بسمالله الرحمن الرحیم
#اخلاقی_و_اندرز
#محمود_ژوليده
▶️
گاهی برای عرض ادب یک وضو خوش است
گاهی به پیشگاه خدا گفتگو خوش است
هر چند عشق اهل مناجات دائمیست
گاهی مرور سوره و آیات او خوش است
@hosenih
گاهی نماز و روزه گهی خمس ، گه زکات
گه در جهاد ، هدیه خونِ گلو خوش است
هر سال حج واجب و هر سال مفرده!؟
گاهی به خانه فقرا جستجو خوش است
گاهی طنین امر به معروف ، واجب است
گاهی سخن ز نهی ز منکر بگو ، خوش است
زیباست روز و شب ز ولایت سخن کنیم
اما برائت از ستم فتنه جو خوش است
گفتی فروع دین خدا را ولی بگو
در راه دین نثار همه آبرو خوش است
@hosenih
گاهی خواص هم سر غواص میبرند
گاهی شکایت و گله از ما و او خوش است
یاد حرم خوش است ولی یاری اش چه خوب
ذکر مدافعان حرم کو به کو خوش است
باید خودی نشان بدهی در ره دمشق
گاهی به کربلای خودت جستجو خوش است
مردان فکه سینه زنان حقیقی اند
سینه سپر مقابل دشتی عدو خوش است
کانال خون و حنظله ها و کمیل ها
هان تشنه لب گرفتن جام و سبو خوش است
@hosenih
روزی که با امام زمان روبرو شویم
تأیید مدعای من از روبرو خوش است
ای وای اگر که نامه من آبرو برد
وقتی حسین میخردم آبرو خوش است
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#مناجات_با_خدا
#محمدجواد_شیرازی
▶️
به اختیار خود از اختیار افتادم
گناه کردم و از چشم یار افتادم
قساوت آمد و روزی گریه ام را برد
شبیه مرده شدم یک کنار افتادم
@hosenih
فریب خورده ام از طول آرزوهایم
ز روی جهل در این چاه تار افتادم
گناه و معصیتم آبروی من را برد
کنار اهل دل از اعتبار افتادم
هزار شکر همیشه میان راه خطا
به دام رحمت پروردگار افتادم
خدا کند که ببندد مرا کنار خودش
اگر دوباره به فکر فرار افتادم
@hosenih
هوای باده ی انگور حیدری دارم
دلیل دارد اگر که خمار افتادم
فقیر نان حسینم، خوشم که یک عمر است
به پشت خانه ی این سفره دار افتادم
دوباره روضه ی زینب، دوباره کرب و بلا
دوباره یاد غم آن دیار افتادم
***
برادرم تو نبودی و یکه و تنها
میان خنده ی چندین سوار افتادم
@hosenih
هزار و نهصد و پنجاه زخم خوردی و من
هزار و نهصد و پنجاه بار افتادم
چقدر رأس تو بر نی دل مرا خون کرد
چقدر پشت سر نیزه دار افتادم
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح
#محمد_صمیمی
▶️
خاک را به آسمان، می کند بدل حسن
روزگار تلخ را، می کند عسل حسن
تا ابد هرآنچه حسن، جزئی از محیط اوست
جمع مفردات حسن، بوده از ازل حسن
@hosenih
هر حواله ای که شد، خیر در بساط ما
روی گوشه ای از آن، حک شده من الحسن
شوق در لباس روح، روح در مسیر وصل
وصل در سریر عشق، عشق در عمل حسن
نجل شیر کردگار، نخلی از ابوتراب
عرش را گرفته است، تنگ در بقل حسن
او به هر که می رسد، ذوب می شود در او
آنقدر که مرتضی ، می شود ابالحسن
لافتی اگر که داشت ماجرای دومی
باز می رسید بر فاتح جمل حسن
@hosenih
جنگ گر گرفته از، مختصرترین رجز
مختصرترین رجز، نعره ی انا الحسن
در تمام عالمین، بر حسین و زینبین
کیست او که حجت است؟...حضرت اجل حسن
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_ولادت
