eitaa logo
نویسندگان حوزوی
3.3هزار دنبال‌کننده
6.5هزار عکس
529 ویدیو
185 فایل
✍️یک نویسنده، بی‌تردید نخبه است 🌤نوشتن، هوای تازه است و نویسندگی، نان شب. 🍃#مجله_ی_نویسندگان_حوزوی معبری برای نشر دیدگاه نخبگان و اندیشوران #حوزویانِ_کنشگرِ_رسانه_ای 👇 ارتباط @Jahaderevayat
مشاهده در ایتا
دانلود
📌 وظیفه حکومت اسلامی در شناخت عرصه‌های سلطه‌ 🔗بخشی از مقاله مرحوم حجت الاسلام با عنوان « نقد تاریخی دیدگاه گلدزیهر درباره آگاهی پیامبر از جاودانگی و جهان شمولی اسلام»: اصول و مقرارت متغير، آن سلسله از مقرراتى اند كه به شرايط خاص زمانى و مكانى باز مى گردند و در جوامع مختلف با هم متفاوت اند. براى اين گونه مقررات، در اسلام يك سلسله اصول كلى، كه در بند نخست گفته آمد، تعيين شده كه محققان اسلامى با توجه به اصول مزبور جزئيات آن را بنابر نيازمندى هاى اعصار و قرون و جوامع مختلف استنباط مى كنند. اصول كلى، در قرآن كريم و احاديث نبوى بيان شده، و در فقه شيعه امامان معصوم آنها را بيشتر تبيين كرده اند. براى توضيح مطلب به چند مثال بسنده مى كنيم: 1_حكومت اسلامى درباره مناسبات خود با بيگانگان نمى تواند براى ابد نظر واحدى پيش گيرد؛ چرا كه گاهى موقعيت ايجاب مى كند از در دوستى وارد شود و روابط تجارى وسيعى برقرار آورد، و گاه نيز اوضاع به گونه اى است كه مى بايد شدت عمل به خرج داده، روابط خود را قطع و روابط تجارى را تا مدتى تحريم يا محدود كند؛ 2_ اسلام در مسائل دفاعى و گزينش نوع اسلحه جنگى و نحوه استقلال و تماميت ارضى و جلوگيرى از نفوذ دشمنان، احكام خاصى ندارد؛ بلكه حكومت اسلامى بايد با در نظر گرفتن اوضاع و احوال زمانه، مقررات و احكامى را در نظر گيرد و از راهى كه به حفظ مقاصد اسلام مى انجامد، اقدام كند. اما همه اينها بر اساس يك اصل كلى يعنى برترى اسلام و عدم سلطه پذيرى است. از اين نظر، اسلام در تقويت بنيه دفاعى يك اصل كلى وضع كرده و مصداق و نوع سلاح و تاكتيك را معين نساخته است: وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّة؛31 «هر چه در توان داريد در برابر دشمن بسيج كنيد». و اگر در ذيل آيه فرموده است اسبان نيرومند تهيه كنيد، براى بيان مصداق رايج آن زمان بوده؛ زيرا نيرومندترين وسيله نقل و انتقال در آن زمان اسب بوده است؛ 3_ اسلام در مسائل ناظر به فرهنگ و توسعه علوم و نحوه حفظ امنيت داخلى و برقرارى نظم و آرامش، مقررات خاصى وضع نكرده است و همه اين امور را به نظر حكومت اسلامى و مقامى كه از نظر قوانين اسلام صلاحيت حكومت دارد، موكول ساخته است اما در هر حال اصل كلى حفظ هويت و اصالت اسلامى و عزت و اقتدار مسلمانان است؛ 4_ همچنين اسلام به صورت كلى به تحصيل دانش هاى مفيد دعوت كرده و توسعه و گسترش فرهنگ اسلامى و انسانى را خواستار شده است. ناگفته پيداست كه وسايل گسترش و نحوه تحصيل، با توجه به موقعيت زمانى و مكانى تغيير مى يابد و دگرگون مى شود؛ اما اصل كلى، حفظ هويت و اصالت اسلامى است. البته گلدزيهر با مطالعات گسترده اى كه در حوزه تعاليم اسلام داشته طبعاً از اين امور بى خبر نبوده است، اما او مى بايد مأموريت خود را انجام دهد و آنچه براى او مهم بوده، ترسيم مشوّهى از سيماى اسلام بوده است؛ هرچند با انكار اصول مسلمى كه علماى اسلام بر آن اتفاق دارند! @HOWZAVIAN
. 😔 کمپوتی که به بچه‌ها نرسید پس از فتح خرمشهر چند نفری که باقیمانده گردان بودیم به سمت مقر خود باز گشتیم. نزدیک چادرهایمان که شدیم، احساس غربتی به ما دست داد. از350 نفر فقط ما چند نفر مانده بودیم بقیه گردان در محاصره، لت و پار شده بودند. حالت شوک به ما دست داده بود. هر کس که وارد چادرش می‌شد، بغضش می‌ترکید و مثل ابر بهار گریه می‌کرد. جای بچه‌ها خالی بود. آنها دیگر در بین ما نبودند. مظلومیت، بی‌کسی، تنهایی، داغ از دست دادن همرزمانمان، ما را از پا درآورده بود. مخصوصاً باباغلامی که مسؤول تدارکات‌مان بود. او آدم سن و سال داری بود که وظیفه پشتیبانی را به عهده داشت. در قبل از عملیات، گاهی وقت‌ها بچه‌های رزمنده (که در سنین 18-17 سال بودند) از او کمپوتی