🎦 همایش «کودتای سوم اسفند 1299، زمینهها و پیامدها» به روز سوم رسید
📢 به علت ضیق وقت و عدم امکان سخنرانی همه استادان و پژوهشگران مدعو، همایش «کودتای سوم اسفند 1299، زمینهها و پیامدها» در روز سهشنبه 5 اسفندماه ادامه مییابد
🎤 سخنرانان و 💬 موضوعات:
1️⃣ دکتر موسی حقانی، «بررسی کارنامه 20ساله رضاشاه»
2️⃣ محمود ذکاوت، «شریعت سنگلجی، دگراندیشی دینی در سایه دیکتاتوری رضاشاه»
3️⃣ مریمالسادات حسینی، «پهلوی اول و خط آهن سراسری ایران»
4️⃣ دکتر مجید صادقانی، «ابعاد تجارت قاچاق توسط یهودیان ایرانی در دوره رضاشاه»
5️⃣ حسین مولائی، «ارزیابی مدرنیزاسیون ارتش پهلوی اول»
6️⃣ دکتر مرتضی باقیان، «جایگاه مجلس در عصر رضاشاه»
7️⃣ دکتر مصطفی جوان، «مواضع علی دشتی، مدیر روزنامه شفق نسبت به جمهوریخواهی رضاخان»
🕑 سهشنبه 5 اسفندماه ۱۳۹۹، از ساعت 14 تا 17
🖥️ لینک مشاهده برنامه
در آپارات👇
aparat.com/TVTARIKH/live
در ایتا 👇
live.24on.ir/?eitaafly
در گپ👇
gap.im/jebheh
در روبیکا👇
rubika.ir/jebheh
در سروش+👇
sapp.ir/jebheh
✳️در روز سوم همایش «کودتای سوم اسفند 1299؛ زمینهها و پیامدها»؛
#محمود_ذکاوت : قدرت به دنبال این بود که قرائت سنتی شیعه موجود نباشد
در روز سوم همایش «کودتای سوم اسفند 1299؛ زمینهها و پیامدها»؛ که هماکنون در حال برگزاری است، محمود ذکاوت، به عنوان اولین سخنران، با بیان اینکه قدرت در دوره پهلوی اول به دنبال این بود که قرائت سنتی شیعه موجود نباشد، سیاست دینی حکومت و عملکرد دگراندیشان را بررسی کرد
به گزارش روابط عمومی #پژوهشکده_تاریخ_معاصر ، همایش «کودتای سوم اسفند 1299، زمینهها و پیامدها»، که به مناسبت صدمین سالگرد کودتای سیاه 1299 برگزار میشود، به علت کمبود وقت و عدم امکان سخنرانی همه استادان و پژوهشگران مدعو، امروز سهشنبه 5 اسفندماه 1399 ادامه یافت.
اولین سخنران این همایش، که از ساعت 14 آغاز شده است، محمود ذکاوت، پژوهشگر تاریخ معاصر، بود که « #شریعت_سنگلجی ، دگراندیشی دینی در سایه دیکتاتوری #رضاشاه » را موضوع سخنرانی خود قرار داد. او در آغاز عنوان کرد: مطالعه اندیشه بدون کتب تاریخی عقیم است یعنی فهم تاریخی از یک دوره و شخصیت با اکتفای صرف به ارائه و اندیشهها ناکافی است باید کنش اجتماعی و عملکرد را هم در نظر بگیریم.
ذکاوت اظهار کرد: عصر پهلوی اول حاصل همافزایی رضاخان، نخبگان همدل با او و دولتهای خارجی است. منظور من در ادامه بحث از قدرت هم این سه عنصر در دوره پهلوی است. اینها در لایههای مختلف تغییر ایران را دنبال کردند. لایه اول گفتمان قدرت، نوسازی و مدرنیزاسیون با الگوی غربی است. لایه بعدی گفتمان قدرت تغییر نهادی است؛ یعنی برای رسیدن به آن نوسازی قدرت تصمیم میگیرد نهادهای موجود را از بین ببرد و نهادهای جدید بسازد.
وی در ادامه گفت: لایه سوم گفتمان قدرت تصمیمات و برنامههای عملی و سیاسی دولت آن دوره است. طبق این ایدهها و هدف اصلی که نوسازی بود، تغییرات نهادی در قالب ایجاد سازمانهایی مثل سازمان پرورش افکار و بقیه نهادها انجام شد. یک تصمیمی مثل کشف حجاب برنامه عملی است که قدرت میگیرد تا هویت عمومی را تغییر دهد و برنامه دولت هم جز با تغییر فرهنگ عمومی صورت نمیگیرد و مهمترین وجه مشخص مردم هم سنن و فرهنگ اسلامی مردم است.
