eitaa logo
پژوهشکده تاریخ معاصر
2.4هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
74 ویدیو
4 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
پژوهشکده تاریخ معاصر
✳️ مکی: نقش قرارداد دارسی در صنعت نفت ایران/ چطور نفت ایران در سطح دنیا پررنگ شد   سیدامیر مکی، چهار
مکی.mp3
18.98M
✳️ مکی: نقش قرارداد دارسی در صنعت نفت ایران/ چطور نفت ایران در سطح دنیا پررنگ شد به گواه تاریخ و ادله فراوان، انعقاد قرارداد 1933 بزرگ‌ترین خیانتی بود که یک دولت برای حفظ منافع بیگانگان علیه مردمش مرتکب شد و قطعا می‌توان حدوث کودتای ننگین 28 مرداد و ایجاد دولت نظامی زاهدی در سال 1953م را نیز علت و دلیلی بر لغو قرارداد 1933 در فرآیند ملی شدن صنعت نفت ایران دانست که پس از آن هم پیدایش و ایجاد فضای استعماری نوین با تشکیل کنسرسیوم نفتی انگلیسی ـ آمریکایی ادامه زنجیره نوین امپریالیستی تا وقوع انقلاب اسلامی ایران بود. https://instagram.com/iichs.ir @iichs_ir
پژوهشکده تاریخ معاصر
✳️ چیت‌سازیان: چرا رضاخان شیخ خزعل را سرکوب کرد/ میزان حمایت انگلیسی‌ها از شیخ محدود بود   #محمدرضا_
محمدرضا چیت‌سازیان.mp3
15.98M
✳️ چیت‌سازیان: چرا رضاخان شیخ خزعل را سرکوب کرد/ میزان حمایت انگلیسی‌ها از شیخ محدود بود در ادامه همایش درباره «شورش علیه حکومت مرکزی و سرکوب به بهانه تثبیت» گفت: پس از مدتی درگیری، شیخ خود را بدون خون و خونریزی تسلیم رضاخان می‌کند، اما با کمک انگلیسی‌ها جان سالم به در می‌برد؛ چراکه رضاخان دل رئوفی نداشت و حتی به ‌نوعی از شیخ می‌ترسید. شیخ چندسالی در حبس داخلی بود و در نهایت نیز فوت کرد، اما پس از آنکه رضاخان از قدرت کنار رفت، شیخ در نجف خاک شد. در این جریان و تحولات، نقش انگلیسی‌ها بسیار پررنگ است و برکسی پوشیده نیست که اگر انگلستان نبود که بخواهد دخالت کند و بین این دو نیرو را هماهنگ کند، شاید ماجرا به این شکل اتفاق نمی‌افتاد. نمونه این جریان نیز مثل افغانستان است که نقش آمریکا در آن پوشیده نیست و این می‌تواند درسی برای کشور خودمان و منطقه خاورمیانه باشد که قدرت‌های خارجی درصدد رسیدن به منافعشان هستند. https://instagram.com/iichs.ir @iichs_ir
پژوهشکده تاریخ معاصر
✳️ سعیدی: علل حمایت انگلیس از #مشروطه‌ خواهان ایرانی/ منافع ملی چطور اولویت استعمار پیر می‌شود   سپس
زهرا سعیدی.mp3
14.82M
✳️ سعیدی: علل حمایت انگلیس از مشروطه‌ خواهان ایرانی/ منافع ملی چطور اولویت استعمار پیر می‌شود سپس ، پژوهشگر تاریخ، در موضوع «سیاست انگلیس در دوره پسامشروطه و حمایت آنها از » عنوان کرد: سیاست انگلیس در این دوره یکسان نبود. این کشور همیشه سیاست‌هایش را براساس منافع خود در منطقه تغییر داده است. انگلیس در این دوره همیشه خود را منادی مشروطه معرفی می‌کرد و از این طریق هم توانست برخی مشروطه‌خواهان به‌ویژه افراطی‌ها را جذب خود کند، اما واقعیت این است که در آن دوره وجود یک حکومت مشروطه در ایران لازم بوده و انگلیس همیشه ترس این را داشت که روسیه منافع او را بگیرد. وی اظهار داشت: علت اتخاذ سیاست‌های متفاوت از سوی انگلیس در برهه‌هایی که بدان اشاره شد، تأمین منافع ملی خود بود. درواقع برای کشورهای غربی مثل انگلیس تنها یک راهنمای عمل در سیاست خارجی هست و آن هم منافع خودشان است. حال ممکن است اینها منافعشان به سمت یک حکومت مستبد یا مشروطه‌خواه یا بی‌ثبات کردن وضعیت سیاسی یک کشور باشد؛ موضوعی که نمونه‌های آن را در دوره‌های مختلف تاریخ ایران شاهد بودیم. @iichs_ir
پژوهشکده تاریخ معاصر
