eitaa logo
حانون
240 دنبال‌کننده
257 عکس
63 ویدیو
2 فایل
ناگفتنی‌های من؛ یه کم از همه چیز. روان‌شناسی، شعر و روزمره های یک آدم معمولی. ادمین: @Hanoon_ir
مشاهده در ایتا
دانلود
حانون
اگه دلتون برای هیئت خونگی با بافت قدیمی و چایی تو استکان نلبکی و روضه با صدای پیرغلام ها تنگ شده حتما شب ها بیاید مسجدالکریم محله دهنو.
مشتاق موفقیتِ دیگران باشید. مشتاق موفقیتِ دیگران باشید. مشتاق موفقیتِ دیگران باشید. مشتاق موفقیتِ دیگران باشید. مشتاق موفقیتِ دیگران باشید. مشتاق موفقیتِ دیگران باشید.
خوشا آن دل که در کنجش هنوز اُمید زنده است.
یه سندرومی هم هست به اسم «سندروم وفاداری بی‌قرار» اینجوریه که افراد حتی نسبت به کسی که دیگه توی زندگیشون نیست، احساس تعهد می کنند. الان داشتم یه آهنگی گوش میدادم، یه جاش میگه [بعد از تو دیگه این شهر منو با کسی ندیده] و به این فکر کردم که انسان ها گاهی چقدر خیال‌پردازانه و به امید واهی برگشتن کسی، خودشون رو  از ادامه‌ی زندگی و رفتن به مراحل بعد محروم می کنند،  فقط و فقط به خاطر این که هنوز در اعماق ذهنشون منتظر کسی هستند… منتظر کسی که احتمالا هیچ اهمیتی برای انتظار متوهمانه‌ی آنها قائل نیست عجب واقعیت تلخی ...
آقا ما همینجوری انقد استرس اینو داریم که قراره دو روز دیگه چی به سرمون بیاد که خیلی وقته از هیچی لذت نمی‌بریم. بعد تو میای میپرسی: انقد کار کردی پس اندازم داری؟ این درسی که میخونی بعدا برات شغل میشه؟ نمیخوای ازدواج کنی؟ اصلا به آینده فکر می‌کنی؟ بیخیال شو عزیز، بذار زندگیمون بکنیم همینکه تو این وضعیت داریم ادامه میدیم یعنی خیلی پوست کلفتیم.
یک چیزهایی هست که شما هیچ وقت نخواهید فهمید. چیزهای به ظاهر کم اهمیتی مثل اینکه چه کسی، در کدام تاریخ، توی تونل شماره چند کدام جاده با گوش دادن به چه موسیقی‌ای یادتان کرده است.
امیدواری، همونقدر که میتونه ثمربخش باشه؛ اگه غیراصیل و واهی و غیرواقع‌بینانه بکار بره، میتونه ما رو مدت‌ها تو یه فضای پوچ و معلق و اجتنابی نگه داره! یه وقتایی رسیدن به عمق ناامیدی؛ دیدن غم و سوگواری برای سوژه از دست رفته میتونه روزنه‌ای به سمت نور و امیدواری اصیل باشه.... اینکه بشینیم و دست‌رودست بذاریم هیچ اتفاقی نمیفته، امیدواری چاشنی حرکته نه یه جا نشستن و چشم به راه معجزه بودن!
تو که نمیدونی؛ شاید یکی بخاطر تو با خدا درد و دل میکنه.
به این فکر کردی ! اگه ازت بپرسن دوست داری کجا زندگی کنی ؛ چی میگی ؟ ‌من که فکر نکرده میگم : نجف مگه داریم مهربون‌تر از مولامون ؟ مگه میشه جدایی از خونه‌ی پدری؟ ‌هر وقت رفتیم نجف‌ ‐سفره‌ی محبّتشو پهن کرده؛ لقمه لقمه از دهین نجف و گذاشت تو دهنمون ولی شیرینیش به حلاوت ذکر، علی‌جان نمیرسه. بابا‌علی‌ دورت‌ بگردم میشه ما رو ببری نجف؟ تنها نه ! مارو خونوادگی ببر خونه‌ی پدری مهربون‌ترین بابای عالَم دوستت‌ دارم.
اون دَری که بنده‌ی خدا با هزار دوز و کلک بسته رو خدا بدون هیچ چون و چرایی واست باز میکنه. صبر داشته باش!
میگفت: یا هیچی؛ یا بهترینش.
‏تبدیل به آدمی بشید که به موقعش احساسیه و به موقعش منطقش حرف اولو میزنه، کسی که به اندازه به آدمای درست توجه میکنه و از هیشکی توقعی نداره، آدمی که هر چیز الکی یا هر‌کسی نمیتونه ناراحتش کنه، یه آدم که هدف داره، رو پای خودش وایساده و قوی جلو میره..!