#حسن_لطفی
▶️
خاکِ این خانه زَرَش بیشتر است
لُطفَش از دور و بَرَش بیشتر است
کارِ ما دستِ کریمی باشد
که شلوغیِ سَرَش بیشتر است
خانه اش بینِ تمامِ این قوم
در کرامت خَبَرَش بیشتر است
پسرِ ارشدِ خانه پیداست
از بقیه جگرش بیشتر است
دین به شمشیر فقط زنده نشد
صُلح گاهی اَثَرَش بیشتر است
بارِ خرمایِ شما سنگین است
مثلِ طوبیٰ ثَمَرَش بیشتر است
چهار فصل است پذیراییِ تان
باغِ نو برگ و بَرَش بیشتر است
رُطَبِ سفره یِ مولا آمد
پسرِ ارشدِ زهرا آمد
@hosenih
از لبش شورِ ازل ریخته است
نورِ حق ، عَزّوَجَل ریخته است
رویِ چشمش دو قصیده دارد
و سرِ شانه غزل ریخته است
زیرِ پایش که پُر از محراب است
چقدر تاج محل ریخته است
کَرَم و جود و سخا و رافت
دورِ او چند بغل ریخته است
ضربه هایش به زمین ، لشکر را
بینِ میدانِ جمل ریخته است
بیوه یِ ناقه سواران فهمید
به سرش خشمِ اجل ریخته است
قاسمش هم به پدر رفته ببین
روی ِلبهاش عسل ریخته است
تا که بازی بکند در پیشش
تیر و ناهید و زُحل ریخته است
باز آوایِ علی می آید
پسرش جای علی می اید
@hosenih
دستِ ما باده یِ ناب اُفتاده
کارِ ما دستِ شَراب اُفتاده
تا که بویی زِ تو آورد نَسیم
رونق از کارِ گُلاب اُفتاده
بَسکه شیرین شُده بوسیدنِ تو
دَهَنِ فاطمه آب اُفتاده
کوچه بُن بست شده راه برو
دلِ این شهر به تاب اُفتاده
مَرد و نامرد جدا شُد از هم
چون زری که به تُراب اُفتاده
سالها هست که از رویِ نفاق
بعدِ صلحِ تو نقاب اُفتاده
حق و باطل پس از این پیدایَند
پَرده از مکرِ سراب اُفتاده
دست عُمریست به دامان داریم
چه غَمی تا که حسن جان داریم
@hosenih
وای اگر دستِ تو شمشیر کِشَد
آسمان پیشِ تو تکبیر کِشَد
از رجزهایِ تو از نعره یِ تو
همه یِ جُمجُمه ها تیر کِشَد
مرگ را در نظرِ صد لشکر
ملک الموت به تصویر کِشَد
تا تو اُسطوره یِ رَزمی،تاریخ
خط بُطلان به اَساطیر کِشَد
شیوه ات روبَهیان را بیرون
از دلِ بیشه و تزویر کِشَد
از شکوهِ تو مُرَدَد ماندیم
حق بده حرف به تکفیر کِشَد
قاسمت دید و به خود اَزرق گفت
مجتبیٰ آمده شمشیر کِشَد
پسرِ رفته به بابا این است
دومین حیدرِ زهرا این است
@hosenih
گرچه از دستِ تو کَم هم خوب است
خواستن قدرِ دو عالم خوب است
بوسه بر رویِ ضریحت حتیٰ
شده در خواب و خیالم خوب است
تا برای تو بِگریَم دل سیر
از همه سال محرم خوب است
نامِ ما را تو به زهرا دادی
نظرت هست که دَرهم خوب است
زائرانِ تو زیادند ، تو را
حرمی قَدِ دو عالم خوب است
چشمهای تو چه دیدند،بگو
گیسویت از چه سفیدند،بگو
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_ولادت
#مجتبی_روشن_روان
▶️
دیشب گذری کردم از کوچه ی میخانه
دیدم همه مستان را دیوانه ی دیوانه
ساقیِ بلاجویان شاداب و لبِ خندان
می داد به سرمستان پیمانه به پیمانه
من بودم و تنهایی در حلقه ی شیدایی
دستی ز کرم آمد ناگاه روی شانه
گفتا منشین خاموش در محفل ما رندان
برخیز غزل خوان شو مستانۀ مستانه
سرمست بخوان یا هو جای نگرانی نیست
مولاست که می بخشد عیدانۀ شاهانه
برخواستم و خواندم یا محسن و یا مُجمِل
ما را بنواز امشب ای لطف کریمانه!
