هدایت شده از تشرفات
🔴سبک زندگی زنان منتظر
🔺 مرحوم آيت الله سيد محمدباقر مجتهد سیستانی (ره) پدر آيت الله سيد علی سیستانی تصميم می گيرد برای تشرّف به محضر امام زمان (عج) چهل جمعه در مساجد شهر مشهد زيارت عاشورا بخواند.
🔺 در یکی از جمعه های آخر، نوری را از خانه ای نزديک به مسجد مشاهده می کند. به سوی خانه می رود می بيند حضرت ولی عصر امام زمان (ع) در یکی از اتاق های آن خانه تشريف دارند و در ميان اتاق جنازه ای قرار دارد که پارچه ای سفيد روی آن کشيده شده است.
🔺 ايشان می گويد هنگامی که وارد شدم اشک مي ريختم سلام کردم، حضرت به من فرمود: «چرا اين گونه به دنبال من می گردی و اين رنج ها را متحمّل می شوی؟!
مثل اين باشيد- اشاره به آن جنازه کردند- تا من به دنبال شما بيايم!»
🔺 بعد فرمودند: «اين بانویی است که در دوره کشف حجاب- در زمان رضا خان پهلوی- هفت سال از خانه بيرون نيامد تا چشم نامحرم به او نيفتد.»
📚 شیفتگان حضرت مهدی (عج)،ج۳،ص۱۵۸
https://eitaa.com/tasharofaat
هدایت شده از تشرفات
♦️درتشرف علی بن مهزیار #امام_زمان علیه السلام به ایشان فرمودند:
🔻 ای پسر مهزیار چرا دیر به دیدن ما آمدی؛ من صبح و شام منتظر آمدنت بودم؛ «کنّا نتوَقَعُکَ لیلاً و نهاراً».
علی بن مهزیار در پاسخ میگوید کسی نبود مرا خدمت شما بیاورد.
🔻 حضرت فرمودند: میدانی چرا دیدار من و تو به تأخیر میافتاد، چون شما سه کار انجام میدادی:
💥به فکر جمع آوری مال برای خودت بودی.
💥 ضعفای شیعه را فراموش کرده بودی.
💥 قطع رحم کرده بودی
https://eitaa.com/tasharofaat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙آیت الله شوشتری
🔖 شرایط تشرف خدمت حضرت صاحب الزمان سلام الله علیه
#امام_زمان #تشرف #استادشوشتری
https://eitaa.com/imam_asr_313
4_5965453710057279534.mp3
4.72M
▪️حکایتی زیبا از یک جوان که جواب سلام امام حسین سلام الله علیه را میشنید!!
📚 داستانهای شگفت (مرحوم دستغیب)، داستان ۸۸.
#حکایت
#امام_حسین
https://eitaa.com/imam_asr_313
🔻 #آداب_زیارت 🔻
🥀 حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ الْحُسَيْنِ قَالَ حَدَّثَنِي الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ زُرْعَةَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْحَضْرَمِيِّ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیهالسلام تَزُورُونَ خَيْرٌ مِنْ أَنْ لَا تزورون [تَزُورُوا] وَ لَا تَزُورُونَ خَيْرٌ مِنْ أَنْ تزورون [تَزُورُوا] قَالَ قُلْتُ قَطَعْتَ ظَهْرِي قَالَ تَاللَّهِ إِنَّ أَحَدَكُمْ لَيَذْهَبُ إِلَى قَبْرِ أَبِيهِ كَئِيباً حَزِيناً وَ تَأْتُونَهُ أَنْتُمْ بِالسُّفَرِ كَلَّا حَتَّى تأتونه [تَأْتُوهُ] شُعْثاً غُبْراً.
🥀 محمّد بن احمد بن الحسين مىگويد:حسن بن على بن مهزيار از پدرش، از حسين بن سعيد، از زرعة بن محمّد حضرمى، از مفضّل بن عمر نقل كرده كه وى گفت:حضرت ابو عبد اللَّه عليه السّلام فرمودند:
🥀 زيارت برويد بهتر است از اينكه به زيارت نرويد به زيارت نرويد و زيارت نرويد بهتر است از اينكه به زيارت برويد. راوى مى گويد: محضر مباركش عرض كردم: كمر من را شكستيد با اين كلام.
🥀 حضرت فرمودند: به خدا قسم يكى از شما وقتى به زيارت قبر پدرش مى رود غمگين و اندوهناك مى رود ولى به زيارت قبر مطهّر آن حضرت مى رويد در حالى كه با خود سفره ها مى بريد، نه، اين طور نبايد به زيارت آن جناب برويد بلكه زيارتش كنيد با حالى افسرده و حزين و گرفته.
📕 کاملالزیارات شریف، باب چهل و هفتم
https://eitaa.com/imam_asr_313
💠آیتالله یعقوبیقائنی:
🎙ربط اختیاری با اهل بیت را باید قوت بدهیم تا ربط کلی به ما نفع بدهد. بهترین چیزی که ما را در اینباره کمک میکند، همانا حبل متصل الهی و کشتی سریعالسیر امام حسین(سلام الله علیه) است.
#محرم | #عشق | #امام_حسین
https://eitaa.com/imam_asr_313
🩸 #امام_سجاد صلواتالله علیه و پیرمرد شامی 🩸
🥀 اولین سخن حضرت سجاد علیهالسلام بعد از #اسارت، در شهر #شام آن هنگامى بود که اسرا روى پلههاى مسجد #دمشق ایستاده بودند.
🥀 پیرمردى از اهالى شام نزد آنها آمد و گفت: سپاس خداى را که شما را کشت و هلاک کرد. شهرها و روستاها را از آسیب مردان شما آرامش برقرار ساخت و امیرالمؤمنین یزید را بر شما مسلط گردانید.
🥀 سیدالساجدین علیهالسلام به آن پیرمرد گفت: آیا قرآن خواندهاى؟ گفت: بلى! فرمود: آیا این آیه را مىشناسى: «قل لا اسالکم علیه اجرا الا المودة فى القربى» بگو اى پیامبر! در مقابل ابلاغ رسالت، مزدى از شما نخواستم مگر اینکه خویشانم را دوستبدارید؟
گفت: آرى خواندهام.
🥀 امام علیه السلام فرمود: اى پیرمرد! ما همان «قربى» هستیم. سپس پرسید: آیا این آیه را قرائت کردهاى که خداى سبحان فرموده است: «و اعلموا انما غنمتم من شىء فان لله خمسه و للرسول و لذى القربى» و بدانید هر چیزى که به غنیمت گرفتید، یک پنجم آن براى خدا و پیامبر و از آن خویشاوندان اوست؟
گفت: بلى! امام فرمود: اى پیرمرد ما همان «ذى القربى» هستیم!
🥀 امام بار دیگر پرسید: آیا این آیه را تلاوت کردهاى: «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا» همانا خدا مىخواهد آلودگى را از شما خاندان بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند؟!
پیرمرد پاسخ داد: آرى این آیه را هم خواندهام. حضرت سجاد علیهالسلام فرمود: اى پیرمرد! ما همان اهلبیتى هستیم که خداوند آیه تطهیر را مخصوص ما قرار داد.
🥀 پیرمرد ساکت شد و از سخنانى که گفته بود، شرمنده و پشیمان شد و با تعجب پرسید: شما را به خدا! شما همانهائید؟!
🥀 سپس على بن الحسین علیهماالسلام فرمود: بدون هیچ شکى به خدا ما همانها هستیم و به حق جدمان سوگند، ما همانهائیم!
🥀 با سخنان امام سجاد علیهالسلام پیرمرد منقلب شد، شروع به گریه کرد، عمامهاش را به زمین انداخت، سر به آسمان بلند کرد و گفت: خدایا! من از دشمنان آل محمد، اعم از جن و انس، بیزارم. سپس به امام زینالعابدین علیه السلام عرض کرد: آیا راهى براى توبه من هست؟!
