eitaa logo
مدیریت حوزه علمیه خواهران استان تهران
2.4هزار دنبال‌کننده
11.6هزار عکس
4.1هزار ویدیو
297 فایل
مدیریت حوزه علمیه خواهران استان تهران انتشار آخرین اخبار مدارس علمیه خواهران استان تهران ارتباط با ما: @m3721f https://eitaa.com/joinchat/3728801837C49d47ebf93
مشاهده در ایتا
دانلود
هوالرحمن:)🌱 بیرقِ التیام باید برسد . باید برسد فریاد اعتراضمان . فریاد خون‌خواهی‌مان به کاخ ظالمانی که بهای ظلم‌هایشان خونِ کودکان و مادران مظلوم آن دیار بود . ظالمانی که خوشحالی‌های کودک عروسک به دست را تکه تکه کردند . هنوز می‌بینم دیواری را که رویش لبخندِ کودک شهیدیست که دغدغه‌اش بازی با اسباب‌بازی‌های اندکش بود . هنوز می‌بینم و می‌بینیم و دم نمی‌زنیم. جهانی که یک شبه ویرانه شد و بهایش آه مادری بود که جوانش را شرحه شرحه کردند . من هنوز می‌بینم دختری را که شبش را در انتظار پدر صبح می‌کرد . چشم‌هایش خیره به سقف بود و هیچ نمی‌گفت . گویی سالهاست نخوابیده و حتی نمی‌داند خواب چه مزه‌ایست . زیر چشمانش گود افتاده و سیاه شده بود . عروسکی که در دست داشت سوخته بود و لاشه دختر بچه‌ای که کنج خانه تنها و بی‌کس تکیه به دیوار داده بود . قلب اورشلیم شکسته و پاره پاره شده بود . هیچکس از حال دخترک باخبر نبود . حتی پدری که هرروز موهایش را می‌بافت . با آن لباس قرمز و موهای بافته شده‌اش که یادگار دستان پدر بود به یک نقطه از سقف خیره بود . چقدر دلم نمی‌خواهد حالش را در آن لحظه بدانم . درک نخواهم کرد حال بغض و حسرت و دلتنگی را . و من هنوز می‌بینم فریاد محبوس درد هایش را در قلبِ تاریکی . و هنوز دلم تنگ می‌شود برای آزادی . برای دیوار خالی از عکس کودکان رفته . برای آزاد قدم برداشتن در خاک این سرزمین. و چقدر دلم تنگ می‌شود برای حماد . نوجوانِ 15 ساله‌ای که در مزرعه کوچک پدر کمکم می‌کرد. علوفه‌ها را کنار هم جمع می‌کردیم و او از علاقه‌اش می‌گفت برای پزشک شدن . رسیدن به داد مردم بی گناه . و چقدر سوختم وقتی با چشمان خود جنازه کفن شده‌اش را دیدم . نمی‌دانم کی. چگونه . ولی می‌گذرد . هراس دارم از اینکه دیدار خاندانم آخرین دیدار باشد و من دیگر سبد به دست در دالان کوچه‌ها رقص‌کنان به هوای چیدن سیب نچرخم . و حبس شدم درون اشک و آه و حسرت . و غمباده‌ای که راه تنفس را برایم بسته . و این منم . دختری تنها . که در ویرانه‌های کلبه‌اش ایستاده و به دنبال خاطراتش همه جای ویرانه را برانداز می‌کند . اما دیگر نیست . نه صدای مستانه‌ی مادر که صبح‌ها با نوای فلسطینی‌اش بیدار می‌شدیم . نه صدای ماشین علوفه بری پدر ، نه صدای خنده های قنواء و نه حاضر جوابی‌های حماد. هیچکس یک نبودند و من بودم . نفس می‌کشیدم هنوز . نمیدانم چگونه ایستاده بودم و اشک نمی‌ریختم و مثل دخترهای نازک نارنجی به آغوش پدر پناه نمی‌بردم . پدری که از او فقط یک قاب عکس شکسته باقی بود. من می‌مانم . با اینکه می‌دانم دیگر نخواهم ماند . باید پیدا کنم . وارث تمام ویرانی‌های قلب شکسته‌مان را . وارث اشک‌ها و بدبختی‌هایمان را . برای جانِ خفته‌ام . برای آخرین اشک‌های مادرم و چشمانِ غمبار پدرم . برای فریاد از دردِ قَنواِ و آخرین نفس‌های حماد. و در این پستو من هستم و خاک و خون و آه . کاش می‌شد دوباره بازگردم به همان دوران . همان دوران که دیگر همه از خوشحالی در پوست خود نمی‌گنجیدند . همان دورانی که شب با صدای لالایی‌های مادر به خواب خوش می‌رفتند . و همان دورانی که من نبودم آخرین بازمانده این دیار.... نویسا اصغری از درد بگو تا که طبیبانه بگرییم:) @dokhtaran_e_ensieh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️👌👌 🇵🇸 🔰 ✅ اگر غلطی از آنها(سردمداران رژیم صهیونیستی) سر بزند، جمهوری اسلامی، " " و "" را با خاک یکسان خواهد کرد. ٩٢/١/١ 📲 نسخه مناسب برای وضعیت واتساپ و استوری اینستاگرام https://eitaa.com/joinchat/3728801837C49d47ebf93
🖇 حضور اساتید، کادر و طلاب مدرسه‌ی علمیه‌ی انسیه الحوراء در راهپیمائی باشکوه روز قدس
✅حضور اساتید، کادر و طلاب مدرسه‌ی علمیه‌ی معصومیه در راهپیمائی باشکوه روز قدس