🔹درمان بیماری یکساله یک مقام بلندپایه سیاسی #کامرون با #حجامت!
🔻استاندار گفت: این ساختمان پنج طبقه برای شما. از ایران طبیب بیاورید و مردم را درمان کنید!
#خاطرات_شفاهی
#وطن_توحیدی
🔹بعد از یک سفر تقریبا طولانی هوایی به #یائونده (پایتخت کامرون) رسیدیم.
ابوحسین همراه ما بود. او اهل نیجر و دو موتوره بود. #خانم_اول همشهری خودش و #خانم_دوم اهل #کامرون بود. بعد از ازدواج با خانم کامرونی، خیلی از بستگان او نیز شیعه شده بودند.
🔹از پلههای هواپیما که پایین آمدیم از سالن تشریفات به استقبال ما آمده بودند. انگار یک هییت بلند پایه سیاسی از قم به کامرون آمده بود. به ابوحسین گفتم: قرار نبود اینگونه باشد. این همه تشریفات با ماشینهای حکومتی. ما آمده ایم یک سفر طلبگی برای رصد #فضای_اقتصادی.
گفت: فضای اینجا با ایران فرق میکند، شما از ایران آمده اید و خودتان هم خبر ندارید ابرقدرت هستید!
🔹برادر خانمش #استاندار بود و یکی از مقامات بلند پایه. و البته #تاجر_طلا!
یک شب در بین گعدهها نیمه طلبگی، گفت انشالله دو ماه بعد ترکیه وقت جراحی دارم، بعد از ترکیه یک سفر به ایران هم خواهم آمد.
گفتم: جراحی برای چی؟
گفت: یکسالی ست بدن درد شدید دارم و شبها از درد خوابم نمیبرد.
ترکیه نوبت جراحی و عمل دارم.
🔹همانجا تماس گرفتیم استاد الهی بجنوردی. خودش #لبنان بود.
شرح ما وقع را گفتم. گفت: عکس زبان و چشم و کف دستش را بفرستید.
چند دقیقه نگذشته بود تلفن زنگ خورد. استاد الهی بود.
با همان صدای آرام و گوشنوازش گفت: تجمع سموم در بدن ایشان احتمالا بخاطر کار با طلا زیاد است. یک حجامت عام کنید ایشان را.
🔹با خودمان #لیوان_حجامت برده بودیم. یعنی توصیه استاد بود. حالا به حرفش رسیده بودیم. میگفت: همه طلبهها باید عمومات و کلیات طب و برخی مهارتهای طبی را یاد بگیرند. همین چند ماه قبل بود با اصرار یک دوره برای همه رفقایی که در مجموعه بودند گذاشته بود.
🔹خودش استاد سطوح عالی بود. از فقه و اصول و فلسفه همه را تدریس کرده بود. یک پایش هم در درگیری با اشرار شرق کشور جا گذاشته بود و جانباز شده بود. اما میگفت: هیچکدام به اندازه طب موثرتر و کاربردیتر به جهت ارتباط با مردم نبوده است.
🔹حجامت انجام شد. فردای آن روز صبح زود به محل استراحت ما آمد. خیلی با نشاط و خوشحال. به آغوشمان کشید. میگفت: دیشب بدون درد خوابیده و یک خواب راحت داشته است.
راغب شد بیشتر از طب بداند. برایش توضیح دادیم فرق #طب_اسلامی و تفاوت آن با پزشکی مولکولی و استعماری غربی را.
🔹ما را سوار ماشین کرد و برد در یکی از بهترین جاهای شهر. گفت این ساختمان پنج طبقه برای شما. از ایران طبیب بیاورید و مردم ما را آموزش دهید و درمان کنید.
میگفت: من که قرار بود چند صد هزار دلار خرج درمان بیماریام کنم. وقتی با یک دلار خوب شدم آن هم با یک دستور ساده،چرا باید مردم کشورم محروم شوند!
🔹به ابوحسین گفتم: دیدی طب، اقتصاد، ازدواج و خانواده چقدر درهم تنیده است.
ابوحسین گفت: بخصوص #تعددزوجات.😍
گفت: جای ابوعلی خالی که همیشه میگفت: طب و اقتصاد و مسجد مدرسه و معماری همه آجرهای نظامات اجتماعی هستند که ملات اینها #ازدواجهای_تمدنی است. آنهم #تعددزوجات. 😍
خندهای کرد و زنگ زد ابوعلی. و ماجرا را شرح داد.
ابوعلی میگفت: برای این ترسوهای ایرانی از آنجا یک زن بگیر. سوغاتی بیاورند ایران. یا لااقل همانجا ازدواج کنند و تا سالی دیگر یک بچه به لااله الا الله گویان اضافه شود. سال بعد برگردند و بچهشان را تحویل بگیرند.
#خاطرات_شفاهی_اقتصادی
#وطن_توحیدی
راوی: مصطفی ابومهدی
پینوشت: کودک نیوزلندی در آمریکا درمان نشد ولی در مسجدی در تهران با ۵۰ هزارتومان درمان شد! 👇
https://eitaa.com/iman_norozi/312
#کامرون
#طب_اسلامی
#حجامت
#اقتصاد_مقاومتی
#مردمی_سازی_تجارت
#حجامت
#ازدواجهای_تمدنی
#ازدواجهای_بینفرهنگی
#اقامه_دین
#تعددزوجات
شذرات؛ (یادداشتهای یک طلبه #وطن_توحیدی)
https://eitaa.com/iman_norozi