eitaa logo
❤️یاامام رضا جانم❤️
150 دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
3.7هزار ویدیو
8 فایل
هر چقدر که درد بی‌دوا داری یا دلی خراب و مبتلا داری نره یادت که امام رضا داری از امام رضا بخواه درست کنه کار خوبه امام رضا درست کنه😭 @goy_s7854
مشاهده در ایتا
دانلود
در زیر آفتاب تو ماندی حسین هم ای تشنه ! دور از آب تو ماندی حسین هم پیر و جوان نداشت که یک نور واحدید در قلب شیخ و شاب تو ماندی حسین هم کم یا زیاد مرثیه فرقی نمی کند در روضه در کتاب ، تو ماندی حسین هم گودال و بام ، مرز قبول شهادتند راضی از انتخاب ، تو ماندی حسین هم شمشیر و زهر هردو جگر پاره می کنند دل خون و دل کباب ، تو ماندی حسین هم در روضه های کرببلا جانگدازتر داغ از غم رباب ، تو ماندی حسین هم هرگز نمیرد آنکه از او زنده ایم ما پس با همین حساب ، تو ماندی حسین هم
بردار  از  خاک  کف حجره سرت را از بی کسی کمترصدا کن مادرت را اینجا جواب ناله هایت نیشخند است اصلاً نمی فهمند  چشمان  ترت را آه جگر سوزت امانت را بریده اتش زدی با سرفه ات دوروبرت را حتی  توان  ایستادن  هم  نداری قوّت نداری وا کنی بال و پرت را باید که تنها در غریبی بگذرانی در خانه ی خود لحظه های آخرت را در پیش رویت آب را روی زمین ریخت می بینی آقا دشمنی همسرت را ؟
بر شعله ی جگر، نم باران می آورند باران نبود، دیده ی گریان می آورند با هلهله کنار حرم دف نمی زنند در پیش محتضر به خدا کف نمی زنند فکری برای غربت یوسف نمی کنند این جا به تشنه آب تعارف نمی کنند دلواپس از پلیدی کرکس شدن بس است مرد غریب خانه و بی کس شدن بس است تا این که چنگ بر جگر خاک می کشی رخت سیاه بر سر افلاک می کشی حرف از غلاف و همسر یعسوب دین بزن نفرین به دومی کن و مُشتی زمین بزن خاکی شده تمام عبایت بلند شو هر طور هست روی دو پایت بلند شو در آسمان چشم یتیمان قمر بمان ابن الرضا... بیا و کمی بیشتر بمان رنگت پرید، قلب رئوفت مذاب شد از سرفه کردنت دل عالم کباب شد خون جگر به دامن زهرایی ات نریز ساعات آخر است کمی صبر کن عزیز این قدر جسم لاغر خود را زمین نکش حالا که می پری، پر خود را زمین نکش خنده بس است در وسط خانه بس کنید افتاده بین حجره غریبانه بس کنید ای حامل امام به قدش نظاره کن پایش کشیده شد به زمین، فکر چاره کن تا بام، قبلِ هر قدمی احتیاط کن در بین راه پله کمی احتیاط کن دیگر حیا کن و برو از روی پشت بام او را رها کن و برو از روی پشت بام این پشت بام از ته گودال بهتر است در زیر سایه بانِ هزاران کبوتر است از روی پشت بام کسی رد نمی شود یا این که لااقل فرسی رد نمی شود رأس کسی به خنجر و سم آشنا نشد با ضربه ی دوازدهم آشنا نشد این جا کسی برای اسیری نمی رود جسم امام بین حصیری نمی رود این جا کسی به خاطر غارت گذر نکرد نیت برای بردن شال کمر نکرد یک عمر گریه کردم و حقش ادا نشد داغی شبیه غارت خون خدا نشد
نشسته اند ملائک بر روی بام جواد پیمبران همگی بنده و غلام جواد شدم جواد پس از این به احترام جواد که بهتر از همه نام هاست نام جواد جواد مرهم درد بدون تسکین است چقدر نام جواد الائمه شیرین است شدی جواد همیشه فقیر تو باشیم فقیر های میان مسیر تو باشیم شدی بزرگ که ما هم حقیر تو باشیم خدا کند که همیشه اسیر تو باشیم بیا و رخ بنما شاه تا که مات شویم فقط تو لب تر کن تا همه فدات شوی کسی غریب تر از تو نبوده است اصلاً غریب خانه خود بوده ای بمیرم من شهید کرد تو را زهر فتنه یک زن شهادت تو شبیه است به امام حسن چه کرد با جگر پاره تو همسر تو نگاه کن چقدر ضعف کرده پیکر تو میان حجره نمانده کسی کنار تنش نبود هیچ کسی وقت دست و پا زدنش چه کرده زهر هلاهل که خشک شد دهنش چرا به گوش کنیزان نمی رسد سخنش کسی به خواسته آخرش جواب نداد چرا کسی به جواد الائمه آب نداد کنیز های تو در حق تو جفا کردند تو ناله می زدی آنها سروصدا کردند تن تو را به روی بام ها رها کردند کبوتران همه روی تو بال وا کردند شنیده ام بدنت زیر آفتاب نبود و اهل بیت تو در مجلس شراب نبود تن حسین هم افتاده بود در گودال تنش به زیر سم اسب رفت و شد پامال برای غارت جسم حسین شد جنجال چه دید خواهرش از روی تل که رفت از حال؟ حسین در ته گودال دست و پا میزد حسین عمه سادات را صدا میزد
میان حجره غریبانه دست و پا میزد همان که روضه اش آتش به جان ما میزد میان اشهد خود گاه یا رضا میگفت و گاه مادر مظلومه را صدا میزد تمام حاجت او انتقام سیلی بود... ....از آن که مادرشان را به کوچه ها میزد صدای ناله ی او: آه سوختم ،جگرم شراره ها به دل حضرت رضا میزد صدای هلهله و تشنگی و کاسه آب گریز روضه او را به کربلا میزد دلش گرفت برای کسی که در گودال عدو به پیکر او نیزه بی هوا میزد همین که چشم به هم میگذاشت او می دید که روی نیزه سر شیر خواره را میزد همان که سر شاه را جدا کرده سه ساله را طرفی برده و جدا میزد برای اینکه نبیند دوباره این ها را میان حجره غریبانه دست و پا میزد
شرحی کنار سوره کوثر گذاشتی بر روی صفحه لاله پرپر گذاشتی طرز نفس نفس زدنت میکشد مرا آقا چه شد به روی زمین سر گذاشتی؟ جانی نداشتی و به هنگام هلهله سر را به روی دامن مادر گذاشتی کمتر به در بزن سر خود را دلم شکست با قطره های خون که روی در گذاشتی یک آب گفتی و بغلش چند یاحسین پهلوی آب روضه ی دلبر گذاشتی کف میزدند دور تو گرچه کنیزها کِی یک گلوی تشنه به خنجر گذاشتی؟ با این تنی که رفته غریبانه روی بام غصه برای چند کبوتر گذاشتی؟ خواهر نداشتی بخورد سیلی از همه جایی برای روضه معجر گذاشتی
از بس که پای تا سرم آتش گرفت و سوخت شیرازه های پیکرم آتش گرفت و سوخت آتش ز جان سوخته ام شعله می کشد از آن زمان که مادرم آتش گرفت و سوخت از کودکی ز خاطره ی رنج مادرم تا پای مرگ خاطرم آتش گرفت و سوخت زهرم دهید باز، مگر راحتم کنید در کنج حجره بسترم آتش گرفت و سوخت مثل کبوتری که فقط بال و پر زند این بازمانده ی پرم آتش گرفت و سوخت از احتضار من پسرم شد به اضطرار وای از دلش که در برم آتش گرفت و سوخت خواهر نداشتم که عزاداری ام کند از راه دور دخترم آتش گرفت و سوخت جسم مذاب را چه غم از هُرم آفتاب خورشید هم ز پیکرم آتش گرفت و سوخت این چند ساعتی که عطش را چشیده ام با یا حسین، حنجرم آتش گرفت و سوخت دل پای مرگ حضرت لیلا به ناله گفت: مجنون منم که دلبرم آتش گرفت و سوخت انگار می شنیدم عزای رباب را می گفت: کام اصغرم آتش گرفت و سوخت با این که جان تازه و جسم جوان من... از کینه های همسرم آتش گرفت و سوخت... بالای تربتم بنویسید: عمر من... از غصّه های مادرم آتش گرفت و سوخت
