eitaa logo
نویسندگان حوزوی
3.3هزار دنبال‌کننده
6.5هزار عکس
530 ویدیو
186 فایل
✍️یک نویسنده، بی‌تردید نخبه است 🌤نوشتن، هوای تازه است و نویسندگی، نان شب. 🍃#مجله_ی_نویسندگان_حوزوی معبری برای نشر دیدگاه نخبگان و اندیشوران #حوزویانِ_کنشگرِ_رسانه_ای 👇 ارتباط @Jahaderevayat
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 دل های مشتاق 🖌در طولِ مسیرِ پیاده روی دختربچه ای عراقی خرما تعارف مان می کرد، ما هم از عروسک هایِ دست سازمان با چادرسفید گُل گُلی ای که سرشان کرده بودیم و سنجاقِ سَر در کوله داشتیم به نیت حضرت رقیه(س) به دختربچه ها و کودکانی که به ما خرما تعارف می کردند می دادیم، با چه خوشحالی ای به طرف دوستانشان می دویدند تا آنها را هم سهیم کنند. مردی چایی شکر معروف عراقی ها و دیگری شیرینی محلی پخش می کرد. زنِ عربی می خواست از غذای موکب به اصرار به من بدهد. کار از اصرار گذشت و به التماس رسید. سیربودم، در چشم هایش محبت موج میزد، محبتی که باعث شد نتوانم دستش را رد کنم. این آشنایی و محبت ناشناخته از کجا آمده بود؟" ✍️ الناز رحمت نژاد متن کامل👈 http://fna.ir/f03sve @HOWZAVIAN
🔶 خوش و بش امروز در صفحه ۵۳۲ از جلد ۹ کتاب منتهی المطلب، نوشته علامه حلی به نکته جالب و درس آموزی برخورد کردم. جناب علامه حلی وقتی قَلمش به بررسی موضوع حُرمت سکوت برای شخص مُعتکف می رسد چنین می نویسد: به عقیده کافه علماء اشکالی ندارد که فرد مُعتکف در حال اعتکاف سخنی بر زبان جاری کند و با کسی حرفی بگوید. زیرا چه بسا در منعِ سخن گویی در حال اعتکاف، ضرر بزرگی وجود دارد. علامه حلی وقتی سخنش به اینجا می رسد در ادامه بیانِ ادلّه خود می گوید: روزی از روزها صفیّه همسر پیامبر به دیدار رسول خدا که معتکف بود می رود. صفیه مقداری در حضور پیامبر می نشیند و گفتگو می کند. پیامبر نیز به قدر ضرورت با همسرش، صفیّه سخن می گوید. وقتی صفیّه بلند می شود که برود پیامبر ایشان را تا بیرون محل اعتکاف مشایعت و همراهی می کند. ظاهرا لحظه خداحافظیِ پیامبر با صفیّه مصادف می شود با عبور دو نفر از انصار از مقابل محل اعتکاف. ظاهرا آن دو نفر بدون اینکه متوجه شوند این زن، همسر پیامبر می باشد به احترام پیامبر سرشان را پایین انداخته و از آنجا دور می شوند. پیامبر آن دو مرد انصاری را صدا می زند. آنها برمی گردند و سلام می کنند. پیامبر پس از جواب سلام، به آن دو می فرماید: آن زن که دیدید با او سخن می گفتم همسرم صفیّه بود. دو مرد انصاری خطاب به پیامبر می گویند: سبحان الله ای رسول خدا مگر ما چیزی گفتیم؟! پیامبر فرمود: شما چیزی نگفتید اما شیطان در وجود بنی آدم به مانند خون در بدن، حضور و جریان دارد. من نگران شدم که نکند خدای نکرده از جانب شیطان، فکر بدی در قلب شما خطور کند. این شد که برای دفع آن، صدایتان کردم. آری عزیزنم! آنگاه که با محارم خود در انظار عمومی سخن می گوییم مراقب رعایت عُرفیات و هنجارهای جامعه اسلامی باشیم. وقتی با نامحرم سخن می گوییم خیلی بیشتر باید مراقب رعایت این عرفیات و هنجارها باشیم. ✍️علیرضا نظری خرّم @HOWZAVIAN
