وَ إِذا رَأَوْکَ إِنْ یَتَّخِذُونَکَ إِلاّ هُزُواً أَ هذَا الَّذِی بَعَثَ اللّهُ رَسُولاً«41»
و هرگاه(کفّار)تو را ببینند،جز به مسخره ات نگیرند،(حرف آنان این است که)آیا این همان کسی است که خداوند او را پیامبر قرار داده است؟
پیام ها:
1- کسی که لجاجت و غرور دارد،حقّ را نمی پذیرد. «إِلاّ هُزُواً»
2- تمسخر وتحقیر انبیا،شیوه ی دائمی کفّار است. وَ إِذا رَأَوْکَ ... أَ هذَا الَّذِی ...
3- کفّار با انکار شخص پیامبر،رسالت را زیر سؤال می بردند. أَ هذَا الَّذِی بَعَثَ ...
إِنْ کادَ لَیُضِلُّنا عَنْ آلِهَتِنا لَوْ لا أَنْ صَبَرْنا عَلَیْها وَ سَوْفَ یَعْلَمُونَ حِینَ یَرَوْنَ الْعَذابَ مَنْ أَضَلُّ سَبِیلاً«42»
اگر ما بر پرستش بت ها مقاومت نمی کردیم،نزدیک بود که(این شخص) ما را از خدایانمان منحرف کند.آن گاه که عذاب را ببینند خواهند دانست که چه کسی گمراه تر است.
پیام ها:
1- مشرکان به تأثیر سخنان پیامبر اسلام اعتراف دارند. «لَیُضِلُّنا عَنْ آلِهَتِنا»
2- گاهی انسان چنان واژگون فکر می کند که هدایت را گمراهی می پندارد. «لَیُضِلُّنا عَنْ آلِهَتِنا»
3- کسانی که یک خدای با شعور را نپذیرند،چندین بت بی شعور را به عنوان خدا خواهند پذیرفت. «آلِهَتِنا»
4- صبر و مقاومت در همه جا ارزش نیست،گاهی یکدندگی و لجاجت است، همچون صبر و مقاومت در گمراهی و انحراف. «صَبَرْنا»
5-برنامه های اسلام،انسان های غیر لجوج را جذب می کند وتنها لجوجان محروم می مانند. «لَوْ لا أَنْ صَبَرْنا عَلَیْها»
أَ رَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ أَ فَأَنْتَ تَکُونُ عَلَیْهِ وَکِیلاً«43»
آیا کسی که هوای نفس خود را معبود خود قرار داده است دیده ای؟ آیا تو می توانی وکیل او باشی(و به دفاع از او برخیزی و او را هدایت کنی)؟
نکته ها:
*به هر معبودی غیر از حقّ،هوی گفته می شود.[68]
هوی پرستی از نظر قرآن و روایات:
*هواپرستی،سرچشمه غفلت است. «وَ لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِکْرِنا وَ اتَّبَعَ هَواهُ» [69]
*هواپرستی،سرچشمه ی کفر است. «مَنْ لا یُؤْمِنُ بِها وَ اتَّبَعَ هَواهُ فَتَرْدی»[70]
*هواپرستی،بدترین انحراف است. «وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَواهُ»[71]
*هواپرستی،مانع قضاوت عادلانه است. «فَاحْکُمْ بَیْنَ النّاسِ بِالْحَقِّ وَ لا تَتَّبِعِ الْهَوی» [72]
*هواپرستی،سرچشمه ی فساد است. «لَوِ اتَّبَعَ الْحَقُّ أَهْواءَهُمْ لَفَسَدَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ»[73]
*هواپرستی،سرچشمه ی غصّه هاست.
*هواپرست،ایمان ندارد.
*هواپرست،بی عقل است.
*آغاز فتنه ها پیروی از هوسها و ایجاد بدعت ها می باشد.
*هوا وهوسها انسان را کر وکور کرده وقدرت تشخیص حقّ از باطل را می گیرد.
*شجاع ترین مردم کسانی هستند که بر هوس های خود غلبه کنند.
*پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:هوی را بدان سبب هوی نامیده اند که صاحب خود را فرو می افکند.[74]
پیام ها:
1- ریشه ی بت پرستی،هواپرستی است.«صبرنا علی آلهتنا- اِتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ»
2- خداجویی در فطرت هر انسانی وجود دارد،لکن او در مصداق و یافتن حقّ گرفتار اشتباه می شود. «اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ»
3- انبیا مسئولیّتی در هدایت اجباری هواپرستان ندارند. «أَ فَأَنْتَ تَکُونُ عَلَیْهِ وَکِیلاً»
4- انسان دارای اختیار است. «أَ فَأَنْتَ تَکُونُ عَلَیْهِ وَکِیلاً»
5-تربیت و ایمان باید بدون اجبار و اکراه باشد. «أَ فَأَنْتَ تَکُونُ عَلَیْهِ وَکِیلاً»
أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَکْثَرَهُمْ یَسْمَعُونَ أَوْ یَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلاّ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِیلاً«44»
آیا گمان می کنی که اکثر کفّار(حقّ را)می شنوند و(در آن)می اندیشند؟ آنان جز مانند چهارپایان نیستند،بلکه گمراه ترند.(زیرا ارزش انسان به تعقّل و بینش اوست).
نکته ها:
*قرآن به هنگام انتقاد از کفّار،کلمه ی اکثر را به کار می برد تا حساب آن دسته را که هدایت می شوند از باقی جدا کند.
*سؤال: چرا انسان منحرف از چهارپایان بدتر است؟
پاسخ: 1.حیوان نمی تواند بیش از آنچه که هست رشد کند،ولی انسان می تواند و زمینه و امکانات رشد کاملاً برای او فراهم است.
2.حیوان عقل ندارد تا خوب وبد را بفهمد و حقّ و باطل را بشناسد،ولی انسان های منحرف با داشتن عقل،آن را زیر پا گذارده و بر اساس هوس عمل می کنند.
3.حیوان از یک غریزه ی ثابت پیروی می کند،ولی انسان منحرف از صدها هوی وهوس.
4.انسان منحرف،هم کج می رود و هم انحراف خود را توجیه می کند.
5.حیوان،نسبت به کسی که به او محبّت کند رام است،ولی انسان منحرف نسبت به خدای مهربان کفر می ورزد و بسیار ناسپاس است.
6.حیوانات،تسبیح آگاهانه دارند؛ «کُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ وَ تَسْبِیحَهُ[75]امّا انسان های منحرف، اهل ذکر و تسبیح نیستند و از خدا غافل اند
7.حیوانات،استحقاق عذاب الهی را ندارند،ولی انسان منحرف به قهر او گرفتار خواهد شد.
در حدیث آمد که یزدان مجید
خلق عالم
را سه گونه آفرید
یک گروه را جمله عقل و علم و جود
او فرشته است و نداند جز سجود
یک گروه دیگر از دانش تهی
همچو حیوان از علف در فربهی
این سوم هست آدمی زاد بشر
نیم از او فرشته و نیمی ز خر
آن دو قوم آسوده از جنگ و خراب
وین بشر با دو مخالف در عذاب
یک گروه مستغرق مطلق شده
همچو عیسی با ملک ملحق شده
نقش آدم لیک معنا جبرئیل
رسته از خشم و هوا و قال و قیل
قسم دیگر با خران ملحق شدند
خشم محض و شهوت مطلق شدند [76]
*
آدمی زاده طرفه معجونی است
کز فرشته سرشته وز حیوان
گر رود سوی این،شود به از این
ور رود سوی آن،شود پس از آن
پیام ها:
1- انسان برای هدایت خود باید به رهنمودهای پیامبر درونی،(عقل)و پیامبر بیرونی گوش فرا دهد. «أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَکْثَرَهُمْ یَسْمَعُونَ أَوْ یَعْقِلُونَ»
2- کفر ونپذیرفتن دعوت انبیا،بی خردی است. «أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَکْثَرَهُمْ یَسْمَعُونَ أَوْ یَعْقِلُونَ»
3- انسان که خلیفه ی خدا می باشد،با نادیده گرفتن فطرت خود از حیوان نیز پست تر می شود. «إِنْ هُمْ إِلاّ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِیلاً»