مداحی آنلاین - ممد نبودی ببینی - حاج غلام کویتی پور.mp3
8.76M
ممد نبودی ببینی
شهر آزاد گشته...
🇮🇷🕊
بانوایغلامکویتیپور
گرامیداشت سالروز
آزادسازی خرمشهر قهرمان✌️
#شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات🌹
#سوم_خرداد
#خرمشهر
🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«جوانهای عزیز!
بچههای عزیز من!
خرّمشهرها در پیش است؛ نه در میدان جنگ نظامی، [بلکه] در یک میدانی که از جنگ نظامی سختتر است. البتّه ویرانیهای جنگ نظامی را ندارد؛ بعکس، آبادانی به دنبال دارد، امّا سختیاش بیشتر است.» ۱۳۹۵/۰۳/۰۳
#سوم_خرداد #خرمشهر #سلام_فرمانده
http://eitaa.com/istadegi
5_6285116482242217530.mp3
1.26M
چند خطی برای یک سرود...🥀🇮🇷
از بچگی این سرود را که میشنیدم، احساس عجیبی پیدا میکردم. ترکیبی از دلهره و افتخار؛ شاید کمی دلسوزی و غم. نمیدانم؛ یک احساس غیرقابل توصیف.
شاید بخاطر این که با شنیدنش، یاد یکی از اقوام شهیدمان میافتادم. چون وقتی اولین بار شناختمش(پنج، شش ساله بودم)، این سرود را شنیدم.
شهیدی که میگویم، در عملیات بیتالمقدس شهید شده بود. وقتی این سرود را میشنوم، یاد پدر میافتم که میگفت خمپاره، سر آن شهید را پرانده و بقیه بدنش هم... من آن روزها اصلا نمیدانستم خمپاره دقیقاً چیست و چکار میکند؛ فقط این را فهمیدم که: "سر را میپرانَد." و این برای یک کودک، مفهوم سنگینی بود که مدتها با آن کلنجار رفتم تا هضمش کنم.
وقتی این سرود را میشنوم، یاد عکس سر آن شهید میافتم که تنها بازمانده همه بدنش بود و آن را لای پنبه پیچیده بودند و داخل یک پلاستیک بزرگ، فرستاده بودند برای مادرش. یک عکس که در آن، پدر شهید کنار پلاستیک را آورده بود پایین تا سر از میان پنبهها معلوم باشد و تنها چیزی که پیدا بود، چشمان بسته و محزون شهید بود. این شهید در همه عکسها یک چهره محزون عجیبی دارد... شاید حالت صورتش اینجور بود؛ اما یک حزن مظلومانه در تمام عکسهایش هست؛ حتی در عکسهایی که در آنها میخندد.
من این سرود را که که میشنوم، پر میشوم از یک حس عجیب؛ از چشمان محزون شهید و سرش میان پنبهها. پر از تصور خمپارهای که سر را میپراند... ولی باز هم این سرود را دوست دارم؛ بخاطر همین حس عجیبش. بخاطر شهید مهدی عباسی؛ شهیدِ خونینشهر.
#فرات
#سوم_خرداد #خرمشهر
https://eitaa.com/istadegi