حکایت
حال عنایت شده از امیرالمؤمنین علیه السلام به آیت الله سید جمال الدین گلپایگانی(ره)
علامه سید محمد حسین حسینی طهرانی داستانی از قول استادش مرحوم آیت الله سید جمال الدین گلپایگانی(ره) نقل می کردند که ایشان روزی فرمودند:
« در مرحله ای از مراحل سیر و سلوک، حال عجیبی پیدا کردم. و بدین کیفیت بود که نفس خود را افاضه کننده علم و قدرت و رزق و حیات به جمیع موجودات می دیدم، که هر موجودی از موجودات از من مدد می گیرد و من فیض رساننده به کلیه موجودات و عوالم هستند .
این حال من بود، و از طرفی می دانستم که این حال صحیح نیست، چون خداوند جل و علا مبدأ همه خیرات است، و افاضه کننده رحمت و وجود به همه موجودات .
چند شبانه روز این حال طول کشید، هر چه به حرم مطهر حضرت امیر المؤمونین علیه السلام مشرف شدم و در باطن تقاضای گشایش نمودم سودی نبخشید، تصمیم گرفتم به کاظمین مشرف شوم، و آن حضرت را شفیع قرار دهم، تا خداوند متعال مرا از این ورطه نجات دهد.
هوا سرد بود، به سوی مرقد مطهر حضرت موسی بن جعفر علیهما السلام از نجف عازم کاظمین شدم یکسره به حرم مطهر مشرف شدم، هوا سرد و فرشهای جلوی ضریح را برداشته بودند، سر خود را در مقابل ضریح روی سنگهای مرمر گذاشتم و آنقدر گریه کردم که آب چشم من بر روی سنگهای مرمر جاری شد.
هنوز سر از زمین برنداشته بودم که حضرت شفاعت فرمودند و حال من عوض شد و فهمیدم که من کیستم؟ من چیستم؟
من ذره ای هم نیستم من به قدر پر کاهی قدرت ندارم. اینها همه مال خدا است و بس، و اوست فیاض علی الاطلاق، و اوست حیّ و حیات دهنده، و عالم و علم بخشنده، و قادر و قدرت دهنده، و رازق و روزی رساننده، و نفس من یک دریچه و آیتی است از ظهور آن نور علی الاطلاق.
در این حال برخاستم، و زیارت و نماز را بجای آوردم و به نجف اشرف مراجعت کردم و چند شبانه روز باز خدا را فیاض و حیّ و قادر در تمام عوالم می دیدم، تا یکبار که به حرم مطهر امیرالمؤمنین علیه السلام مشرف شدم در وقت مراجعت به منزل در میان کوچه حالتی دست داد که از توصیف خارج است و قریب ده دقیقه سر به دیوار گذاردم، و قدرت بر حرکت نداشتم، این یک حالی بود که امیرالمرمنین علیه السلام مرحمت فرمودند و از حال حاصله در حرم حضرت موسی بن جعفر علیهما السلام عالیتر و دقیق تر بود و آن حال مقدمه این حال بود. »
📚 جمال عرفان.
خداوند به داود عليه السلام وحى كرد:
يا داود، إنّ العبد ليأتيني بالحسنة يوم القيامة فأحكمه بها في الجنّة قال داود: يا ربّ، و ما هذا العبد الذي يأتيك بالحسنة يوم القيامة فتحكمه بها في الجنّة؟ قال: عبد مؤمن سعى في حاجة أخيه المسلم أحبّ قضاءها قضيت أو لم تقض.
اى داود، بنده اى در روز قيامت با عمل نيكى مى آيد، من به خاطر همين عمل او را به بهشت داخل مى كنم.
داود ع عرض كرد: خداوندا، آن بنده کیست كه بوسيله عمل نیکش او را داخل بهشت مى كنى؟
خداوند فرمود: بنده مؤمنى که در رفع حاجت برادر مسلمانش تلاش مى كند، و دوست دارد که ان حاجت را براورده کند، خواه به نتيجه برسد يا نرسد.
📚 الجواهر السنية في الأحاديث القدسية (كليات حديث قدسى) ؛ ص185.