🥀 امام فرمود: بله! اگر بازگردى، خداوند توبه تو را مىپذیرد و تو با ما خواهى بود. پیرمرد گفت: من توبه مىکنم!
🥀 هنگامى که خبر گفتگوى امام علیهالسلام و پیرمرد به یزید رسید، دستور داد آن پیرمرد را به شهادت رساندند.
📕 بحارالأنوار جلد ۴۵ صفحه ۱۲۹
https://eitaa.com/imam_asr_313
🔻 #آداب_زیارت 🔻
🥀 حَدَّثَنِي أَبِي وَ أَخِي وَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ وَ غَيْرُهُمْ رَحِمَهُمُ اللَّهُ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِي خَلَفٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى الْأَشْعَرِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِذَا أَرَدْتَ زِيَارَةَ الْحُسَيْنِ ع فَزُرْهُ وَ أَنْتَ كَئِيبٌ حَزِينٌ مَكْرُوبٌ شَعِثاً مُغْبَرّاً جَائِعاً عَطْشَاناً فَإِنَّ الْحُسَيْنَ قُتِلَ حَزِيناً مَكْرُوباً شَعِثاً مُغْبَرّاً جَائِعاً عَطْشَاناً وَ سَلْهُ الْحَوَائِجَ وَ انْصَرِفْ عَنْهُ وَ لَا تَتَّخِذْهُ وَطَناً.
🥀 پدر و برادرم و على بن الحسين و ديگران رحمة اللَّه عليهم از سعد بن عبد اللَّه بن ابى خلف، از احمد بن محمّد بن عيسى الاشعرى، از على بن الحكم، از بعض اصحاب ما، از ابى عبد اللَّه عليه السّلام نقل كرده وى گفت: حضرت امام صادق عليه السّلام فرمودند:
🥀 هنگامی که اراده زیارت حضرت حسین علیه السلام را نمودی پس آن حضرت را با حالی غمگین و اندوهناک، نارحت و ژولیده و گرفته و گرسنه و تشنه #زیارت نما، زیرا حضرتش را کشتند در حالی که غمگین و ناراحت و ژولیده و گرفته و گرسنه و تشنه بودند و از آن جناب حوائج و خواستههای خود را بخواه و سپس از آنجا برگرد و آن مکان شریف را وطن خود قرار مده.
📕 کاملالزیارات شریف، باب چهل و هشتم
https://eitaa.com/imam_asr_313
هدایت شده از الحَقُّ الجَدید(معارف مهدویت)
#علائم_ظهور
🔻امیرالمومنین سلام الله علیه فرمود:
يَظْهَرُ فِي آخِرِ اَلزَّمَانِ وَ اِقْتِرَابِ اَلسَّاعَةِ وَ هُوَ شَرُّ اَلْأَزْمِنَةِ نِسْوَةٌ كَاشِفَاتٌ عَارِيَاتٌ مُتَبَرِّجَاتٌ مِنَ اَلدِّينِ دَاخِلاَتٌ فِي اَلْفِتَنِ مَائِلاَتٌ إِلَى اَلشَّهَوَاتِ مُسْرِعَاتٌ إِلَى اَللَّذَّاتِ مُسْتَحِلاَّتٌ لِلْمُحَرَّمَاتِ فِي جَهَنَّمَ خَالِدَاتٌ.
در آخر الزّمان، نزديك به ساعت (قيامت یا زمان ظهور) زنانى ظاهر می شوند: بىحجابان برهنگان، خود آراستگان براى غير شوهران، رها كردگان آئين، داخلشدگان در فتنه ها، مایلان به شهوات و مسائل جنسى، شتابكنندگان به سوى لذّات و خوشگذرانىها، حلال شمارندگان محرّمات الهى، و واردشوندگان در دوزخ.