می‌خواستند. چون تدارکات کم بود، از دادن آن به آنها خوددادری می‌ورزید و می‌گفت: فقط شب عملیات! شب عملیات آمد و یکی یکی به افراد یک قوطی کمپوت داد. اما چون می‌دانستیم جنگ سختی در پیش داریم، باید هر چه می‌توانستیم مهمات با خود می‌بردیم. به جای کمپوت، دو سه تا نارنجک برداشتیم و کمپوت‌ها را توی چادرها گذاشتیم و رفتیم. باباغلامی حالا می‌دید چادرها خالی از بچه‌هاست و گوشه کنار چادرها قوطی کمپوت افتاده. شروع کرد به گریه ‌کردن. خودش را می‌زد. مثل پدرهای پسر از دست داده، زار می‌زد. زبان گرفته بود: "مهدی جان، حمیدم، دورت بگردم بابا. کجایی اسماعیلم. برایت کمپوت آوردم. بمیرم من که شما را اذیت کردم. رضا جان. آقا هادی. بابا بیایید! محمدم، کمپوت نمی‌خواهی؟! خدایا کجان بچه‌هایم. خدایا گل‌هایم همه پر پر شدند. @HOWZAVIAN
✔️ نمایشگاهی شایسته تقدیر 🔸به بهانه برپایی نمایشگاه دستاوردهای حوزه‌های علمیه ✍️ بهروز دلاور، عضو تحریریه مدادالفضلاء به مناسبت بازدیدی که چند روز گذشته از نمایشگاه دستاوردهای حوزه های علمیه داشتم، مایلم به پاس قدردانی از تلاش های مراجع عظیم الشأن، اساتید و فضلای انقلابی حوزه های علمیه سراسر کشور (قم، خراسان، اصفهان و سایر حوزه های علمیه) چند سطری را به نگارش درآورم. می‌خواهم به عنوان یک طلبه به حضورم در حوزه های علمیه افتخار کنم. می خواهم حال که رسانه های بیگانگان دائما آواز قناری را از دور سر می دهند، از نزدیک ارزیابی درستی را از حوزه های علمیه ارائه کنم. حوزه علمیه ای که روزی فقه او تنها در محدوده طهارت و صلاه خلاصه می شد، امروز ده ها مؤسسه و مرکز علمی و پژوهشی با محوریت فقه تمدنی، فقه حکومتی و فقه های مضاف نزدیک شدن مسیر حرکت انقلاب اسلامی به سمت تمدن نوین اسلامی را نوید می دهند. چگونه می توان کرسی های درس خارج پیرامون موضوعات تخصصی در حوزه مسائل اجتماعی و تمدنی را نادیده گرفت؟! هر چند در گام های ابتدایی هستیم اما بدون تردید با همتی که هم اکنون مشاهده می شود، می توان گام های نهایی آن را هم دید. چه کسی می دانست که روزی حوزه علمیه می تواند با ساختارهای حکومتی ارتباط بگیرد و با افتخار اعلام کند که حوزه علمیه می تواند در جهت مصوبات قانونی و دولتی راهگشای امور در عرصه های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و... باشد؟ اما هم اکنون شاهد هستیم که آثار فاخری در زمینه های فقه، اصول، تفسیر، فلسفه، عرفان و همچنین فقه های مورد نیاز نظام اسلامی به نگارش درآمده است که جهان علمی غرب را به رقابت تمدنی دعوت می کند. بی شک راهبری جامعه بدون مطالعات راهبردی ممکن نیست. سرفصلی که بسیاری از اساتید و فضلای گرانقدر حوزه های علمیه پیگیر آن هستند. روزی بود که هیچ گاه کسی فکر نمی کرد که حوزه های علمیه بتوانند برای روزهای آینده بیندیشند، اما امروز ظرفیت های شگفت آور دانش های اسلامی نشان داده است که می تواند اعماق جان انسان ها و جهان را سیراب از معارف دینی نماید و سعادت دنیوی و آخروی ایشان را تأمین نماید. بنابراین رویکردهای راهبردی را در ساحت های گوناگون سرلوحه حرکت های خود قرار داده اند. روزی بود در این کشور نه تنها عرصه های نظامی که حتی عرصه های علمی و دانشی علوم انسانی، ذیل قدرت های علمی کشورهای غربی اداره می شد، اما امروز به جایی رسیده ایم که پاسخگویی از اندیشه های اسلام آمریکایی در اندک زمانی ارائه می شود. چه خوب است که در بیاناتشان ذکر کرده اند که این چنین حوزه علمیه ای را نمی توان به راحتی شکست داد. می خواهم بگویم این حوزه علمیه آنقدر استوار شده است که هیچ رقیبی نمی تواند او را به هماوردی بخواند. روزی بود در همین کشور جامعه بانوان برای آگاهی از مسائل شرعی خود در تنگنا قرار داشتند؛ اما امروز حوزه های علمیه خواهران در سراسر کشور به صورت مستقل ظرفیت های آموزشی، پژوهشی و تبلیغی را در اختیار دارند و هم اکنون در عرصه های عمومی و تخصصی مشغول به تحصیل و ارائه خدمات ارزنده هستند. حال که حوزه علمیه قاعده نظام اسلامی است، تصویرسازی حقیقی طلاب و روحانیت در عرصه های جهادی و خدمت