eitaa logo
پژوهشکده تاریخ معاصر
2.3هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
66 ویدیو
4 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
پژوهشکده تاریخ معاصر
#در_آینه_تاریخ ؛ #شاه هنگام عبور از مقابل گارد احترام شماره آرشیو: 6164-7ع iichs.ir @iichs_ir
تحلیلی بر اقدام در ؛ یک حادثه، دو مرد، دو فرجام ❇️ محمدرضا در دوران 37 ساله سلطنت خود دو را تجربه کرد و البته هر دو بار برخلاف دو نخست وزیر ناکام خود، یعنی «رزم آرا» و «حسنعلی منصور»، جان سالم به در برد. نخستین ترور، پانزدهم بهمن 1327 و در فترت پس از کناره گیری و آغاز سلطنت شاه جوان رخ داد. این اقدام نافرجام که توسط « » صورت گرفت، به زخمی شدن شاه و مرگ ضارب انجامید. غیرقانونی شدن فعالیت حزب توده و برقراری نوعی انسداد سیاسی از پیامدهای این ترور محسوب می‌شد. البته ارتباط منظم و تشکیلاتی فخرآرایی با حزب توده هیچ گاه ثابت نشد تا این گمانه بیشتر تقویت شود که این ترور بهانه‌ای بود برای جلوگیری از گسترش روزافزون فعالیتهای حزب توده که همچون مانعی در برابر قدرت گیری دربار خودنمایی می کرد. ❇️ در صبح آرام بیست‌ویکمین روز از بهار سال 1344، صدای رگبار گلوله، رهگذران خیابان پهلوی و کارکنان کاخ مرمر را وحشت زده کرد. آن گونه که در روایات رسمی آمده، «رضا شمس آبادی» 22 ساله، سرباز وظیفه که در این ساعت از نگهبانان محوطه کاخ محسوب می‌شد، هنگام پیاده شدن شاه از خودروی سلطنتی به سوی او آتش گشود. شاه به سرعت خود را به داخل ساختمان انداخت و به حالت درازکش زیر یکی از میزهای سالن ورودی پنهان شد. دو نفر از محافظان او به نامهای «محمد علی بابائیان» و «آیت‌الله لشگری» هم مورد هدف شمس آبادی قرار گرفته و در نهایت خود شمس آبادی نیز با گلوله یکی دیگر از نگهبانان از پای درآمد. ❇️ پس از ماجرای ترور شاه توسط شمس‌آبادی، دربار پهلوی از رسانه‌ای شدن این خبر در روزنامه‌های رسمی و پرمخاطب آن روزگار جلوگیری کرد. روزنامه‌های عصر آن روز تنها به خبر «نزاع چند سرباز در کاخ مرمر که منجر به تیراندازی و قتل دوسه نفر شده بود!» بسنده کردند. ❇️خانواده شمس آبادی، روستاییانی تنگدست بودند که از راه کشاورزی معیشتی روزگار می‌گذراندند. این پایگاه اجتماعی و اقتصادی، و بی‌عدالتیهایی که با بروز اصلاحات ارضی نه تنها کاهش نیافت، بلکه گسترده تر نیز شد، در کنار دغدغه‌های مذهبی او می‌تواند زمینه ساز چنین تصمیمی باشد. عزیمت او از به تهران ــ شهری بی در و پیکر و درگیر مدرنیزاسیون غربگرایانه شاه ــ در اوایل دهه 1340 نیز نوعی کنده شدن از پایگاه پیشین و بی ثباتی در پایگاه جدید را به همراه داشت. چنین وضعیتی در کنار خاطره سرکوب خونین قیام پانزدهم خرداد 1342 و شکست تلخ بیست‌وهشتم مرداد 1332، دست به دست هم داد تا او چنین اقدامی را انجام دهد. فضای بسته سیاسی پس از این دو واقعه که امکان هرگونه مشارکت مسالمت آمیز را از اقشار مختلف جامعه می‌گرفت نیز در تشدید این وضعیت موثر بود؛ اقدامی که اگر چه با جان سالم به در بردن شاه از مهلکه همراه بود امّا به انسداد بیشتر و امنیتی شدن فضای سیاسی کشور منجر شد و سرانجام در بهمن 1357 به انفجار انقلاب انجامید. متن کامل مقاله را در زیر بخوانید http://yon.ir/hRgH3 @iichs_ir
پژوهشکده تاریخ معاصر
#در_آینه_تاریخ ؛ #محمدرضا_پهلوی به همراه تعدادی از مهمانان خارجی شرکت کننده در #جشن_های_2500_ساله_ش