✳️نقش نخبگان سیاسی در ساخت دوره پهلوی اول #سارا_اکبری ، مورخ درباره «دولت‌سازی در دوره پهلوی اول» ط
سارا اکبری.mp3
18.66M
✳️نقش نخبگان سیاسی در ساخت دوره پهلوی اول ، مورخ درباره «دولت‌سازی در دوره پهلوی اول» طی سخنانی عنوان کرد: آنچه در یک روند تاریخی اتفاق افتاد یک جریان معکوسی بود طی آن، نخبگان همچون لیبرال‌ها و غرب‌گراهای اوایل با تندروی‌ها و تأکید بر غربی‌سازی ایران و نادیده انگاشتن زمینه تاریخی هویتی و فرهنگی ایران با صرف پرداختن به الگوی پیشرفت غربی در جامعه مذهبی، نتوانستند اقبال عمومی را کسب و میدان اجتماعی را با میدان سیاسی هماهنگ کنند. بنابراین اگرچه به‌ظاهر ما شاهد یک دولت مقتدر و مرکزی در ایران هستیم و مجلس ملی و مطبوعات داریم، اما آنچه بعد از سال‌های 1305 اتفاق می‌افتد چنبره یک دیکتاتوری آهنین در ایران است که دیگر رضاخان را از حالت منجی و قهرمان سیاسی به شخصی مستبد تبدیل می‌سازد که تنها خودش باید در مرکز هرم قدرت باشد. https://instagram.com/iichs.ir @iichs_ir
پژوهشکده تاریخ معاصر
✳️منیری: رفتار رضاشاه در دوران حکومتش برخلاف بیانیه‌اش در دوران کودتا بود #سیدهاشم_منیری ، به‌عنوان
سیدهاشم منیری.mp3
11.77M
✳️ منیری: رفتار رضاشاه در دوران حکومتش برخلاف بیانیه‌اش در دوران کودتا بود سیدهاشم منیری، به‌عنوان پژوهشگر بعدی، درخصوص «استعاره‌های سیاسی در بیانیه رضاشاه» سخن گفت و اشاره کرد: رضاخان به بهانه حفظ امنیت عمومی و بستر مناسب برای تثبیت اوضاع کودتا در دوران پس از کودتا، زندگی افراد و گروه‌های آزادی‌خواه را سرکوب کرد و منش تحقیرآمیزی نسبت به گرایش سیاسی شهروندان در پیش گرفت. با شخصی ‌شدن حوزه قدرت، رضاشاه عرصه را بر سیاست‌های غیر رسمی تنگ کرد. او در دوره سلطه سیاسی خود نهادهای مدنی را گروه‌های دشمن، خائن، رقیب و مانع توسعه ایران معرفی کرد؛ ازهمین‌رو در سیاست‌زدایی از شهروندان، ناامنی را ترویج می‌کرد و این کار برخلاف هدفی بود که خود در بیانیه‌اش اعلام کرده بود. https://instagram.com/iichs.ir @iichs_ir
پژوهشکده تاریخ معاصر
✳️ نقش وزارت جنگ در به‌ قدرت رسیدن #رضاشاه #عیسی_کشاورزی درخصوص «نقش وزارت جنگ در شکل‌گیری قدرت #رض
عیسی کشاورزی.mp3
11.81M
✳️ نقش وزارت جنگ در به‌ قدرت رسیدن درخصوص «نقش وزارت جنگ در شکل‌گیری قدرت » اظهار داشت: در سال‌های بین کودتای ۳ اسفند ۱۲۹۹ تا ۱۳۰۴ش، حوادث بسیاری در ایران رخ داد که باید مورد مطالعه قرار بگیرد. در جریان بررسی حوادث به این نکته برمی‌خوریم که سایه وزارت جنگ بر روی بسیاری از این حوادث در این دوره سنگینی می‌کند. این وزارتخانه برخلاف وظیفه خود، که حفظ نظم و امنیت در کشور بود، از محدوده اختیاراتش فراتر رفت و در بسیاری از مسائل سیاسی این برهه دخالت کرد. اقدامات دیگری از سوی وزارت جنگ برای خلع قاجار از سلطنت همچون چاپ مقالات در روزنامه، نشریه و... انجام شد که این کار به تشکیل مجلس مؤسسان منجر گردید و در آن احمدشاه در نهایت از سلطنت خلع و رضاخان با عنوان رضاشاه به پادشاهی ایران رسید. بررسی نقش این وزارتخانه در به سلطنت رسیدن رضاشاه از یک‌سو به شناخت بهتر این سازمان و از سوی دیگر به شناخت دقیق‌تر حوادث این دو دوره کمک می‌کند. هرچه دراین‌باره بیشتر مطالعه می‌کنیم، بیشتر به نقش این وزارتخانه در امور سیاسی ایران پی می‌بریم. https://instagram.com/iichs.ir @iichs_ir
✳️ در روز دوم همایش ملی هشتادمین سالگرد اشغال ایران و سقوط رضاخان: رجبی: جریان صهیونیسم یکی از عوامل تغییر رژیم در ایران بود (گزارش تفصیلی روز دوم همایش ملی هشتادمین سالگرد اشغال ایران و سقوط رضاخان)   به گزارش روابط عمومی  ، دومین روز همایش ملی «هشتادمین سالگرد اشغال ایران و سقوط ؛ بررسی علل اشغال ایران و سقوط رضاخان در 3 شهریور 1320» به دبیری دکتر موسی حقانی، رئیس پژوهشکده تاریخ معاصر، 23  شهریورماه 1400 در این پژوهشکده با حضور اساتید مختلف حوزه تاریخ آغاز شد.   نخستین سخنران روز دوم، درباره «ایدئولوژی رژیم » بیان کرد: رویدادهای سیاسی ـ نظامی کشور که به کودتای 3 اسفند ۱۲۹۹ و متعاقب آن انقراض سلسله قاجار و استقرار رژیم پهلوی انجامید، چه از حیث اهداف بلندمدتی که برای آن اندیشیده شده بود و چه از حیث عملیات سیاسی ـ امنیتی که منجر به پیروزی کودتا شد، نباید آن را واقعه‌ای شبیه تغییر سلسله‌های پادشاهی تاریخ ایران دانست، بلکه باید این جریان را در چهارچوب نقشه راهی که انگلستان و صهیونیسم جهانی برای خاورمیانه کشیده بودند، و شرایط مناسبی که پس از جنگ جهانی اول و تحولات مهمی که در نتیجه آن پدید آمد دانست و بررسی کرد.   وی افزود: در نقشه راه جدید، استعمار انگلستان به سبب ضربات نظامی و اقتصادی که در جریان جنگ جهانی اول متحمل شده ‌بود، دیگر نمی‌توانست همانند گذشته به حضور نظامی خود در مناطق دیگر جهان ادامه دهد و به دنبال این جریان دولت‌های دست‌نشانده جدیدی با ظاهر ملی‌گرایانه بر سر کار آورد و همان اهداف را با هزینه مردم آن کشور به نتیجه رساند. اما لازم بود این تغییرات به‌گونه‌ای بسیار سری و در درازمدت انجام شود تا بر مردم پنهان بماند، مگر بر مجریانی که قرار بود آن را اجرایی کنند.   رجبی اشاره کرد: عامل دوم در تغییر رژیم ایران، جریان صهیونیسم بود که از حدود یک صد سال پیش از آن و از طریق درخواست سفرای اروپایی و آمریکایی از سلطان عثمانی برای فروش فلسطین به سرمایه‌داران یهودی و با اندیشه مهاجرت یهودیان جهان به فلسطین و تشکیل دولت یهودی شکل گرفته بود، اما این برنامه با وجود تهدید دولت‌های اروپایی به سبب مخالفت سلطان عثمانی ناکام ماند.   این پژوهشگر در ادامه عنوان کرد: انگلستان و صهیونیسم در این فکر بودند که پیوندهای مشترک کشورهای اسلامی را از بین ببرند و برای هرکدام از این کشورها هویت نوینی تعریف و جایگزین کنند و اشتراکات اسلامی این کشورها را از بین ببرند تا نسلی که با این هویت جدید پرورش پیدا می‌کند، به دین، فرهنگ دینی و مفاخر گذشته خود احساس حقارت ملی کند و به هویت جدید خود افتخار کند.   وی با اشاره به اینکه این ایدئولوژی جدید همان ایدئولوژی رژیم رضاخانی بود که در تمام دوران بیست‌ساله دیکتاتوری و در تمام سطوح نظام آموزشی و رسانه‌ها مطرح می‌شد، گفت: این ایدئولوژی دو وجه سلبی و ایجابی داشت که وجه سلبی، اسلام را دین غیر ایرانی معرفی می‌کرد که متعلق به نژاد غیرآریایی بود. بخش مهمی از اقدامات دوره فرهنگی رضاخان در همین مقطع انجام شد که واکنش‌های منفی مردم و روحانیت را به همراه داشت؛ از جمله محدودیت لباس روحانیت برای طلاب، ایجاد محدودیت برای مدارس دینی و... اما بخش ایجابی رژیم رضاخان بر دو بخش استوار بود: ناسیونالیسم رمانتیک یا خیال‌پردازانه و تجدد.   رجبی بیان کرد: بیشترین تلاش و اقدامات فرهنگی رژیم در جهات نظریه‌پردازی و تبیین این وجه از ایدئولوژی رژیم شاهنشاهی بود که از طریق رسانه‌ها و تریبون‌های عمومی به آن دامن می‌زد و شعله احساسات ناسیونالیستی را فراتر می‌برد. بخش دوم ایدئولوژی رضاخان تجدد بود؛ آرمانی که فرهنگی‌مآبان از صد سال پیش از آن به دنبال تحققش بودند و با قدرت گرفتن رضاخان، آنها آرمان سیاسی، اجتماعی و فرهنگی خود را به دست رضاخان قابل تحقق دانستند و برنامه‌های تجددخواهانه خود را در پیش گرفتند.   این پژوهشگر در پایان گفت: رژیم رضاخان به گمان خودش برای انعطاف خود در جامعه به کار نوسازی دست زد و با ظلم و ستیز به مقابله با سبک زندگی مردم برآمد و اقداماتی شتاب‌زده انجام داد که نارضایتی‌هایی به همراه داشته و موجب وقایع خونین شد. ایدئولوژی رضاخان همچون رژیمش از آنجایی که هیچ سنخیتی با مردم نداشت نتوانست جایگاه خود را در حافظه مردم بیابد و سرانجام خود را از بین برد. https://instagram.com/iichs.ir @iichs_ir
