eitaa logo
در تکاپو | حمیدرضا تیموری
73 دنبال‌کننده
203 عکس
48 ویدیو
19 فایل
پنجره‌ای به «فرهنگ، هنر و اقتصاد» در تکاپو باشید ... ارتباط با من: @hrteimouri
مشاهده در ایتا
دانلود
⭕️ ۲۹ آذر ۱۴۰۳ امروز به‌خاطر حضور در نمایشگاه نقاشی استاد عبودیت و دو قرار کاری، دو سه ساعتی در شهر چرخ می‌زدم. دو نکته توجهم را جلب کرد: 🔸 در برخی نقاط به‌دلیل قطع برق، ترافیک سنگینی راه افتاده بود. مردم اکثراً کلافه بودند و هرکس می‌خواست هرطور شده از مهلکه خارج شود. نتیجه‌اش هم رخ‌دادن تصادف‌هایی در حد خط‌وخش جزئی بود. به این فکر می‌کردم که وضعیت «ناترازی انرژی» تا کجا ادامه خواهد داشت؟! راه‌حل کوتاه‌مدت یا میان‌مدتی برایش داریم؟ نمی‌شود تابلو‌های راهنمایی رانندگی را به برق خورشیدی مجهز کرد؟ یا حتی تابلوهایی طراحی کرد که انرژی خورشید را توسط بدنه‌شان دریافت کنند؟ کدام سازمان پیگیر حل اثرات جانبی ناشی از کمبود انرژی در کشور است؟ 🔹 اکثر مردم مشغول خرید میوه و تنقلات و ملزومات ناهار روز جمعه و شام شب یلدا بودند. به این فکر می‌کردم که لابد در شب یلدا ما ایرانی‌ها تیشان فیشان می‌کنیم و دور هم می‌نشینیم و تخمه و پسته می‌شکنیم و میوه می‌خوریم و شیرینی و شکلات میل می‌کنیم و از کمبودها و مشکلات مالی و معضلات کاری و ... گله می‌کنیم و اگر مؤدب باشیم فحشی به دولت و رییس‌جمهور می‌دهیم و اگر بی‌ادب باشیم از بالا تا پایین نظام را مورد عنایت قرار می‌دهیم و ... اما شکرگزار نعمت‌هایی که خدا در اختیارمان گذاشته نیستیم. گاهی هم اصلاً در زمین دیگری بازی می‌کنیم و اصلاً چنین برداشتی از نعمات الهی نداریم و آن‌ها را نتیجه فرآیند‌های طبیعی می‌دانیم! ما حواسمان به این آیۀ مبارکه نیست: لَئِن شَكَرۡتُمۡ لَأَزِيدَنَّكُمۡ وَلَئِن كَفَرۡتُمۡ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدࣱ. مراقب عذاب الهی هستیم؟! 🔆 @hrteimouri_ir
⭕️ 30 آذر 1403 حوالی عصر سوار تاکسی شدیم. راننده مردی بود با موهای جوگندمی؛ حدوداً شصت‌ساله. همین که قیمت را گفت، شروع کرد به نالیدن از گرفتاری‌های مالی. به او گفتم: کارت‌خوان داری؟ گفت: نه. گفتم: پس شماره کارتت را بده. گفت: آن‌روزها کارت داشتم. گفتم: یعنی الان دیگر نداری؟ گفت: نمی‌گذارند پولی در کارتمان بماند. نفهمیدم «نمی‌گذارند» به که برمی‌گشت! به خانواده‌اش، به مسئولان یا به روزگار ... آخرش گفت: ولی خدا را شکر که سالمیم. به او گفتم: ما قدر سلامتی‌مان را نمی‌دانیم. من و دوستانم مدتی در بیمارستان عیسی‌بن‌مریم (ع) تیزر و مستند می‌ساختیم. من از نزدیک دیدم مدیرعامل شرکتی را که برای اطلاع از وضعیت برادرش (که در ICU بستری بود) شب در بیمارستان ماند و روی نیمکت‌های فلزی حیاط بیمارستان خوابید. پیرزنی را دیدم که از پله سُر خورده بود و از سه ناحیۀ کتف، لگن و ساق پا دچار شکستگی شده بود و سه عمل جراحی پشت‌سرهم داشت. خانمی را دیدم که عمل برداشتن رحم (هیسترکتومی) داشت و ... همه‌چیز پول نیست. کارکردن اعضای بدن ما هم فرایندی طبیعی نیست بلکه چیزی شبیه به معجزه است. هریک از اعضای بدن ما میلیاردها تومان می‌ارزد اما قدرشان را نمی‌دانیم. 🔆 @hrteimouri_ir