📚من لا يحضره الفقيه ج۳ ص۳۹۰
کانال "معارف" امام زمان سلام الله علیه
@alhaghgholjadid
*■ماجرای نبش قبر حضرت رقيّه(سلام الله علیها) در سال 1242*
*
◆ ملا محمدهاشم خراسانی (ره) حکایت نبش قبر حضرت رقیه سلام الله علیها توسط ایشان به منظور ترمیم قبر و رفع آبگرفتگی مضجع شریف حضرت رقیه (س) در سال ۱۲۸۰ هجری،را نقل میکند :
◆ جناب آقا سيّد ابراهيم دمشقي كه نَسَبش به سيّد مرتضي علمالهدي منتهي ميشد بعد از نبش قبر حضرت رقیه (س)، مدام از شدت گریه و غصه غش میکرد. چون به هوش میآمد، قضیه کبودی را برای مردم تعریف میکرد
◆می گفت بدن مطهّر ایشان در پارچه سیاهی (چادر یا لباس سیاه) پیچیده و کفن شده بود. بخشی از صورت منّور ایشان را دیدم که هنوز از آثار سیلی، کبود و مجروح بود. سپس به همراه شیون ایشان، صدای ضجه و زاری از مردم بر میخواست.
*🔲 اما حکایت :*
قبر دچار آب گرفتگی شده بود و علما شیعه درخواست تعمیر قبر مطهر را داشتند.
والي به علماء و صلحاء شام از شيعه و سنّي امر كرد كه غسل كنند و لباسهاي پاكيزه بپوشند، به دست هر كس قفل ورودي حرم مطهّر باز شد، همان كس برود و قبر مقدّس او را نبش كند، پيکر را بيرون آورد تا قبر را تعمير كنند.
صلحاء و بزرگان از شيعه و سنّي در كمال آداب غسل كردند و لباس پاكيزه پوشيدند، قفل به دست هيچ كس باز نشد مگر به دست خود مرحوم سيّد، و چون ميان حرم آمدند كلنگ هيچ كدام بر زمين اثر نكرد، مگر به دست سيّد ابراهيم.
حرم را قُرق كردند و لحد را شكافتند. ديدند بدن نازنين حضرت رقيه سلامالله عليها، ميان لحد و كفن صحيح و سالم است اما آب زيادي ميان لحد جمع شده است.
سيّدابراهیم در قبر رفت، همين كه خشت بالاي سر را برداشت ديدند
سيّد افتاد. زير بغلش را گرفتند،
هي ميگفت: «اي واي بر من.. واي بر من..
به ما گفته بودند يزيد لعنةالله عليه، زن غسّاله و كفن فرستاده
ولي اکنون فهميدم دروغ بوده، چون دختر با پيراهن خودش دفن شده. من بدن را منتقل نميكنم، ميترسم بدن را منتقل كنم و ديگر به عنوان "رقيّه بنت الحسين" شناخته نشود و من نتوانم جواب بدهم.
سيّد بدن شريف را از ميان لحد بيرون آورد و بر روي زانوي خود نهاد و سه روز بدين گونه بالاي زانو خود نگه داشت و گريه ميكرد تا اينكه قبر را تعمير كردند.
وقت نماز كه مي شد سيّد بدن حضرت را بالاي جايي پاكيزه ميگذاشت. پس از فراغ از نماز برميداشت و بر زانو مينهاد، تا اينكه از تعمير قبر و لحد فارغ شدند، سيد بدن را دفن كرد.
و از معجزه آن حضرت اين كه سيّد در اين سه روز احتياج به غذا و آب و تجديد وضو پيدا نكرد و چون خواست بدن را دفن كند دعا كرد كه خداوند پسري به او عطا فرمايد.
دعاي سيّد به اجابت رسيد و در سن پيري خداوند پسري به او لطف فرمود که نام او را "سيّد مصطفي" گذاشت.
آنگاه والي واقعه را به سلطان عبدالحميد عثماني نوشت؛ او هم توليت زينبيّه و مرقد شريف حضرت رقيّه و امّ كلثوم و سكينه را به سيد ابراهيم واگذار کرد.