✳️ منصوری: اعترافات رضاخان درباره نامردی انگلیسی‌ها موجود است دکتر ، استاد دانشگاه و مورخ تاریخ معاصر، با موضوع «دلایل و پیامدهای سقوط رضاشاه» پشت تریبون قرار گرفت و طی سخنانی گفت: درباره تحولات قرن چهاردهم هجری شمسی که با کودتای رضاخان شروع می‌شود، حرف‌های مهم در قالب کتاب و سخنرانی و جلسه بسیار است.   وی در ادامه افزود: در اسناد زیادی مطرح شده که بهائی‌ها گفتند رضاخان جزء آنها بوده و محمدرضا هم بهائی است. یک نکته حائز اهمیت این است که به طور معمول حکومت‌های این‌چنینی، چون پایگاه مردمی ندارند، مثل یک درخت بی‌ریشه هستند که اگر باد تندی بوزد، به زمین می‌افتند و خیلی دوام نمی‌آورند، حتی اگر پنجاه سال هم حکومتشان به طول بینجامد، اما کارشان به دوره طولانی‌تری نمی‌رسد، من جمله پدر و پسر خاندان پهلوی که چنین شرایطی پیدا کردند.   منصوری درباره چگونگی سقوط گفت: اتفاقاتی در سال‌های 1314 به بعد رخ داد، مثل جنگ جهانی دوم و شایعه رسیدن هیتلر به مسکو، خیلی مسائل در ایران کلید خورد. زمانی که بحث دشمن مشترک شد، شوروی و متفقین متحد شدند. ما در زندان دوران شاه گاهی با سران حزب توده صحبت می‌کردیم و می‌پرسیدیم چطور شد که شوروی با ضد خود متحد شد و این اصلا با منطق فلسفی و سیاسی شوروی جور در نمی‌آید؟ اینها هم پاسخ می‌دادند که این یک اتفاق تاریخی بود که رخ داد، اما ما پاسخ می‌دادیم که این‌طور نیست و یک روند عادی است که تضاد دو جریان با اشتراک منافع به اتحاد برسد.   وی همچنین درباره در زمان دولت رضاشاه گفت: رضاخان تصمیم داشت در مقابل آنها بایستد منتها با ارتشی که البته برای سرکوب مردم درست شده؛ چراکه ارتش پهلوی برای مقابله با دشمن درست نشده بود. ارتشبد طوفانیان چند سال پیش با یکی از دوستان ما در ژنو صحبت کرده بود و ضمن صحبتش حرف جالبی زده بود که آنها در دوره با آمریکایی‌ها صحبت کرده بودند که اگر عراق به ایران حمله کرد، ارتش فقط دو هفته مقاومت کند تا آمریکایی‌ها نیرو پیاده کنند و ارتش عقب بکشد تا آمریکا با عراق بجنگد!   منصوری با تأکید بر تصمیم شاه برای اعلام بی‌طرفی در زمان جنگ جهانی دوم گفت: این‌طور شد که اروپایی‌ها رضاخان را تهدید کردند و تصمیم به خلع او از سلطنت گرفتند و سپس پسرش محمدرضا روی کار آمد.   وی اظهار کرد: نکته مهم این است که زمان تبعید، رضاخان گفته بود: هر چه انگلیسی‌ها خواستند، من انجام دادم حتی من خلاف دین و مروتم چادر ناموسم را هم برداشتم، اما اینها خیلی نامرد هستند. جالب است که بعد از این چیزها امروز هم می‌بینیم که خیلی‌ها حرف دیگری درباره رضاخان می‌زنند؛ مثل اینکه اصلا کودتایی نبوده و خود شاه سرکار آمده و مسائل دیگر.   منصوری با بیان اینکه در ایران دو قرن گذشته ثابت شده که خارجی‌ها اگرچه در ظاهر دوستی خود را نشان دادند، هر زمان منافعشان به خطر افتاده از هیچ کاری دریغ نمی‌کردند، توضیح داد: حضرت امام(ره) در صحبت‌های خود در عاشورای سال 1342 در مدرسه فیضیه خطاب به محمدرضا فرمودند که کاری نکن مثل پدرت وقتی تبعیدش کردند، ملت اظهار خوشحالی کردند که از شر او راحت شدیم!   وی در پایان گفت: آنچه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی اتفاق افتاد قطعا با تجربیاتی بود که در دوران گذشته کسب کردیم مثل انسجام نسبی مردم و عدم اعتماد مطلق به قدرت‌های بزرگ و به همین دلایل انقلاب اسلامی توانست بماند.   https://instagram.com/iichs.ir @iichs_ir