👈 قاتلان خانگی را بشناسید 🔴دیروز کلیپی در فضای مجازی از طرف برخی خبرگزاری‌های رسمی کشور پخش شد که بسیار تکان‌دهنده بود. کلمه‌ی سقط جنین را برخی به‌راحتی بر سر زبان جاری می‌کنند و برخی دیگر که عده‌ی کمی هم نیستند آن را به‌راحتی انجام می‌دهند و جان یک موجود زنده را می‌ستانند. موجود زنده‌ای که چون زبانی برای فریاد کردن ندارد حقش به‌راحتی پایمال می‌شود. 💔کاش می‌توانستم آن صحنه‌ها را برای شما هم به نمایش درآورم وقتی یک جنین در رحم مادر خود که باید پناهگاه آرامشش باشد از آن دستگاه قاتل فرار می‌کند و در گوشه‌ای کز می‌کند و شاهد تکه‌تکه شدن خود است؛ نه همان بهتر که این صحنه‌ها را کسی نبیند که بسیار جانکاه و دردناک است. ⁉️آخر به که پناه ببرد جنینی که قدرت دفاع کردن از خود را ندارد؟ به مادری که مهر مادری را فراموش کرده است؟ به مادری که تحت تأثیر جو دنیای مدرن دارد را در اوج بی‌شرمی به نمایش درمی‌آورد؟ ⚫️ به‌راستی این نوعی زنده به گور کردن فرزندان نیست؟ که در سرای آخرت مورد خطاب قرار می‌گیرند: « وَ إِذَا الْمَوْؤُدَةُ سُئِلَتْ بِأَيِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ؛ و آنگاه كه از دختر زنده به گور شده پرسيده شود كه به كدامين گناه كشته شده است؟» (آیه 8 و 9 سوره تکویر) @tasahele_aramesh ✍️مصطفی راهی @HOWZAVIAN
💠 «آغوش خدا» به روایت یک دختر کرمانی 🔅به نام خدايي كه وجودم از وجودش به وجود آمد 🔹خدايا با وجود آنكه تو هميشه دركنارم بودي و هستی، دوست داشتم افزون بر آن كه از رگ گردن بمن نزديك‌تري، درآغوشت باشم، می دانم که باید خالص تر شد و زلال تر از همیشه. 🔻این جای زندگی ام که شاگردی حضرت صادق علیه السلام را نصیبم کردی، نجوایم این است که احساسم را بپذیز، احساس همراه شدن با بهترین بندگانت. 🔸می دانم که مسیر خوب شدن را برایم گشوده ای تا ساحت دختربودن، خواهرماندن، همسری و مادری را با جریان سرشار الهی بیامیزم. 🔹روزگاری آرزویم این بود که آرام باشم، صبور و مهربان و فارغ از همه دلبستگی های چندش آور... و تو چه خوب بینایم کردی. 🔸دوست داشتم نا‌اميدي‌ها، نداشتن‌ها، نخواستن‌ها، نبودن‌ها، و بن بست‌ها را شرمسار کنم و اینجا در این نقطه امن، در آغوشت، همه‌ی شدن‌ها و نشدن‌ها تعبیرشدنی است. 🔺نقطه ی مهربانی تو اینجاست که بر پيشاني ام كه نه، بر دل و جانم مُهر«طلبگي» حک کرده ای؛ آن هم از مِهر پایدارت. ✅ حوزه برای من آغوش گرم خداست. ✍️ ر. رنجبر 🌻دوستان تان را به دعوت کنید.👇 https://eitaa.com/joinchat/3834314754C58903f67c6
🔶 سومین دوره مجازی علمی پژوهشی با تدریس اساتید برجسته پژوهش علوم انسانی و اسلامی 🔰ارائه از سوی گروه معارف اسلامی دانشگاه ارومیه و مرکز آموزشی پژوهشیار قم 📅 برگزاری دوره: ۱ تا ۷ آبان ۱۳۹۹ ❇️ آیدی ثبت نام و کسب اطلاعات بیشتر : @Hadis_111 @HOWZAVIAN
هفته نامه پرتو سخن وابسته به موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، آماده دریافت و و نیز خوانندگان عزیز بوده و از و های اساتید، طلاب و دانشجویان استقبال می کند. ⁦✳️⁩ ارتباط با مدیر مسئول @asemanha41 ⁦♻️⁩ دبیر سیاسی @ravanbakhsh_qasem ❇️دریافت مقالات @admin57 🌐کانال رسمی هفته نامه پرتو سخن: @partisokhan_ir 💠وب سایت نشریه: www.partosokhan.ir @HOWZAVIAN
⛔️جو زده نشوید گاهی جَوّ روانی جامعه، متاثر از خیلی چیزها به اندازه ای سنگین و نفَس گیر می شود که حقیقت گویی به شدت پُرهزینه و آبروبَر می گردد. در چنین شرایطی، بیشتر آدم ها تحت تاثیر ا‌‌‌ین جوّ دلهره آور و حیثیّتی، ترجیح می دهند که سکوت کرده و از بیان حقایق، پا پَس کشیده و عطای حقیفت گویی را به لقایش ببخشند. اینجاست که فضا برای چرند و پرند گوییِ واژگون گوها مساعد می شود. البته همیشه هستند آدم های جدّی و باانگیزه ای که به قول معروف، بیدی نیستند که با این بادها بلرزند. آنان نجیبانه و نه از روی شهرت طلبی حاضرند بهای دفاع از حقیقت را پرداخت نمایند. اتفاقا امروز که برگه های کتاب لُباب الاَنساب را در جستجوی حدیثی ورق می زدم گزارشی از این قِسم آدم های باایمانِ پولادین برایم جلب توجه کرد. ماجرا از این قرار بود که نسب شناس پُرآوازه سده ششم هجری، جناب ابن فندق بیهقی در صفحه ۲۱۷ از جلد یکم کتابش می نویسد: روزی از روزها معاویه در حضور جمعی که اتفاقا امام حسین علیه السلام هم در میانشان بود خطاب به حاضرین گفت: آن کیست که پدر و مادر و پدربزرگ و مادربزرگ و عمو و دایی و عمه و خاله اش، همگی از بهترین مردمان است؟ شخصی به نام نعمان، بدون آنکه اسیرِ جوّ سنگینِ حاکم بر جلسه گردد از جای خود برخاست و با اشاره دست، امام حسین علیه السلام را به معاویه و حاضرین نشان داد و گفت: بله ایشان! زیرا پدربزرگش محمد مصطفی، مادربزرگش خدیجه کبری، پدرش علی مرتضی، مادرش فاطمه زهرا، عموهایش جعفر طیّار و حمزه سید الشهدا، عمه اش اُمّ هانی، دایی اش قاسم فرزند رسول خدا و خاله اش زینب دختر پیامبر می باشد. کمی که گذشت امام حسین علیه السلام از مجلس تشریف بردند. پس از رفتن حضرت، عده ای که گویی حرف های نعمان به مذاقشان خوش نیامده بود اعتراض گونه با نیش و کنایه به ایشان گفتند: عجب، جناب نعمان! از کی تا حالا دوستدار و مجیزگوی بنی هاشم شده ای؟! نُعمان که برخی به اشتباه او را نعمان بن بشیرِ خَزرجی دانسته و حال آنکه به قرینه ذیلِ همین گزارش، نعمان بن عجلانِ زریقی بوده است در پاسخی قاطع، محکم و دندان شکن به آدم های بادمجان دور قاب چینِ معاویه گفت: غیر از حقیقت، چیزی به زبان جاری نساختم. نعمان در ادامه به آدم های هزار و یک رنگِ نون به نرخ روزخورِ گردِ معاویه با کنایه گفت: اگر انگیزه ام از این به قول شما مجیزگویی، دست‌یابی به دنیا باشد شک ندارم که این چاپلوسی مرا به آرزوهای دنیایی ام نخواهد رسانید بلکه شقاوت اُخروی در پی دارد. نعمان در حقیقت به در می گفت تا دیوار بشنود. ✍️علیرضا نظری خرّم @talabehtehrani @HOWZAVIAN
تبلیغ دهه ی آخر صفر را به یکی از روستاهای مرزی آمده ام... کاملاً ملموس است سخت شدن پذیرش دینی که مدعیان آن در عرصه اجرائیات کشور؛ فقر و بیکاری را به مردم داده اند و عالمان و دانشمندانشان هم سکوت اختیار کرده اند. مردمی که شهدای محراب را دیدند جان و مالشان را در راه اسلام و انقلاب فدا کردند... از مردمی که سکوت و محافظه کاری عالمان را می بینند چه انتظاری هست؟ @HOWZAVIAN