اين قضيه در سال 1242 هجري شمسي رخ داده و در کتاب «معالي» هم اين قضيّه مجملاً نقل شده و در آخر اضافه کرده است:
*«فَنزلَ في قبرها و وَضع عليها ثوباً لفَّها فيه و أخْرجها، فإذا هي بنتٌ صغيرةٌ دُونَ البُلوغِ و كانَ متْنُها مجروحةً مِنْ كثرةِ الضَّرب»*
« آن سيّد جليل وارد قبر شد و پارچه اي بر او پيچيد و او را خارج نمود، دختر كوچكي بود كه هنوز به سن بلوغ نرسيده، و پشت شريفش از زيادي ضربات مجروح بود.»
پس از درگذشت سيّد ابراهيم، توليت آن مشاهد مشرفه به پسرش سيّد مصطفي و بعد از او به فرزندش سيّد عبّاس رسيد.فرزندان سيّد ابراهيم دمشقي معروف و مشهور به "مستجاب الدعوه هستند.*
📚 منابع روایت؛
منتخب التواریخ، صفحه ۳۸۸.
اسرار الشهادة، صفحه ٤٠٦.
مقتل جامع مقدم، جلد ۲، صفحه ۲۰۸.
تراجم اعلام النساء، جلد ۲، صفحه ۱۰۳
https://eitaa.com/imam_asr_313
1_6313763114.mp3
3.37M
▪️با توسّل به سهساله ارباب، کربلایی شد!
✋ آرزومندان کربلا بشنوند؛
#حکایت
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
https://eitaa.com/imam_asr_313
🩸 روضه #حضرت_رقیه سلام الله علیها 🩸
🥀 یزید بن معاویه لعنةالله علیه فرمان داد تا خاندان پیامبر و سلاله نبوت و رسالت و دختران علی و زهرا علیهمالسلام را در خرابهای ساکن نمودند، که از گرما و سرما آنان را حفظ نمیکرد.
🥀 سقفی نداشت تا از #حرارت خورشید بر سر آن ها سایه بیندازد. و خورشید در گرمای ظهر به آن ها میتابید تا جایی که صورت و #پوست آنها از شدت حرارت #آفتاب پوسته پوسته شده بود.
🥀 اما فاطمهی رُقیّه سلامالله علیها...
🥀 حضرت #ام_کلثوم سلامالله علیها در مصیبت این #طفل از بقیه زنان خانواده بیشتر بیتابی مینمود و بیشتر میگریست.
و مدتی که در شام حضور داشتند آرام نمی شد.
🥀 عقیله بنی هاشم حضرت زینب کبری سلامالله علیها به ایشان فرمودند: ای خواهرم! این بیتابی و گریه به خاطر چیست؟! همانا همه ما با رفتن این #طفل مصیبت زده شدهایم و تنها تو مصیبت ندیده ای!
🥀 #حضرت #ام_کلثوم سلامالله علیها عرضه داشت: ای خواهر! روزی هنگام عصر در کنار این #طفل در آستانه #خرابه ایستاده بودم، هنگامی که کودکان شامی از مکاتب خود به سمت خانه و به سوی خانوادههایشان باز میگشتند.
🥀 بعضی از این کودکان ایستادند و کمی به ما نگاه کردند و سپس رفتند. این طفل به من گفت: ای عمه؛ این بچهها به کجا می روند؟!
به او گفتم: به سمت خانهها و خانوادههایشان میروند.
🥀 گفت: ای عمه! برای ما مگر غیر از این #خرابه منزل و پناهگاهی نیست؟!
🥀 و من ای خواهر؛ هر گاه این سخن را یاد میکنم، اشکهایم جاری میشود و دیگر آرام نمیگیرم...
📕 مقتلالحسین علیهالسلام، بحرالعلوم صفحه ۲۹۶
https://eitaa.com/imam_asr_313
هدایت شده از معارف و مقاتل آلُ الله
#حضرت_رقیه_علیهاالسلام
◼️ وقتی که سر مطهر سیدالشهدا علیهالسلام از میان طشت طلا بلند شده و رو به خرابه میکند...
طاهر بن حارث(عبدالله) دمشقی گوید:
شبی در کنار یزید نشسته بودم و سر مطهر امام حسین علیه السلام در میان طشت طلا پیش را روی یزید بود.
یزید خوابش برد؛ پاسی از شب گذشت که به یک باره صدای شیون و ناله زنان از خرابه بلند شد.
در همین هنگام دیدم که سر حسین علیه السلام به اندازه یک نیره از زمین بلند شد و مانند ابر بهاری گریان بود و میفرمود:
اللَّهُمَّ هَؤُلَاءِ اَولادُنا و اَکبادنا و هَؤُلَاءِ اصحابنا
▪️خدایا! اینان فرزندان و پاره های جگر و یاران ما هستند.
راوی گوید:
لرزه بر اندام من افتاد و شروع به گریه کردم و از شدت فریاد و شیون زنان و بچه ها، یزید بیدار شد.
سر مطهر همچنان در میان هوا ایستاده بود و رو به یزید کرد و فرمود:
ای یزید! من با تو چه بدی کرده بودم که به من این همه ظلم کردی!؟
خدایا! انتقام مرا از یزید بگیر.
لرزه بر اندام یزید افتاد و پرسید:
صدای ناله و گریه برای چیست؟
گفتند:
دختر حسین علیه السلام از خواب بیدار شده و بهانه پدرش را گرفته است.
یزید بسیار به خشم آمد و گفت:
حال که مرا چنین ناراحت کرده و از خواب و استراحت انداخته اند، کاری میکنم که داغ دلشان تازه شود و دوباره آتش بگیرند.
یزید میخواست دل اهلبیت علیهم السلام را بیشتر بسوزاند و إلّا خوب میدانست که دل دختر بچه با دیدن سر پدرش، بیشتر آتش میگیرد.
پس رو به غلامان خودش کرد و گفت:
سر حسین علیه السلام را ببرید و جلوی آن دختر بیندازید...
📚تذکرة الشهداء ص٣٣١
📚ریاض القدس خطی ج٢ص٣٢٣
@maghaatel
هدایت شده از معارف و مقاتل آلُ الله
#حضرت_رقیه_علیهاالسلام
◼️ داغ رقيه سلام الله علیها کمرم را شکست و مویم را سفید کرد...
زنان مدینه در برگشت اهل بیت از شام، در خانه زینب کبری علیها السلام برای تسلیت جمع شدند و حضرت قضایای کربلاو کوفه و شام را بیان میکرد و زن های مدینه اشک میریختند.
حضرت فرمودند:
بدانید که داغ رقيه سلام الله علیها در خرابه شام، کمرم را شکست و قدّم را خمید و مویم را سفید کرد...
📚 ناسخ التواریخ حضرت زینب علیهاالسلام، ج۲ ص۵۲۶
@maghaatel
🔻 #زیارت 🔻
🥀 امام صادق سلام الله علیه:
🥀 مَنْ أَتَى قَبْرَ الْحُسَيْنِ تَشَوُّقاً إِلَيْهِ كَتَبَهُ اللهُ مِنَ الْآمِنِينَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَأُعْطِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ وَكَانَ تَحْتَ لِوَاءِ الْحُسَيْنِ حَتَّى يَدْخُلَ الْجَنَّةَ فَيُسْكِنَهُ فِي دَرَجَتِهِ إِنَّ اللهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ.
🥀 کسی که از روی شوق و ذوق به #زیارت قبر حضرت #حسین علیهالسلام برود، روز قیامت خداوند متعال او را در زمرۀ دارندگان امنیت قرار میدهد و نامۀ عملش را به دست راستش میدهد و در زیر #پرچم حسین علیهالسلام بوده تا وارد بهشت گردد.
🥀 پس خداوند او را در رتبۀ آن حضرت سکونت میدهد، همانا خداوند توانای شکستناپذیر و بصیر و فرزانه است.