✳️ حسینی: ایران پهلوی اول در مسیر صنعتی‌شدن نبود در ادامه درخصوص «سیاست‌های صنعتی دوره و نتایج آن» بیان کرد: اگر بخواهیم درباره وضعیت ایران در مناسبات بازار جهانی سرمایه صحبت کنیم، این جریان به قرن نوزدهم بازمی‌گردد که ایران به‌نوعی به واسطه جایگاه جغرافیایی خود مورد توجه قدرت‌های آن دوره به‌ویژه انگلستان و روسیه قرار گرفت و این جریان اقتصاد ایران را که تا پیش از آن یک اقتصاد معیشتی بود، متأثر کرد.   وی افزود: این روند به این گونه بود که ایران نیازهای کارخانجات و نظام صنعتی غرب را تأمین می‌کرد و با تحمیل نیاز صنعتی و تجاری، ایران نظام اقتصادی متکی بر خود را تحت تأثیر این سیاست‌ها از دست داد و رقابت موجب شد تا تراز تجارت ایران روند نزولی پیدا کند تا جایی که در سال ۱۲۷۹ تراز تجارت ایران منفی ۱۰۸ است که به‌تدریج با نفوذهای صورت‌گرفته به منفی ۴۴۳ رسیده و در ادامه منفی‌تر نیز شد. واردات افزایش و صادرات ایران صرفا محصولات کشاورزی است که به‌صورت خام‌فروشی به کشورهای صنعتی عرضه می‌شد.   حسینی اشاره کرد: بعد از جنگ جهانی اول نیز این جریان ادامه داشت، اما پس از پایان جنگ سیاست انگلستان تغییر پیدا کرد؛ چراکه به حکومت باثباتی در ایران نیاز داشت تا جریان انتقال مواد خام و نفت باامنیت صورت بگیرد. با روی کار آمدن رضاشاه وضعیت اقتصادی ایران در سه دوره مورد بحث قرار گرفت: دوره اول، کشاورزی تجاری است که محصولات کشاورزی به کشورهای غربی صادر می‌شد و دولت از فروش محصولات درآمد کسب می‌کرد.   این پژوهشگر تأکید کرد: دوره دوم بحث تغییر در سیاست اقتصاد تجاری است و این جریان به درآمد دولت آسیب وارد کرد و عاملی شد که کشورهایی چون ترکیه و آمریکای لاتین کسری تجاری خود را با سیاست صنعتی جدید جبران کنند و به جای فروش محصولات کشاورزی، محصولات کشاورزی برای مصرف کارخانه‌های داخلی مصرف شود. این تحول نه تنها در ایران بلکه در جهان برای تسکین بحران ارزی شکل گرفت. دوره سوم نیز بازگشت دوباره به کشاورزی تجاری بود. تمام سخنان در نشریات این دوره مبنی بر گسترش صنعت در ایران و جلوگیری از صادرات مواد کشاورزی بود.   حسینی در ادامه بیان کرد: با روی کارآمدن دولت نازی سیاست اقتصادی و تجاری ایران نزولی می‌شود. تمام آن محصولاتی که قرار بود برای کارخانجات داخلی مصرف شود، باید برای صادرات به آلمان فرستاده می‌شد. البته این در حالی است که اهداف توسعه صنعتی برای ایران محقق نشده و کارخانجات در آغاز راه توسعه خود بودند. با این هزینه‌ها سیاست اقتصادی ایران تغییر پیدا کرده و ایران دوباره به کشاورزی تجاری روی می‌آورد.   وی در ادامه با اشاره به ارزیابی نتایج سیاست‌های صنعتی در دوره گفت: چند شاخص برای ارزیابی نتایج همچون شاخص بحث تراز تجاری ایران، ضرردهی صنایع تجاری، شکل‌گیری بورژوازی وابسته، شاخص بی‌برنامگی، عدم کارشناسی و هدف‌گذاری نشدن برنامه‌های تجاری و اقتصادی در نظر گرفته شده است که براساس این شاخص‌ها می‌توان گفت در دوره حکومت استبدادی رضاشاه، پروژه‌های اقتصادی ناقص اجرا شدند. در پایان باید اشاره کرد که ایران در دوره پهلوی اول در مسیر صنعتی‌شدن نبود و این جریانات موجب شد که اقتصاد و صنعت ایران در دوران پهلوی فرو پاشد. https://instagram.com/iichs.ir @iichs_ir
