🖍 پسری با نشان پدری و صد رنج حوزوی
✍ سعید احمدی، عضو تحریریه نویسندگان حوزوی
«پسر کو ندارد نشان از پدر» دربارهی عبدالله حسنزاده درست نیست. کم نبودهاند قیافههایی که از روی مردمک چشمهایم عبور کردهاند؛ ولی مانند همهی ماشینهای یک بزرگراه رفتهاند و هرگز کاسهی چشمم سرایشان نبوده است. چهرههایی هم بودهاند که نه بر دیده که در جان نشستهاند. شاید اسم و آوازهشان گوش فلک را کر نکرده باشد؛ شاید غربت را بر شهرت برتری داده باشند؛ شاید با حکم و امضایی بر مسند و مقامی ننشسته باشند؛ ولی اگر نبودند لنگر این دنیا تاب برمیداشت. یک چرخ زندگی لق میزد. مهم این نیست که از جادهی صاف و بیدستانداز بگذری؛ خیلی مهم است که سنگ جلو پای رهگذران را برداری. اینها را گفتم تا سر و گوشی آب بدهیم به روند و رویهی جاری در حوزههای علمیه و سنتهای حاکم بر آن؛ مثل سنت تبلیغی که بر منبر و خطابه تکیه دارد. کم پیش میآید سازمان روحانیت و روحانیون و روحانیات بهجز «آنچه هست» به آنچه «باید باشد» فکر کند. میرزا حسن رشدیه، محمدحسن راستگو، سید مجتبی لاری، سید محمدحسین طباطبایی، محمدهادی معرفت، مرتضی مطهری، علی صفایی حائری، حبیبالله فضائلی، حسن حسنزاده آملی و این دست شخصیتها بر خلاف باد و جهت حوزه رفتهاند. عجیب این است که هر کدام به «آنچه باید باشد» اندیشیدهاند. عجیبتر هم اینکه کشتی آنان باد موافق نداشت. همین هم به بزرگی و عظمت عزم آنان ضریب میدهد. برگردم به اول متن. پسر علامه، پیشگام، پیشرو و پیشکسوت نشریه در حوزه است. حوزهای که هنوز و هنوزتر فضای باز و حمایت ویژهای از فعالان عرصهی قلم و رسانه ندارد. با این وصف و حال عبدالله حسنزاده در دهههایی به این جنس و سنخ از ابزارهای تبلیغ رو آورد که هنوزی در کار نبود. اینکه او چگونه توانست با سلامبچهها، دوست خاص و صمیمی خردسال، کودک، نوجوان و بزرگسال و من تو بشود، اینکه او با چه ترفند و هنری توانست از حجاب خشکاندیشی رایج بگذرد، نکتهای است که باید از خود او پرسید.
#بینش_تبلیغی
#مهارت_تبلیغی
#تراث_مظلوم
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN