر موی تو دارم
بیابان گردم و چون مرغ یاحق
تمام شب هیاهوی تو دارم
«به سر، شوق سَرِ کوی تو دارم
به دل مهر مَهِ روی تو دارم
مه من، کعبۀ من قبلۀ من
تویی هر سو، نظر سوی تو دارم»
::
تو که از هر دو عالم دل ربودی
کجا بودی که پیش ما نبودی
تو در جمع شهیدان خدایی
یگانه شاهد بزم شهودی
به سودای وصالت زنده ماندیم
به اُمّیدِ سلامی و درودی
ببوسم روی ماهت را که امشب
ز پشت ابر غیبت رخ نمودی
تو با یک جلوه و با یک تبسّم
دَر جنّت به روی ما گشودی
مپرس از نوگل پژمردۀ خود
چرا نیلوفری رنگ و کبودی
به شکر دیدن صبح جمالت
بخوانم در دل شبها سرودی
«اگر دردم یکی بودی چه بودی
اگر غم اندکی بودی چه بودی
به بالینم طبیبی یا حبیبی
از این دو، گر یکی بودی چه بودی»...
::
به جز روی تو رؤیایی ندارم
به جز نام تو نجوایی ندارم
به جز گلگشت بستان خیالت
سر سیر و تماشایی ندارم
بسوز ای شمع و ما را هم بسوزان
که من از شعله پروایی ندارم
بیابان گردم و اندوهم این است
که پای راه پیمایی ندارم
مرا اعجاز عشقت روح بخشید
به غیر از تو مسیحایی ندارم
یک امشب تا سحر مهمان ما باش
که من امّید فردایی ندارم
«به سر غیر از تو سودایی ندارم
به دل جز تو تمنّایی ندارم
خدا داند که در بازار عشقت
به جز جان هیچ کالایی ندارم»...
✍ #محمدجواد_غفورزاده
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#فرزندان_حضرت_زینب_س_شهادت
من، دیده جز به سوی برادر، نداشتم
آیینه جز حسین، برابر نداشتم
وقتی صدای غربت «یاسین» بلند شد
در خاطرم، به جز غمِ «کوثر» نداشتم
در خلوت خیال خودم، اشک ریختم
اما به هیچ رو، مژهای تر نداشتم
اینقدر بیوفایی و، اینقدر بیکسی
در نیمروز واقعه، باور نداشتم
دریای بیکرانِ شهادت، که موج زد
من در صدف، به غیر دو گوهر نداشتم...
تا جامۀ شهادتشان را، به تن کنند
چشم از جمال روشنشان برنداشتم
ای باغبان عاطفه! از من قبول کن
غیر از دو ارغوانِ معطّر نداشتم
سهم من، از تمام چمن، شد همین دو گل
شرمندهام که هدیۀ دیگر نداشتم!
تا در رکاب عشق، نگفتند ترک سر
از زانوی مشاهده، سر برنداشتم...
در سایهسار خیمه، نشستم پس از وداع
تاب نگاههای برادر نداشتم
پرواز تا حضور برادر، محال بود
میسوختم ز هجر، ولی پر نداشتم
چشم و دلم به باغ گل امروز روشن است
شکر خدا «دو لالۀ پرپر» هم از من است
✍ #محمدجواد_غفورزاده
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
کربلا گفتم، دلم لرزید، گفتم: یا حسین
اشک روی گونهام غلتید، گفتم: یا حسین
باد سرگرم نوازش بود با گلبرگها
باغبان هر شاخه گل را چید، گفتم: یا حسین
ابرهای آسمان گلرنگ شد وقت غروب
رفت در دریای خون خورشید، گفتم: یا حسین
رد شدم از صحن سقاخانۀ «شهر بهشت»
هر کبوتر آب مینوشید، گفتم: یا حسین
داشتم در دست خود تسبیح سرخی از عقیق
دانههایش هر طرف پاشید، گفتم: یا حسین
نام «ثارالله» را بردند هفتاد و دو بار
خاطرات جبهه شد تجدید، گفتم: یا حسین
حاجیان «روز دهم» گفتند در کوی منا
عید قربان است، ما را عید، گفتم: یا حسین
در طواف کعبۀ ششگوشه، از من بیدلی،
معنی لبیک را پرسید، گفتم: یا حسین
قاری قرآن تلاوت کرد از اصحاب کهف
برگ قرآن را که میبوسید، گفتم: یا حسین
چشم در چشم برادر، دست در دست پدر
دختری معصوم میخندید، گفتم: یا حسین
شیرخواری نازنین با لایلایِ مادرش
در دل گهواره میخوابید، گفتم: یا حسین
از شقایق رسم عشق و عاشقی آموختم
هرکسی داغ برادر دید، گفتم: یا حسین
✍️ #محمدجواد_غفورزاده
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_قاسم_بن_الحسن_ع_شهادت
ای ماه من که چشم و چراغ نبوتی
ریحانهٔ بهشتی باغ نبوتی
ای جلوه کرده حُسن تو چون گوهر از صدف
ای یادگار سبزترین گوهر شرف
ای آیههای حسن تو وَاللَّیل و وَالنَّهار
ای سرو سرفراز پس از سیزده بهار...