✳️ تبریزی: از قلدری و عربده‌کشی در سنگلج تا کودتای رضاخانی سپس با موضوع «علل و موجبات روی کار آمدن توسط استعمار انگلستان و برکناری او از سلطنت» عنوان کرد: بارها گفته‌ام دنیای امروز پیچیده است و نمی‌شود فهمید پشت پرده سیاست چه می‌گذرد. در کشورهای استعمارزده دشواری این غوامض، مسائل و رخدادهای سیاسی، سالیان دراز طول می‌کشد تا محققان و پژوهشگران به اسناد و مدارکی دسترسی پیدا کنند و اسرار و رازها را کشف کنند.   وی در ادامه افزود: بیست و چند سال قبل به دعوت همین مؤسسه به نگارش کتاب زندگانی سیاسی و اجتماعی سیدضیاءالدین طباطبائی و کودتای 3 اسفند 1299 مبادرت و ابعاد کودتای سیاه را بررسی کردم. می‌دانستم که به رغم یک سال کار مداوم هنوز پاره‌ای از این رویداد مورد کنکاش قرار نگرفته است.   تبریزی اظهار داشت: هنوز خیلی‌ها نمی‌دانند روی دیگر قرارداد 1919، قرارداد خائنانه‌ای است که سرمایه‌های ملی کشور و قوای نظامی ایران را در قبضه تصرف خود می‌گرفت. اگر آزادی‌خواهان وطن به زعامت  با شهامت و شجاعت بی‌نظیر خود در مقابل امپریالیسم انگلیس و غلامان حلقه به گوششان همچون وثوق‌الدوله،   و... ایستادگی نکرده و ملت ایران را در مقابل این قرارداد استعماری بسیج ننموده بودند، ایران بعد از قرارداد 1907 و 1915 به صورت مستعمره انگلیس باقی می‌ماند.   وی تأکید کرد: بعد از نقض قرارداد، استعمارگران انگلیسی بیکار ننشستند و سیدضیاء را که طرفدار قرارداد بود، برای اولین بار متن قرارداد را در روزنامه رعد منتشر و نُه مقاله در فواید آن نوشته بود، به عنوان رهبر سیاسی کودتا به بازی گرفتند. در این کودتا رضاخان میرپنج، سپهبد احمدآقا امیراحمدی، ماژور مسعودخان و کلنل کاظم‌خان سیاح به عنوان عوامل نظامی سیاضیاء را همراهی کردند. در این کودتای انگلیسی احمدشاه به اجبار سیدضیاء را به مقام نخست‌وزیری و رضاخان را به سردار سپهی منصوب کرد.   تبریزی با بیان اینکه نکته شایان توجه این است که غیر از رضاخان، بقیه کودتاچیان به دستور استعمارگران انگلیسی از دور خارج شدند و سیدضیاءالدین پس از سه ماه از ایران خارج و به سوئیس رفت، افزود: همچنین امیراحمدی در جریان سرکوب جنایتکارانه کردها و لرها که از اقوام اصیل ایرانی بودند، مورد بغض و کینه‌توزی قرار گرفت و پس از مدت‌ها بیکاری و سرگردانی به ریاست اصطبل شاهنشاهی منصوب شد و فرار را بر قرار ترجیح داد.   این پژوهشگر تاریخ اظهار کرد: جای بسی شگفتی است که استعمار انگلیس از میان این همه رجال سیاسی تحصیل‌کرده و مسلط به زبان، فردی را انتخاب کرد که نه فقط بی‌سواد بود و از سیاست هیچ آگاهی نداشت، بلکه پرونده زندگانی او نشان می‌دهد قلدری بود که با اوباش سنگلج شب‌ها را به عربده‌کشی و شرارت می‌گذراند تا اینکه با وساطت رئیس قزاقخانه به سربازی مشغول شد و مورد توجه انگلیسی‌ها قرار گرفت و چون با اسلحه‌های روسی ماکسیم و شصت‌تیر با مهارت تیراندازی می‌کرد، از رضاخان پالانی به رضاخان ماکسیم و سپس شصت‌تیر مشهور شد.   وی در ادامه افزود: با مهارت و چیره‌دستی از سربازی قزاقخانه به کرمان و سپس هم تهران مأمور شد و ریاست حفاظت از کاخ احمدشاه را بر عهده گرفت و سپس هم در اتحاد با سیدضیاء و دیگران کودتا را به انجام رساند.   تبریزی یادآور شد: سرانجام با بی‌تدبیری و مسائل دیگر ملک و ملت به دست قرار گرفت و شد آنچه که نباید می‌شد. مزدور بیگانه‌پرستی که قبل از به قدرت رسیدن به دروغ ادعا می‌کرد که بزرگ‌ترین وظیفه خویش را فداکاری نسبت به شاه و وطن می‌داند و نمی‌خواهد اسحله‌اش را جایی بلند کند که شهریار مقدس وجود دارد، پس از به قدرت رسیدن با حمایت و پشتیبانی استعمار انگلیس و عیادی آنها، خلع احمدشاه از سلطنت و جلوسش بر اریکه دیکتاتوری را انجام داد؛ خیانتی که بس بزرگ بود.   