آتش «به اختیار زن»
❤️مادرم تعریف میکرد و میگفت زنی با لهجه همدانی با ظاهری فوق العاده ساده حدود پنجاه ساله، وارد مسجد محل ما شده بود و رفته بود سراغ بسیج خواهران مسجد.
❤️به مسوولین بسیج میگوید من تحصیلاتم در علوم قرآنی فلان دانشگاه است و مدرک دارم. مدت زیادی است متمرکز در تبیین مفاهیم قرآنی هستم. اجازه بدهید در این مسجد برای یک حلقه ای از خواهران، قرآن تدریس کنم.
❤️مسوول بسیج به شوخی میگوید، خانم! اینجا همه خواهران خودشان علامه دهرند. ما کلاسهای مختلفی تشکیل داده ایم ولی کسی استقبال نمیکند.
❤️زن میگوید من سابقه خوبی دارم تحقیق کنید از فلان مساجد در همدان، آنها اجازه نمیدادند من مهاجرت کنم، مجبور بودیم به تهران آمدیم به دلیل کار همسرم. چیزی نمیخواهم به جز اجازه تدریس در مسجد. مسوول بسیج اما معتقد بود این کار فایده ندارد او اساتید و برنامه و تشکیلات منظمی در مسجد داشت و فکر میکرد با حضور این خانم نظم کارهایش به هم میخورد. لذا همراهی نمیکرد و زن همدانی را تحویل نمیگرفت.
❤️مادرم میگفت وقتی این زن از بسیج ناامید شد بین نماز بلند شد رو به خانمهای مسجدی گفت: خانمها من قرآن بلدم ، هر کس دوست دارد بعد نماز مینشینم برای گفتگوی قرآنی. بعد نماز سه چهار نفر دورش مینشینند.
❤️سه چهار نفر روز بعد میشود ده دوازده نفر و بعد یک حلقه متراکم از زنان و او مفاهیم قرآنی را تدریس میکرد. مادرم میگفت کنجکاو شدم ببینم چه میگوید، نکند حرف انحرافی یا خطایی بگوید. دیدم خیلی مسلط است قانع نشدم از او خواستم برای جمعی که تخصص داشتند تدریس کند پیگیری کردم دیدم مشکلی نیست. رفتم به رییس بسیج گفتم این زن خیلی عالم است تحقیق کنید حیف است. خوب هم جمع تشکیل داده.
❤️رییس بسیج که از ابتدا مخالف حضور این زن بود میگوید به نظرم این کار او برنامه ما را در مسجد خراب میکند. با مانع تراشی بسیج ، زن از آن مسجد به مسجد دیگری میرود در همان محل. شاگردانش هم که حالا جمع زیادی بودند با او میروند.
❤️زن میگفت شوهرم فقط اجازه داده من در مسجد بروم و تدریس کنم نه جای دیگر همین که اجازه داده شاکرم. میگفت تنها شرط ازدواجم این بود که اجازه ادامه تحصیل در این رشته به من بدهد.
❤️ساختارها و انضباطهای الکی و دست و پا گیری که برای خودمان درست کرده ایم مانع او نشده بود. غربت او مانعش نشده بود. مخالفت عده ای کج سلیقه در یک نهاد مانعش نشده بود. او میخواست به زنان مسجد قرآن بیاموزد. سخت گیری های شوهرش، مهاجرتش و هزار مانع دیگر مانع او نبود.
❤️یک زن. حدود پنجاه ساله. گمنام. اما آتش به اختیار. مصمم و عاشق قرآن.
همین و به همین سادگی
❤️زنان مخلص و گمنام و آتش به اختیار این دیار دست پرورده
گمنام ترین بانوی عالم
هستند که بعید است تا زمان حضورش در صحرای محشر، شناخته شود...
پ ن: متوجهم که این کج سلیقگی ها در نهاد مقدس بسیج مساجد عمومیت ندارد.
@ali_mahdiyan
....................
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN
📢 راستی! طلبه ها درباره چه چیزهایی می نویسند؟ #با_ما_همراه_باشید
⭕️ تروریستهای فرودگاه بغداد، ایرکاندیشنهای میز مذاکره!
✍ مجید پاک نیت
متن کامل مصاحبۀ جناب آقای دکتر ظریف دام الله ذُلَّه علی ظِلِّ برجام را دوباره بخوانید؛ برای بار دوم و حتی سوم و چهارم و ... باز هم اگر بیکار بودید یا به هر دلیل دیگر بخوانید؛ از آخر به اول، از اول به آخر، از وسط به اول و سپس از وسط به آخر یا برعکس. از جناح چپ، از جناح راست، از پشت هجده قدم، از توی دروازه، از پشت میز کار، روی مبل، تخت خواب و ... خلاصه هِی بخوانید! آنقدر که خوانشدانتان سرشار حس مالهکشی شود؛ قانع شوید که فرمایش استاد ظریف درست است و زورچپان هم که شده بپذیرید «برای ما فرقی نمیکند که چه کسی در کاخ سفید حضور دارد. آن چه که اهمیت دارد، چگونگی رفتار آنها است. دولت ترامپ میتواند گذشته خود را اصلاح کند، تحریمها را بر دارد و به میز مذاکره بر گردد. ما هنوز در میز مذاکره باقی ماندهایم. آنها طرفی هستند که میز مذاکره را ترک کرده است. ایالات متحده، آسیب بزرگی به مردم ایران وارد کرده است. روزی خواهد رسید که آنها باید این آسیب را جبران کنند. ما شکیبایی زیادی داریم».