📕 كامل الزيارات شریف، صفحه ۱۴۲
https://eitaa.com/imam_asr_313
1_6326948950.mp3
4.25M
▪️اجابت دعا تحت قبة الحسین سلام الله علیه، یعنی بخوان به اصرار و به تکرار: اللهم عجل لولیک الفرج...
https://eitaa.com/imam_asr_313
هدایت شده از هواداران کوی یار
💥توصیه استاد شوشتری حفظه الله در ایام زیارتی اربعین
🔹عزیزانی که در ایام اربعین کربلا مشرف میشوند با توجه به اینکه حضرت رقیه (سلام الله علیها) در زمان مراجعت کاروان اهل بیت از شام به کربلا جز زائران ابا عبدالله الحسین (علیه السلام) نبودند
🔸 عزیزان در این ایام نائب الزیاره ایشان باشند و ان شا الله از عنایت ویژه آقا ابا عبدالله الحسین(علیه السلام) برخوردار خواهند شد
حقیر را هم دعا کنید.
عبدالقائم شوشتری
۴ صفر المظفر ۱۴۴۵ ه.ق
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
✔️ کانال هواداران کوی یار 👇👇👇
🆔 @havadaraneyar
1_6369583506.mp3
5.33M
🔸حکایتی عجیب پیرامون زیارت عاشورا
✋ آنها که اهل خواندن زیارت عاشورا هستند، حتما بشنوند.
📚عبقری الحسان، ج ۲، ص ۵۲۰.
#مسجد_سهله
#داستان_توسل
#زیارت_عاشورا
#سهله_خانه_امام_زمان علیهالسلام
https://eitaa.com/imam_asr_313
#امام_حسین
#حضرت_رقیه
مرحوم ميرزا علي محدث زاده، فرزند حاج شيخ عباس قمي كه از وعاظ و خطباي مشهور تهران بود، مي فرمود:
زماني من به بيماري و ناراحتي حنجره و گرفتگي صدا مبتلا شده بودم، تا جايي كه منبر رفتن و سخنراني كردن برايم ممكن نبود. مسلما هر مريضي در چنين موقعيتي به فكر معالجه مي افتد. من نيز با در نظر گرفتن طبيبي متخصص و با تجربه، به او مراجعه كردم و پس از معاينه معلوم شد كه بيماري آنقدر شديد است كه بعضي از تارهاي صوتي از كار افتاده و فلج شده است و اگر لاعلاج نباشد لااقل صعب العلاج است.
طبيب معالج در ضمن نوشتن نسخه، دستور استراحت دادند كه تا چند ماه از منبر رفتن خودداري كنم و حتي با كسي حرف نزم و اگر چيزي بخواهم و يا مطلبي را از زن و بچه ام انتظار داشته باشم، آنها را بنويسم. تا در نتيجه ي استراحت مداوم و استعمال دارو، شايد سلامتي از دست رفته مجددا به من برگردد.
البته صبر در مقابل چنين بيماري و حرف نزدن با مردم حتي با زن و بچه، خيلي سخت و طاقت فرساست، زيرا انسان از همه بيشتر احتياج به گفت و شنود دارد، چطور مي شود تا چند ماه هيچ نگويم و حرفي نزنم و پيوسته در استراحت باشم؟ در حالي كه معلوم نيست نتيجه آن چه باشد! بر همه روشن است كه با پيش آمد چنين بيماري خطرناكي چه حال اضطراري به بيمار دست مي دهد. اين اضطرار و ناراحتي شديد، آدمي را به ياد يك قدرت فوق العاده مي اندازد. اين حالت پريشاني باعث مي شود كه اميد انسان، از تمام چاره هاي بشري قطع شود و به ياد مقربان درگاه الهي افتد تا بوسيله ي آنها به درگاه خداوند متعال، عرض حاجت كند و از درياي بي پايان لطف خداوند بهره اي بگيرد.
من هم با چنين پيش آمدي، جز توسل به ذيل عنايت حضرت امام الحسين عليه السلام چاره اي نداشتم. روزي بعد از نماز ظهر و عصر حال توسل به دست آمد و خيلي اشك ريختم و سالار شهيدان حضرت سيد الشهداء عليه السلام را مخاطب قرار دادم و گفتم: يابن رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم، صبر در مقابل چنين بيماري براي من طاقت فرسا است! علاوه بر آن، من اهل منبر هستم و مردم از من انتظار دارند من از اول عمر تا به حال علي الدوام منبر مي رفتم و از نوكران شما اهل بيت هستم. ولي حالا چه شده
است كه يكباره بايد از اين پست حساس، بر اثر بيماي بركنار باشم؟ به علاوه ماه مبارك رمضان نيز نزديك است دعوت ها را چه كنم؟ آقا عنايتي بفرما، تا خدا شفايم دهد!
به دنبال اين توسل، طبق معمول هر روز، خوابيدم. در عالم خواب خودم را در اطاق بزرگي كه نيمي از اطاق منور و روشن بود و قسمت ديگر اطاق، كمي تاريك بود؛ ديدم.
در آن قسمتي كه روشن بود، حضرت سيدالشهداء اباعبدالله الحسين عليه السلام را ديدم كه نشسته اند. خيلي خوشحال و خوشوقت شدم و همان توسلي را كه در حال بيداري داشتم، در حال رؤيا نيز پيدا كردم و به ايشان عرض حاجت نمودم! مخصوصا اصرار داشتم كه ماه مبارك نزديك است و در مساجد متعددي دعوت شده ام، ولي با اين حنجره ي از كار افتاده چطور مي توانم منبر روم و سخنراني نمايم؟ و حال آنكه دكتر مرا منع كرده است كه حتي با بچه هاي خودم نيز حرفي نزنم! چون خيلي الحاح و تضرع و زاري داشتم، حضرت عليه السلام اشاره به من كردند و فرمودند: به آن آقا سيد كه دم در نشسته، بگو چند جمله از مصيبت دخترم (حضرت رقيه عليهاالسلام) بخواند و شما كمي اشك بريزيد، انشاءالله تعالي خوب مي شوي!
من به در اطاق نگاه كردم، ديدم شوهر خواهرم «آقا مصطفي طباطبائي قمي» كه از علماء و خطباء و از ائمه ي جماعت تهران است، نشسته است. فرمان حضرت امام حسين عليه السلام را به او رساندم، ولي ايشان مي خواست از ذكر مصيبت خودداري كند! حضرت سيدالشهداء عليه السلام فرمودند: «بخوان روضه ي دخترم را» ايشان مشغول ذكر مصيبت حضرت رقيه عليهاالسلام شد و من هم گريه مي كردم و اشك مي ريختم.
اما متأسفانه بچه ها مرا از خواب بيدار كردند و من با ناراحتي از خواب بيدار شدم و
متأسف و متأثر بودم كه چرا از آن مجلس پر فيض محروم ماندم؟ ولي دوباره ديدن آن منظره عالي امكان نداشت!
همان روز يا روز بعد، به همان پزشك متخصص مراجعه نمودم. خوشبختانه پس از معالجه، معلوم شد كه اصلا اثري از ناراحتي و بيماري قبلي نيست! پزشك كه در تعجب بود از من پرسيد: شما چه خورديد كه به اين زودي و سرعت نتيجه گرفتيد؟
من چگونگي توسل و خواب خودم را بيان كردم. دكتر قلم در دست داشت و سرپا ايستاده بود، ولي بعد از شنيدن داستان توسلم، بي اختيار قلم از دستش بر زمين افتاد و با يك حالت معنوي كه بر اثر شنيدن نام مولي الكونين، امام حسين عليه السلام به او دست داده بود؛ پشت ميز طبابت نشست و قطره قطره ي اشك بر رخسارش ريخت. او گريه كرد و سپس گفت: آقا، اين ناراحتي شما جز توسل و عنايات و امداد غيبي، چاره و علاج ديگري نداشت.
📚کرامات الحسينيه ج2، ص8۸
https://eitaa.com/imam_asr_313