امام الهدی یا جواد الائمه ولی خدا، یا جواد الائمه سپهر کرم، ابر رحمت، یم جود محیط سخا، یا جواد الائمه چگویم به وصفت که فرموده آن را بقرآن خدا، یا جواد الائمه به کشتیّ ایمان در امواج طوفان توئی ناخدا، یا جواد الائمه چه در هفت گردون چه در هشت جنّت توئی مقتدا، یا جواد الائمه سماواتیان راست مدح تو، بر لب به صبح و مسا، یا جواد الائمه بود نقش خاک ره کاظمینت رخ اولیاء یا جواد الائمه ز شاهیست عارم که در آستانت گدایم گدا، یا جواد الائمه بود بی ولای تو طاعات عالم سراسر هبا، یا جواد الائمه اگر بود واقف ز علمی که داده، تو را کبریا یا جواد الائمه نه بگشودی اندر برت پور اکثم لب خویش را، یا جواد الائمه گرم سر جدا گردد از تن، نگردد دل از تو جدا، یا جواد الائمه بغیر از خدا هر که گوید ثنایت بود نارسا، یا جواد الائمه خدا داد پاسخ به هر بینوا کو تو را زد صدا، یا جواد الائمه ببازار محشر ولای تو آرم بروز جزا، یا جواد الائمه ثنای تو گویم عطا از تو جویم به هر دو سرا، یا جواد الائمه رهایی به مهر تو خواهم که گشتم اسیر هوا، یا جواد الائمه خوش آن ملتجی را که در آستانت کند التجاء، یا جواد الائمه جوادی، جوادی، گدایم، گدایم عطا کن، عطا، یا جواد الائمه بخوان جانب کاظمینم وز آنجا ببر کربلا، یا جواد الائمه بمانم، بمیرم سپس زنده گردم به مهر شما، یا جواد الائمه به جان پیمبر به زهرای اطهر به بابت رضا، یا جواد الائمه مرا تا ابد از صف دوستانت مگردان جدا، یا جواد الائمه گرفتم که راندیّ و راهم ندادی روم در کجا، جواد الائمه تهی دستم و هستیم هست، تنها گناه ورجا، جواد الائمه قدم گشته خم، پا فرو مانده در گل ز بار خطا، جواد الائمه به یاد تو اشک از بصر می‌فشانم به صبح و مسا، جواد الائمه دریغا که از یار نامهربانت کشیدی چه‌ها، جواد الائمه تو را کشت، آخر به فصل جوانی ز زهر جفا، جواد الائمه به هنگام مرگ تو می‌زد به هم کف بجای عزا، جواد الائمه تو را کشت، اما لب تشنه آخر ندانم چرا؟ جواد الائمه ز بس ناله کردی در آن حجره تنها فتادی از پا، جواد الائمه تنت بیکفن ماند بر خاک از چه در آن کوچه‌ها، جواد الائمه ولی دیگر از جسم پاکت نشد سر جدا از قفا، جواد الائمه به قربان جسمی که گردید او را کفن بوریا، جواد الائمه به قربان آن سر که می‌خواند قرآن به طشت طلا، جواد الائمه به قربان آن رخ که شد شسته با خون به دشت بلا، جواد الائمه ببین نخل «میثم» که بر داده عموی بوصف شما، جواد الائمه
من جوادم که خدا خوانده جواد من چه کردم به تو اى بد بنیاد عوض آنکه مرا یار شوى بر دل غم زده غم خوار شوى رفتى و در به روى من بستى با کنیزان همگى بنشستى گفتى از آب مرا منع کنند شادى و هلهله آن جمع کنند تو که آتش به دلم افکندى حال استاده ‏اى و مي خندى! حجره در بسته و من تنهايم به خدا من پسر زهرايم تن بى تاب مرا تاب بده جگرم سوخت مرا آب بده بدن زارِ منِ تشنه جگر بعد قتلم به روي بام ببر تا که لب تشنه به زیر خورشید جان سپارم چون حسین شاه شهید
از جفاى همسر بى مهر فرياد اى پدر! كز دل و جانم برآورده است فرياد اى پدر! در جوانى گوهر عمر مرا از من گرفت تا كه مأمون دختر خود را به من داد اى پدر! آن چه با من كرد ام الفضل دون كى مى كند همسرى با همسرش اين گونه بى داد اى پدر؟! يك طرف زهر جفا و يك طرف سوز عطش غنچه ى نشكفته ات را داد بر باد اى پدر! بيشتر از زهر كين از تشنه كامى سوختم سوختم چون صيدى اندر دام صياد اى پدر! بس كه فرياد از عطش كردم كه تاثيرى نداشت شد درون سينه ام خاموش فرياد اى پدر! آخر آمد بر سرِ من محنتى كه بارها چهره ام بوسيدى و كردى از آن ياد اى پدر! روز مرگم شد بيا بر غربت من گريه كن چون كه گفتى ذكر خوابم شام ميلاد اى پدر! در خراسان من به ديدارت شتابان آمدم نك بيا از بهر ديدارم به بغداد اى پدر! گر نمى آيى مرا بر سر من آيم در برت مرغ روحم چون شود از بند آزادى اى پدر! در جوار تو «مؤيد» از پى عرض سلام قاصد دل را به كوى من فرستاد اى پدر
| 🗓 شنبه ۲۷ خرداد (۲۸ ذی‌القعده) 📿 صد مرتبه «یا رَبِّ الْعالَمِین»