فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️بزرگترین سفره افطار تاریخ یزد
🔹همزمان با ۲۵ ماه مبارک رمضان، بزرگترین سفره افطار تاریخ یزد در خیابان قیام از میدان امیرچقماق تا بعثت به طول دو کیلومتر پهن شد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از کسی حرفی شنیدی ناراحت شدی، واسه آخرتت خوبه
🎙 مرحوم دولابی
رسول خدا ص فرمودند:
خَيْرُكُمْ مَنْ أَطْعَمَ الطَّعَامَ وَ أَفْشَى السَّلَامَ وَ صَلَّى وَ النَّاسُ نِيَامٌ.
بهترين شما كسى است كه اطعام كند مردم را و بلند بگويد سلام را و با اين كه مردم در خوابند نماز(شب) بخواند.
📚 الخصال ؛ ج1 ؛ ص91.
امام صادق عليه السّلام:
«هر گاه به نماز شب برخيزى اوّل مسواك كن، بدرستى كه ملكى مى آيد و دهان خود را در دهان تو مى گذارد، و هر حرفى كه از دهان تو بيرون [مى] آيد در حال ربوده به آسمان مى برد. پس بايد كه در آن وقت دهنت خوشبو باشد تا موجب نفرت آن ملك نشود».
📚 منهاج النجاح في ترجمة مفتاح الفلاح ؛ متن ؛ ص24.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
همه مشکلات با ذکر بسم الله الرحمن الرحیم حل میشود البته با شرایطش
🎙 ایت الله وحید
حکایت
دزیدن کفشها به جای گرفتن حاجت
آیت الله سید جمال گلپایگانی فرمودند:
یک وقتی بسیار بدهکار شده بودم. مدتی به حرم حضرت امیر المؤمنین علیه السلام می رفتم و برای پرداخت قرضهایم دعا می کردم ولی فرجی حاصل نمی شد. روزی به همسرم گفتم:
شما بروید حرم و برای ادای قرضهایمان دعا کنید شاید خداوند دعای شما را مستجاب کند.
ایشان رفتند و پس از مدتی بر گشتند ولی با پای برهنه و خیلی ناراحت گفت: کفشهایم را هم از دست دادم. خیلی ناراحت شدم بلند شدم و عبا را به سر کشیدم و به حرم مشرف شدم.
مختصری زیارتنامه خواندم و شروع به عرض حال کردم به حضرت، از حرم بیرون آمدم نزدیک در حرم شخص ناشناسی پول زیادی به من داد این پول به حدی بود که قرضهایم را پرداخت کردم و تا مدتی هم برای مخارج روزانه از آن استفاده کردم.
📚 جمال عرفان.
پیامبر ص فرمودند:
بسم الله الرحمن الرحيم* أقرب إلى الاسم الأعظم من سواد العين إلى بياضها .
«بسم الله الرحمن الرحيم» نزديكتر است به اسم اعظم از سياهى چشم به سفيدى آن.
📚 عدة الداعي و نجاح الساعي ؛ ص58.
شیخ اکبر(محی الدین ابن عربی) در جفر جامع فرماید:
من تلا بسم اللّه الرحمن الرحیم، عدد قواه الظاهرة و هى 786، ثم صلّى على النبى و آله 132، فإنه لا یسأل اللّه شیئا إلا اعطاه، و إن واظب على ذلک یوشک أن یکون مستجاب الدعوة.
ترجمه:
هر کس بسم الله الرحمن الرحیم را 786 مرتبه بگوید و سپس 132 مرتبه صلوات بفرستند دعایش مستجاب خواهد شد. و اگر بر این عمل مداومت کند مستجاب الدعوه خواهد شد.
علامه حسن زاده آملی این مطلب را در پنج جا از آثارشان نقل کرده اند که نشان دهنده اهمیتی است که ایشان برای این دستورالعمل قائل هستند.
📚 هزار و یک کلمه ج3 ص384 کلمه 343.
حکایت
دستور العملی از ایت الله بهجت برای شفای مریض
حجت الاسلام اسفندیاری می گوید: یکی از اقوام ما بیماری سرطان گرفت. پزشکان گفتند: باید عمل شود،در غیر این صورت سرطان همه بدن او را می گیرد.
