eitaa logo
فارِس
1.2هزار دنبال‌کننده
4.4هزار عکس
1.3هزار ویدیو
46 فایل
🦋امام صـــادق علیه‌السلام: اگر من در دوران قائم بودم تمام عمرم را به او خدمت می‌کردم... ایشان کـــه امام بودند و حجت بشر، آرزوی خدمت به امام زمان ما را داشتند ، پاشو رفیق فرصت ارزشمندی پیش روی توست... 📱رسانه مهـــدوی فارِس💙 پُل ارتباطی: @fares_gap
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فارِس
باورم نمیشد ! قرار است بروم دیدن ارباب، قرار است بروم دیدنِ سقا، وسایلم را جمع می کردم با اشک شوق ..
اندفعه گفتن: بعد از صبحانه، صبحانه را خورده نخورده آماده شدم. راه افتادیم.. دل توی دلم نبود بعض گلویم را گرفته بود! راه طولانی نبود ولی برای من طولانی گذشت- قد یک عمر... بالخره،،،، رسیدیم حرم حالم دگرگون بود پاهایم شل شده بود چشم هایم مات و مبهوت گنبد را نگاه میکرد! عجب حسِ نابی بود🍃. میشگونی خودم را گرفتم تا ببینم خوابم یا بیدار?? آیییی . . . همانجا سجده شکر بجای آوردم. چشمانم پر بغض بود و از گریه کردن جلوی پدر و مادرم خجالت میکشیدم. ایران که نبود ! خانه خودمان که نبود بتوانم دور از پدر و مادرم بشینم و خلوت کنم ! بنابراین باید تا آخر کنار پدر و مادرم می ماندم . می‌دانستم مادرم خوشش نمی آید از این کارها اما مداحی گذاشتم و تا جایی که می‌شد صدایش را کم کردم و همینجوری مات و مبهوت زل زده بودم به گنبد. گوشه ای روی فرش توی حیاط نشسته بودیم تا بعداز اینکه نماز خواندیم برویم زیارت ضریح. چنددقیقه گذشت و دیگر روی پای خودم بند نبودم ! کاش می شد اینجا آزادانه زیارت میکردم. هرجا که میخواستم می رفتم و تا هرکی که میخواستم می‌ماندم! مداحی را قطع کردم و پاشدم و دورکعت نماز خواندم. رفتیم که برویم ضریح را زیارت کنیم . چقدر شلوغ بود ! خودمان را به زور رساندیم به ضَریح ! دیگر واقعا گریه ام گرفت ... ضَریح را محکم چسبیدم و زار زدم!!!؛ گریه میکردم جوری که خودم هم باورم نمیشد انقدر اشک داشته باشم. صدای مداحی به علی بگو آقاجون حواست به منم باشه با صدای بلند توی سرم پخش میشد؛ و من هم مثل نوزادی که تازه بدنیا آمده باشد فقط اشک می‌ریختم!... بعداز حرم آقا دوباره برگشتیم هتل و من مثل جن زده ها با دو چشم گرده شده و پف کرده و سرخ به حرم و حالِ خودم فکر میکردم! وقتی برگشتیم مثل افسرده ها بودم ولی باز جای امید داشت که این دفعه دفعه اول و آخرم نیست...! 🕌🌿 .. ➥𝔂𝓪𝓻𝓪𝓵𝓲𝓲_128
enc_16221007987512988604537.mp3
4.36M
به‌علی‌بگو‌آقاجون🥀💔. |مجتبی‌رمضانی| 𝔂𝓪𝓻𝓪𝓵𝓲𝓲_128
✨ از آیت الله بهجت(ره) پرسیدند : برای بیماری ها چه کنیم؟ فرمودند :خداوند متعال کپسولی درست کرده است که تمام ویتامینها در آن است آن هم کپسول صلوات است . ➥𝔂𝓪𝓻𝓪𝓵𝓲𝓲_128
مساجد را پایگاه قرآن قرار بدهید. [۱۳۹۸/۲/۱۶] 𝔂𝓪𝓻𝓪𝓵𝓲𝓲_128
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بی حیایی؛مد نیست! دود؛تفریح نیست! زندگی باسگ؛کلاس نیست! رابطه با نامحرم؛روشنفکری نیست! و درکل... بی فرهنگی؛فرهنگ نیست!وخوردن حق دیگران؛زرنگی نیست!!! ➥𝔂𝓪𝓻𝓪𝓵𝓲𝓲_128