ذکاوت با بیان اینکه اینها نگاه خوشبینانه به قضیه است، گفت: نگاههای بدبینانه هم میتوانیم داشته باشیم. طبق این برنامه دین، فرهنگ و متولیان دینی متهم و تبدیل به دیگری میشوند، با مرجعیت و مجتهدین درگیری ایجاد میشود و هرگونه مظاهر سنتی و اسلامی رد میشود و برنامههای دولت با این افق که این فرهنگ و سنن از بین برود سازماندهی میشود.
این پژوهشگر تاریخ یادآور شد: یک اتفاق دیگر هم در این دوره میافتد یعنی قدرت ضمن اینکه این سنن را به محاق میبرد، یک قرائتی از اسلام هم نمود و ترویج پیدا میکند که بحث اصلی ما همین است. افرادی مثل شریعت سنگلجی، حکمیزاده، کسائی و دیگران در این گفتمان به دنبال این هستند که قرائت سنتی شیعه موجود نباشد.
وی در بخش اصلی صحبتش عنوان کرد: رضاقلی شریعت سنگلجی شخصی است که در جریانات مشروطه به دنیا میآید، پدرش محمدحسن سنگلجی شخصی است که با جریانات مشروطهخواه مراوده دارد. او تا سیسالگی در تهران و نزد پدرش و مدارس تلمذ میکند و منبر دارد؛ بعد چهار سال در نجف دروس حوزه را تکمیل میکند و به ایران بازمیگردد که همزمان میشود با قدرتگیری رضاخان.
ذکاوت اظهارداشت: این خانواده با رضاخان مراوده شخصی دارد، اما پیوند او از این پس با قدرت عمیقتر میشود. اولین نمود حضور او در قدرت مربوط به سال 1306 و درخواست وزارت معارف و اوقاف برای عضویت در این سازمان برای تغییر در متون درسی حوزوی است. او در ادامه منبرهای متعددی در تهران داشت و سعی میکرد که آنها را حمایت کند.
وی با تأکید بر اینکه منبرهای شریعت از آن پس در روزنامهها هم منتشر میشود، گفت: در ادامه آموزههایی را شریعت به اندیشههایش الصاق میکند که متفاوت از قبل میشود. او با بخشی از فرهنگ عمومی درگیر میشود؛ مثلا با سیاست دولت که مخالفت با مناسک دینی و عزاداریهاست، همسو میشود و در منبرهایش بهشدت عزاداری ایام محرم را رد و منکوب میکند و این مسئله یکی از سیاستهای پهلوی در آن دوره بوده است.
ذکاوت با بیان اینکه به تعبیر شریعت سنگلجی این اسلام خرافی و مناسکی است و با اصل و بنیان اسلام در تضاد است، افزود: اینجا پیوندی بین نخبه اصلاحی، یعنی شریعت، و قدرت شکل میگیرد. او در ادامه برجسته میشود و تلاش میکند برنامه قدرت را در حوزه عمومی پیاده کند؛ فلذا شریعت سنگلجی به مثابه یک دگراندیش دینی به تعبیر کنونی ــ و نه در دوران قدرت وقت ــ محسوب میشود.
برای مطالعه متن کامل گزارش روز سوم همایش بر روی لینک کلیک کنید
https://instagram.com/iichs.ir
@iichs_ir
✳️مریمالسادات حسینی: مسئله احداث راه آهن از هشتاد سال قبل از دوره رضاشاه مطرح بود
دومین سخنران همایش «کودتای سوم اسفند 1299؛ زمینهها و پیامدها» #مریمالسادات_حسینی بود موضوع کشیدن راه آهن در دوره پهلوی اول را بررسی کرد. او با طرح این پرسش که «پروژه راه آهنی که #پهلوی_اول مطرح کرد چقدر ملی و در راستای منافع ما بود؟» سخن خود را آغاز کرد: در نقطه شروع ما نمیتوانیم فقط به این دوره بپردازیم؛ باید چشمانداز تاریخی بیشتری داشته باشیم؛ چراکه این طور نبوده که #رضاشاه فقط برای احداث راه آهن در ایران تصمیم گرفته باشد. تقریبا از هشتاد سال قبل از دوره پهلوی اول، بحث خط آهن سراسری برای ایرانیان مطرح بود، اما در دوره #رضاخان این خواستهها اجرایی شد.
حسینی در ادامه افزود: این بحث از دوره صدارت #امیرکبیر در ایران مطرح شد. بسیاری از صنعتگران و صاحبنظران سیاسی خصوصا در دوره مشروطه طرحهایی برای خط آهن ارائه کردند. حدودا 31 طرح در دوره قاجار اعم از داخلی و خارجی مطرح شد، اما به دلیل موقعیت ژئوپلیتیک ایران و مداخله قدرتهای خارجی، که احداث راه آهن سراسری برخلاف منافع آنها بود، این امر به تأخیر افتاد.