دوستان باند نیویورکی! جملات بالا را چه ناقص بدانیم، چه کامل، فرقی نمیکند. این صبر که آنها (آمریکاییها، نه فقط ترامپ) گذشته را جبران کنند، صبر جمیل نیست؛ صبر ظریف است، شاید هم صبر ذلیل! البته راست هم گفته آن بزرگوار! فرقی نمیکند چه کسی در کاخ سفید باشد، هر کس بیاید جزو جنتلمنهاست (تروریستها). راست هم گفته! چارهای جز مذاکره نیست! بالاخره یک روز مردم هم فراموش میکنند. شمای خواننده هم یک لیوان پپسی بزن و در لحظه زندگی کن! سردار دلها دیگر نیست!
راست میگویند نیویورکیها! برای مردم هم فرقی نمیکند که آن خوک وحشی گوشتی که در اتاق رئیس جمهور آمریکا نشسته کیست؛ سروته یک کرباسند. بیراه هم نگفته؛ شاید هم مردم یادشان برود و رویکردشان را تغییر دهند! 23 روز از سحرگاه ترور گذشته.
نمیدانم ما هم جزو مردم ایران حساب میشویم یا نه؟ اما بوی مذاکره که میآید، دلهایمان میرود به خیابان کناری فرودگاه بغداد؛ ساعت 1:20: موشکها به هدف خورده و جنتلمنها ذوق زده میگویند woooow. خودرو کاملا منهدم شده. خونها روی زمین ریخته، همه تکهتکه شدهاند، مخصوصاً ابومهدی و حاج قاسمِ اِرباً اِربا. دستی روی زمین افتاده که انگشتری دارد؛ از پیش مجروح بوده. حاج قاسم دیگر نیست!
پیشنهاد میدهیم حالا که (شاید، اگر، اما، خدای نکرده، معاذالله، زبانم لال و ...، جای خالی را با چرندیات سادهلوحانه و مالهکشانۀ تیپ شخصیتی خود، پر کنید!) میخواهید مذاکره کنید، بروید خیابان کناری فرودگاه بغداد. جای خوبی است. از جنتلمنها بپرسید. چه را؟ تروریستها بهتر یادشان است که دست حاج قاسم دقیقا کجا افتاده بود! پارههای بدنشان را هم! اول بروید همانجا کمی اشک تمساح بریزید! بعد یاسین در گوش همدیگر بخوانید! الرحمن هم نمیخواهد، وقت کم است؛ تا انتخابات چیزی نمانده! اجر مهندسی انتخابات کمتر از فاتحه دادن برای ابو مهدی المهندس نیست! وقت کم است و جنتلمنها منتظرند. تروریستهای فرودگاه بغداد را میگویم. پیشتر هم مرحوم مَرمَری گفته بود که عصر گفتمان است، نه هیلفایر و ترور و پهباد! میز مذاکرۀ مجدد را خوب جایی گذاشتهاند؛ همان جا که موشکهای ترور فرود آمدند.
فقط یادتان باشد، انقلابیِ ایرکاندیشن (زیرکولر نشین) نشوید! اگر شدید، با جنتلمنهای تروریست زیر یک کولر ننشینید! اگر نشستید باز هم ملالی نیست! کلا فرهنگ خوبی است؛ در لحظه زندگی کردن در عصر گفتمان را میگویم. یک لیوان پپسی بزنید و در لحظه زندگی کنید و مذاکره را تَکرار!
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN
📢راستی! طلبه ها درباره چه چیزهایی می نویسند؟ #با_ما_همراه_باشید
#فرصت_خوب
🔷 بنا به اعلام رسمی دفتر مرکز منطقه ای اطلاع رسانی علوم و فناوری، دسترسی به متن کامل بیش از هشت میلیون مدرک علمی اعم از مقالات کلیه مجلات داخلی، مقالات کنفرانس ها، روزنامه ها، طرح های پژوهشی و غیره به سه زبان فارسی، عربی و انگلیسی تا 30 بهمن ماه رایگان می باشد کاربران محترم می توانند در این بازه زمانی به صورت نامحدود دانلود نمایند
آدرس وبسایت:
www.ricest.ac.ir
#نویسندگان_حوزوی
https://eitaa.com/joinchat/3834314754C58903f67c6
#با_ما_همراه_باشید