ای متّصل به وحی و نبوّت وجود تو
ماه شب چهاردهم در سجود تو
دُرِّ یتیم من، قدمی پیشتر بیا
یعنی به دیدهبوسی من بیشتر بیا
گرد یتیمی از رخ تو پاک میکنم
لب را به بوسهٔ تو طربناک میکنم
ای نوبهار حُسن در آفاق معرفت
پیشانی تو مطلع اشراق معرفت...
ای نوجوانی تو، سرآغاز شورِ عشق
ای روشنای دیدهٔ موسای طورِ عشق
عشق و عقیده، آینهٔ روشن تو شد
تقوا و معرفت، زره و جوشن تو شد
ای پاگرفته سروِ قدت در کنار من
ای چون علی قرار دل بیقرار من
ای ماه من که از افق خیمه سر زدی
آتش به جان عشق، به مژگانِ تر زدی
وقتی صدای غربت اسلام شد بلند
مثل عقاب آمدی اینجا و پر زدی
از لحظهٔ وداع من و اکبرم چقدر
با التماس بر در این خانه در زدی
تا من به یک اشاره دهم رخصت جهاد
خود را به آب و آتش از او بیشتر زدی
«اول بنا نبود بسوزند عاشقان»
اما تو خیمه در دل شور و شرر زدی
نخل بلند عاطفه! این التهاب چیست؟
این شوق پر گشودن مثل شهاب چیست؟
روح شتابناک تو غرق شهادت است
در هر نگاه نابِ تو برق شهادت است
با غیرت تو واهمهٔ ساز و برگ نیست
در روشن ضمیر تو پروای مرگ نیست
مرگ از حضور چشم تو پرهیز میکند
تیغ از ستیغ خشم تو پرهیز میکند
ای موج اشک و آه تو«اَحلی مِنَ العسل»
ای مرگ در نگاه تو «اَحلی مِنَ العسل»
مانند گیسوی تو که چین میخورد هنوز
شمشیر تو نوکش به زمین میخورد هنوز
اما چه میشود که دل از دست دادهای
در راه دوست آنچه تو را هست دادهای
شور جهاد در دل تو شعلهور شدهست
یعنی تمام هستی تو بال و پر شدهست
اشکم خیال بدرقه دارد، خدای را
آهستهتر که وقت دعای سفر شدهست
از اشک تو جواز شهادت طلوع کرد
از چهرهٔ تو صبح سعادت طلوع کرد
قربان ناز کردنت ای نازنین من
گوش تو آشناست به «هل من معین» من
شوق تو چون تلاوت قرآن شنیدنیست
بالا بلند من، حرکات تو دیدنیست
ای ابروی تو خورده ز غیرت به هم گره
ای قامت ظریف تو کوچکتر از زره
داری به جنگ اگرچه شتاب، ای عزیز من
پایت نمیرسد به رکاب، ای عزیز من
گلبرگ چهره در قدم من گذاشتی
کوه غمی به روی غم من گذاشتی
✍ #محمدجواد_غفورزاده
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e