چه زمانی «روح از تن آواز رفت»؟ 🌱‏دیدن ظاهر زیبایی و چشم بستن به باطن آن ظاهر بینی است. باطن هنر، اراده هنرمند است. اراده هنرمند باعث میشود محصول هنری، ابزاری باشد در دست او. مار خوش خط و خال زیبا است ولی خطرناک. 🌱‏چه بسا کسانی که بهترین فرم و بهترین محتوا را نیز انتخاب میکنند اما کارکرد و نتیجه فعلشان پر کردن پازل دشمن باشد و خراب کردن حرکت جبهه حق. به نیزه کردن قرآن با شعار وحدت نه به لحاظ فرم اشکال داشت و نه محتوا. مشکل اراده پشت آن بود. 🌱‏هنرمند و اهل علم و اهل ورزش حداقل اگر پیوستگی اش را با جبهه حق حفظ کند. حداقل هنرش تقویت حداقلی جبهه حق میکند. اما اگر همین هنر و علم و ورزش در خدمت جبهه باطل قرار بگیرد، اوستاد اوستادان هم باشی ول معطلی. بل هم اضل. 🌱‏ظاهرگرا نباشیم. عثمان که غصب خلافت کرده بود روز عید غدیر مرد. پس روز مرگ علت قداست نیست. هارون الرشید کنار امام رضا دفن است پس مکان قبر دلیل قداست نیست. فرح پهلوی هم دم از تمدن اسلامی میزد. معاویه شعر در مدح علی ع میسرود. لشکر عمر سعد نماز میخواند. پس فرم و محتوا دلیل قداست نیست 🌱‏هنرمند اگر سنتی بخواند یا پاپ بخواند یا رپ بخواند، شعر سنتی بخواند یا عرفانی یا حماسی. تعداد زیادی مخاطب و طرفدار داشته باشد یا کم. صدایش شش دانگ باشد یا نیم دانگ، اگر اراده اش در خدمت جبهه حق نباشد «روح در تن آوازش نیست» اتصالش را با جبهه حق به هم بزند، «روح در تن آوازش نیست» 🌱‏هنرمندی که فرح پهلوی به نعش او امید ببندد، فلان دروغگوی بی قانون ضد مردم به او امید ببندد، رسما خودش را بی ربط به حاکمیت شما قلمداد کند، بزرگترین فتنه را مدد کند و ناگهان سیاسی ترین اشعارش را برای جبهه مقابل بخواند، هنر مند نبوده. هنرش زیبا نیست. خوشتان میاید یا نه. 🌱‏حالا که او مرده. خدا رحمتش کند. اما من متاسفم از کسانی که به نام او هنر را از روح خودش خارج میکنند. خیال میکنند شعر عارفانه و موسیقی سنتی اوج تمدن اسلامی است. هنوز نمیدانند هنر بنا است حرکت ایجاد کند و آن فرم و محتوایی را عشق است که انقلاب در جان انسانها بیافریند نه مخدر باشد. 🌱‏اشعار و موسیقی ها اگر به نام عرفان انسان ها را اخته کنند، مار خوش خط و خالند. حداقل اگر در خدمت جبهه حق نیستند لااقل پیوستگی خود را با جبهه حق به هم نزنند. جبهه حق چیست؟ نظام امام و امت. @ali_mahdiyan @HOWZAVIAN
🔴 چگونه مصاحبه کنیم؟ + چگونه مطالعه کنیم؟ 🔴 چگونه بنویسیم؟ +چگونه مطالعه کنیم؟ 🔸 مدرس: استاد حسن طاهری 🔻 مهلت ثبت نام: سوم آبان ماه 1399 🔻نام نویسی و جزئیات بیشتر 👇 @adyanpr @HOWZAVIAN
🌸زن؛ با محبت کردن به فرزند، خود را سیراب عشق و عاطفه می کند و با محبت گرفتن از شوهر، باز خود را غرق عشق و محبت می‌بیند و اینجاست که حتی در اوج سختی‌ها، احساس خوشبختی می‌کند. 🌱و امروزه در جامعه‌ی خودمان می‌بینیم که همین زن کمر همت به خشکاندن چشمه‌ی محبت از درون مردان جامعه بسته... به این صورت که با خودآرایی، جلوه‌گری و لباس‌های چسبان و کوتاه، هوس و شهوت در مردان جامعه‌اش را تقویت می‌کند که با ادامه‌یافتن این روال‌، عشق و محبت مرد به کنجی می‌خزد و هوس و شهوت جنسی میدان داری می‌کند. « از ماست که بر ماست » @HOWZAVIAN
💠 معیار شما برای قضاوت دیگران چیست؟ 🔻۱. در کنار دغدغه های کاری و علمی زمانی را با همسر و فرزندانم به گفتگو می‌نشینیم؛ اگرچه این مهم همیشگی نیست؛ اما کمش هم خوب و مفید است. گاهی با هم فیلم می‌بینیم و درباره‌ شخصیت‌ها یا سبک و فرم و محتوای فیلم صحبت می‌کنیم. گاهی گزیده‌ای از یک کتاب را به معرض گفتگو و نقد می‌گذاریم و خلاصه از هر دری گپ‌وگفت داریم. تعطیلات هفته گذشته با دخترم درباره یکی از شخصیت های فرهنگی صحبت می‌کردم. من که نظرات متضاد دو دسته مقابل هم(که یکی تحت تأثیر 《شیدایی》 آن شخصیت اغراق می