رسانی عجیب به چشم می آید. در تاریخ ثبت شده است که روزی فردی به نام رضاخان زورگو نمی گذاشت که طلبه ها حتی در محیط حوزه های علمیه زیست راحتی داشته باشند، اما در حال حاضر انگیزه و عملکرد روحانیت نه تنها در بستر حوزه علمیه که در قامت خدمت رسانی های عمومی و مردمی قابل تمجید و تحمید است. طبیعی است که آمار این فعالیت ها در رسانه های بیگانه مفقود باشد. روزگاری بود که تنها دغدغه ارزشمند یک روحانی ارتباطات مردمی در قالب منبر و روضه خوانی بود، اما امروزه این دغدغه والای روحانیت کار را به جایی رسانده است که ده ها مؤسسه و مرکز تبلیغی در عرصه های حضوری و مجازی با محتواهای بسیار غنی مشغول به فعالیت هستند. امروزه جامعه هدف علاوه بر محله و مسجد، پاسخگویی و تبلیغ ارزش های دینی در سطح ملی و فراملی است. امروز کشورهای منطقه مخاطبان حوزه های علمیه شده اند. کاش میشد این سطور به پایان نرسد و خدمات حوزه های علمیه سراسر کشور را بیش از پیش به تصویر کشید. تنها می خواستم بابت حرکت های تحولی سال های اخیر از مراجع عظیم الشان، مدیران، اساتید و فضلای انقلابی و گرانقدر حوزه های علمیه سپاسگزاری نمایم. امید است روزی همگان شاهد تمدن نوین اسلامی باشیم. @HOWZAVIAN
💠 علقمه در آینه ✍️ سعید احمدی، عضو تحریریه مدادالفضلاء رودکی که با سرودن «بوی جوی مولیان» امیر سامانی را به بخارا بازگرداند، دنیا را افسانه و باد می‎خواند. بخشنده‎ی دست و دل‌باز سمرقند و بخارا لب جوی آب می‎نشست و یاد جهان گذران می‎کرد. نویسنده‎ی ایل من، بخارای من سرانجام به جایی کوچ کرد که نه ایلی است و نه بخارایی. این سرای پیر بی‌بنیاد، عجوزه‌ی هزارداماد است. ما به آمدن و رفتن در این عالم مجبوریم؛ البته با دیر و زودش. کاش عمری داشتم به درازای زمان تا ابتدا و انتهای این جاده‎ی بی‌سر و ته را می‎دیدم؛ پیش از جفتک‌انداختن ابلیس برای سجده‌نکردن بر آدم تا آخر این قصه را. ولی فکر می‌کنم اگر ماجرا این‎طور پیش می‌رفت دیگر جایی برای سوزن‌انداختن توی دنیا نبود و نسل آدم باد می‌کرد روی دست زمین و آدمی به جای وبا و کرونا از ازدحام و تراکم به انقطاع نسل می‌رسید. نتیجه می‌گیرم که به همین عمر تقسیم‌شده‎ی بین نسلی راضی باشم. شاید این‌طور به‌تر باشد. آدم آدم است و شیطان شیطان و دنیا دنیا. ما با قیافه‌ها، رنگ‌ها، نژادها و زبان‌های متفاوت، کثرت یک وحدتیم. ما با تاریخ‌های ناگویا و مه‌آلود یا سرگذشت‌های آشکار و صاف، تار و پود یک فرشیم. ترس همیشه ترس است؛ چه در دل انسان‌های عصر حجر بیفتد و چه در قلب کاشانی‌های عهد قجر. شجاعت هم. تنبلی و کوشایی هم. از همه مهم‌تر عشق و نفرت. آدم عاشق حوا بود و حوا عاشق آدم و هر دو عاشق خدا. سهم ابلیس از فضولی در زندگی آن دو نفرت بود؛ همان چیزی که با خون و خوراک و نطفه لیز می‌خورد توی هیکل و جان ما و لخته می‌بندد و سفت و سخت و سنگ می‌شود. هر کدام از ما پیونددهنده‌ی نسل‌ها قسمتی داریم از عاشقی و سهمی از تنفر. یک پای‌مان روی اسکلت‌هایی راه می‌رود که دندان‌قروچه می‌کنند برای مرده و زنده‎ی دنیا و آن پای دیگر روی فک‌هایی که گویا به مرگ و حیات لبخند می‌زنند. تعجب ندارد اگر همه‌ی رانده‌شده‌گان از بهشت و اسیران خاک را «صفت» بنامیم. ما یک غرور ممتد یا خشوع دامنه‌داریم. ایمانی ازلی و ابدی یا کفری همیشگی. عشقی بی‌پایان یا نفرتی سلسله‌وار. فریاد همیشه فریاد است و سکوت هم‌واره سکوت. عدد حنجره‌ها این‌ها را پرشمار نشان می‌دهد. برخی جاها حب و بغض و عشق و نفرت آدمی تصادف‌های هولناکی را رقم زده‌اند؛ برای همین بیش‌تر به چشم می‌آیند. «سفک دماء و فساد فی‌الأرض» وقتی روی صفحه و صحنه‎ی زمین می‎آید که نفرت، عشق را فیلتر کند؛ هنگامی که رذایل ابلیسی روی سر و گردن فضایل انسانی چنگ و جنبره بیندازد و زمانی که خریت آدمی با حریت او مانند دو قوچ تنومند شاخ به شاخ شوند. هولناک‌ترین تصادف‌های زنجیره‌ای صفات بنی‌آدم هر کدام یک مبدأ تاریخی دارد. جایی که تراکم شور و شیرین و تلخ و ملس خلقیات ما بدجور به جان هم افتاده‎اند. دست قابیل نبود که سنگ را بر گیج‌گاه هابیل کوبید؛ بل‌که حسادت و غرور و خودبینی و زیاده‌خواهی بود که خون مهربانی و خوش‌دلی و خلوص و پاک‌اندیشی را روی خاک ریخت. جای هیچ کدام از ما در هیچ زمانه و حادثه‌ای خالی نیست. وقتی نوح را مسخره می‌کردند، ما هم بودیم. زمانی که ابراهیم را در آتش انداختند، ما نیز حضور داشتیم. شاید هنگام نصب صلیب برای کشتن عیسی، ما نیز یک پتک و کلنگ محکم و پر از غیظ و غضب بر زمین زده‌ایم. چه بسا سنگی که دندان محمد را شکست، از دست ما هم رها شده بود. ما وارث صفات و خصائص نیک و بد همه‎ی نسل‌های بشریم. باید از خود بپرسیم که «یا لیتنا کنا معک فنفوز فوزا عظیما» گفتن ما راست است یا دروغ؟ مهم نیست قلب ما در کدام روزگار بتپد و سینه‎ی ما در کدام هوا نفس بکشد. مهم این است که ببینیم ما وارث کدام رگ و ریشه از اجداد دور و نزدیک خودمانیم. غوغایی از کربلا در صحرای جان ما برپاست. اگر ملک ری و زن و زندگی و زرق و برق دنیا آرزوی غالب قلب ما باشد، سرگین اسب عمرسعد را هم به چشم می‎کشیم. چرک دست و پای شمر و خولی و حرمله و ابن‌زیاد را هم با زبان برق می‌اندازیم. سکه و ارز و بورس و ملک و میز و ویلا و ژیلا و اسم و رسم نمی‌گذارد مثل حر ریاحی فکر کنیم. فرق است بین آن‎که در مدار صفات آزادگی و جوان‌مردی قمر بنی‌هاشم به کم زندگی خود کیفیت می‎بخشد با کسی ‌که مانند شبث‌بن ربعی به طول عمری رذیلانه تن می‌سپارد. میراث ما برای فرزندان خاک فقط صفت است: خوش‎دلی یا بددلی؛ عشق یا نفرت؛ عبودیت یا عصیان؛ ذکر یا نسیان. همان صفاتی که در رگه‎های شیرین یا شور زندگی بشر به دست آورده‎ایم. رگ رگ است این آب شیرین آب شور، در خلایق می‌رود تا نفخ صور نیکوان را هست میراث از خوشاب، آن‌چه میراث است اورثنا الکتاب راسخان در تاب انوار خدا، نه به هم پیوسته نه از هم جدا صبغة‎‌الله نام آن رنگ لطیف، لعنة‎‌الله بوی این رنگ کثیف @HOWZAVIAN
✴️ توصیه‌های سلوکی آیت‌الله قاضی طباطبائی ✍️ احمدحسین شریفی سیدعلی قاضی طباطبائی سال ۱۲۸۲ قمری (فروردین ۱۲۴۸) در شهر تبریز به دنیا آمد و سال ۱۳۶۶ قمری (بهمن ۱۳۲۵) در نجف اشرف از دنیا رفت و جنازه مطهرشان در قبرستان وادی‌السلام، جایی که خیلی به آن علاقه داشت و فراوان آنجا می‌رفت و ساعت‌ها در آنجا سر در جیب تفکر می‌نهاد، دفن شد. او افزون بر تخصص در فقه و اصول و تفسیر و رجال و درایه و ادبیات عرب، از بزرگ‌ترین عارفان و تأثیرگذارترین مربیان معنوی در دوران معاصر بوده است. او که خود پرورش‌یافته عارفان و زاهدان بزرگی چون شیخ محمد بهاری و سیداحمد کربلایی (هر دو از شاگردان عرفانی ملاحسینقلی همدانی) بود، پرورش‌دهنده شاگردانی افسانه‌ای چون ‌آیت‌الله محمدتقی آملی، علامه طباطبائی، ‌آیت‌الله الهی طباطبائی، آیت‌الله بهجت، آیت‌الله مرعشی نجفی، شهید دستغیب، سیدهاشم حداد و سیدعبدالکریم کشمیری نیز بود. یکی از ویژگی‌های سلوکی آیت‌الله قاضی طباطبایی تفکر بود. او فراوان به قبرستان وادی‌‌السلام می‌رفت و ساعت‌هایی طولانی را در آنجا به تفکر سپری می‌کرد. آیت‌الله محمدتقی آملی، از تربیت‌یافتگان مکتب عرفانی آیت‌الله قاضی، می‌گوید: «من مدت‌ها می‌‌دیدم که مرحوم قاضی دو سه ساعت در وادی‌السلام می‌‌نشینند، با خود می‌‌گفتم: «انسان باید زیارت کند و برگردد و به قرائت فاتحه‌ای روح مردگان را شاد کند، کارهای لازم‌تر هم هست که باید به آنها پرداخت!» این اشکال در دل من بود اما به احدی ابراز نکردم. مدت‌ها گذشت و من هر روز برای استفاده از محضر استاد به خدمتش می‌‌رفتم، تا آنکه از نجف اشرف بر مراجعت به ایران عازم شدم ولیکن در مصلحت بودن این سفر، تردید داشتم. این نیت هم در ذهن من بود و کسی از آن مطلع نبود. شبی بود می‌‌خواستم بخوابم؛ در آن اتاقی که بودم، در تاقچه پائین پای من کتاب بود؛ کتاب‌های علمی‌‌ و دینی. در وقت خواب، طبعاً پای من به سوی کتاب‌ها کشیده می‌‌شد، با خود گفتم: برخیزم و جای خواب را تغییر دهم یا لزومی ‌‌ندارد، چون کتاب‌ها درست مقابل پای من نیست و بالاتر قرار گرفته، و این، هتک حرمت کتاب نیست. بالاخره بنابر آن گذاشتم که هتک حرمت نیست و خوابیدم. صبح که به محضر استاد، مرحوم قاضی رفتم و سلام کردم: فرمود: «علیکم السلام! صلاح نیست شما به ایران بروید. و پا دراز کردن به سوی کتاب‌ها هم هتک احترام است.» بی‌اختیار هول زده گفتم: «آقا! شما از کجا فهمیده‌اید؟» فرمود: «از وادی السلام فهمیده‌ام». @HOWZAVIAN
