‌ حسین علیہ السلام او را در آغوش کشید و بہ سینہ چسباند و فـرمود یادگار بـرادرم بر آنچہ در راه خدا بر تو فــرود آمده است شکیبـایۍ پیشہ کن و آن را بہ فـــال نیـک بگیر و خیربدان کہ خداۍ پرمهر بہ زودۍ تو را به پـــدران و نیاکان شایستہ کـردارت ملحق خواهد ساخت‌و آنگاه حرملہ گلوۍ آن کودک را با تیر زد و سراز پیکرش جدا کرد🥀؛ ‌

‌ بعد از شـهــادت جــانسـوز نور چشم بــــرادرش در آغوشش امام رو بہ‌ آسمان کرد و گفت بـار خدایـا اگر این بندگان ستمکار و گناه پیشہ‌ات را تـاکنون از نعمت‌هـــایت بهـــــره‌مند ســاختۍ اینک آنـان را تــار و مــار و مـــایۀ عبـرت دیگران قرار ده و هرگز از آنـان خشنود مباش. ‌

از اینجا بخونید🕊

‌ بچا اگر شبهه براتون وجود داره در این ایام، لطفا توی لینکِ ناشناس بگید تا به اون شبهه پرداخته بشه🌚🤝 ‌

~ ؛ من فقط یک بچه بودم و به من اجازه انجام این اشتباه رو دادند ...❗️ ----––––––——᎒🌿𓏬——––––––---- اللھـم‌ عجـل‌ لولیـڪ‌ الفـرج‌ بہ حق‌ِ زینـب‌ ڪبـرێ‌ «س» ˺ #ایلیا ˻‌ ˺ #جاهلیت_مدرن🐷 ˻‌ 「 @iliya_52 」

بسم الله الرحمن الرحیم امسال هم رزقمان شد که در شب های محرم موکب فرهنگی برپا کنیم. برای ارائه خدمات و تهیه بسته های فرهنگی بیشتر به کمک های مالی شما نازنین مردم دنیا احتیاج داریم. باشد که به وسیله این کمک ها همنشین ابا عبدالله شوید 🌱

6037701437255695

-رو شماره کارت بزنید کپی میشه- نوریه سادات موسوی ان شاءالله گزارش کار تقدیم نگاه ارزشمند شما خواهد شد. ✨ #درزیر_خیمه_اش_همه_یک_خانواده_ایم

اوهایو خواهران و برادران ...🤌😌✨ ----––––––——᎒🌿𓏬——––––––---- اللھـم‌ عجـل‌ لولیـڪ‌ الفـرج‌ بہ حق‌ِ زینـب‌ ڪبـرێ‌ «س» ˺ #ایلیا ˻‌ ˺ #ایلیا_توییت🐤 ˻‌ 「 @iliya_52 」

مادر آمریکایی: در مدارس به جای ریاضیات به کودکانمان همجنسگرایی یاد میدهید؟ دنیا به ما می‌خندد... ----––––––— ᎒🌿𓏬 —––––––---- اللھـم‌ عجـل‌ لولیـڪ‌ الفـرج‌ بہ حق‌ِ زینـب‌ ڪبـرێ‌ «س» ˺ #ایلیا ˻‌ ˺ #رد_LGBTQ🏳️‍🌈 ˻‌ 「@iliya_52 」

‌ قـاسم بن حـسن علیہ‌السلام از کـودکـۍ‌ نزد عموۍ‌ مهربانش، اباعبدالله الحسین عليہ‌ السلام قـد کـشیـده بـــود و حـضـرت ایـشـان را «پـســـــرکـم» خطاب مۍ‌کـردند. در شب عاشورا، هنگامۍ‌ کہ امام‌حسین عليہ‌السلام اصحاب و یاران خود را جمع کـــرده بودند، بہ آنان فـرمودند: اۍ‌ یـاران و پیروان من، تاریکۍ‌‌شب را مَرْکب خود قـرار داده و جـان خود را نجـات دهید کـہ مـطـلوب این قـوم جـز من کـسۍ‌ نیسـت. پس از امـتـنــاع آنان ، حضــرت فـرمودنــد: هـمـانـا من فـردا کـشتہ‌مۍ‌شـوم و همہ‌ۍ‌ کسانۍ‌ کـہ بـــا مـــن هستــنـد نـیــز کشتــہ خواهند شد. ‌1️⃣

‌ قـاسم بن حـسن علیہ‌السلام مـشتاقانہ پرسید: «آیا من‌هم کشتہ خواهم شد؟» امام(ع) فرمودند: «پسرم ، مـرگ در نـزد تــو چگـونہ است؟ » قـاسم علیہ‌ السلـام بـدون درنــــگ پـــــاســـــخ داد: «از عـســـل شیرین‌تر است.»امام فرمودند:«عمویت فــــدایـــت شـــــود؛ آرۍ‌ ، والله تـو یکۍ‌ از مردانۍ‌هستۍ‌ کہ‌در رکاب‌من‌بہ شھـادت خـواهۍ‌ رسید.» ‌2️⃣

‌ در روز عــاشـورا ، قـاســـــم علیہ‌السلام در حالـۍ‌کہ تنھا ۱۴ ســــــال سن داشــت، بہ میـــــدان رفـت؛ مـقــابـــــل مـــردم ایـستــاد وفریاد برآورد: مردم، اگرمرا نمۍ‌شناسید، من پســـر حـسـن بـن علۍ‌ بن ابۍ‌ طالب علیہ‌السلام هستم و ایـن مردۍ‌ کہ اینجا مۍ‌بینید و گرفتار شماست ، عموۍ‌ مـن، حسین بن‌علۍ‌ بن ابۍ‌ طالب‌علیہ‌السلام است. ‌3️⃣

‌ بعد از دلاورۍ‌ ایشان در میـــــدان نبرد و جنگاورۍ‌ بۍ‌ مثـالشــان در بـحـبــوحہ‌ۍ‌ جنگ ، ابن فضیل ازدۍ‌ چنان بر فرقش زد کہ‌سرش شکافت و با صورت بہ زمین خورد و فریـــاد زد: «عـمـــو جـان! بہ دادم برس.» امام(ع)شتابان خود را بہ کنار او رسـانـد و همچون شیــرۍ‌ خشمگــیــن بر دشمن حملہ ور شد ؛ شمشیرۍ‌ بـر ایـن فضیل ازدۍ‌ زد کہ دست سپر شدہ ۍ‌ او از آرنج جدا شد و چنــان فـــریـــادۍ‌ زد کہ همہ‌ۍ‌ لشکر بـــراۍ‌ نجـاتـش تـــاختند کہ باعث شد بدنش زیـر سم اسب‌هـا بمـاند و به هلاکت برسد. ‌‌4️⃣

‌ سپس فـرمودند: «بہ خدا قسم بــر عمویت دشوار است کہ تو او را بہ یـارۍ‌ بخواهۍ‌ و او دعـوت تو را اجـابت نـکنـد یـا اجـابـت کند ولۍ‌ به حـــال تـو ســـودۍ‌ نبخشد ؛ بہ خـدا قسـم امـــروز روزۍ‌ است کہ براۍ‌ عـمـویـت کینہ‌ جو فـراوان است و یـاور انـدک.»بعد از آن پیکر قاسم‌عليہ‌السلام را بہ‌سینہ گرفتند و بـا خود بہ خیمہ هـــا رسـانـدنـد و در میــان کشتگـان بنۍ‌ هاشم قرار دادند. ‌‌5️⃣

‌ گرد و غبار کہ فرونشست ، امام حسین عليہ‌ السلـام کنـار قـــاســم علیہ‌ السلـام ایستـادنـد و در حـالـۍ‌ کہ از شــدت درد، پاۍ‌ بر زمین مۍ‌سـاییدند ، فـرمودند: از رحمت خـــــدا دور بـــــاد قــومـۍ‌ کـہ تـو را کشتند و جـد و پـــــدرت در روز قیامت از آنان داد خواهۍ‌ خواهند کرد. - تابلوۍ احلۍ من العسل | حسن روح الامین ‌6️⃣

چیزی نمونده این قله رو هم فتح کنن چقدر این آمریکایی ها نایس و پیشرفته‌ان آخه 😔🌝 ----––––––——᎒🌿𓏬——––––––---- اللھـم‌ عجـل‌ لولیـڪ‌ الفـرج‌ بہ حق‌ِ زینـب‌ ڪبـرێ‌ «س» ˺ #ایلیا ˻‌ ˺ #ڪلہ‌پوڪ‌هـا🦦🥤˻‌ 「 @iliya_52 」

آوازت دنیـارو گـرفت...🙂🖤 ----–––––—— ᎒🌿𓏬 ——–––––---- اللھـم‌ عجـل‌ لولیـڪ‌ الفـرج‌ بہ حق‌ِ زینـب‌ ڪبـرێ‌ «س» ˺ #ایلیا ˻‌ ˺ #حسیـن‌ِعلیہ‌السلام‌_مَـن♥︎° ˻‌ 「 @iliya_52 」

گرچہ شش ماهہ ولۍ...! ----–––––—— ᎒🌿𓏬 ——–––––---- اللھـم‌ عجـل‌ لولیـڪ‌ الفـرج‌ بہ حق‌ِ زینـب‌ ڪبـرێ‌ «س» ˺ #ایلیا ˻‌ ˺ #حسیـن‌ِعلیہ‌السلام‌_مَـن♥︎° ˻‌ 「 @iliya_52 」

خودش را از اردبیل بہ تهران رساند از بین محافظ رئیس جمهورۍ بہ التماس خودش را بہ رئیس جمهور کہ آن زمان حضرت آیت‌الله‌خامنه‌اۍ بودند رساند... گفت: "آقاجان! من از اردبیل آمدم تا اینجا کہ یک خواهشۍ از شما بکنم" حضرت‌آقا گفتن: بگو پسرم چہ خواهشۍ؟ گفت: آقا خواهش مۍکنم بہ آقایان روحانۍ مداحان دستور بدهید کہ دیگر روضہ‌حضرت‌قاسم (ع) نخوانند... حضرت‌آقا گفتند: چرا پسرم؟ با گریه گفت: آقاجان! حضرت قاسم (ع) ۱۳ سالہ بود کہ امام حسین (ع) به او اجازه داد برود در میدان و بجنگد من هم ۱۳ سالہ‌ام ولۍ فرمانده سپاه اردبیل اجازه نمۍدهد بہ جبهہ بروم هر چہ التماسش مۍکنم مۍگوید ۱۳ سالہ‌ها را نمۍفرستیم اگر رفتن ۱۳ سالہ‌ها بہ جنگ بد است پس این همہ روضہ حضرت‌قاسم (ع) را چرا مۍخوانند؟ حضرت آقا دستشان را دوباره روۍ شانہ پسرک گذاشت و گفت: پسرم! شما مگر درس و مدرسہ نداری؟ درس خواندن هم خودش یک جور جهاد است. هیچ‌چیز نگفت.... فقط گریہ کرد و این بار هق‌هق ضعیفۍ هم از گلویش بلند شد. حضرت‌آقا او را جلو کشیده و در آغوش مۍگیرند و رو بہ سرتیم محافظانش کرده و مۍفرمایند: آقای**** یک زحمتۍ بکش با امام جمعہ شهرشان تماس بگیر بگو فلانۍ گفت این آقا مرحمت رفیق ما است... هر کارۍ دارد راه بیاندازید و هر کجا هم خودش خواست ببریدش نتیجه را هم بہ من بگویید...🙂🌱 _داستانۍاز‌شہید‌بالا‌زاده📜 ๋ ----–––––——᎒🌿𓏬——–––––---- اللھـم‌ عجـل‌ لولیـڪ‌ الفـرج‌ بہ حق‌ِ زینـب‌ ڪبـرێ‌ «س» ˺ #ایلیا ˻‌ ˺ #شۿـیداݩہ🌊 ˻‌ 「 @iliya_52 」

وقتۍ کہ امام‌حسین (ع) خود را تنــها و بۍیــاور دیدند. آخرین حــــجت خـــود را بر مردم تمام کردنــــــد... و بانگ برآوردند:«آيا مدافعۍ هست کہ از حريـم‌ رســول‌خــدا دفاع كند؟ آيـا يكتاپرستۍ هست كہ از خدا بتـــرسد و مــــا را يارۍ دهد؟ آيـا فريـادرسۍ هسـت كہ بہ خاطرِ خـدا ما را يارۍ رســــاند؟ آيـا كسۍ هست كہ بہ خاطرِ روضہ و رضوان الهۍ بہ نصرت ما بشتابــد؟» 1⃣

صداۍ اين كمک‌خواهۍ امام(ع) كہ بہ خيمہ‌ها رسيد و بانوان دريافــــتند كہ حسيــــن(ع) ديــــگر يــاورۍ نــدارد. صدايشان بہ شــيون و گـريہ بلند شد. امــام(ع) بہ سوۍ خيمہ‌ها رفت،شايد كہ بانوان با ديدن او اندكۍ آرام‌گيرند كہ ناگاه صداۍ فرزند شش ماهہ‌اش‌‌ «عبداللہ‌بن‌الحسين» كہ بہ علۍاصغر معروف بود را شــــــنيد كہ از شـــــدت تشــــــنگۍ‌‌ مۍگريســــــت. 2⃣

علـۍاصـــغر(ع) طفلۍ ، شيرخواره بود كہ نہ آبۍ در خيمہ‌ها بود تا وۍ را سيراب كنند و نہ مادرش «رباب » شيرۍ در سينہ داشت كہ بہ وۍ دهد... امـــــام(ع) قنـداقہ‌ۍ علـــۍاصــــــغر(ع) را در دست گرفت و بہ سوۍ دشــــمن رفت؛ درمقابل لشـــكر يزيد ايستاد و فرمــود:«اۍ مـردم! اگر بہ من رحم نمۍكنيد بر اين طفـل ترحـم نماييـد ... » 3⃣

اما گويۍ كہ بذر رحم بـر دل ســـــنگ آنــان پاشیده نشده بود و تمامۍ رذالت دنيا در اعماق وجودشان ریشه دوانده بود ؛ زیرا بہ جاۍ آنکہ فـــرزند رســـول‌ خدا(ص) را بہ مشتۍ آب میهمان کنند، تيراندازۍ از بنۍاسد کـہ حرملہ نام داشت؛ تيرۍ در كمـــــان نهاد و گلوۍ طفل را نشانہ گرفت. ناگاه دستان و سينہ امام(ع) بہ خون رنگين شد... سر كوچك و گردن ظريف طفل شيرخواره از بدن جدا شده بود... 4⃣

امام(ع) دستان خود را از خون علۍاصغر پر كرد و بہ آسـمان پاشيد و گفت: «تحمل اين مـصــيبت بر من آسان است چرا كه خداوند آن را مۍبيـند». در همين حال ، «حصين‌بن‌تميم» تـير ديـگـــرۍ افكند كہ بر لبانِ مبارك امام(ع) نشست و خــون از دهان حضرت جارۍ شد. امام روۍ بہ آسـمان كرد و اینگونہ نیایش نمود:«خدايــــــا! ســـوۍ تــــو شكايت مۍكنم از آنچہ با من و برادران‌وفرزندان و خويشانم مۍكنند...» 5⃣

آنگاه از سپاه دشمن دور شد ؛ با شمشيرش قبر كوچكۍ كند‌؛ بدن علۍاصغر را بہ خون او آغشتہ نمود ؛ بر او نماز گزارد و جنازه‌ۍ كوچک را دفــــن كرد... 6⃣