کرد و دیگری متأثر از 《نفرت》 تخصصش را نیز نادیده انگاشته بود) را مرور می‌کردم و البته به دنبال موضع گیری سنجشگرانه بودم، اما او تلاش داشت تا از قضاوت درباره‌اش بپرهیزد. من ایتدا گمان کردم متاثر از کلیشه ی《هم دیگر را قضاوت نکنیم》 از داوری پرهیز می کند، اما زود فهمیدم که شواهد استدلال له یا علیه آن شخصیت را کافی نمی داند‌. اقدام او را ستودم زیرا دلیلش «معیار» بود. می‌گفت شناختش نسبت به این شخصیت ناچیز است و مطالبی هم که از این و آن نقل کرده بودم قابل اعتماد نیست. 🔻۲. ویدئویی از استاد شفیعی کدکنی که شعرها و سبک شعری اش را دوست دارم، منتشر شده است که از او خواسته شد دربارۀ مرحوم شجریان نظر بدهد، او چنین گفت: «حق و حد خودم نمی‌دانم درباره استاد شجریان صحبت کنم، چون من در موسیقی شنونده مبتدی و بی‌فرهنگی هستم و شجریان در موسیقی، جایگاه حافظ در شعر را دارد.» 《معیار》 او هم متواضعانه و درس آموز بود. 🔻۳. استادی داشتم که حاشیه ملاعبدالله در منطق و اصول فقه و بخشی از تفسیر قران حکیم را نزد او آموختم، هنوز طنین صدایش را در گوشم فراموش نمی‌کنم؛ آنگاه که آیات نخست سوره دهر را تلاوت می‌کرد: هل اتی علی الانسان حین من الدهر لم یکن شیئا مذکورا. به غایت باسواد و پرجذبه بود. هرگز ادعایی نداشت؛ اما هیبت و هیمنه‌ای داشت میان ما طلبه‌ها، شخصیت علمی‌اش تا حدودی برای ما شناخته شده بود. درباره‌ی مقام معنوی‌اش چیزهای غلو آمیز می‌شنیدیم. ساده ترینشان اینکه حیوانات اهلی و وحوش رام اویند، نمی دانم آیا درباره مواجهه اش با شیر و ببر و گرگ افسانه ای ساخته بودند یا خیر، اما می گفتند گربه‌هایی که از چند متری ما طلبه‌های پر شور و شر و کم سن و سال فرار را برقرار ترجیح می‌دادند و احساس امنیت نمی کردند، با او اما همراه می‌شدند و با عبایش بازی می‌کردند. یا گنجشک‌های با هوش و با احتیاطی که مشغول نوک زدن به دانه‌ها و ریزه‌های نان بودند و با یک صدای ضعیفی پرواز می‌کردند، از او نمی‌گریختند و رفت و آمدش را مخل امنیت نمی دانستند. از ارتباط او با عوالم غیب که الا ماشاءالله صحبت می‌شد. او هرگز خویش را آنگونه نمی‌نمود، اما نزد شاگردانش با مبالغه توصیف می‌شد. گویا شاگردانش می‌خواستند او را اینگونه و شاید بالاتر از آنچه هست ببینند. من هم از این نوع تلقی دربارۀ استاد تأثیر گرفته بودم. ممکن است متاثر از همین نوع تلقی بود که وقتی مقاله‌ای که بیشتر صبغه اعتقادی و کلامی داشت را نزد او بردم تا راهنمایی کند و نظر بدهد. زمانی که هرگز از کسی نمی‌دانم و بلد نیستم را نشنیده بودم. او به من گفت: در حوزه کلام تخصص ندارد. دهانم باز شده بود. مگر می‌شد استادی با چنین مقام علمی و معنوی بگوید نمی داند و یا نتواند به من کمک کند؟ شاید در بادی امر کمی ناراحت شده بودم؛ اما خیلی زود فهمیدم که او بهترین پاسخ را به من داد. اگر چه می‌توانست به گونه ای دیگر به اصطلاح مرا سربدواند؛ اما صریح گفت که در آن حوزه تخصص ندارد. پاسخ او هم پاسخی《معیار》 بود. 🔻۴. هنرمندی را می‌شناسم که نقاشی‌های انتزاعی‌اش معروف است. اما به دلیل خطای سیاسی مورد انتقاد جدی واقع شد. نقد عمل سیاسی‌اش منطقی به نظر می‌رسید؛ اما اثر هنری‌اش هجو شد. رفتار مغالطه آمیزی که فراوان از ما سر می زند.... @masaelepazuheshi 👈 ✍️محمد صدرا مازنی @HOWZAVIAN