✔️ تربیت کودک 🔸به اعتقاد استاد شهید مرتضی مطهری(ره) علت اعراض بسیاری از افراد تحصیل کرده از دین این است که معارف دینی به طرز صحیحی به آنها تعلیم داده نشده است، از همین جهت ایشان شناخت منطق دین در تعلیم و تربیت را برای مربیان این عرصه یک ضرورت می دانند. این نکته نشان می دهد یک مربی هم باید دین شناس خوبی باشد و هم بتواند دین را به روش درست به متربی القاء کند، مجموعه حاضر با چنین هدفی تدارک دیده شده است. 🔹عمده مباحث این کتاب به روش های تربیت کودک اختصاص دارد و علاوه بر آن به مفهوم شناسی، مبانی قریب، عوامل و اصول تربیت پرداخته شده است. متن کتاب تقریر استاد شهید مطهری است با این تفاوت که جهت نظم و ایجاد پیوستاری گاها تقطیع هایی در متن صورت پذیرفته و همچنین تبویب و تنظیم مباحث، تیترهای هر بحث و نیز مقدمه از گردآورنده است. 🔸تحقیق و تدوین: روح الله شهریاری 🔹ناشر: قم. نشر قدس. قطع رقعی. ۱۱۲صفحه. 🔸نوبت چاپ: چاپ اول، پاییز ۱۴۰۰ 🔹برای تهیه کتاب از لینک ذیل استفاده شود:👇 https://b2n.ir/k68883 @HOWZAVIAN
😊 تقدیم به والدین آنلاین ✍️ س. رستمی، عضو تحریریه مدادالفضلاء خسته نباشید این هفته تقدیم به والدینی که پشت گوشی‌ها سنگر گرفتن و همراه بچه‌ها و حتی جلوتر از اون‌ها در کلاس‌های آنلاین صحنه‌هایی رو رقم می‌زنند که تاریخ به خود ندیده و می‌گه «بالاغیرتاً این چه سمی بود؟!» مثلاً اونجا که تکالیف بچه رو می‌نویسند یا حتی وقتی بچه در خواب نازه، براش حضوری می‌زنن و گاهی با تقلید صدای بچه‌شون، جواب سوالات معلم رو میدن. اَپلیکیشِن شاد هم که قرار بود آروم جون باشه، گاهی نامهربونه و گاهی قاتل جونه! همهٔ اینا باعث شده والدین در حسرت دوران طلایی مدارس حضوری، مثل هات‌ْداگِ داخل تابه، جِلِزْ وِلِز کنند که یهو با واکسیناسیون معلمین و دانش آموزان، مسئولین گفتند:«امسال، مدارس حضوری می‌شن.» والدین با تَه مانده توانشون خیز برداشتن و در به در دنبال طبل شادانه گشتن که بر روش دامْبولی دیمبول پلی کنند که ستاد کرونا گفت:«اُوهوکی! تا نیمه آبان خبری نیستا!» والدین گفتن:چیزی که ما رو نَکُشه، قوی‌ترمون می‌کنه! این ماه رو هم می‌گذرونیم. نوش جون اونایی که از سوتی‌های ما دابِسْمَش و کلیپ می‌سازن، و پول در میارن.» اما یهو ی مسئول دیگه که می‌خواست حقوقش حلال بشه گفت: «شاید در هفته ۲ روز؛ اونم برای مدارس ۶۰۰نفر، حضوری بشه.» ستاد کرونا باید نشون می‌داد کُت تن کیه؟ پس گفت: «حالا که رسید ۶۰۰تا، ما می‌زنیم ۳۰۰تا.» والدین طبل شادانه رو غلاف کردن و سعی کردن با برهان خدشه ناپذیر «چوب معلم گُله! هرکی نخوره، حیفه، اسراف میشه» مسئولین رو راضی کنند. سرپرست وزارت آموزش پرورش گفت: «حداقل ی روز رو که باید بیان مدرسه!» والدین چرتکه انداختن و دیدن، یه روز آموزش حضوری گرفتن از این وزارت خونه بی‌صاحاب، غنیمته! که این بار؛ رییس مرکز ویروس شناسی دانشگاه شهید بهشتی گفت:« پیک ششم سلامَ‌ت می‌کند و الان مدارس بازگشایی نشن.» والدین دیگه مثل نونِ بستنیِ قیفیِ وا‌رفته شده بودن، ولی رییس جمهورگفت:«آذرماه، مدارس بازگشایی میشه، غمتون نباشه!» از اونجا که هزار وعدهٔ خوبان، یکی وفا نکند، والدین چُمباتْمه زدن و به روزهایی فکر کردن که برای تعطیل شدن مدرسه حتی برای یه روز، منتظر باریدن برفی موندن که نبارید! اونا ناامیدانه با خودشون گفتن: «درس معلم اَر بود زمزمه محبتی، جمعه آنلاین کند طفلک لوس مرا!» پ.ن: 🎙پادکست این یادداشت را می‌توانید اینجا بشنوید. @HOWZAVIAN
