🌱بسم الله الرحمن الرحیم 🌱
موکب لشکر فرشتگان
✍️فاطمه شکیبا
✨قسمت سوم: کیمیای امید
📝 پانزده شهریور
صبح اربعین رسید. هنوز فقط هزار و خوردهای رزق معنوی آماده کرده بودیم و صبح با عارفه نشستیم به رزق درست کردن(رزقها بریدهای از وصیتنامه یا خاطرات بانوان شهید بودند). کمکم اولین مهمانهامان میرسیدند. من حین لوله کردن رزقها و پیچیدن روبان دورشان، برای خانمها روایتگری میکردم! و حتی تا خود عصر، خادمها عقب موکب حین روایتگری رزق تا میزدند!
یکی از خادمان دهه نودیمان، تعدادی از رزقها را هم به سلیقه و هنر خودش در یک پوشش نمدی گذاشته بود. انقدر قشنگ بودند که حیفمان میآمد تمام شوند. خودش هم جلوی در موکب ایستاده بود و موقع تعارف کردن خرما، مردم را دعوت میکرد از موکب دیدن کنند. یکی دوساعت بعد، چند خادم دههنودی دیگر هم بهمان اضافه شدند و چقدر من کیف کردم از این که با زبان شیرین و کودکانهشان مردم را به موکب دعوت میکردند. انقدر شیرین که اصلا زیباییاش در متن نمیگنجد. از آن قشنگتر، این بود که موقع روایتگری من، با دقت گوش میدادند، یاد میگرفتند و یک دور برای من تکرار میکردند. من هم بسیاری از مهمانها را به آنها میسپردم تا روایت کنند. چقدر ذوقزده میشدم وقتی میدیدم یک دفترچه دستشان گرفتهاند و خاطراتی که میگویم را درش یادداشت میکنند، یکییکی به شهدا اشاره میکنند و دربارهشان میپرسند، به خاطر میسپارند و باهم تبادل اطلاعات میکنند. اصلا خیالم راحت شد که سال دیگر میتوانم روایتگری را کامل بسپارم به دههنودیها.
بین خادمها، خانمی بودند از نسل انقلاب که وقتی رسیدند من با خودم گفتم خب، جاذبه موکب آمد. انقدر که خوشبیان بودند و بمب انرژی. کلا در موقعیتهای دیگر هم، هر وقت ما نق میزدیم، این بانو شروع میکردند به ردیف کردن نقاط روشن و امیدوارکننده. هم حواسشان به خورد و خوراک بچهها بود و هم تبلیغ برای موکب و هم روحیه ما.
هرچه به ظهر نزدیک میشدیم و تعداد بازدیدکنندهها بیشتر میشد، با واکنشهای قشنگتری مواجه میشدیم. مثلا، بارها پیش میآمد که خانمها با شهیدی که رزقش را برمیداشتند همنام درمیآمدند. خانمی وارد شد و رزق برداشت. میان عکسها به دنبال شهیدش گشت؛ شهیدش رزان النجار بود. ذوقزده به رزان اشاره کرد و دربارهاش پرسید. بعد از توضیح من، گفت: من از دور این شهید رو دیدم و کنجکاو شدم موکبتون رو ببینم. حتما همین شهید دعوتم کرده.
هرکس که از مقابل موکب رد میشد، چه زن و چه مرد، چند لحظه مکث میکرد. عنوان سردر و تصویر شهدا، علامتهای سوال را بالای سر مردم روشن میکردند. مگر خانم شهید هم داریم؟ اینهمه خانم شهید؟ مگر خانمها غیر از بمباران جای دیگری شهید میشوند؟ مگر خانم شهید غیرایرانی هم داریم؟ اینها کجا شهید شدهاند؟
مخصوصا این سوال آخری را خیلی میپرسیدند؛ و من پاسخ میدادم که بعضی در بمباران، بعضی در منا و غیره... توضیح میدادم که بین این بانوان شهید، هم دانشجو هست، هم فرماندار، هم معلم، هم پزشک و پرستار، هم دانشآموز، هم طلبه، هم شاعر و نویسنده، هم هنرمند، هم پاسدار، هم رئیس شعبه بانک، هم نخبه علمی، هم مادر خانهدار و هم فعال حقوق بشر. میانشان ترکمن هست، بلوچ هست، کرد هست، لر هست، عرب هست، ترک هم هست، از همه شهرهای ایران هستند و حتی از افغانستان و لبنان و فلسطین و مصر و امریکا هم.