حکایت
به مکافات رسیدن دروغگو توسط حضرت عبّاس علیه السلام
یکی از برادران موثّق، از دایی مورد وثوق خود نقل کرد که: در صحن مطهّر حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام بودم، دیدم یک نفر دست شخصی را گرفته به طرف حرم می آیند، تا آن که روبروی حرم مبارک رسیدند. یکی از آنان به دیگری گفت: بگو به ابوالفضل که من به تو بدهکار نیستم. آن مرد نیز قسم خورد که من به تو بدهکار نیستم. شخص طلب کار بدون آن که چیزی بگوید، از حرم خارج شد و رفت. شخصی که قسم خورده بود، در آن جا ایستاده بود که ناگهان شکم او باد کرد و بر زمین افتاد، خادمان حرم او را به سرعت از حرم خارج ساختند.
📚 روزنه هایی از عالم غیب.
🆔 @huoooo
حضرت موسى (ع) از حضرت خضر سؤال مىكند كه چه كردهاى كه مأمور شدهام از تو تعلّم كنم؟ به چه چيز به اين مرتبه رسيدى؟ فرمود: بترك گناه.
📚 تذكرة المتقین، صفحه: ۱۵،
حضرت زهرا عليها السّلام عرض كرد:
يا رسول اللَّه، كداميك از اينان که نام بردی افضل اند؟
پيامبر صلى اللَّه عليه و آله فرمود:
برادرم على افضل امّتم است. حمزه و جعفر، اين دو افضل امت من بعد از على و تو و دو نوه ام حسن و حسين و جانشينان از فرزندان اين پسرم(حسین ع) هستند- و پيامبر صلى اللَّه عليه و آله با دست اشاره به امام حسين عليه السّلام فرمودند- و مهدى از او است. آنكه قبل از (مهدى) است از او افضل است. اوّلى كه مقدم است افضل از مؤخّر است، زيرا اولی امام دومی است و دومی وصىّ اولی است . ما اهل بيتى هستيم كه خداوند براى ما آخرت را بر دنيا ترجيح داده است.
📚 ترجمه كتاب سليم ؛ ص205.
میرزا حسین لاهیجی رشتی، از شیخ زین العابدین سلماسی نقل کرده است که:
روزی سید بحرالعلوم وارد حرم مطهر امام علی(علیه السلام) شد و این بیت را زمزمه می کرد:
چه خوش است صوت قرآن ز تو دلربا شنیدن
به رخت نظاره کردن سخن خدا شنیدن
بعدا از سید بحرالعلوم پرسیدم که علت خواندن این ابیات چه بود؟
فرمود:«چون وارد حرم حضرت علی(علیه السلام) شدم دیدم که حجت ابن الحسن(عجل الله تعالی فرجه) در بالای سر قبر مبارک آن حضرت با آواز بلند قرآن تلاوت می کنند. وقتی صدای آن بزرگوار را شنیدم این شعر را خواندم!»
📚 نجم الثاقب.
پیامبر ص فرمودند:
إِذَا مَنَعُوا الزَّكَاةَ مَاتَتِ الْمَوَاشِي.
إِذَا مَنَعُوا الصَّدَقَاتِ كَثُرَتِ الْأَمْرَاضُ.
إِذَا أَكَلُوا الرِّبَا كَثُرَتِ الزَّلَّاتُ.
إِذَا حَكَمُوا بِغَيْرِ عَدْلٍ ارْتَفَعَتِ الْبَرَكَاتُ.
1. هر گاه زکات پرداخت نکنند چهارپایان می میرند.
2. هر گاه صدقه ندهند مریضی ها زیاد می شود.
3. هر گاه ربا بخورند لغزش و گناهان زیاد می شود.
4. هرگاه حکمی به غیر عدل بکنند برکات برداشته می شود.
✍️ صدقه دو نوع است: 1- صدقه واجب مانند خمس و زکات و کفاره و ... 2- صدقه مستحب.
📚 معدن الجواهر و رياضة الخواطر ؛ ص72.
حکایت
آگاهی مردگان از طلب مغفرت و خیرات احیاء
حضرت شیخ آقا بزرگ طهرانی ـ دامت برکاته ـ نقل فرمودند از مرحوم عمویشان آقای سیّد حسن که ایشان بیان کردند که:
من معمولاً پیاده از نجف برای مسجد کوفه میرفتم و در راه به مقام میثم تمّار که میرسیدم یک آیة الکرسی برای میثم میخواندم.
یک شب از غروب گذشته بود و من برای آنکه راه ترسناک بود برای آیة الکرسی معطّل نشدم و به سرعت به راه افتادم و به مسجد کوفه رسیدم.
شب که در مسجد بیتوته نمودم خواب دیدم که پیرمردی پیش آمد و رو به من نموده گفت: چرا امشب هدیۀ ما را نفرستادی؟
من از خواب بیدار شدم و متوجّه شدم که پیرمرد مزبور میثم بوده و گله از عدم قرائت آیة الکرسی نموده است.
📚 مطلع انوار ج1.
امير المؤمنين عليه السّلام فرمودند:
أَفْضَلُ مَا تَوَسَّلَ بِهِ الْمُتَوَسِّلُونَ عَشَرَةُ أَشْيَاءَ الْإِيمَانُ بِاللَّهِ وَ بِرَسُولِهِ فَهُوَ كَلِمَةُ الْإِخْلَاصِ وَ الْجِهَادُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَإِنَّهُ حِفْظُ الْمِلَّةِ وَ إِقَامَةُ الصَّلَاةِ فَإِنَّهَا الْفِطْرَةُ وَ إِيتَاءُ الزَّكَاةِ فَإِنَّهَا مِنْ فَرَائِضِ اللَّهِ تَعَالَى وَ الصَّوْمُ فَإِنَّهُ جُنَّةٌ مِنْ عَذَابِ اللَّهِ وَ حِجُّ الْبَيْتِ فَإِنَّهُ منقاة [مَنْفَاةُ] الْفَقْرِ مُدْحِضٌ لِلذَّنْبِ وَ صِلَةُ الرَّحِمِ فَإِنَّهَا مَثْرَاةُ الْمَالِ وَ مَنْسَأَةٌ فِي الْأَجَلِ وَ صَدَقَةُ السِّرِّ فَإِنَّهَا تَدْفَعُ الْخَطِيئَةَ وَ تُطْفِئُ غَضَبَ الرَّبِّ وَ صَنَائِعُ الْمَعْرُوفِ فَإِنَّهَا تَدْفَعُ مِيتَةَ السَّوْءِ وَ تَقِي مَصَارِعَ الْهَوَانِ وَ الصِّدْقُ فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَى مَعَ مَنْ صَدَقَ.
بهترين چيزهائى كه مردم متوسّل بآن شوند ده چيز است:
1. ايمان بخدا و رسول و آن كلمه اخلاص است.
2. جهاد كردن در راه خدا و آن حفظ ملّت است.
3. بپاداشتن نماز و آن فطرت است.
4. دادن زكاة و آن فريضه ايست از فرايض الهى.
5. روزه داشتن و آن سپرى است از براى عذاب خدا.
6. حجّ خانه خدا و آن دوركننده فقر و باطل كننده گناهان است.
7. صله رحم و آن مال را زياد مي كند و اجل را تأخير مى اندازد.
8. صدقه پنهان و آن گناه را مي برد و غضب پروردگار را خاموش مي كند.
9. احسان و نيكى و آن از مرگ بد جلوگیری می کند و نگه مي دارد صاحبش را از افتادن در خوارى.
10. راستگوئى در سخن پس هان اى مردم راست بگوئيد همانا خدا با كسى است كه راست بگويد.
📚 معدن الجواهر و رياضة الخواطر ؛ ص70.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥وقتی کسی نمازشب می خواند...
🎙آیت الله ناصری ره
امام صادق «ع»:
ما من شيء الّا و له حدّ. قيل: فما حدّ اليقين؟ قال: أن لا تخاف شيئا.
هيچ چيز نيست جز اينكه آن را حدّى است.
از حضرت پرسيدند كه حد يقين چيست؟
فرمودند: اينكه از هيچ چيز بيم نداشته باشى.
📚 الحياة / ترجمه احمد آرام ؛ ج1 ؛ ص170.
حکایت
تشرف سید بحرالعلوم در مسجد سهله
عالم جلیل ملا زین العابدین سلماسى (ره) فرمود: روزى در مـجلس درس علامه بحر العلوم (ره) در نجف اشرف نشسته بودیم، كه عالم محقق میرزا ابوالقاسم قمى - صاحب كتاب قوانین - براى زیارت علامه وارد شدند.