🔻یک جریان سازی رسانه ای و 5 دلیل بر محور یک موضوع آشنا ✍️ علیرضامحمدلو ◀️ انتشار عکسی که در آن حدود ۱۵نفر از دانشجویان دختر با لباس فارغ التحصیلی در مقابل سردر دانشگاه تهران حجاب از سر خود برداشته یا به‌اصطلاح کرده بودند، واکنش‌های بسیاری را در شبکه‌های اجتماعی به‌دنبال داشته است. 🔸البته از رسانه هایی مثل بی‌بی‌سی، من و تو و ایران اینترنشنال جهت داغ و برخط نگهداشتن این قضیه تا به امروز نمی توان چشم‌‌پوشید. 🔸از طرفی دیگر در یک حرکت تقابلی، عده دیگری از بانوان و دانشجویان و چادری اقدام به گرفتن عکس در مقابل دانشگاه تهران کردند که این تصویر نیز دست به دست شد و رسانه های بیگانه‌ی مذکور نیز آن را پوشش دادند. 🔹پوشش رسانه‌ای این مساله توسط شبکه های معاند، نکاتی را به ذهن تداعی می‌کند: 1️⃣تولید گسل اجتماعی با باحجاب و بی‌حجاب 2️⃣ رفتارهاری خلاف شرع و قانون با عنوان ساده "عکس یادگاری" 3️⃣استفاده از "حجاب اجباری" جهت ایجاد مقاومت ذهنی در برابر مفاهیم و گزاره های دینی 4️⃣ بکار بردن عنوانی مثل"صف‌کشی" برای دختران محجبه جهت القای گروه فشار بودن آنها و در ذهنیت افکارعمومی 5️⃣حاشیه سازی و تولید کانال انحرافی برای دولت و حواس‌پرتی از موضوعات اصلی با تحریک مدیران جامعه 🔗 صدای حوزه @HOWZAVIAN
🔘 نماز جمعه در کلام امام خمینی 🔹 در خطبه نماز جمعه مقدرات مملکت باید بیان بشود 🔸 نماز جمعه‌ عبادت است لکن عبادتی که مُدْغَم در سیاست است 🔹 خطبه نماز جمعه خطبه سیاسی بوده همیشه 🔸 نماز جمعه یک اجتماع سیاسی است، در عین حالی که عبادت است 🔹 در خطبه نماز جمعه باید مسائل سیاسی روز طرح بشود؛ گرفتاری مسلمانها طرح بشود 🔸 این نماز جمعه یک نماز جمعه سیاسی است؛ یک اجتماع سیاسی است 🔹 نماز‏‎ ‎‏جمعه یک عبادت سیاسی و اجتماعی است 🔸 شما آقایان به این نماز جمعه اهمیت دهید. این هم از‏‎ ‎‏برکات جمهوری اسلامی است 🔹 من امیدوارم که این نماز جمعه در ایران، آن محتوای اصیل خودش را ، که در صدر‏‎ ‎‏اسلام داشته است، احیا کند 🔸 برپایی نماز جمعه یکی از برکات بسیار عظیم اسلام بود 🔹 تحقیقاً احیای نماز جمعه در ایران از مسائل بسیار مهم است 🔸 نماز جمعه موجب می شود تا مسائل فراموش شده در اسلام به بهترین وجه برای مردم‏‎ ‎‏گفته شود 🔹 آقایان باید در نماز جمعه ها دولت را پشتیبانی کنند 🔸 امیدوارم نماز جمعه ها با قدرت هر‏‎ ‎‏چه بیشتر انجام شود 🔹 نماز جمعه در رأس همۀ امور است 🔸 نماز جمعه یک عبادت سر تا‏‎ ‎‏پا سیاسی است 🔹 نماز جمعه، عبادت بزرگی است، اما در کنار آن عبادت بزرگتری وجود دارد و آن‏‎ ‎‏حفظ وحدت جامعه است 🔸 [ملتهای مسلمان] از نماز جمعه و جماعت که بیانگر سیاسی نماز است‏‎ ‎‏هرگز غفلت نکنند 🔹 نماز جمعه از بزرگترین عنایات حق تعالی بر‏‎ ‎‏جمهوری اسلامی ایران است. 🔗متن کامل در تشکل طلبگی قیام @HOWZAVIAN
📕علم پزشکی، امکان کشف یک ابَر راز (۱) ✍️ محمدصدرا مازنی، دبیر تحریریه مدادالفضلاء «میلیون‌ها نفر از مردم، در حال مبارزه با اضافه وزن هستند و به‌رغم تلاش‌های فراوان و ورزش، موفق به کاهش وزن نمی‌شوند. به‌تازگی دانشمندان متوجه شده‌اند که باکتری‌هایی که تحت عنوان میکروبیوم در بدن ما زندگی می‌کنند ممکن است در کاهش یا افزایش وزن مؤثر باشند. به همین دلیل است که به فکر استفاده از روش جدیدی به نام لاغری با پیوند مدفوع و یا کپسول مدفوع افتادند.» دسترسی به این خبر دشوار نیست. با یک جستجوی ساده در اینترنت این خبر و خبرهای دیگری از این دست را می‌توان یافت. اینکه در درمان بعضی از بیماری‌ها از مدفوع استفاده شود، احتمالاً برای بسیاری از خوانندگان تازگی دارد. برای من نیز این خبر چندان مسبوق به سابقه نبود. به‌گمانم اولین بار خرداد سال1399 ویدئویی از دکتر ملک‌زاده وزیر اسبق بهداشت پخش شده بود. او گفته بود افرادی که لاغرند اگر مدفوعشون را پیوند بزنیم به افراد چاق آن افراد لاغر می‌شوند. و برعکس. به گفته دکتر ملک‌زاده این روش درمانی که به پیوند مدفوع شهرت دارد در ده سال گذشته متداول شده است. در خبری دیگر خواندم: « شهروندان ماساچوست می‌توانند از مدفوع خود کسب درآمد کنند! این مطلب خیلی عجیب به نظر می‌رسد تا اندازه‌ای هم حال آدم را بد می‌کند. اما این مسئله واقعیت دارد و اهالی ماساچوست مدفوع تحویل می‌دهند و پول می‌گیرند. بانک خون و بانک سلول‌های بنیادی شنیده بودیم، اما «بانک مدفوع» نه. اما سازمانی به نام