هو هاتفی از یثرب می گفت دم مغرب
افطار بفرمایید از سفره ی جانانه
فرمود کسی مولا فرموده بفرمایید
کردند همه طاعت فرمان ملوکانه
چه سفرۀ رنگینی گسترده به ایوان بود
بسم الله هنگام افطار «حسن جان» بود
@hosenih
ای خال و خط و چشمت تصنیف دل آرایی
نامت حَسن و حُسنت سرچشمه ی زیبایی
هم قامت تو موزون هم صورت تو محشر
پا تا سرت ای مولا! مجموعه ی غوغایی
افلاک همی گردد گِرد قد و بالایت
رخسارْ جهان افروز گیسو شب یلدایی
ای روزی هر روزم وابسته به دستانت
ای کاش که رِزقَم را همواره بیفزایی
اوّل قمر طاها اوّل پسر مولا
اوّل ثمر عشق صدیقه ی کبرایی
ای سفره ی گسترده وی رحمت بی پایان!
ما را بنواز امشب ای رأفت زهرایی
کو حاتم طایی تا پیش تو زند زانو
سالار کریمانی تو حاتم طاهایی
ای حِلم خداوندی اسطوره ی صبری تو
فرمانده بی لشکر سردار شکیبایی
رویای شب و روزم خورشید دل افروزم
عمری ست که با عشقت می سازم و می سوزم
@hosenih
ای نام گران قَدرَت بسم الله قرآن ها
وی جنبش لب هایت آرامش طوفان ها
هر کس غزلی خواند در مِدحَت تو جانا
می بندد و می سوزد دیوان غزل ها را
خورشیدی و چون خورشید سلطانیِ تو محرز
ای سـیطره ات حاکم بر سلطه ی سلطان ها
ای میمنۀ هستی در میسره ی چشمت
وی هم چو علی فاتح در عرصه ی میدان ها
در چـشم بلا خیزت خون همه خوابـیده
ای کشته ی بالفطره از حُسن تو انسان ها
هم عرش تو را خواهد هم فرش تو را خواند
پایی بزن ای عرشی! در گوشه ی ویران ها
لب وا کن و لبیکی آهسته بگو آخر
مُردند به عشق تو این پاره گریبان ها
در پاسخ این پرسش «الملکُ لِمنْ اَلیوم»
رو سوی تو می چرخد انگشت سلیمان ها
فریاد زنم محشر از عمق دل مستم
از طایفه ی عشقم ... مجنون حسن هستم
@hosenih
امشب دل دیوانهْ بی تاب حسن گوید
با دست تهی چشمِ پر آب حسن گوید
عشق تو خیالاتی کرده است مرا آقا
هر شب دل آشفته در خواب حسن گوید
با رحمت و احسانِ چشمانِ پر از خیرت
این عاشق شیدا را دریاب...! حسن گوید
امشب همه ذرات هستی حسنی هستند
خورشید، زُحل، ناهید، مهتاب حسن گوید
کی غلغله می افتد؟ در جان همه عالم...
وقتی لبِ عطشانِ ارباب حسن گوید
ذرات به توصیف اوصاف تو مشغولند
سجاده و تسبیح و محراب حسن گوید
ای محور بخشایش در ماه عنایت ها
ماه رمضان رب الارباب حسن گوید
ای احسن اسماءِ حُسنای خداوندی
درحُسن تو می بینم غوغای خداوندی
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح
#امیر_عظیمی
▶️
سائلی که حلقه ی در را به وقتش می زند
دست صاحبخانه روزی سر به بختش می زند
ای گدا، بر حاتم این در سلیمان رو زده
نوح هم این آستان را بارها جارو زده
@hosenih
ای که محتاجی، بیا خوان طلب را پهن کن
خاک پای شاه شو، بال ادب را پهن کن
تا رسیدی پای در، لاترفعوا أصواتکم
در بزن، آرامتر، لاترفعوا أصواتکم
صبر کن آقا خودش در را به رویت وا کند
ابر رحمت، قطره ات را از کرم دریا کند
صاحب این خانه فضل الله یوءتی من یشاست
او کریم آل طاها، او حسن، او مجتباست
کیست این ماهی که بر او آسمان تعظیم کرد
ثروتش را با فقیران بارها تقسیم کرد
کیست این، فرزند وصل عادیات و کوثر است
در دلیری و شجاعت، حیدر ابن حیدر است
او که در جنگ جمل با تیغ ابرو آمده
روبرویش ناقه ی فتنه به زانو آمده
@hosenih
در مقام صبر او اندیشه حیران مانده است