✳️ فساد اقتصادی ـ سیاسی غلامرضا نیک‌پی ؛ پشت نقاب آخرین شهردار تهران که از حمایت بی چون و چرای نخست‌وزیر بهره می‌برد، برای اعمالش به هیچ ارگانی خود را پاسخگو نمی‌دانست و گویی دارای یک مصونیت قضایی بود. بر همین مبنا با سوء استفاده از جایگاه پست شهرداری دست به زد و بندهای مالی بسیار در شهرداری تهران می‌زد و محصولاتی را که شهر تهران نیاز نداشت به خاطر گرفتن پورسانت مستقیماً خود با پول شهرداری و بیت المال وارد کشور می‌کرد. مثلاً یک مورد آن خرید کارخانه کمپوست از انگلستان بود، که توسط هدایت‌الله اسلامی‌نیا نماینده مجلس شورای ملی آن زمان افشا و گزارش شد. در این گزارش بیان شد، نیک‌پی در سفری به انگلستان با رایزنی فردی به نام «صبی» که دلال معاملات در سفارت انگلستان در تهران بود «هفت میلیون تومان چک به عنوان حق و حساب برای انجام این معامله گرفته است» و علاوه بر این مورد در ادامه از معاملاتی در خصوص خرید چراغهای راهنمایی اتوماتیک و مطالعه و ساخت لگوی شهر تهران مطرح گردید، و بر همین اساس در گزارش مجلس بیان شد: «آقای نیک‌پی این معاملات را برای اخذ دلالی دنبال می‌کند. این معاملات متجاوز از هزاران میلیون تومان خواهد شد که کمسیون آن، رقم قابل توجهی است. ✅ این اقدامات شهردار در حکومتی که سر تا پا در فساد مالی و اخلاقی غرق بود، جدی گرفته نشد و نیک‌پی در زمان وزارت کشور امیرقاسم معینی، مجدد برای چهار سال فرمان انتصاب شهرداری تهران را از دریافت کرد و چند ماه پس از این انتصاب به کره جنوبی رهسپار شد. بازگشت او از این سفر مصادف شد با شدت حرکتهای انقلابی مردم مسلمان ایران، حرکتهایی که نخست‌وزیر سیزده‌ساله رژیم شاهنشاهی را از صندلی صدارت جدا کرد و متعاقب آن، غلامرضا نیک‌پی نیز از شهرداری تهران کنار گذاشته شد. اما این انتهای کار نیک‌پی نبود و محمدرضا پهلوی به پاس قدردانی از خوش خدمتی او به رژیم پهلوی در طول مدت تصدی خود بر شهرداری پایتخت، وی را به نمایندگی دوره هفتم مجلس سنا اصفهان منصوب کرد. هنوز یک سال از این انتصاب سپری نشده بود که شعله‌های انقلاب اسلامی و نارضایتی مردم به اوج خود رسید و شاه مجبور شد در چارچوب یک طرح عوام‌فریبانه، دستگیری برخی از دولتمردان رژیم که در بین مردم منفورتر بودند، در دستور کار قرار دهد و یکی از این افراد غلامرضا نیک‌پی بود. برای مطالعه متن کامل این یادداشت به زیر مراجعه کنید ؛ http://yon.ir/NBenf @iichs_ir
✳️ به مناسبت 28 مرداد 1332؛ نظامیان، لوطیان، روسپیان و کودتایی ضدملی ❇️ به واسطه نقش مهمی که در ملی کردن صنعت نفت ایران داشت، جایگاه بسیار ویژه‌ای در میان مردم کسب کرد، از طرفی وی به هیچ وجه خواستار اعطای امتیازات ویژه به انگلیس و آمریکا نبود. این مسأله در کنار مخالفت وی با ریخت و پاشهای زیادی که در دربار صورت می‌گرفت و البته حس تمامیت‌خواهی وی، منجر به این شد که موجبات اختلاف وی با محمدرضا فراهم شود. از این رو انگلیس با جلب حمایت آمریکا و راضی کردن شاه، شرایط را برای برکناری مصدق در کودتای 28 مرداد به‌وجود آورد. ❇️در حالی‌که مصدق بخشی از طرفداران سنتی خود را از دست داده بود و در میان متجددین جریانهایی به حمایت از وی مشغول بودند، بخشی از نیروهای نظامی به رهبری فضل الله و پسرش اردشیر، در کنار سرهنگ ، سرلشکر ارفع، سرهنگ مقدم، سرلشکر حجازی و سرلشکر هدایت افسر اشراقی کمیته‌ای را تحت