وی با بیان اینکه انگلستان به نوعی به احداث راه آهن در ایران تمایل داشت، گفت: در خاطرات و کتابها وجود دارد که افراد مختلفی در این زمینه نظر دادهاند. انگلیسیها حتی امتیاز رویتر را هم که انحصار کل راه آهن شمال ـ جنوب بود، گرفتند، اما با تلاش علما و مخالفت روسها این امتیاز لغو شد و این انحصار تحقق نیافت. روسها هم نمیخواستند ایران راه آهن داشته باشد؛ چون آنها سلطه خود را در خطر میدیدند. آنها با همین دید، ایران را مجبور کردند که به موافقتنامهای تن دهد که به موجب آن، دولت ایران متعهد میشد که امتیاز راه آهن را به مدت ده سال به کسی ندهد.
حسینی اظهار کرد: اوایل قرن بیستم به خاطر توافقات، تغییر و تحولاتی در روابط روس و انگلیس رخ میدهد و ترسی که از آلمانها داشتند، آنها را به توافق با هم متمایل میکند. هرچند در این دوره هم در بحث راه آهن اتفاقی نیفتاد، منتها با تشکیل انجمن راه آهن توسط انگلیسیها و روسها، آنها درصدد مشخص کردن مسیرها برآمدند؛ البته در این اقدامات، بر همان مسیر شمال ـ جنوب تأکید میشد.
وی با اشاره به روی کار آمدن #رضاخان و طرح لایحه راه آهن در مجلس توضیح داد: در آن زمان سیاستمداران و روزنامهنگاران هم به این امر دامن میزنند؛ قوام هم در مجلس سخنرانی و بر آن تأکید میکند. بعد هم لایحه در مجلس مطرح و تصویب میشود؛ البته بسیاری از نمایندگان مثل آیتالله مدرس و محمد #مصدق به علل مختلف، از جمله مسیر مطرحشده که شمال ـ جنوب بود، با آن مخالفت میکنند.
وی همچنین مطرح کرد: مصدق یکی از نمایندگانی بود که به این مسیر اعتراض کرد و گفت که این مسیر به جز استفاده سوقالجیشی برای انگلستان، هیچ فایدهای برای ما ندارد. رضاخان هم در پاسخ به این ایراد گفت او چون زمینهای خودش از آن سمت بوده، میخواسته راه آهن از آنجا بگذرد. البته در خاطرات آمده است که یک برگه آبیرنگی به رضاخان داده بودند که همین مسیر باشد و به نوعی این مسیر به او دیکته شده بود.
حسینی اظهار کرد: در نهایت راه آهن در خدمت اشغالگران قرار گرفت و در عمل هم دیدیم که همان هدف محقق شد؛ یعنی با اشغال ایران و پل پیروزی قرار گرفتن آن، با این راه آهن حدود 5.5 میلیون کالا به روسیه انتقال داده شد.
برای مطالعه متن کامل گزارش روز سوم همایش بر روی لینک کلیک کنید
https://instagram.com/iichs.ir
@iichs_ir
✳️ دکتر مجید صادقانی: براساس اسناد، صهیونیستها بچههای یهودی را میدزدیدند و به فلسطین منتقل میکردند
«ابعاد تجارت قاچاق توسط یهودیان ایرانی در دوره #رضاشاه » موضوع سخنرانی دکتر #مجید_صادقانی ، پژوهشگر حوزه تاریخ معاصر، بود که سخن خود را چنین آغاز کرد: یهودیها معمولا به تجارتهای فراقانونی علاقه نشان میدهند. در کنار فعالیتهای قانونی یهودیها تا دوره #رضاخان ، دو مورد فعالیت فراقانونی هم دیده شده است که ظاهرا قانونی بود، اما در عمل موجب کنشهای فراوانی میشد.
وی در ادامه افزود: اول مسئله سلفخری بود؛ یهودیها خرما را از کشاورزان و تجار میخریدند و نهایتا کمترین بهره به کشاورز میرسید و یهودیهای جنوب بیشترین بهره را از این معامله میبردند. اما آنچه موضوع این سخنرانی است بهطور خاص بحث قاچاق کالا مثل تریاک و کوکائین، اسلحه و انسان، سکه و ارز است که یهودیها از زمان رضاخان به آنها مشغول بودند و بسیاری از شهروندان معمولی و گزارشنویسان گمرگی هم آن را میدانستند.
صادقانی با بیان اینکه یهودیهای صهیونیست در دوره #پهلوی_اول دو مورد قاچاق، یعنی قاچاق اسلحه و انسان، را پیگیری میکردند، اظهار کرد: یهودیها کوکائین را در قوطیهای کاکائو وارد میکردند و مأمورین گمرک هم با آنها همکاری کرده و رشوه میگرفتند و تریاک را هم از ایران خارج میکردند. یک گزارش بینالمللی هست که میزان مصرف تریاک در ایران 38 برابر بیشتر از معدل جامعه جهانی بود؛ یعنی 459 پوند در ایران به ازای هر نفر؛ درحالیکه این عدد برای جامعه جهانی 12 پوند بود.
وی در ادامه گفت: از سالهای 1302 و 1303 گزارشها و اسناد زیادی داریم که افرادی مثل منوچهر کلیمی، داود الیاس کلیمی و... تریاک را به تهران و بندر بابل و شهرهای شمال غربی و نهایتا اروپا منتقل میکردند. بخش دوم هم قاچاق عتیقجات است که شامل خرید عتیقجات از مالداران و متمولین بود.
صادقانی یادآور شد: فعالیت دیگر یهودیها قاچاق ارز، طلا و نقره بود. در دوره پهلوی، بانک ملی مأمور شده بود که مسکوکات طلا و نقره را بگیرد و مبلغ ریالی آن را به فرد تحویل دهد؛ یهودیها با اینکه میدانستند در این زمینه درآمد کافی ندارند، مسکوکات را از خانوادهها تحویل میگرفتند و این را با استفاده از حلقههایی که از جنوب داشتند به هندوستان، عراق و نهایتا اروپا منتقل میکردند.
وی با اشاره به پرونده قطور دو یهودی به نامهای یحیی کلیمی و بابا الیاهو سنندجی که تصمیم داشتند مقدار زیادی طلا، نقره و ارز از کشور خارج کنند، گفت: افزون بر این دو نفر، یکی دیگر از یهودیان قاچاقچی شعبان کلیمی بود که چندین بار دستگیر، اما هربار آزاد شد و در نهایت هم نتوانستند با او کاری کنند.
صادقانی اظهار کرد: بههرحال یهودیها هم قرنها هموطنان ما بودند، اما معمولا وقتی بحث قاچاق مطرح میشد، همه اذهان به سمت یهودیها میرفت؛ چون همینطور بود. در مصوبات مجلس هم وقتی قاچاق مطرح میشد، ناخودآگاه از یهودیها سخن به میان میآمد و این مسئله در ذهنیتها هم جا افتاده بود.
این پژوهشگر تاریخ معاصر با اشاره به این موضوع که صهیونیستهای آغاز دوره رضاشاه معمولا از مفهوم واقعی صهیونیسم آگاهی نداشتند و در پایان دوره #رضاخان بود که صهیونیستها به قوام صهیونیسم جهانی رسیدند، گفت: دو نوع قاچاق فقط توسط صهیونیستهای ایرانی انجام میشد و آن قاچاق اسلحه و انسان بود که دومی، یعنی قاچاق انسان، در دایره بسیار گستردهتری از اولی انجام میشد.
وی توضیح داد: یکی از کانونهای اصلی انتقال یهودیها به #فلسطین ، ایران بود؛ چه اینکه قاچاق یهودیها از اروپای شرقی، آسیای میانه، یمن و عراق به ایران صورت میگرفت و نهایتا آنها با طیب خاطر و بدون مجوز و ویزا از ایران به فلسطین میرفتند. دو سند هم هست که نشان میدهد صهیونیستها بچههای یهودی را میدزدیدند و به فلسطین منتقل میکردند.
برای مطالعه متن کامل گزارش روز سوم همایش بر روی لینک کلیک کنید
https://instagram.com/iichs.ir
@iichs_ir
✳️ دکتر مرتضی باقیان: رضاخان مجلس را از انتفاع انداخت
«جایگاه مجلس در عصر رضاشاه» عنوان سخنرانی پژوهشگر دیگر این همایش، دکتر مرتضی باقیان، بود که این گونه آغاز شد: انقلاب مشروطه یک اتفاق مهم در اوایل قرن بیستم است که با آن، سلطنت مطلقه تغییر و مشروطه شد. مجلس سلطنت را در ایران مشروطه کرد. با تأسیس مجلس، یعنی مهمترین نماد و دستاورد انقلاب مشروطه، ایران در زمره کشورهای دارای نظام پارلمانی قرار گرفت و با انقلاب مشروطه مرکز ثقل قدرت سیاسی در ایران به سمت نهاد مجلس سوق یافت.
وی در ادامه افزود: مجلس تحقق حاکمیت عینی مردم در تصمیمگیریها بود و درواقع همه عناصر حاکمیت مردم در مجلس محقق شد. در اعلامیههای مراجع نجف، عنوان «مجلس مقدس شورای ملی» و دعای «خدا ارکان آن را مستحکم کند» برای این نهاد بهکار برده میشد. در قانون اساسی مشروطه، هیچ مکانیسم و سازوکاری برای انحلال مجلس نبود و به همین خاطر سیدحسن تقیزاده از مجلس به عنوان دیکتاتور روشنگر یاد کرد.
وی با بیان اینکه علاوه بر قانونگذاری، وظایف زیادی بر عهده مجلس گذاشته شد مثل حق سؤال و استیضاح از وزرا، عنوان کرد: مجلس از همان ابتدا تحت فشارهای زیاد داخلی و خارجی بود. هر تنش سیاسی بر فعالیتهای مجلس اثر میگذاشت و گاه آن را تا آستانه انحلال پیش میبرد. همانگونه که میدانید، هر سه مجلس اول نتوانستند دوره 24 ماهه خود را کامل به پایان ببرند.
باقیان اظهار کرد: روند #رضاشاه شدن رضاخان تدریجی و پیوسته بود. او سعی داشت با همه روشهای ماکیاولیستی به رأس ایران و عالیترین مناصب کشور برسد. بنابراین او از تمام ابزارها و نهادهای رسمی کشور، از احزاب، مطبوعات، ارتش و مجلس استفاده ابزاری کرد. وقتی مجلس چهارم شکل گرفت، چند ماه از کودتا گذشته بود و #رضاخان سعی میکرد راه صعود خود را در عرصه سیاست باز کند. در این مجلس تعدادی از طرفداران او حضور داشتند، اما چون اکثریت نمایندگان تحت رهبری آیتالله سیدحسن #مدرس در مقابل آنها قرار داشتند، رضاخان تا پایان عمر مجلس چهارم نتوانست به آرزوی خود، که مقام نخستوزیری بود، برسد، اما در دوران فترت بین مجلس چهارم و پنجم، او با امضای احمدشاه، نخستوزیر شد و با خروج شاه از کشور، رسما حکومت را به دست گرفت.
وی با تشریح نقش و جایگاه مجلس پنجم در قدرتگیری رضاخان گفت: این مجلس شاهساز است و موجب #تغییر_سلطنت در کشور میشود و انتخاباتش هم یکی از متقلبانهترین انتخاباتها در تاریخ ایران است. طرفداران رضاخان در سال 1304 موفق شدند او را به رأس حکومت برسانند؛ بنابراین مجلس ششم به بعد، در عصر پهلوی برپا شدند.
وی اظهار کرد: #تقلب سیستماتیک در انتخابات از مجلس پنجم آغاز شد، اما بعد از آن دیگر به یک رویه معمول تبدیل شد. رضاخان قبل از هر انتخاباتی، لیستی از نمایندگان مورد اعتماد دولت را اخذ میکرد و پس از تأیید وی، حمایت از آنها صورت میگرفت. این رویه آنقدر نظم و ترتیب داشت که قانونی هم شده بود.
وی در پایان گفت: با به سلطنت رسیدن #رضاخان تنها نمادهایی از انقلاب #مشروطه باقی ماند و در این شانزده سال، مجلس به عنوان نماد مشروطه، بیش از پیش تضعیف شد و بسیاری رجال خوشنام از ساحت مجلس حذف شدند و سطح مجلس پایین آمد. میتوان گفت که رضاخان مجلس را از انتفاع انداخت و دموکراسی نوپای ایران را تضعیف کرد.
برای مطالعه متن کامل گزارش روز سوم همایش بر روی لینک کلیک کنید
https://instagram.com/iichs.ir
@iichs_ir
✳️ #حسین_مولائی: #رضاخان کل ایران را یک سربازخانه میدید
حسین مولائی، پژوهشگر حوزه تاریخ معاصر، با موضوع «ارزیابی مدرنیزاسیون ارتش پهلوی اول» نیز در صحبتهایی گفت: یکی از کارهای مهم دوره پهلوی اجماع کردن قوای پراکنده ذیل یک ارتش نوین بود. از یک بعد، تمام اصلاحات در عرصه سیاسی، اقتصادی و فرهنگی از اصلاحات نظامی آغاز شد و از سوی دیگر رضاخان به پشتگرمی ارتش کار خود را پیش برد و نیروهای نظامی به عنوان یک سازمان منسجم سامانیافته در دسترس بودند و بعدها هم با استفاده از همین نیروهای نظامی، او ساختار سربازخانهای را به وسعت ایران ساخت.
وی در ادامه افزود: بنابراین اگر در بعد خارجی انگلستان و دیگر کشورها از رضاخان حمایت میکردند، در بعد داخلی ارتش هوای او را داشت و به او کمک کرد تا اهداف خود را محقق سازد. رضاخان خود را در این پروژهای که شروع کرده بود سرباز ـ شاه تصور میکرد و به باور من هم کل ایران را یک سربازخانه میدید، اما بههرحال ما با یک ادعایی به اسم ارتش مدرن روبهرو هستیم؛ این یعنی پروسه مدرنیزاسیون ارتش طی شده است در صورتی که در چند بعد میتوان نشان داد که این مهم اتفاق نیفتاده است.
وی یادآور شد: من تعدادی شاخص را مشخص کردم که این ادعا را نقض میکند. اول، خود خاندان پهلوی و نظامیانش هستند که در مقابل این ادعا با چالش روبهرو بودند. دوم، گزارشهایی از مستشاران خارجی است که آنها را هم میتوان بررسی کرد؛ چرا که آنها شناخت خوبی از ارتش رضاشاهی داشتند؛ سوم هم مورخانی هستند که به عنوان مورخ بیطرف مطرح هستند.
مولائی توضیح داد: یکی از ویژگیهای این دوره، دست باز رضاخان در بودجه ارتش و عدم نظارت درست بر خرج این بودجه بود؛ بنابراین رضاخان به نیروهای نظامی خیلی توجه میکرد، اما خود همین را اگر مستقل درنظر بگیریم خودش ماهیت نظام پهلوی را نشان میدهد و همین تکمعیار بودجه و اینکه به چه نحوی خرج میشد، بسیار مورد تبلیغ قرار میگیرد.
این پژوهشگر حوزه تاریخ معاصر با اشاره به اینکه یکی دیگر از شاخصههای ارتش مدرن این است که در آن ساختار تصمیمگیری عقلایی حاکم باشد، گفت: این را هم میتوانیم بررسی کنیم و چند نمونه بیاورم که این ساختار عقلانی، آن دوره شکل نگرفته بود و رضاخان تصمیمگیر صرف بود. در بخشنامه در جایی آورده بود که هیچ احدی حق ندارد یک دینار از وجوه دولتی را بدون اجازه به مصرف چیزی برساند. حتی برای کوچکترین اقدامات، از مانوری کوچک تا خرید چادر، همه با اجازه و دستور او انجام میشد.
مولائی در پایان سندی مربوط به سال 1308 درباره تیپ گارد سوار تهران را تشریح کرد.
برای مطالعه متن کامل گزارش روز سوم همایش بر روی لینک کلیک کنید
https://instagram.com/iichs.ir
@iichs_ir
✳️دکتر #مصطفی_جوان : #علی_دشتی طراح و بانی تز #استبداد_منور بود
دکتر مصطفی جوان، پژوهشگر تاریخ معاصر، که بنا بود «مواضع علی دشتی، مدیر روزنامه شفق نسبت به جمهوریخواهی رضاخان» را بررسی کند، سخنان خود را چنین آغاز کرد: پس از کودتای 1299، رضاخان به وزارت جنگ و نخستوزیری انتخاب و مسئله جمهوریخواهی توسط عدهای از طرفدارانش مطرح شد. در یک تقسیمبندی کلی، موافقان و مخالفان او به دو دسته تقسیم میشوند. موافقان رضاخان، اکثریت نمایندگان مجلس، نظامیان و در کنار آنها روشنفکران و مطبوعات وابسته به آنها بودند. در حوزه مخالفان جمهوریخواهی، اقلیت مجلس به رهبری آیتالله سیدحسن مدرس، بازاریان، تودههای مذهبی مردم، نهاد سلطنت و احمدشاه قرار داشتند.
او افزود: یکی از نیروهای اصلی که در آن مقطع از جمهوریخواهی رضاخان حمایت کرد، علی دشتی در روزنامه «شفق سرخ» بود. او با نگارش مقالات و ارسال تلگراف برای ایالات و ولایات و نقد سلطنت، به تبلیغ جمهوریخواهی دست زد؛ یعنی دشتی با نقد سلطنت و مشروطه و تخریب احمدشاه، به دنبال مطرح کردن فردی به نام رضاخان بود و در واقع مثلثی میان روشنفکران، نظامیان و کشورهای بیگانه شکل گرفت که اینها با حمایت از رضاخان دنبال هدفی خاص بودند.
جوان با طرح این نکته که «علی دشتی طراح و بانی تز استبداد منور بود» گفت: او با توجه به ناکامی مشروطه و هرجومرجهای بعد از آن، مثل جنگ جهانی اول و اشغال ایران، قرارداد 1919 و مداخلات انگلیس در ایران، قطحی و بیماری و غارت به نوعی به دنبال الغای این موضوع بود که تمامی این مشکلات از بیکفایتی احمدشاه است و ما باید به دنبال آوردن فردی باشیم که اراده قوی دارد و میتواند ثبات و امنیت را حاکم و بحرانها را برطرف کند. این فرد در ذهن و زبان دشتی، رضاخان بود که او را به عنوان مشت آهنی مطرح میکرد.
این پژوهشگر تاریخ معاصر یادرآور شد: خواسته جریان روشنفکری آن دوره تبعیت و پذیرش تجدد غرب، جدایی دین از سیاست، ایجاد ارتش منظم و کارآمد در جهت سرکوب نیروهای مردمی و بروکراسی کارآمد و آموزش زنان بود. دشتی در روزنامه شفق سرخ، که به مدت چهارده سال در آن دوره منتشر شد، قلم زد و به عنوان یک روشنفکر غربگرای حامی رضاخان به نقد سلسله قاجاریه و مشروطه پرداخت. دشتی از اولین افرادی بود که به منظور تخریب احمدشاه یک عکس از او با لباس فرنگی و کلاه شاپو منتشر کرد یا در همین روزنامه با ترجمه و انتشار شعری از شاعر فرانسوی، به نقد احمدشاه پرداخت.