از نظر بر حلم او احساس نالان مانده است
قامت ایوب از صبر حسن خم می شود
صلح او با غربت و تدبیر توأم می شود
روز محشر خود گواه محکم این مدعاست
مذهب شیعه، همانا درک صلح مجتباست
این امام مهربان از جنس نور و روشنی است
سینه اش، مثل حسین بن علی بوسیدنی است
سینه ای که مخزن اسرار مادر بوده و
شاهد آن کوچه و آزار مادر بوده و
@hosenih
کوچه ها، احساس او را هی به آتش می کشند
این مدینه، کوچه هایش آخر او را می کشند
کوچه ای تنگ و دلی سنگ و نگاه فاطمه
کشته او را خاطرات قتلگاه فاطمه
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح
#مهدی_رحیمی
▶️
نشنیده است از او احدی از قدیم، نه
در پاسخ فقیر و اسیر و یتیم، نه
فرزند اصل جاذبه و دافعه است او
نیمی برای خلق بلی هست و نیم نه
@hosenih
هربار رفته گرم پذیرای او شده
نشنیده است از سر زلفش نسیم نه
با ابروان خویش گره باز می کند
حتی اگر به چشم بگوید کریم نه
قهر کریم نیز به معنای آری است
معناش می شود بله در این حریم نه
@hosenih
ما را حواله کرده به دست برادرش
ما را نگاه کرده ولی مستقیم نه
هرکس عطا نکرد مهم نیست پیش ما
سخت است از کریم ولی بشنویم نه
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#مناجات_با_خدا_نیمه_ی_ماه_مبارک
#سیدحجت_بحرالعلومی
▶️
کنار سفره ی احسان گرفت دست مرا
به آیه آیه ی قرآن گرفت دست مرا
گرفته بود دلم سخت در حصار خودم
دوباره در دل زندان گرفت دست مرا
@hosenih
اسیر چاه هوس بودم و دچار گناه
میان حیله ی شیطان گرفت دست مرا
از آسمان که فرو ریخت ربنای دلم
به زیر بارش باران گرفت دست مرا
رسید نیمه ی ماه و وزید عطر بهشت
میان ذکر حسن جان گرفت دست مرا
@hosenih
شکست بغض گناهم کنار صحن عتیق
که لطف شاه خراسان گرفت دست مرا
و نیمه های سحر بود آن شبی که خدا
شبیه کودک گریان گرفت دست مرا
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#مناجات_با_خدا_نیمه_ی_دوم_ماه_مبارک
#مصطفی_هاشمی_نسب
▶️
نیمی از فرصت تقریب به دلدار گذشت
چشم بر هم زدم و این همه اسحار گذشت
شب به شب آمدن و ناله زدن بر در دوست
چون نسیم سحری آمد و ناچار گذشت
@hosenih
گر چه کالای من غمزده بازار نداشت
کسب و کارم همه با لطف خریدار گذشت
چه خداوند رحیمی است که با قطره ای اشک
از سر معصیت بی حد و بسیار گذشت
گذر هر نفس آلوده به این دیر افتاد
شامل عفو خدا گشت و سبکبار گذشت
زودتر باید از این مائده کامی ببریم
نیمی از سفره ی مهمانی غفار گذشت
نیمی از ماه گذشت و مه من جلوه نکرد
چه کنم نیمه ای از فرجه ی دیدار گذشت
نیمه ای رفت ولی نیم دگر در پیش است
ای خوش آن کس که از این ماه، سزاوار گذشت
هر شب اینجا دل من مضطرب بانویی است
محملش از وسط کوچه و بازار گذشت
@hosenih
سنگ می آمد و بر روی برادر می خورد
خواهر غمزده با دیده ی خونبار گذشت
پیش چشمان پدر، دخترکش سیلی خورد
عمر کوتاه گلش در غم و آزار گذشت
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#امام_حسن_مجتبی_ع_مناجات
#محمدمهدى_عبدالهى
▶️
موجيم كه بر ساحل غم مى تازيم
چون قطره به درياى كرم مى نازيم
@hosenih
در صحن بقيع اگر شبى قسمت شد
بى وقفه براى تو حرم مى سازيم
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح
#مهدی_علی_قاسمی
▶️