كسانى كه در مجلس درس حضور داشتند متفرق شدند فقط من با سه نفر از خواص اصحاب علامه، كه در درجات عالى صلاح و ورع و اجتهاد بودند، ماندیم.
محقق قمى رو به سید كرد و گفت: شما به مقامات جسمانى(به خاطر سیادت) و روحانى و قرب ظـاهـرى (مـجـاورت حـرم مـطـهـر امیرالمؤمنین علیه السلام) و باطنى رسیدهاید.
پس از آن نعمتهاى نامتناهى، چیزى به ما تصدق فرمایید.
سـید بدون تامل فرمود: شب گذشته براى خواندن نماز شـب بـه مسجد كوفه رفته بودم.
با این قصد، كه صبح اول وقت به نجف اشرف برگردم، تا درسها تعطیل نشود.
وقـتـى از مـسـجـد بـیرون آمدم، در دلم براى رفتن به مسجد سهله شوقى افتاد، اما خود را از آن مـنـصـرف كردم، از ترس این كه به نجف اشرف نرسم، ولى لحظه به لحظه شوقم زیادتر مىشد و قلبم به آن جا تمایل پیدا مى كرد.
در هـمـان حـالـت تردید بودم كه ناگاه بادى وزید و غبارى برخاست و مرا به طرف مسجد سهله حركت داد
خیلى نگذشت كه خود را كنار درب مسجد سهله دیدم.
داخل مسجد شدم، دیدم خالى از زوار است جز آن كه شخصى جلیل القدر مشغول مناجات با خداى قاضى الحاجات است آن هـم با جملاتى كه قلب را منقلب و چشم را گریان مى كرد.
حالم دگرگون و دلم از جا كنده شد و زانوهایم مرتعش و اشكم از شنیدن آن جملات جارى شد.
جملاتى بود، كه هرگز به گوشم نـخـورده و چشمم ندیده بود، لذا فهمیدم كه مناجات كننده، آن كلمات را نه آن كه از محفوظات خود بخواند، بلكه آنها را انشاء مى كند.
در مـكان خود ایستادم و گوش مى دادم و از آنها لذت مى بردم، تا از مناجات فارغ شد.
آنگاه رو به من كرد و به زبان فارسى فرمود: مهدى بیا.
پیش رفتم و ایستادم.
دوباره فرمود كه پیش روم.
باز اندكى رفتم و توقف نمودم.
براى بار سوم دستور به جلو رفتن داد و فرمود: ادب در امتثال(فرمانبرداری) است. یعنى تا هر جا كه گفتم بیا نه آن كه به خاطر رعایت ادب توقف كنى.
من هم پیش رفتم تا جایى رسیدم كه دست ایشان به من و دست من به آن جناب مى رسید.
در این حال ایشان مطلبى را فرمود.
آخـوند ملازین العابدین سلماسى مى گوید: وقتى صحبت علامه (ره) به این جا رسید، یك باره از سخن گفتن دست كشید و ادامه نداد و شروع به جواب دادن محقق قمى راجع به سؤالى كه قبلا ایشان پرسیده بود كرد.
آن سؤال این بود، كه چرا علامه با آن همه علم و استعداد زیادى كه دارند، تـالـیفاتشان كم است
ایشان هم براى این مساله دلایلى را بیان كردند، اما میرزاى قمى دوباره آن صحبت حضرت با علامه را سؤال نمود.
"سید بحرالعلوم (ره) با دست خود اشاره كرد كه از اسرار مكتومه است."
📚 العبقرى الحسان.
حکایت
به عقب نگاه کردم نه مغازه ای بود و نه کسی
مرحوم آیت الله محقق فرمود:
مرحوم آقا سید جمال الدین گلپایگانی(ره) به مناسبتی برای من نقل فرمودند:
شبی عده زیادی از بستگان که برای زیارت به نجف اشرف آمده بودند. به منزل ما وارد شدند.
شام نخورده بودند و ما هم در منزل چیزی نداشتیم. از منزل خارج شدم برای تهیه غذا، مغازه ها بسته بود.