عنوان «نجات وطن» ترتیب دادند و خود را برای کودتای 25 مرداد آماده می‌کردند. هرچند در این مسیر ناموفق بودند ولی توانستند با کمک انگلیس و آمریکا در روز 28 مرداد مصدق را از کار برکنار کرده و شرایط را برای ورود شاه که به واسطه شکست کودتا در 25 مرداد از ایران به بغداد و سپس به رم گریخته بود فراهم کنند. ❇️بی‌شک این جریان که به لوطیان و لومپنها معروف بودند، نقش بسیار پررنگی در کودتای 28 مرداد ایفا کردند تا جایی که بعدها از این جریان به عنوان لمپنیسم در ایران یاد می‌شود. سردسته این جریان بر عهده معروف به شعبان بی‌مخ بود که پس از ایجاد گسست میان مصدق و نیروهای سنتّی که به وقایع 30 تیر مربوط می‌شود به سمت دربار و نظامیان روی آوردند. شاید شروع مخالفت این جریان با دولت مصدق به ماجرای تیمسار افشار طوس بازگردد. در اوایل اردیبهشت سال 32، تیمسار افشار طوس، رئیس شهربانی کل کشور ربوده شد. این اتفاق با همکاری یکی از همین لومپنها به نام «امیر رستمی» معروف به پهلوان کچل صورت گرفت. چند روز بعد از دزدیدن افشار طوس که انتخاب شخص مصدق برای شهربانی کل کشور بود، جسد وی پیدا شد درحالیکه علائم شکنجه بر روی بدن وی مشهود بود. ❇️ بعد از شکست کودتای 25 مرداد، بسیاری از طرفداران مصدق در خیابانها حضور داشتند، تا جایی که با انداختن مجسمه شاه و پدرش اعلام حکومت جمهوری کردند. اشتباه استراتژیک مصدق در سرکوب کردن این افراد و خالی کردن خیابانها از آنها منجر به این شد که برخلاف تصور، از صبح روز 28 مرداد، گروههایی با سرکردگی همین لومپنها از جنوب شهر تهران به سمت خانه مصدق و مرکز شهر حرکت کردند. این افراد در مسیر خود با سرکوب جدی مخالفان و آتش زدن برخی از مراکز، نهایتا پس از فتح ساختمان رادیو، خود را به منزل دکتر مصدق رساندند و تمامی اسناد، اموال و مدارک خانه نخست وزیر به وسیله اوباش و نظامیان به غارت رفت. نقش این جریان به حدی برجسته بود که پس از بازگشت شاه به ایران، تا سالیان دراز از امتیازات ویژه‌ای برخوردار بودند و سردسته این افراد یعنی شعبان جعفری لقب «تاجبخش» را از دربار دریافت کرد. ❇️ از اواخر دورۀ قاجار و مقارن با انقلاب مشروطه، در کنار گروههای اراذل و اوباش، گروه جدیدی از زنان که در مراکز فحشا و فساد به سر می‌بردند، به ارکان تحرکات سیاسی و نظامی اضافه شد، تا آنجا که حضور این گروه از زنان در دورۀ دوم که به ساکنانِ معروف شده بودند، فعالتر و گسترده‌تر شد. این زنان، از طریق برخی واسطه‌ها و رابطان به برخی عناصر دستگاه حکومت مرتبط و به ابزاری برای آنها مبدل شدند. از این رو، در کودتای 28 مرداد 1332 به سرکردگی تعدادی از روسای این مراکز همچون «ملکه اعتضادی» و «پری آژدان‌قزی»، با انگیزۀ کسب منافع اقتصادی و وجاهت و پایگاه اجتماعی وارد صحنه شدند و نقش مؤثری در راستای اهداف محرکان خود برعهده داشتند. در روز کودتای 28 مرداد، برادران رشیدیان، با پخش پول میان این گروه، آنها را به شعار دادن علیه مصدق و به طرفداری از شاه تهییج کردند. این افراد با در دست داشتن سلاح سرد، از صبح روز کودتا در خیابانهای تهران علاوه بر درگیری با مخالفان، افراد بی‌طرف را به شعاردادن علیه مصدق و زنده باد شاه مجبور می‌کردند به طوری که گمان رود همه مشتاقانه به دنبال بازگشت شاه و برکناری مصدق هستند. برای مطالعه متن کامل این یادداشت به زیر مراجعه کنید http://yon.ir/7dRAo @iichs_ir