گاه چشم مردم میافتاد به شهید راشل کوری و تعجبشان چندبرابر میشد: این خارجیه؟
میگفتم که راشل کوری امریکایی بود، مسیحی بود اما آزاده بود، مقابل ظلم ایستاد و آزادگی ست که انسان را به قیام حسینی پیوند میدهد، آزادگی ست که از انسان شهید میسازد.
گاه هم از خانمها میپرسیدیم حدس میزنید چند بانوی شهید داشته باشیم؟ کمی فکر میکردند و میگفتند: صدتا؟ صد و پنجاه تا؟
دیگر وقتی میخواستند خیلی ارفاق کنند و عدد زیاد بگویند، میرفتند روی سیصدتا! بعد وقتی ما میگفتیم بیش از هفتهزار بانوی شهید داریم و این آمار تازه فقط مربوط به ایران است و از آمار بقیه کشورها بیخبریم، چشمهاشان چهارتا میشد. البته یک نفر هم بود که خواست یک حالی به ما بدهد و گفت صدهزارتا! به بچهها گفتم احتمالا حدسش به ریال بود...!
مهشکن🇵🇸🇮🇷
🌱بسم الله الرحمن الرحیم 🌱 موکب لشکر فرشتگان ✍️فاطمه شکیبا ✨قسمت سوم: کیمیای امید 📝 پانزده شهریور
خیلی از خانمها میآمدند و چند دقیقه با بهت و سکوت به تصاویر شهدا خیره میشدند. بعد به شهیدی اشاره میکردند و دربارهاش میپرسیدند، و از یکجایی به بعد دیگر حواسشان به روایتگری من نبود. چشمهای اشکبارشان نشان میداد شهدا قلبشان را لمس کردهاند و قلبشان دارد سبز میشود و جوانه میزند. زیاد میشنیدیم آرزوی شهادت را از زبانشان. زیاد میشنیدیم که وقتی به چهرههای معصوم شهدا نگاه میکنند، میگویند: فداشون بشم. خوش بهحالشون.
از هریکیشان که حرف میزدم برای مردم و واکنشها را میدیدم، حس میکردم سبک و سبکتر میشوم. انگار این حرفها مدتها در دلم تلنبار شده بود و حالا فرصتش بود که بگویم. از گفتنش خسته نمیشدم. چقدر لذت داشت دیدن جوانههای امید در چشمان بانوان و دختران؛ وقتی که میدیدند اینهمه بانوی شهید داریم، از هر قشر و سنی. انگار که داشتند در خودشان ظرفیتهای تازهای کشف میکردند. چقدر امیدبخش است فهمیدن این که شهادت مخصوص مردان نیست؛ یک کمال انسانی ست که تنها شرطش شهیدانه زیستن است.
هربار سرم کمی خلوت میشد و با شهدا چشمدرچشم میشدم، به خود میلرزیدم. چه جاذبهای داشت چشمانشان. کیمیا بود، قلب را طلا میکرد. یک طوری جاذبهشان دل را گیر میکرد که حس میکردم اصلا نمیتوانم نگاهشان کنم، وگرنه بغضم میترکد. حتی فکر میکردم شاید من باید کنار بروم و بگذارم شهدا با کیمیای نگاهشان به میدان بیایند.
همهچیز خوب آماده شد، خوب اجرا شد و خوب جمع شد. انقدر خوب که پشیمان شدم از این که شب قبل شهدا را تهدید کردم(انقدر تهدیدهام ترسناک است یعنی؟!). فقط از الان، نگران سال آیندهام که توفیق دوباره خواهم داشت یا نه...؟
پایان
#اربعین #کربلا #حجاب
http://eitaa.com/istadegi
9.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🥀آخرین خواسته رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) از جبرئیل🥀
🎤حجتالاسلاموالمسلمین علوی
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم
#ماه_صفر
http://eitaa.com/istadegi
🥀﷽🥀
کلرید جیوه یا جیوه سفید، ترکیبی شیمیایی با فرمول HgCl۲ است. وزن مولکولی کلرید جیوه، ۲۷۱.۵ گرم در مول، چگالی آن ۵.۴۳ گرم در سانتیمتر مکعب، نقطه جوش آن ۳۰۴ درجه سانتیگراد و نقطه ذوبش ۲۸۰.۷ درجه سانتیگراد است. کلرید جیوه معمولا به شکل بلورهای ریز سپید دیده میشود؛ اما در مناطقی چون ازمیر در غرب ترکیه، آن را میتوان به شکل یک پوسته طلایی رنگ هم پیدا کرد.
در قرون وسطی، پزشکان مسلمان از جیوه سفید به عنوان ضدعفونیکننده استفاده میکردند؛ هرچند استفاده از آن در پزشکی مدرن منسوخ شد. این ماده کاربردهایی درمانی و صنعتی نیز دارد. اما در طول تاریخ، کلرید جیوه با خاصیت خورندگی و سمیت بالای آن شناخته شده است. سمیت آن نهتنها بهعلت محتوای جیوه، بلکه به دلیل خاصیت خورنده آن است که میتواند باعث آسیب جدی داخلی از جمله زخم معده، دهان، گلو و آسیب به روده شود. کلرید جیوه همچنین تمایل به تجمع در کلیهها دارد که به نارسایی حاد کلیه منجر میشود.
قرار گرفتن در معرض مقدار زیادی کلرید جیوه میتواند در کمتر از بیست و چهار ساعت به مرگ دراثر نارسایی کلیه یا آسیب به دستگاه گوارش بیانجامد. احساس سوزش در دهان و گلو، درد معده، ناراحتی شکمی، بیحالی، استفراغ لختههای خون و...، از عوارض جانبی مسمومیت حاد با کلرید جیوهاند.
به عبارتی، کلرید جیوه مانند اسید از درون بدن را تکهتکه میکند. متلاشی میکند و باعث میشود رنگ پوست بیمار متمایل به سبز شود، باعث میشود بیمار پارههای جگرش را در تشت بالا بیاورد...
ولی از آن بدتر، این است که این کلرید جیوهی لعنتی را – که از روم برای معاویه فرستادهاند – همسر امام به امام بخوراند. از کلرید جیوه کشندهتر و دردناکتر، تنهایی امام است؛ این که قاتل امام در خانه امام باشد، همسرش باشد.
از همه اینها کشندهتر، این است که سرداران سپاه امام برای معاویه نامه نوشته بودند که: حسن(ع) را زنده میخواهی یا مُرده؟
از اینها جگرسوزتر، این است که مردم نه وقت جنگ پشت امامشان ایستادند و نه وقت صلح. نه جنگ امام را فهمیدند و نه صلحش را.
از کلرید جیوه سمیتر، مردمی بودند که سر سفره کریم اهلبیت(ع) نشسته بودند و حرف رسانههای معاویه را میشنیدند. مردمی که عقل مجسم* را رها کرده و دل به جهالت شیرینِ اموی سپرده بودند.
اصلا حالا که فکرش را میکنم، تقصیر کلرید جیوه نبود. جگر امام را خیلی زودتر، مردمِ امامنشناس تکهتکه کرده بودند...
⚠️کاش ما برای امام زمانمان کلرید جیوه نباشیم.‼️
✍️فاطمه شکیبا
*:در منابع اهلسنت، روایتی هست از رسول الله(صلوات الله علیه و آله) که: اگر قرار بود «عقل» در قالب انسانی مجسّم شود، آن شخص حسن بن على (علیهماالسلام) بود.
#ماه_صفر
#شهادت_امام_حسن علیهالسلام
#امام_زمان
http://eitaa.com/istadegi
- خلقت چه لایق است که صاحب عزا شود؟
عالم عزا گرفته و صاحب عزا خداست..!🏴🖤
شهادت مظلومانه پیامبر رحمت و مهربانی حضرت محمد مصطفی(صلواتالله علیه و آله) و شهادت امام حسن مجتبی(علیهالسلام) تسلیت !🥀
#ماه_صفر
#شهادت_پیامبر_اکرم صلوات الله علیه و آله
#شهادت_امام_حسن علیه السلام
http://eitaa.com/istadegi
- گفتی جنازهش رو کی پیدا کردی؟
- صبح بیست و دوم.
#شهریور2
پ.ن: آیا میشه من رمان بنویسم ولی توش یکی دوتا جنازه پیدا نشه؟
معلومه که نه! این امضای منه!😈