عبا را بر سر کشیده و رفتم به سمت حرم حضرت امیر علیه السلام آنجا هم مغازه ها بسته بودند. متحیر مانده بودم که خدایا چه کنم؟
گفتم خدایا اینان زوار حضرت امیر علیه السلام هستند و از بستگان من، در این حال که این حرفها را با خود زمزمه می کردم دیدم مغازه ای در آن طرف باز است.
حال آنکه من چنین مغازه ای را قبلاً ندیده بودم. چند گامی به طرف مغازه رفتم. یک وقت متوجه شدم که مغازه دار سلام کرد و گفت چه می خواهی؟
آنچه احتیاج داشتم به او گفتم، تمامی آنچه را که می خواستم به من داد. قرار شد پولش را بعد پرداخت کنم.
چند قدمی که آمدم بر گشتم و به عقب نگاه کردم نه مغازه ای بود و نه کسی.
📚 جمال عرفان
امام علی ع:
حُسْنُ الْأَدَبِ يَنُوبُ عَنِ الْحَسَبِ.
ادب نیکو جایگزین حسب است.
✍️ یعنی اگر کسی حسب خوبی ندارد(مثلا پدر و مادر خوبی ندارد) میتواند با ادب خوب، خود را در جای انسان با حسب و شرافتمند قرار دهد.
📚 كنز الفوائد ؛ ج1 ؛ ص320.
حکایت
شفای درد چشم به وسیله غبار ضریح امام حسین علیه السلام
مرحوم حجّة الاسلام آقای مجد، پدر مرحوم شیخ مرتضی زاهد، در سفرنامه خود کرامتی را نوشته است که حاصل آن چنین است:
در سفری که به کربلا رفته بودم، مرحوم حاجی میرزاحسن، قدری از گرد پرده ضریح حضرت سیدالشهداءعلیه السلام به من مرحمت فرمودند، من آن را در جیب بغل گذاشتم و از جان خود آن را عزیزتر می داشتم.
وقتی که به تهران آمدم، چهارشنبه ای به بازار رفتم، به کاروانسرای دالان دراز رسیدم به سراغ دوست قدیمی خود که شخصی به نام مهدی بود رفتم، دیدم سر به زانوی خود گذاشته و غمناک و گریان است. گفتم: تو را چه می شود؟ گفت: هر دو چشمم آب آورده و دکترها نتوانسته اند آن را معالجه کنند. گفتم: من الآن به کیمیای حقیقی تو را معالجه می کنم، از آن خاک به مقدار دو میل به چشم های او کشیدم، چیزی نگذشت که چشم های او مثل اول باز شد و شفا یافت. او پس از مدّتی دکانش را فروخت و به عتبات عالیات رفت و همان جا ماند تا فوت کرد.
📚 روزنه هایی از عالم غیب ص76.
پیامبر ص فرمودند:
ثلاث لم يسلم منها أحد: الطيرة و الحسد و الظن، قيل: و ما نصنع؟
قال، إذا تطيرت فامض و إذا حسدت فلا تبغ و إذا ظننت فلا تحقق.
سه چیز است که احدی از ان سالم نمی ماند:
1- فال بد زدن
2- حسد.
3- گمان(بد).
عرض شد: پس چه کنیم؟
پیامبر ص فرمودند: چون فال بد زدى اعتنا نكن و بگذر، چون حسد بردى ستم نکن و چون گمان بد بردى، ان گمان را صحیح ندان.
📚 تحف العقول، النص، ص: 50.
امام على «ع»:
كن موقنا، تكن قويّا.
با يقين باش تا نيرومند باشى.
📚 الحياة / ترجمه احمد آرام ؛ ج1 ؛ ص170.
🔵 خطیب توانمند، مرحوم حاج سیدمحمد باقر محمدی نسب، عاشق شیفته و محبّ دلباخته ی خاندان عصمت و طهارت و از شاگردان مرحوم علامه سید موسی_زرآبادی " قدس سره " نقل می کرد که :
🌕 شبی در عالم رؤیا دیدم که مجلس باشکوهی در محضر پیامبر اکرم برگزار می باشد، خطیبان به منبر رفته، سخنرانی می کنند و حضرت حمزه سیدالشهداء نمره می دهد. امر فرمودند، منبر رفتم و منبر بسیار خوبی ارایه دادم، چون پایین آمدم، حضرت حمزه به من 14 داد، به محضر نبی مکرّم مشرّف شدم و عرض کردم: نمره منبر من حدّاقلّ 18 بود. فرمود: از عمویم بپرس. به خدمت جناب حمزه رفتم و عرض کردم که نمره منبر من حدّاقلّ 18 بود، فرمود: نمره های ما براساس ملاک می باشد، ملاکِ ما در نمره دادن این است که از یک سخنرانی هر مقدارش مربوط به حضرت بقیّه اللّه باشد، به آن مقدار نمره می دهیم.