بر لب هر عاشقی گل کرده امشب یا حسن
می شوم عبد خدا ماه مبارک با حسن
ما اگر عبد حسینیم و گدای زینبیم
بر خود زینب قسم کرده جدا ما را حسن
@hosenih
رزق آب و نان من دائم ازین خانه رسید
نیستم مدیون دربار کسی الا حسن
تا که جان دارم میان تن دم از او می زنم
شافع عقبی حسن ...مولا حسن... آقا حسن
ذکر یاسبّوح و قدوسم شده یا مجتبی
می روم سجده به عشق اینکه گویم یا حسن
کوری چشم زنی که قاتل پیغمبر است
مینویسم روی قلبم "سیدی مولا حسن"
@hosenih
ای که در شهر مدینه شهره گشتی بر کرم
یک نظر بر این گدا کن ماه دل آرا حسن
نیمه ی ماه است و دستم خالی و رویم سیاه
حقّ زهرا مادرت اُنظُر الیّ یاحسن
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_ولادت
#حسن_لطفی
▶️
خدا پرده را تا ثُریا گشود
و راهی برای تماشا گشود
خدا محضِ دلهایِ مجنونِ ما
سرِ مویی از زُلفِ لیلا گشود
برایِ ظهورِ تمامیِ خویش
زِ خود جاده ای تا به دنیا گشود
به سویِ کویری ترین خاکها
خدا دامنی غرقِ دریا گشود
شبی که پیمبر هم از تاب رفت
چو آئینه اش چشم خود را گشود
زمین و زمان را به هم ریخت باز
نقاب از رُخَش تا که زهرا گشود
علی عرضِ تبریکِ حق را شنید
زِ لبهایِ او تا که بابا شنید
@hosenih
نفسهایِ گرمِ پیمبر شدی
تپشهایِ زهرایِ اطهر شدی
بده گیسوان را به دستانِ باد
که عالم ببیند چه محشر شدی
خدا بینِ طاقِ دو اَبرویِ توست
که از هرچه دارد علی سرشدی
به پیشِ نگاهِ سپاهِ جمل
تو ده ها تو صدها برابر شدی
تو پاشیده ای فتنه ها را زِ هم
توسنگین ترین ضربِ حیدر شدی
نوشتند بر تیغه ی ذوالفقار
حسن حیدرِ دومِ روزگار
@hosenih
زمانی که جای دقایق نبود
اُفق های خورشید مشرق نبود
زمانی که حتی تمامِ بهشت
برای حضورِ تو لایق نبود
جهان بی وجودت عدم در عدم
خدا بی شکوهِ تو خالق نبود
تو ما را زِ خاکِ خودت ساختی
زمانی که حرف از خلایق نبود
کسی مثل تو در پِیِ ما نگشت
کسی مثل ما بر تو عاشق نبود
قدم زن که چشم همه مست شد
گذر بسته شد کوچه بن بست شد
@hosenih
بدون تو دنیا نسیمی نداشت
خلیلی خدا یا کلیمی نداشت
چه می کرد با ازدحامِ گدا
اگر سفره دارِ کریمی نداشت
زمین شوره زاری تَرکَ خورده بود
اگر آسمان یاکریمی نداشت
بدونِ تو شب تا ابد عمر داشت
اگر آفتابِ زمینی نداشت
تو میراثِ دوشِ علی بُرده ای
که با تو مدینه یتیمی نداشت
بدون تو عباس ، حتیٰ حسین
برادر فقط نه که نیمی نداشت
شکوهت ابد تا ازل را گرفت
خروشَت سپاهِ جمل را گرفت
@hosenih
کسی را که چشمت گرفتار کرد
گرفتارِ رویی نبی وار کرد
مسیحایی آموخت چشمی که مست
تماشای این چشم بیمار کرد
مسلمان شدیم از زمانی که دل
به آیاتِ حُسنِ تو اقرار کرد
چه شیرین شده روزه های علی
که باز از لبانِ تو افطار کرد
زبان بند می آید از لطفتان
بیان را خیالِ تو دشوار کرد
جوابِ سلامِ مرا می دهی
سحر لقمه ای دست ما می دهی
@hosenih
منم نذرِ چشمانِ بارانی ات
نسیمی زِ الطافِ روحانی ات
مرا مَحرَم رازِ خود می کنی
منم مرحم قلب طوفانی ات
مرا می بَری تا کنارِ بقیع
شبی سمتِ باغِ پریشانی ات
چه می شد اگر سایه بانت شوم
و یا تکه شمعی به مهمانی ات
چرا اینقدر مو سپیدی غریب
بگو با دلم حرف پنهانی ات
دلت زخمی از دست مردم شده
عزیزِ تو در کوچه ها گم شده
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih