eitaa logo
نویسندگان حوزوی
4.9هزار دنبال‌کننده
7.1هزار عکس
611 ویدیو
205 فایل
✍️یک نویسنده، بی‌تردید نخبه است 🍃#شبکه_نویسندگان_حوزوی معبری برای نشر دیدگاه شما فاضل ارجمند 🌱 یادداشت شما با این مشخصات پذیرش می‌شود ۱. نام و نام خانوادگی... ۲. از استان ... ۳. نشانی کانال شخصی @Jahaderevayat 🚫 این صفحه تبلیغ و تبادل عمومی ندارد.
مشاهده در ایتا
دانلود
#باشگاه_نویسندگان_حوزوی_رسا _______________________🍃 #شعر و شور(3) 📌زخمی که چوب خیزران زد بر لب تو 🔶رفتی و با غم همسفر ماندم در این راه گاه از غریبی سوختم گاه از یتیمی 🔶گفتم غریبی، نه غریبی چاره دارد آه از یتیمی ای پدر، آه از یتیمی 🔶من بودم و غم، روز روشن، شهر کوفه روی تو را بر نیزه دیدم، دیدم از دور 🔶در بین جمعیت تو را گم کردم اما با هر نگاه خود تو را بوسیدم از دور ✍ سید محمدجواد شرافت #شعر #محرم #شعر_محرم #حضرت_رقیه #حسینیه_رسا 🌐rasanews.ir/002b05 🆔 @rasanews_agency
. ⚫️ بابا شما چیزی نپرس از گوشواره ✍️ چهارپاره‌ی زیبای سیدمحمدجواد شرافت رفتیّ و با غم همسفر ماندم در این راه گاه از غریبی سوختم گاه از یتیمی گفتم غریبی، نه غریبی چاره دارد آه از یتیمی ای پدر، آه از یتیمی من بودم و غم، روز روشن، شهر کوفه روی تو را بر نیزه دیدم، دیدم از دور در بین جمعیت تو را گم کردم اما با هر نگاه خود تو را بوسیدم از دور من بودم و تو، نیمه شب، دروازه ی شام در چشم من دردی و در چشم تو دردی من گریه کردم، گریه کردم، گریه کردم تو گریه کردی، گریه کردی، گریه کردی در این زمانه سرگذشت ما یکی بود ای آشنای چشم های خسته ی من زخمی که چوب خیزران زد بر لب تو خار مغیلان زد به پای خسته ی من ای لاله من نیلوفرم، عمه بنفشه دنیا ندیده مثل این ویرانه باغی بابا شما چیزی نپرس از گوشواره من هم از انگشتر نمی گیرم سراغی @HOWZAVIAN
🔆 سلام دختر خورشید ✍️ نجمه صالحی، نویسنده و پژوهشگر نازدانهٔ پدر! دختر خورشید! بانوی نور! نور چشم آشناترین آشنا! ای که همچو معنی لقبت بالارفتن و رشد را موجبی! ای منبع اجابت دعا! رقیه جان! هنوز طنین صدای دعوت پدرت، در کوچه پس کوچه‌های تاریک تاریخ بشری به گوش می‌رسد. هنوز داستان مظلومیت پدرت صفحات تاریخ را سرخ‌سرخ نگه داشته و داستان رشادت‌های عاشورا حماسی‌ترین شاهنامه جهان را سروده است. هنوز دستان کوچکت بوی نوازش‌های پدرت را می‌دهد. هنوز چشمان معصوم و نگاه خسته‌ات، نور امید را به قلب عمه می‌تاباند؛ از دیدار روی تو، دل عمه آرام می‌گیرد. هنوز دل همراهان به وجودت گرم‌ است و همه، چشم امید به بازگشت وطن دارند اما نه بی تو... چه زود پر کشیدن را آموختی،چه زود رخت سفر پوشیدی! چه زود از قفس دنیا رها شدی، چه زود بی‌تابِ پدر شدی! چه زود از جهانِ جان جدا شدی، چه زود در آغوش پدر آرمیدی! چه زود... اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا الزَّکِیَّةُ الْفاضِلَةُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا الْمَظْلُومَةُ الْبَهِیَّةُ @HOWZAVIAN
17.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. 📌تبیین واقعی از سرمایه های خودمان غافل نمی‌شویم، حاج قاسم می‌گفت همه ملت امام حسینیم، این مستند به زیبایی نشان داد که چه بزرگ و کوچک ، چه بانو و آقا، همه زیر یک خیمه تنفس می‌کنیم، می‌خندیم، گریه می‌کنیم و کنار هم هستیم... و به همه نقص‌های کوچک و بزرگمان داریم خودمان را می سازیم. @HOWZAVIAN
4.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. 🏴 السَّلامُ عَلَیْکِ یا سَیِّدَتَنا رُقَیَّة ثُمَّ إنّها وَضَعَتْ فَمَها عَلى فَمِهِ الشَّريف وَبَكَتْ بُكاءًا شَديدًا حَتّی غُشِيَ عَلَيها، فَلَمّا حَرَّكُوها، فَإذا بِها قَدْ فارَقَتْ روحُهَا الدُّنيا... می‌زدودی به دست مجروحت اشک از چشم دختران شهید دل تو باغ داغ یاران بود لبت اما هنوز می‌خندید کاش در شام هم یکی چون تو با رقیّه کمی محبت داشت که به‌جز خار و تازیانه کسی ناز دخت سه‌ساله را نخرید ✍️ محمدتقی عارفیان هدیه به روح ملکوتی و بلندپرواز صلوات @HOWZAVIAN
🔅بابایم کجاست؟ ✍️ محمدجواد محمودی تشنگی و اسارت و خستگی! دویدن بروی خار مغیلان و دویدن در تاریکی بیابان و بریدن گوشواره‌ها! کشان کشان رفتن با قافله در منزل به منزل از کربلا تا کوفه و از کوفه تا شام! شنیدن صدای هلهله و شادی و منزل گرفتن در کنج خرابه‌های شام! او سه چهار سال بیشتر نداشت؛ دخترکی معصوم با قد خمیده که حسابی بابایی بود... تنها همدم و همرازش عمه جانش زینب(سلام الله علیها) بود. او کودکان شامی را می‌دید که بازی می‌کنند و بعد به خانه می‌روند؛ حسابی هوای پدر کرده بود، از عمه پرسید بابایم کجاست؟! به کودکان چیزی از شهادت پدران نمی‌گفتند... اما رقیه دلش می‌خواست پدر را ببیند! در برخی مقاتل آمده، شبی در خرابه به خواب رفت، ناگهان از خواب بیدار شد و با پریشانی پرسید پدرم کجاست؟ من هم اکنون او را در خواب دیدم... با این جمله، دیگر کودکان و اسرا نیز شروع به گریه و زاری کردند! با صدای گریه‌ها، یزید ملعون از خواب بیدار شد و وقتی متوجه قضیه شد، دستور داد تا سر بریده اباعبدلله(علیه السلام) را نزد این دردانه ببرند. وقتی سر پوش را کنار زد و سر پدر را دید... آه! با پدر نجوایی کرد؛ چه کسی رگ‌های تو را بریده؟ چه کسی مرا در خردسالی یتیم کرده؟ ای پدر ای کاش من در خاک آرمیده بودم و محاسن به خون خضاب شده تو را نمی‌دیدم! و طولی نکشید که رقیه به سوی پدر سفر کرد... @HOWZAVIAN
5.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
_______________ تسلیت به مناسبت ایام شهادت حضرت رقیه(س) بنت الحسین(ع) حالا که اومدی پیشم بازم آغوشتو واکن بغل کن بغضمو بازم غریبیمو تماشا کن... (سلام الله علیها) @HOWZAVIAN
با ذره تربتی ز غبارهای چادرت از گوشه ی خرابه مرا کربلا بده شهادت حضرت رقیه سلام‌الله‌علیها تسلیت باد. 🆔 @howzavian_isfahan