به خدمت ایت الله بهجت می رسند و برای عمل، از او درخواست استخاره می کنند.
آیت الله بهجت می گوید :عمل لازم نیست. سپس مبلغی پول دادند که برای ایشان صدقه بدهیم و آب زمزم و تربت امام حسین را دادند و گفت: هر روز مقداری به قصد شفا بخورد و تعدادی فقیر را نیز غذا بدهند. این کارها انجام شد و آن مریض شفا یافت.
📚 ستاره درخشان فومن ص19
پیامبر ص:
أفضل عبادة امّتى تلاوة القرآن نظرا.
بهترين عبادت امّتم خواندن قرآن از روی کتاب است.
📚 المحجة البيضاء فى تهذيب الاحياء ؛ ج2 ؛ ص231.
حکایت
شیخ عباس قوچانی رحمه الله می فرمودند:
ایت الله بهجت در اثر خودسازی از طرف خدا دارای 21 عنایت شده بود که یکی از ان ها را اجازه دادند که من نقل کنم و ان اینست که هر وقت اراده کنم بدون این که نگاه به پشت سرم کنم می توانم پشت سرم را ببینم و از پشت سرم اطلاع حاصل کنم.
📚 ستاره درخشان فومن ص19.
رسول خدا (ص) فرمود:
إِنَّ فِي الْجَنَّةِ دَرَجَةً لَا يَنَالُهَا إِلَّا إِمَامٌ عَادِلٌ أَوْ ذُو رَحِمٍ وَصُولٍ أَوْ ذُو عِيَالٍ صَبُورٍ.
براستى كه در بهشت مقامى است كه بدان نائل نشود جز(سه نفر):
1. پیشواى دادگر.
2. کسی که با خويشان خود خیلی در ارتباط است.
3. عیالمند بردبار.
📚 الخصال ؛ ج1 ؛ ص93.
حکایت
پیرمردی خدمت ایت الله بهجت می رسد ایت الله بهجت به ایشان می گوید می خواهی از بچگی تا به حالا بگویم چه کار هایی انجام داده ای؟!
📚 ستاره درخشان فومن ص19.
امام صادق ع:
لَمَّا أُنْزِلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ عَلَى النَّبِيِّ ص- (مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْها) قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص اللَّهُمَّ زِدْنِي فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى- مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص اللَّهُمَّ زِدْنِي فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَيْهِ- مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَيُضاعِفَهُ لَهُ أَضْعافاً كَثِيرَةً «3» فَعَلِمَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَنَّ الْكَثِيرَ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لَا يُحْصَى وَ لَيْسَ لَهُ مُنْتَهًى.
چون آيه
(مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْها. هر كس كه عمل نيكى انجام دهد، پس او را سزائى و پاداشى بهتر از آن كار نيكو است)
بر پيغمبر ص نازل گرديد، پيغمبر ص به درگاه خدا عرضه داشت: پروردگارا بر من افزون فرما.
پس خداوند تبارك و تعالى آيه
(مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها. هر كس كه كار نيكى بكند، پاداشى ده برابر آن را دارد- انعام 6: 160)
را نازل كرد.
پس پيغمبر خدا ص فرمود: پروردگارا برايم زيادتر از اين بفرما!
خداوند آيه
(مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَيُضاعِفَهُ لَهُ أَضْعافاً كَثِيرَةً. كيست آنكه قرض دهد به خدا قرضى نيكو، پس خدا بيفزايد آن را برايش افزايش بسيار- بقره 2: 245)
را نازل کرد.
پس پيامبر ص دانست كثير از جانب خدا بى شمار است و پايانى برايش نيست(یعنی پاداش قرض بی شمار است).
📚 معاني الأخبار، النص، ص: 398.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شفای بچه های گم شده توسط امام حسین ع
🎙 سید عباس موسوی مطلق
حکایت
رد امانتی که به امام حسین علیه السلام سپرده شده بود
حجّة الاسلام آقای افتخاری جهرمی نقل کردند: برادرم در جبهه ترکش خورده بودند و او را به تصور این که به شهادت رسیده است، جزو شهدا قرار داده تا در سردخانه بگذارند. شخصی احساس گرمی در بدن ایشان(برادر جهرمی) می کند، او را از میان شهدا بیرون کشیده و به او آمپول مخصوصی تزریق می کند. پس از اطمینان از زنده بودن، او را به اتاق عمل می برند و عمل می کنند در حالی که امیدی به ادامه حیات او نداشتند. بعد از آن به خواست خدا ایشان خوب می شوند.
او بعد نقل کرد که: من در حال بیهوشی، افرادی را دیدم که به عالم بالا برده می شوند، نوبت من که رسید، آقایی فرمود: ایشان امانت است، و نگذاشت مرا ببرند. برادرم پس از خوب شدن وقتی به خانه برگشت، از مادرم پرسید: شما چه کرده بودی؟ مادرم گفت: وقتی تو به جبهه رفتی، به امام حسین علیه السلام متوسّل شدم و شما را به حسین بن علی علیهما السلام سپرده و امانت دادم.
📚 روزنه هایی از عالم غیب ص 58.
أمير المؤمنين ع:
شكر كل نعمة الورع عن محارم الله.
شكر هر نعمتى به این است که آن را از حرامهاى الهى بازداری.
📚 مشكاة الأنوار في غرر الأخبار ؛ النص ؛ ص35.
حکایت
[داستان قالیچه حضرت سلیمان]
علامه طباطبایی رحمه الله فرمودند: برادر ما به وسیله شاگردش از حضرت قاضی ـ رحمة الله علیه ـ سؤال کرده بود که آیا قالیچه حضرت سلیمان که حضرت روی آن مینشست و به مشرق و مغرب عالم میرفت روی اسباب ظاهریّه و چیز ساخته شدهای بود یا از مُبدَعات الهیّه بود و هیچگونه با اسباب ظاهریّه ربطی نداشت؟
آن شاگرد چون از مرحوم قاضی (ره) سؤال کرده بود ایشان فرموده بودند:
فعلاً چیزی در نظرم نمیآید ولیکن یکی از موجوداتی که در زمان حضرت سلیمان بودند و در کار قالیچه تصدّی داشتند الآن زندهاند، میروم و از او میپرسم.
در این حال مرحوم قاضی روانه شدند و مقداری راه رفتند تا آنکه منظرۀ کوهی نمایان شد، چون به دامنه کوه رسیدند یک شَبَحی در وسط کوه که شباهت به انسان داشت دیده شد، مرحوم قاضی از آن شَبَح سؤال کرده و مقداری با هم گفتگو کردند که آن شاگرد از مکالماتشان هیچ نفهمید؛ ولی چون مرحوم قاضی برگشتند گفتند: میگوید: از مبدعات الهیّه بوده و هیچ اسباب ظاهریّه در آن دخالتی نداشته است.
📚 مطلع انوار، ج1.
پیامبر ص فرمودند:
لا يموتن أحدكم إلا و هو يحسن الظن بالله فإن حسن الظن بالله ثمن الجنة.
احدی از شما جان ندهد مگر این که حسن ظن به خدا داشته باشد(یعنی هنگام مرگ حسن ظن به خدا داشته باشید) چون حسن ظن به خدا بهای بهشت است.
📚 مشكاة الأنوار في غرر الأخبار ؛ النص ؛ ص36.
حکایت
طلب باران کردن «برخ» به دستور خداوند در زمان حضرت موسى(ع)
بعد از این که هفت سال در بنى اسرائیل قحطى آمد، حضرت موسى(ع) با هفتاد هزار نفر بیرون رفتند تا دعا کنند که باران بیاید. خداوند متعال به موسى(ع) وحى فرمود: موسى! چگونه اجابت کنم دعاى جمعیّتى را که غرق در گناه هستند و گناهان بر ایشان سایه افکنده است و با خباثتِ باطن و غیر یقین، مرا مى خوانند و خود را از مجازات من ایمن مى دانند.
اى موسى! برگرد و برو به نزد یکى از بندگانم به نام برخ که او دعا نماید تا دعاى وی را بپذیرم. حضرت موسى(ع) در پى برخ رفت و او را پیدا نکرد، تا این که روزى حضرت در کوچه اى عبور مى کرد، ناگهان به بنده سیاه پوستى برخورد کرد که در پیشانیش آثار سجده نمایان بود و شملهای (دستاری-عبایی) به خود پیچیده و گوشهی آن را به پشت گردنش گره زده بود. حضرت به نور الهی او را شناخت و بر او سلام کرد و گفت:
اسمت چیست؟ گفت: اسم من برخ است. حضرت موسى(ع) گفت: مدّتى در جستجوى تو بودم، حال بیا و براى ما دعاى باران بخوان!.
برخ به میان جمعیّت آمد و چنین دعا کرد:
اَللَّهُمَّ ما هذا مْن فِعالِکَ وَ ما هذا مِنْ حِلْمِکَ وَ مَا الَّذى بَدا لَکَ انْقَضَتْ عَلَیْکَ عُیُونُکَ أَمْ عانَدَتْ الرِّیاحُ عَنْ طاعَتِکَ أَمْ نَفَدَ ما عِنْدَکَ أَمْ إِشْتَدَّ غَضَبُکَ عَلَى الْمُذْنِبینَ، اَلَسْتَ کُنْتَ غَفَّاراً قَبْلَ خَلْقِ الْخاطِئینَ، خَلَقْتَ الرَّحْمَةَ وَ أَمَرْتَ بِالْعَطْفِ أَمْ تَرینا أَنَّکَ مُمْتَنِعٌ أَمْ تَخْشى الفَوْتَ فَتُعَجِّلُ بِالْعُقُوبَةِ.
اى خداى من! این [خشکسالی] نه از کردار تو و نه از حلم توست!،
چه امر تازهای براى تو روى داده است؟ آیا ابرهاى رحمت تو کم آب شده است؟ یا بادها از فرمان تو سر باز زدهاند؟ یا خزانهات به اتمام رسیده است؟ آیا خشمت بر گنهکاران شدّت یافته است؟ آیا تو پیش از آفریدن معصیت کاران آمرزنده نبودى و رحمت را نیافریدى؟!
مگر به مهربانى دستور ندادى؟ آیا مى خواهى با این سختگیرى شوکت خود را به ما نشان دهى؟ آیا مى ترسى فرصت از دست برود و بندگان گنهکارت از بند قدرت تو بیرون جهند،که چنین در کیفرشان شتاب میکنی؟!
هنوز برخ نرفته بود که باران رحمت خدا سرازیر شد، و بارش بنى اسرائیل را فرا گرفت. برخ در بازگشت به حضرت موسى(ع) گفت: دیدى چگونه با پروردگار مشاجره کردم و او چگونه با من لطف و انصاف نمود[1].
موسى(ع) از نحوهی گفتگوی برخ با خداوند، غضبناک شد و قصد وی را کرد. خداوند عز وجل به موسی(ع) وحی کرد که او را واگذار. بدرستی که:
«اَنَّ بَرخاً یَضحَکُنی کُلَّ یَومٍ ثَلاثَ مَرّاتٍ»؛
برخ، روزى سه مرتبه ما را میخنداند
و نیز راجع به احوالات برخ در کتاب «انیس الأدبا» مى نویسد:
«إنّ الله تعالى أوحى إلى موسى(ع) إنّ برخ نعم العبد لی إلّا أن فیه عیبا قال: یا ربّ و ما ذاک؟ قال: یعجبه نسیم الأسحار و من أحبّنى لا یسکن إلى شیء و لا یأنس بشىء.
خداوند وحى فرمود به موسى که برخ، خوب بنده ایست براى من؛ مگر اینکه در او عیبى است.
عرض کرد: پروردگار من عیبش چیست؟
خطاب آمد: از نسیم سحر لذت مى برد. کسى که مرا دوست دارد دلش به چیزى آرام نمى گیرد و اُنس به غیر من پیدا نمى کند.
📚 مسکن الفؤاد، شهید ثانی، ص69.
امام صادق ع:
الصدقة تقضي الدين و تخلف بالبركة.
صدقه قرض را ادا مى كند و بركت مى آورد.
📚 عدة الداعي و نجاح الساعي ؛ ص69.
پيغمبر (ص) فرمود:
مَنْ أَحَبَّ أَنْ يَمْثُلَ لَهُ الرِّجَالُ فَلْيَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ.
هر كس دوست بدارد كه مردم برايش برخيزند جايگاه خود را در آتش قرار داده.
📚 مكارم الأخلاق ؛ ص25.
امام صادق ع:
نَزَلَ جَبْرَئِيلُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ جَلَّ جَلَالُهُ يُقْرِئُكَ السَّلَامَ وَ يَقُولُ لَكَ هَذِهِ بَطْحَاءُ مَكَّةَ إِنْ شِئْتَ أَنْ تَكُونَ لَكَ ذَهَباً قَالَ فَنَظَرَ النَّبِيُّ ص إِلَى السَّمَاءِ ثَلَاثاً ثُمَّ قَالَ لَا يَا رَبِّ وَ لَكِنْ أَشْبَعُ يَوْماً فَأَحْمَدُكَ وَ أَجُوعُ يَوْماً فَأَسْأَلُكَ.
جبرئيل بر پيامبر (ص) نازل شد و گفت خداوند جل جلاله ترا سلام مي رساند و به تو مي گوید:
اين صحراى مكه را اگر بخواهى براى تو پر از طلا كنم، پيامبر (ص) سه بار به آسمان نگاه كرد و سپس فرمود: نه خداوندا ولى دوست دارم يك روز سير باشم تا ترا حمد گويم و يك روز گرسنه بمانم تا از تو سؤال كنم.
📚 مكارم الأخلاق ؛ ص24.
حکایت
نورانی شدن بدن آیت الله گلپایگانی
حاج شیخ حسین انصاریان می گفتند :
قبل از انقلاب ، ماه مبارک در تهران مسجدی من را یک ماه برای منبر رفتن دعوت کردند. سال 48 بود و من آن وقت طلبه قم بودم.
اولین شبی که برای منبر به این مسجد رفتم امام جماعتش را یک جور دیگر دیدم. از منبر که پائین آمدم دیدم که اشتباه نکردم او را یک جور دیگر دیدم، نه اینکه چشم من بود که او را یک جور دیگر دیدم نه او به من جلوه کرد باعث یک جور دیگر دیدن او چشم من نبود بلکه خود او بود.
به او گفتم کی هستی؟ گفت: من در نجف درس خوانده ام. بعد معلوم شد که در نجف قسمتی از عمرش را با مرحوم آیت الله العظمی آقا سید جمال الدین گلپایگانی بوده ، آقا سید جمال الدین ده سال در اصفهان با مرحوم آیت الله العظمی بروجردی نزد سه تا نفس دار( صاحب نفس ) درس خواند.
امام جماعت مسجد گفت:
یک روز صبح زود دیدم آقا سید جمال از خانه بیرون آمد و راه افتاد، آمدم و گفتم آقا کجا تشریف می برید؟ فرمودند: وادی السلام. گفتم: اجازه می دهید که من هم در خدمتتان باشم؟ اجازه دادند.
وقتی از وادی السلام بر می گشتیم من یک مرتبه کل هیکل آقا سید جمال الدین گلپایگانی را داخل نور دیدم. البته این چشم من نبود که او را داخل نور دیدم. بلکه او جلوه کرد که من دیدم.
این نور دور آقا سید جمال بود و آمدیم تا به جایی رسیدیم که کسی در خانه اش ایستاده بود که به آقا سید جمال سلام کرد و گفت صبحانه حاضر است بفرمائید.
آقا فرمودند: متشکرم.
یک دفعه دیدم نوری که دور آقا سید جمال بود از بین رفت. من به آقا سید جمال گفتم قربانت شوم من درست دیدم یک نوری دور شما بود؟
با ناراحتی فرمودند: بله درست دیدی . گفتم چی شد؟
گفت: نفس این شخص، نور را فراری داد. نفس ناپاکی بود کاش به ما سلام نکرده بود. و با ما حرف نزده بود.»
📚 جمال عرفان.