OpenBiome در ماساچوست هست که یک بانک مدفوع به شمار می‌رود و برای داوطلبانی که مدفوع خود را در اختیار آنها قرار می‌دهند، روزانه 40 دلار دستمزد پرداخت می‌کند.» گویا سابقه این روش درمانی نیز چندان جدید نیست! در جستجویی دیگر دیدم: «اولین مثال پیوند مدفوع را می‌توان در چین، در قرن چهارم میلادی جستجو کرد که نوشتار‌های آن زمان به استفاده از پیوند مدفوع در درمان مسمومیت غذایی و اسهال اشاره می‌کنند. بعد‌ها در قرن شانزدهم، گیاه‌شناس معروف لی شیزن بیماری‌های گوارشی را با استفاده از دارویی به نام «سوپ زرد» یا «شربت طلایی» درمان می‌کرد. این ماده حاوی مدفوع تازه، خشک شده و یا تخمیر شده بود....طی جنگ جهانی دوم، سربازان آلمانی گزارش کردند که برای درمان اسهال خونی باکتریایی، به طور مؤثر از مدفوع تازه شتر استفاده می‌کردند». به‌نظر می‌رسد علم پزشکی در این فقره دارد به جاهای جالبش نزدیک می‌شود. موضوعی که به آرزوی کهن انسانها درباره طول عمر انسان مرتبط است. شب گذشته خبری توجهم را جلب کرد: «محققان در شرایط آزمایشگاهی با جایگذاری مدفوع موش‌های جوان‌تر در روده موش‌های پیرتر، پروسه زوال شناختی مرتبط با فرآیند پیر شدن موش‌ها را معکوس کردند. این مقاله در یک ژورنال علمی چاپ شده و در واقع اولین مقاله‌ای است که ارتباطی بین سلامت روده و معکوس شدن سن در جوندگان را نشان می‌دهد. چنین اتفاقی مثل این است که دکمۀ به عقب بازگشتن در پروسه افزایش سن جانداری را فشار دهیم. مدفوع یک موش جوان رو 8 هفته دادن به یک موش پیر توانایی مغزی موش پیر برگشت به حالت جوانی ...» نامیرایی که نه، زیرا اگرچه درشرایط طبیعی امکان زندگی انسان به هزار هم برسد، اما عوامل دیگراخلاقی و طبیعی نظیر قتل و تصادفات جاده‌ای و سیل و زلزله و مانند اینها همچنان تهدید جدی زندگی انسان به‌شمار می‌رود. با این حال اگر انسان‌ها امکان زندگی طولانی به مدت هزار و بیشتر را داشته باشند کمی ترسناک نمی‌شود؟ ما به همین مدت عمر و زندگی کوتاه عادت کردیم. دیدن یک پیرمرد نود ساله ما را به وجد می‌آورد. اما برای خودمان در شرایطِ «همه چیز عالی» بیش از هفتاد هشتاد سال را پیش‌بینی نمی‌کنیم! من در این مورد خیلی شانس داشته باشم شصت را تجربه کنم! @HOWZAVIAN
🙏 اگر راستگو دیدید نازش را بخرید 💠 حجت الاسلام راستگو چهره‌ای بی بدیل ✍️ محمدرضا میرزائی اصفهانی، عضو تحریریه مدادالفضلاء 🔸شاید برای من که هم مخاطب تلویزیونش و هم شاگردش و هم سالها مسئول دفترش بودم، نوشتن و گفتن از ایشان سخت باشد. چون حجه الاسلام راستگو(ره) برای من سه شخصیت داشت. ✔️ شخصیت اول همانند بسیاری از مردم همان مجری محبوب کودکان دهه شصت بود که حتی بزرگسالان را نیز پای برنامه اش می کشاند. ✔️ شخصیت دوم نقش استادی او بود که دنیا و نگاه مرا نیز همانند بسیاری از طلاب تغییر داد و استعدادهایمان را شکوفا کرد. از برخی طلاب، مربی و مبلّغ کارکشته ای همچون خویش ساخت و از برخی، نویسندگان و شاعرانی تربیت کرد که در عرصه قلم آثار زیبا و فاخری به کودکان این مرزو بوم و حتی آن سوی مرزها تقدیم کردند. حتی عده ای که در مسیر دیگری چون قضاوت، امامت جمعه، استادی حوزه و دانشگاه و مسئولیتهای اجرایی بزرگ گام برداشتند، همچنان از چشمه همان دوره کوتاه مدت استاد می نوشند و طرز تفکر و نگاهشان در کار با دیگران متفاوت است. ✔️و شخصیت سوم عرصه مدیریت ایشان بود که در این نوشتار می خواهم به تشریح این قسمت بپردازم، تا شاید تلنگری باشد برای مدیران تا نخبگانی چون مرحوم استاد راستگو را بیشتر و بهتر بشناسند و به این راحتی آنها را از دست ندهند. ⏺ راستگو ناز میکرد، اگر نازش خریدار داشت میشد بیشترین بهره را از او برد. اما کل زندگی راستگو خصوصا در این اواخر در اجرای برنامه های شخصی خلاصه شد و در نهایت دست تقدیر او را از میان ما برد. مسئولان سابقش ناز او را خریده بودند، هر چه خواست در اختیارش گذاشتند و او بستری فراهم کرد برای پرورش هزاران مربی و مبلّغ کودک و نوجوان،شاعر، نویسنده و حتی طنزپرداز. بستری که با رفتن ایشان از عرصه مدیریت تربیت مربی، عملا حرفی برای گفتن ندارد. راستگو چیز زیادی نمی خواست، دلش می خواست بعد سالها تبلیغ و تدریس،به او توجه کنند و او را عزیز بدارند. دفتر و دستک مستقلی به او بدهند تا هر کاری می خواهد برای پیشبرد اهدافش انجام دهد. اما متاسفانه کسی او را نفهمید. خواسته هایش در چارچوب مقررات خشک اداری نمی گنجید، اما در اختیارات مدیران بود که منعطفانه با او برخورد کنند و بیشتر عزیزش بدارند تا از خوشه دانش و محبوبیتش بیشتر بچینند. ⏹ در 20 سال همراهی و همنشینی با استاد عزیز هرگز ندیدم و نشنیدم علیه نظام سخنی بگوید، دلخوریهایی داشت مانند همه، اما نه زبانی نه قلبی علیه نظام فعالیتی نداشت،او برای پیروزی انقلاب زحمت کشیده بود، او برای دفاع از نظام اسلامی به جبهه رفته بود، او در هر مناسبتی یادی از حضرت امام(ره) شهید بهشتی و مقام معظم رهبری می کرد، اما آماج تهمت نادانانی بود که حتی نگذاشتند تشییع جنازه ای درخور شأن و منزلت استاد برگزار شود.خوب به یاد دارم که روزی صحبت از فرقه ضاله تشیع انگلیسی و مبلغانش بود، من داشتم از مرحوم آیت الله بهجت(ره) دفاع می کردم که اینها حتی به ایشان هم رحم نکردند و ایشان از مقام معظم رهبری دفاع می کرد و می گفت: اینها به جایگاه رهبری هم خدشه وارد کردند. ◀️ راستگو مجتهد نبود، استاد اخلاق و عارف هم نبود،سیاستمدار هم نبود. مبلّغ دین بود با روشی منحصر به فرد. دلش می خواست حداقل اندازه یک مجری تلویزیون که با رقص و آواز و با هزینه های گزاف کودکان را دور خودش جمع می کند، برایش ارزش و اهمیت قائل شوند. دفتر و دستکش هم چند اتاق و یک سالن بود برای تدریس نوری که به او الهام شده بود.(العِلمُ نورٌ وضياءٌ يَقذِفُهُ اللّه ُفي قُلوبِ أولِيائِهِ، ونَطَقَ بِهِ عَلى لِسانِهِم) چند مهارت با توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها پیدا کرده بود و آنها را به خوبی پرورش داده بود و در مسیر تبلیغ دین از آنها بهره می گرفت. و همین او را بی بدیل کرده بود. 🔹راستگو از جمله کسانی بود که باید در وصفش گفت: صبر بسیار بباید پدر پیر فلک را// تا دگر مادر گیتی چو تو فرزند بزاید. راستگو از میان ما رفت، هر چند زکات علمش را داد و از خود نسلی بجا گذاشت تا راهش را ادامه دهند، اما هیچکدام جایگزین "محمد حسن راستگوی سعدآباد" نخواهند شد. 👌کلام پایانی مدیران محترم! اگر در اطرافتان راستگویی دیدید، قدرش را بدانید، نازش را به هر قیمتی بخرید، قبل از اینکه زود دیر شود. @HOWZAVIAN
💠جامعه اخلاقی در گرو مسئولیت اخلاقی ✍️ ابراهیم شریفی، عضو تحریریه مدادالفضلاء ✅ اخلاق را می توان مهم ترین اصل در زندگی اجتماعی دانست؛ چه در اجتماعات کوچک مثل خانواده و چه در محیط جامعه به معنای کل کشور و حتی در نگاهی گسترده تر یعنی جامعه جهانی. 🌀 غالب اندیشمندان, اخلاق را چارچوب مشخصی برای نظم به زندگی بشر می دانند که انسان را به سمت سعادت هدایت می کند. 💢اخلاق مداری اصل اساسی است که از مهم ترین زیرمجموعه آن می توان به مهرورزی, خوش خلقی، خوشرویی، قضاوت عادلانه، ترک مجادله و کینه ورزی، حسد و... اشاره کرد که اگر چنین شد, سلامت اجتماعی تأمین می شود. ⭕️ یکی از مسائل مهم و مورد ابتلای جامعه امروز بشری مسئله بی اخلاقی‌ها است که در ارائه راهکار برای رفع این بی اخلاقی‌ها دیدگاه های مختلفی وجود دارد؛ برخی دنبال وضع قوانین سخت هستند تا غرب منظم در ظاهر, شکلی دوباره گیرد و برخی به دنبال ایجاد سیستم و بروکراسی هستند که هر کسی در چنین سیستم وارد شد خروجی‌اش مطلوب باشد که عملا جز در فضای ربات ها قابل تصور است نه در فضای انسانی ولی راهکار اساسی نه انحصاری به نظرم ترویج اخلاق است حال به هر نحوی که ممکن باشد که ترویج فضلیت ها باید آن را رقم بزند. 👌اخلاق ابزاری انسان ساز است که آدمی را از دیگر موجودات متمایز می سازد و با رشد و تعالی فضایل اخلاقی، نور ایمان را به قلب وی می‌تاباند. جایگاه و اهمیت اخلاق در زندگی اجتماعی تا بدان جاست که حتی عمل کردن به قوانین و مقررات اجتماعی نیز بدون پشتوانه اخلاق ممکن نیست و اخلاق ضامن اجرای قوانین است. @HOWZAVIAN