📚 اوصيك بهذا الغريب.
امیر المؤمنین ع:
أَوَّلُ عِوَضِ الْحَلِيمِ مِنْ حِلْمِهِ أَنَّ النَّاسَ أَنْصَارُهُ عَلَى الْجَاهِلِ.
اولین بهره بردبار از حلم خود اين است كه مردم او را در برابر نادان یاری می کنند.
📚 كنز الفوائد ؛ ج1 ؛ ص319.
امام علی ع:
مَنْ حَلُمَ عَنْ عَدُوِّهِ ظَفِرَ بِهِ.
هر كه در برابر دشمنش بردبار باشد بر او پيروز گردد.
📚 كنز الفوائد ؛ ج1 ؛ ص319.
حکایت
تشرف ایت الله مرعشی نجفی به خدمت امام زمان عج در سرداب مقدس
سید شهاب الدین مرعشی نجفی فرمودند:
در اقامتم در سامراء شبهایی را در سرداب مقدس بیتوته کردم؛ آن هم شبهای زمستانی. در یکی از شبها آخر شب، صدای پایی شنیدم با این که درب سرداب بسته بود و قفل بود، ولی ترسیدم؛
زیرا عده ای از دشمنان اهلبیت علیهم السلام به دنبال کشتن من بودند. شمعی که همراه داشتم نیز خاموش شده بود.
ناگاه صدای دلربایی شنیدم که سلام داد به این نحو:
« سلام علیکم یا سید »
و نام مرا برد.
جواب داده گفتم: شما کیستید؟.
فرمود: « یکی از بنی اعمام تو ».
گفتم: « درب بسته بود از کجا آمدی؟ »
فرمود: « خداوند بر هر چیزی قدرت دارد. »
پرسیدم: « اهل کجایید؟»
فرمود: « حجاز».
سپس سید حجازی فرمود: « به چه جهت آمده ای اینجا در این وقت شب؟ »
گفتم: « به جهت حاجتهایی ».
فرمود: « برآورده شد ».
سپس سفارش فرمود:
« بر نماز جماعت و مطالعه در فقه و حدیث و تفسیر و تاکید فرمود در صله رحم و رعایت حقوق استاد و معلمین و نیز سفارش فرمود به مطالعه و حفظ نهج البلاغه و حفظ دعاهای صحیفه سجادیه».
از ایشان خواستم درباره من دعا فرماید دست بلند کرده به این نحو دعایم کرد:
« خدایا به حق پیغمبر و آل او، موفق کن این سید را برای خدمت شرع و بچشان بر او شیرینی مناجاتت را و قرار بده دوستی او را در دلهای مردم و حفظ کن او را از شر و کید شیاطین، مخصوصاً حسد ».
در بین گفتارش فرمود:
« با من تربت سیدالشهداء علیه السلام است، تربت اصل که با چیزی مخلوط نشده است »
پس چند مثقالی کرامت فرمود و همیشه مقداری از آن نزد من بود. چنانکه انگشتر عقیقی نیز به من عطا فرمود که همیشه با من هست و آثار بزرگی را از اینها مشاهده کردم. بعد از این آن سید حجازی از نظرم غایب شد.ایشان ( آیت الله مرعشی ) فرموده بودند: « این حکایات را از من نقل نکنید مگر بعد از مرگم ».
📚 قبسات.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اهانت به حضرت امام خمینی و تذکر امام زمان (ارواحنافداه) به آیت الله حق شناس:
شما چرا در آن جلسه نشستی و بلندنشدی بری؟!!
🎙 مرحوم آیت الله حق شناس از علمای اخلاق تهران بودند که در علم و عمل برجسته بودند.