وی همچنین توضیح داد: قلدر قداره‌بندی که به هیچ اصول انسانی و معتقدات دینی پایبند نبود و در بیست سال دیکتاتوری ننگینش کلیه بنیادهای انسانی، اخلاقی، دینی، فرهنگی، اجتماعی و... را لگدکوب و کشور را به زندانی بزرگ و ترسناک برای ملت تبدیل کرد و درآمدهای کلانی برای خود و شجره‌اش به‌دست آورد، دم از دفاع و حفظ صیانت از بیت‌المال می‌زد.   https://instagram.com/iichs.ir @iichs_ir
✳️ سیاست قتل‌درمانی رضاشاه دکتر نیز با موضوع «سیاست قتل‌درمانی» عنوان کرد: در سال‌های متعاقب کودتای 3 اسفند 1299 و سپس دوره حکومت رضاشاه، قتل‌های سیاسی عمدتا مخفی و البته سبعانهِ متعددی به‌وقوع پیوست. این قتل‌ها ترکیبی از افراد و شخصیت‌های سیاسی شاخص و درجه اول مخالف و بعضا موافقِ رضاشاه را در برمی‌‎گرفت؛ اشخاص مخالف و موافقی که به‌هر دلیلی، رضاشاه نسبت به‌‌ وجود و حضور آنان در عرصه کشور (در درون و حتی بیرون از حاکمیت)، سوء ظن داشت و از ناحیه آنها، احساس نگرانی و خطر می‌کرد.   وی در ادامه افزود: شمار فراوان‌تری از رجال و شخصیت‌های سیاسی، اجتماعی و مذهبیِ دیگر هم، در تمام دوره حکومت رضاشاه، کمترین اطمینان و تضمینی برای ادامه حیات و بقای خود نداشتند و همواره این احتمال و خطر وجود داشت که هر آن، بر رقم قتل‌های سیاسی عمدتا مخفی سبعانه افزوده شود. در منابع مختلف، درباره شمار قتل‌های سیاسی و غیرسیاسی آن دوره، ارقام متعددی ذکر شده است؛ این ارقام از صدها تن تا حدود چندین هزار نفر ذکر شده است.   شاهدی اظهار داشت: درباره رقم دقیق کسانی که در دوره رضاشاه، به انحای گوناگون و توسط آدمکشان شهربانی و دیگر دستگاه‌های نظامی و امنیتی به‌قتل رسیدند، آماری وجود ندارد. برخی منابع، گاه رقم 24000 نفر را اعلام کرده‌اند. پرسش ما در اینجا این است که چرا ترجیح می‌داد مخالفان و حتی رجالی وفادار صاحب‌نام و شناخته‌شدهِ ‌خود را با ترور و اقسامی از دیگر روش‌های مخفی سبعانه و غیرانسانی به‌قتل برساند؟ تا جایی که تحقیقات ما نشان می‌دهد، دلیل آن: فقدان مشروعیت و مقبولیت حکومت رضاشاه در میان اقشار گوناگون جامعه ایرانی بود.   وی افزود: حکومت رضاشاه مبتنی بر هیچ‌گونه اقتدارِ مشروعیت‌بخشِ اجتماعی و سیاسی نبود و به‌ تبع آن، قتل و حذف فیزیکی شخصیت‌ها و رجال سیاسی مخالف و احیانا منتقد خطرآفرین را تنها شیوه کارآمد تحکیم موقعیت خود در رأس قدرت ارزیابی می‌کرد.   این نویسنده و پژوهشگر تاریخ با اشاره به نظریه مشروعیت ماکس وبر نیز گفت: به‌نظر ما اگر حکومت رضاشاه دارای حداقل یکی از سویه‌های سه‌گانه مشروعیت سیاسی بالا بود، هیچ ضرورتی و حتی امکانی برای وقوع آن‌همه جنایات سیاسی سبعانه و غیرانسانی وجود نداشت. هم وقوع کودتا، هم فرایند صعود رضاخان به سریر سلطنت و هم کارنامه دوره شانزده‌ساله سلطنت رضاشاه، سراسر قانون‌گریزی، مشروطه‌ستیزی و برپایی یک حکومت سرکوبگر و فراقانونی شخصی بود. بدین‌ترتیب حکومت رضاشاه فاقد مشروعیت عقلانی و قانونی بود.   وی همچنین اظهار داشت: رابطه حکومت‌شوندگان با شخص رضاشاه هیچ‌گونه پایه‌ای در «احترام و اطاعت احترام‌برانگیز» نسبت به او نداشت. فرامین و احکامی هم که رضاشاه صادر می‌کرد هیچ بنیادی در «سنّت‌ها» نداشت و چه بسا سراسر تخطی از سنّت‌ها بود (مانند: مقابله سرکوبگرانه با سنّت دیرپای عزاداری و حجاب اسلامی و امثالهم). همچنین رضاشاه در میان اکثریت جامعه ایرانی، مطلقا در جایگاه یک رهبر کاریزماتیک قرار نداشت.   