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
|•دعای‌فرج•| <قراره‌هر‌روزمون>✨ 𝔂𝓪𝓻𝓪𝓵𝓲𝓲_128
348_107571_760.mp3
3.62M
🖤 |علی‌فانی| التماس‌دعا🌱 『@yaralii_128
زیارت‌عاشورا🖤📿 |روز‌ سی و هشتم| التماس‌دعا✨ •تقدیم‌به‌روح‌شهید‌محسن‌فخری‌زاده• 𝔂𝓪𝓻𝓪𝓵𝓲𝓲_128
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 🌱 تا در قلب ها ظهور نکند . نه‌تنها جمعه ، بلکه هیچ روزی از روزهای هفته ظهور نخواهد کرد . اللــهم‌عجـل‌لولیک‌الفــرج ➥𝔂𝓪𝓻𝓪𝓵𝓲𝓲_128
⚠️ 🔷از بزرگمردی پرسیدم : بهترین چیزی که میشه از دنیا برداشت چیه ؟ 🔶کمی فکر کرد و گفت : دست ؛ با تعجب گفتم :چی؟ دست ؟!! گفت بله ، اگر از دنیا دست برداریم کار بزرگی انجام دادیم که کوچکترین پاداشش رضوان خداونده و ادامه داد که : ❇️امام صادق علیه السلام فرمودند:  «حُبُّ الدُّنْیا رَأْسُ کُلِّ خَطِیئَة» "عشق به دنیا ریشهٔ هر گناه است" 📚اصول کافى، جلد ٢، حدیث ٨ ➥𝔂𝓪𝓻𝓪𝓵𝓲𝓲_128
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نقد‌فیلم‌دینامیت امروز راس‌ساعت‌¹⁷😍 آماده باشید😍 ➥𝔂𝓪𝓻𝓪𝓵𝓲𝓲_128
فرﻣﺎﻧـﺪﻫﺎﻥ ﻋـﺮﺍقی ﺩﺭ ﭘﺎﺳﺦ ﺑﻪ ﺳﻮﺍﻝ ﺻﺪﺍﻡ ڪہ ﭘﺮﺳﻴﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﭼﺮﺍ نمےﺗﻮﺍﻧﯿﺪ ﻭﺍﺭﺩ ﺧﺮﻣﺸﻬﺮ ﺷﻮﯾﺪ؟ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ: ﺟﻮﺍﻥ ۲۷ﺳﺎلہ ﺍﯼ ﺑﻨﺎﻡ ﺟﻬﺎﻥﺁﺭﺍ ﻣﺎﻧﻊ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ڪﺎﺭ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ... 💔 ➥𝔂𝓪𝓻𝓪𝓵𝓲𝓲_128
فارِس
اندفعه گفتن: بعد از صبحانه، صبحانه را خورده نخورده آماده شدم. راه افتادیم.. دل توی دلم نبود بعض گلوی
نماز ظهر را که حرم خوانده بودیم. قرار بود عصری برویم سامرا و من مثل چی ذوق کرده بودم‌(: حالم وصف نشدنی بود،نمی‌دانستم چطوری بروز بدم و همه اش راه میرفتم تا تخلیه شوم🥲. خوابم میامد و نیم ساعتی چرت زدم و وقتی پاشدم خانواده گفتن که آماده شویم و برویم. لباس هایم را که پوشیدم سریع کیفم را برداشتم و دفترچه و مدادم را هم کردم داخلش. نمی‌دانستم میتونم آنجا بنویسم یا نه ولی میخواستم تا میتوانم استفاده کافی را ببرم. . . . وقتی رسیدیم چشمم به گنبد خیره شده بود و همینطوری مات و مبهوت سلام دادم (: السلام علیک یا امام هادی(ع) السلام و علیک یا امام حسن(ع). ايندفعه گریه ام نمی آمد ولی فقط می‌خندیدم و کمی هم ذکر میگفتم . گوشی را برای عکاسی در آوردم و از هرچی که می‌توانستم عکس گرفتم(: چند دقیقه بعد رفتیم داخل از مرد ها جدا شدیم و رفتیم نماز خواندیم و ضریح را زیارت کردیم . بعد از خواندن اذن دخول حالم جور دیگری شد و احساس عذاب وجدان داشتم‌. جوری که انگار خیانت کردم .... حالا خیانت به چی؟ 🕌🌿 .. ➥𝔂𝓪𝓻𝓪𝓵𝓲𝓲_128
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
enc_16625658081950036061252.mp3
3.91M
عزیزترین‌زندگیم(:💔 |سیدامیرحسینی| 𝔂𝓪𝓻𝓪𝓵𝓲𝓲_128