برای مطالعه متن کامل گزارش روز سوم همایش بر روی لینک کلیک کنید
https://instagram.com/iichs.ir
@iichs_ir
✳️ دکتر رضا قریبی: یک بهائی مسئول مالی کل ارتش رضاخان بود
دکتر #رضا_قریبی ، پژوهشگر حوزه تاریخ معاصر و #بهائیت ، که «نقش کالت بهائیت در کودتای سوم اسفند 1299 و تأسیس و تثبیت سلطنت #رضاخان » را موضوع بحث و بررسی خود قرار داده بود، در بخش پایانی این همایش طی سخنانی گفت: دو واقعه در دویست سال گذشته، تاریخ معاصر را تکان داد: اول بحث کودتای 3 اسفند 1299 و تبعاتش و دوم هم انقلاب اسلامی که موضوع بحث امروز ما نیست. در واقع کودتای 1299 هم به کودتا شباهت دارد و هم به انقلاب.
وی در ادامه افزود: در ارتباط با نقش #کالت_بهائی و فرقه #بهائیت با توجه به سیاستهای این فرقه بحث خیلی گسترده است. این افراد در تشکیلات فرقهای تابع رأس فرقه هستند. تشکیلات بهائیت از ابتدا توسط کانونهای استعماری تشکیل شد و با توجه به سیاست انگلستان در ابتدای قرن بیستم تغییر کرد. اینها دائم تلاش کردند ایران را تضعیف کنند تا توسعه پیدا نکند، اما بعد از جنگ جهانی اول به نتیجه رسیدند که در ایران باید حکومت مرکزی تشکیل شود.
قریبی اظهار کرد: امام خمینی در پایان کتاب «کشف الاسرار» در ارتباط با کودتای 1299 بیان عجیبی دارند و میگویند که استعمارگران قبلا میخواستند نقشههای خود را با آرامش عملی کنند و در این بیست سال که پیشبینی جنگ جهانی را میکردند و بین کشورهای اروپایی سنتی رقابت بود، نقشههای خود را با بعضی دیگر در میان گذاشتند. در واقع این نقشه از بیست سال قبل طراحی شد و دو سال قبل از کودتا هم در روزنامه نوشته شد که ایران باید جسما و روحا فرنگیمآب شود. کالت بهائی در واقع در نقشی که در این عرصه به او میدهند منتفع میشود و در دوره 57 سالهای که پهلویها در ایران قدرت دارند از همه امکانات استفاده میکند.
این پژوهشگر حوزه تاریخ معاصر با اشاره به اینکه «کالت بهائی در همه وجوه خود همه جوره از رضاخان حمایت کرد» گفت: یکی از سران بهائیت عینالملک موقرالدوله بود که در روزنامه «رعد» مطلب مینوشت و بعد از کودتای 1299 وزیر عامه شد. فرد دیگر صنیعی است که آجودان محمدرضای ولیعهد شد. رضاخان بعد از سلطنت اولین کاری که انجام داد این بود که آجودان خود را یک شخص بهائی انتخاب کرد و این تا پایان دورهاش تداوم دارد. از افراد دیگری که جزء کالت بهائی هستند مسعود سلطان بود که بلافاصله والی فارس شد. مجید آهی، شوهرخواهر بها، مستشاری دیوان عالی را در دست داشت. از سوی دیگر یک بهائی مسئول مالی کل ارتش رضاخان بود.
قریبی درباره رویکرد رضاخان به بهائیت اظهار کرد: منابع آمریکایی میگویند که رضاخان روابط خوبی با کالت یا همان فرقه بهائی داشت. وقتی او به عنوان یک نگهبان در بیمارستان مشغول کار بود به شکل مستقیم نمیتوان او را بهائی دانست، اما مسئله تحصیل محمدرضا و اشرف، دو فرزند او، در مدارس بهائی این نگاه رضاخان را نشان میدهد. بههرحال همه اینها ریشه دارد و حضور بهائیان در فرایند کودتا به سالهای قبل بازمیگردد.
وی در پایان گفت: کالت بهائی از روزی که تشکیل شد همواره به دنبال حذف حکومت قاجار بود، اما این همزمانی فرصت خوبی میشود برای اینکه بهائیت پروژه بلندمدت خود را، که انقراض قاجار است، عملی کند. حتی آنها در جایی، حکومت قاجار را حکومت اموی نامیده بودند که رضاخان آمد و آنها را از دست این حکومت نجات داد. بنابراین به نظر میرسد فرایند کودتا فرایند غربی کردن کشور بود که بهائیت نیز در آن نقش پررنگی داشت.