این نویسنده و پژوهشگر تاریخ در پایان گفت: بنابراین، حکومت رعب و وحشت رضاشاه،‌ که سیاست قتل‌درمانی و جنایات فجیع و سبعانه سیاسی از مهم‌ترین دستاوردهای آن بود، در درجه اول، از همان فقدان مشروعیت سیاسی حکومت او در میان جامعه ایرانی ناشی می‌شد؛ بدین‌ترتیب رضاشاه، که هیچ نقطه اتکایی در میان اقشار مختلف مردم ایران نداشت، قتل و حذف فیزیکی مسئولیت‌گریزانه، تروریستی و دزدانهِ مخالفان، منتقدان و حتی وفاداران به‌ خود را (که سوءظنی به‌آنها پیدا می‌کرد) تنها راه تحکیم موقعیت خود در رأس قدرت ارزیابی می‌کرد.   https://instagram.com/iichs.ir @iichs_ir
✳️ رضایی: قرارداد نفتی ۱۳۱۲؛ قراردادی استعماری و سلطه‌گرایانه بود در ادامه همایش، ، پژوهشگر، درخصوص «قرارداد نفتی ۱۳۱۲ و زمینه‌ها و پیامدهای آن» گفت: قرارداد نفتی ۱۳۱۲ یکی از مهم‌ترین کارهایی است که در دوران رضاشاه برای تثبیت سلطه انگلیس بر ایران انجام می‌شود و یک چشم‌انداز طولانی‌مدتی را برای این سلطه می‌بینیم، اما زمینه‌های این جریان شامل چه مواردی می‌شود و ایران سال ۱۳۱۲ در چه شرایطی به سر می‌برد؟   وی ادامه داد: یک شرایطی درباره قرارداد نفتی داریم که به جریان قرارداد دارسی برمی‌گردد. این قرارداد در سال ۱۲۸۰ به مدت شصت سال در زمان سلطنت قاجار و زمانی که انگلیسی‌ها درحال بسط و گسترش نفوذ خودشان در کشور ما هستند، بسته شد. این قرارداد تا زمان کودتا و دوران پس از کودتا ادامه داشت. اتفاقاتی در این دوران می‌افتد که اهمیت بالایی دارد و انگلیسی‌ها پس از انقلاب شوروی، در ایران بعد از بیش از صد سال رقابتی که با روسیه داشتند، یکه‌تاز می‌شوند و ایران را خالی از رقیب می‌بینند و تلاش می‌کنند سلطه خود بر این محل را تحکم بخشند.   رضایی افزود: اتفاق دیگر این است که فردی روی کار آمده که بسیاری از موانع گذشته بر سر راه قدرت انگلیس را برداشته است. قرارداد ۱۳۱۲ نخستین قرارداد انگلیس با ایران نبود و جنبش‌های مقاومتی در برابر این قراردادها شکل می‌گیرد که در رأس آنها یک روحانی عالی‌مقام است. با روی کارآمدن ، روحانیت، حوزه‌ها و جامعه سرکوب می‌شود؛ یعنی جامعه از تمام ظرفیت‌های اعتراضی خالی شده و هیچ مانعی برای بسته نشدن قرارداد نیست.   رضایی اشاره کرد: رضاخان حاکمیت کاملا دیکتاتوری در ایران برقرار کرده بود تا حدی که کسی جرئت نفس کشیدن نداشت. موضوعی درباره رضاخان وجود دارد که همگی نویسندگان در این خصوص متفق‌القول هستند و آن این است که رضاخان یک دیکتاتوری سیاه را بر ایران حاکم کرد؛ دیکتاتوری سنگین که امکان تحرک سیاسی را گرفته بود.   این پژوهشگر تأکید کرد: این قرارداد دو طرف دارد که انگلیس یک طرف آن است. انگلستان در این زمان سابقه سیصدساله استعماری در شرق دارد و در همان زمان که پای قرارداد می‌نشیند، به خاطر سابقه استعماری‌اش‌، پیر استعمار شناخته می‌شوند و تمام زیر و بم ایران را می‌شناسد. در این قرارداد انگلستان با توجه به سابقه طولانی در تسلط بر ایران، منافع بیشتری برای خود به‌دست می‌آورد. البته از نظر من مهم‌ترین ماده این قرارداد این است که مهلت زمانی آن تا ۱۹۹۳م و ۱۳۷۲ش است و ایرانی‌ها هیچ نظارتی بر استخراج و فروش نفت نداشتند و همه مسائل زیر نظر انگلیسی‌ها اداره می‌شد.   وی در پایان بیان کرد: قرارداد نفتی ۱۳۱۲ کاملا استعماری و سلطه‌گرایانه بود و رضاخان عامل اصلی آن و اعضای شبکه ، امضاکنندگان آن بودند و این امضاکنندگان از اینکه حتی از این قرارداد حمایت کنند، امتناع می‌کردند. قرارداد نفتی یک خیانت بزرگ در کشور محسوب می‌شود و باید پژوهش‌های بسیاری در این‌ حوزه انجام شود.   https://instagram.com/iichs.ir @iichs_ir