برای مطالعه متن کامل گزارش روز سوم همایش بر روی لینک زیر کلیک کنید
https://b2n.ir/j54521
https://instagram.com/iichs.ir
@iichs_ir
✳️ چرا در شهریور 1320 ایران اشغال شد؟
ناگفتههای سقوط #رضاخان
#مقاله
#مقدمه
دوره بیستساله خودکامگی رضاخان با حمله متفقین به ایران، در شهریور 1320 به پایان رسید. پهلوی اول اگرچه کوشید با اعلان بیطرفی، خود را از شراره آتش بزرگترین جنگ تاریخ جهان، یعنی جنگ بینالملل دوم، حفظ کند، با درک نادرست از آینده جنگ و محتوم دانستن پیروزی نهایی آلمان، سیاست نزدیکی به رایش سوم را در پیش گرفت و با این کار، سبب رنجش گمارندگان اولیه خود در سال 1299 شد. رضاخان که از شعور سیاسی ـ نظامی بهره چندانی نداشت، درنیافت که به دلیل اعلان جنگ آلمان به آمریکا و ملحق شدن دولت واشنگتن به اتحاد انگلیس و شوروی و جبههگیری آنها علیه نازیها، هیتلر با وجود برتری نظامی بر مخاصمان خود در سال 1320، نهایتا نمیتواند پیروز نهایی این جنگ باشد.
نکته دیگری که از ناتوانی رضاخان در تحلیل درست اوضاع نظامی و سیاسی جهان در آن هنگامه حکایت میکند بیتوجهی وی به موقعیت نیروهای نظامی جبهه متفقین (جبهه مقابل آلمان) بود. ایران از شمال با شوروی همسایه بود و نیز از سمت غرب در معرض هجوم نیروی زمینی انگلستان از عراق قرار داشت و از سمت جنوب، ناوگان نیروی دریایی سلطنتی بریتانیا در خلیج فارس، آن را تهدید میکرد؛ بنابراین حتی در صورت پیروزی آلمان در جبهه لنینگراد، ایران در برابر نیروهای روس و انگلیس آسیبپذیر بود. با وجود این تهدیدهای چندجانبه، براساس خاطرات حاجعلی رزمآرا، رضاخان فقط خود را از جهت شمال، در معرض خطر حمله میدید و به دلیل بزرگبینی در مورد ارتش، تصور میکرد که درصورت این حمله، توانایی مقابله و دفع آنها را دارد! او به رزمآرا گفته بود که با مشاهده هر گونه نشانهای از قصد روسها برای تهاجم به ایران، چهارده روز قبل از این حمله، به او اعلام آمادهباش خواهد داد!
برای مطالعه متن کامل این مقاله بر روی لینک زیر کلیک کنید؛
https://b2n.ir/w00745
https://instagram.com/iichs.ir
@iichs_ir
✳️ روابط ایران و شوروی در دوره رضاشاه؛
چرا رویکرد رضاشاه در قبال مسکو دوام نداشت؟
#مقاله
#مقدمه
#شوروی که نظام قاجاری را گروهی آریستوکرات فئودال بهشمار میآورد، از روی کار آمدن #رضاشاه و رژیم فئودال بورژوازی #پهلوی استقبال کرد؛ در مقابل رضاشاه نیز تلاش کرد مناسبات اقتصادی دو کشور را که به تیرگی گراییده بود سامان دهد؛ رویکردی که چندان به درازا نکشید...
برای مطالعه متن کامل این مقاله بر روی لینک کلیک کنید!
https://instagram.com/iichs.ir
@iichs_ir
✳️ بررسی پیامدهای قانون انحصار تجارت خارجی؛
علل به حاشیه رفتن سرمایه ملی در دوره #رضاشاه
#مقاله
#فشرده_سخن
سابقه اقتصاد دولتی در ایران به دوره پهلوی اول و برنامه متجدد کردن جامعه ایرانی با اراده سیاسی و حکومتی بازمیگردد. تصور بر این بود که نهتنها برای ایجاد زیرساختهای اقتصادی بلکه برای ایجاد واحدهای صنعتی و تجاری موفق و مدرن، دولت باید پیشقدم شود؛ چراکه بخش خصوصی توان مالی و مدیریتی کافی برای چنین فعالیتهایی را ندارد. برای عبور از وضعیتِ بحرانی، قانون انحصار تجارت خارجی برای دولت تصویب شد. این قانون در درازمدت نتوانست سرمایه ملی را حفظ کند و بهبود بخشد. قانون انحصار تجارت خارجی از سیاستزدگی آسیب دید. گرایش رضاشاه به آلمان باعث وابستگی کامل اقتصادی ایران به این کشور شد. دولت بسیاری از نهادهای تخصصی اقتصادی مانند اتاق تجارت را به تعطیلی کشاند. قانون انحصار تجارت خارجی در چهارچوب سیاست کلی تسلط دولت بر اجتماع و زندگی سیاسی تفسیر شد که فرار سرمایه به خارج از کشور را در پی داشت. علاقه و تمرکز رضاشاه بر تجهیزات نظامی سد دیگری بود که مانع شکوفایی اقتصاد و سرمایه ملی شد.
برای مطالعه متن کامل این مقاله بر روی لینک کلیک کنید!
https://instagram.com/iichs.ir
@iichs_ir