ای آرزوی روشن رویاها
دیروز خوب خوبیِ فرداها
ای اولین دقیقه پس از اسفند
نوروزِ کودکان پر از لبخند
لبخندِ ما به تلخی فروردین
از پیک های شادی خود غمگین
تیپا زدن به #مدرسه و تحصیل
دندان لق و وسوسه ی آجیل
چون برق می گذشت زمان انگار
من از غروب سیزدهم بیزار
لبریزم از جریمه ی بی تخفیف
انبوه #مشق های بلاتکلیف
فردا دوباره ناظمِ بی احساس
در دست هاش ترکه ای از گیلاس
خرداد! ای هنوز پر از کابوس
شب های امتحانِ من و افسوس...
مثل همیشه در وسط #باران
یک دفعه بی مقدمه تابستان
با هر نسیم ریخته در خانه
انجیرهای سبز، عجولانه
ای موسم کلافگیِ شمشاد
گرمای بی ملاحظهی مرداد
ای فصل ناخنک زدنِ آرام
بر سینی لواشکِ روی بام
عصر کسل کننده ی خواب آور
سرگیجه های پنکه ی شهریور
مهر تو کرده صبح به صبح انگار
گنجشک های همهمه را بیدار
#پاییز! ای عبور شگفت انگیز 🍂
از کوچه باغ و مزرعه و جالیز
ای از ترانه از غزل آکنده
ای فصل بیت های پراکنده
رفتن به زیر پله ی ناچاری
آوردن بخاری از انباری
دی ماه مثل پیرزنی خسته
موی سفید و دست حنا بسته
انگشتِ او نسیم نوازش داشت
در بقچه اش نخودچی و کشمش داشت
ای #ترس دوست داشتنی در من
سرخیِ آسمانِ شب بهمن
گرمای قصه های زمستانی
گیسوی یار! ای شب طولانی
دنیا بدون #طُ قفسی بوده ست
این عمرِ طی شده نفسی بوده ست
عمری که خواب بود و گذشت انگار
#مرگ است آنکه می کندم بیدار
#ای_مرگ! ای رهایی تاریکم
هر روز یک قدم به تو نزدیکم
ای مرگ! ای خمارِ پس از مستی
ای دشمنی که دوستِ من هستی
اینجا که سهم من همه #تنهایی ست
حس می کنم که در تو خبرهایی ست
خویشان من که بار سفر بستند
آن سوی مرگ منتظرم هستند
حرف نگفته در دل دفتر نیست
#دلتنگم و گلایه ی دیگر نیست...
📝 تجارب و ایده نوشته های یک فعال فرهنگی
❗️ ف نقطه جعفریان
👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3149922437C26432d609b
💛🍃
دعا میکنم
در این روز زیبا
همه غرق در
#باران اجابت شویم
آن گونه که فقط خدا باشد
و ما و یک چتر آرامش😍🌸
💛🍃
دعا میکنم
در این روز زیبا
همه غرق در
#باران اجابت شویم
آن گونه که فقط خدا باشد
و ما و یک چتر آرامش😍🌸
♥️ نوشته :
«به کجا چنین شتابان؟»
گَوَن از نسیم پرسید
«دلِ من گرفته زینجا
هوس سفر نداری
ز غبار این بیابان؟»
«همه آرزویم، اما
چه کنم که بسته پایم...»
«به کجا چنین شتابان؟»
«به هر آن کجا که باشد به جز این سرا سرایم»
«سفرت به خیر! اما، تو و دوستی، خدا را
چو ازین کویرِ وحشت به سلامتی گذشتی
به #شکوفه ها به #باران
برسان سلامِ ما را»
هدایت شده از ف نقطه جعفریان
ای آرزوی روشن رویاها
دیروز خوب خوبیِ فرداها
ای اولین دقیقه پس از اسفند
نوروزِ کودکان پر از لبخند
لبخندِ ما به تلخی فروردین
از پیک های شادی خود غمگین
تیپا زدن به #مدرسه و تحصیل
دندان لق و وسوسه ی آجیل
چون برق می گذشت زمان انگار
من از غروب سیزدهم بیزار
لبریزم از جریمه ی بی تخفیف
انبوه #مشق های بلاتکلیف
فردا دوباره ناظمِ بی احساس
در دست هاش ترکه ای از گیلاس
خرداد! ای هنوز پر از کابوس
شب های امتحانِ من و افسوس...
مثل همیشه در وسط #باران
یک دفعه بی مقدمه تابستان
با هر نسیم ریخته در خانه
انجیرهای سبز، عجولانه
ای موسم کلافگیِ شمشاد
گرمای بی ملاحظهی مرداد
ای فصل ناخنک زدنِ آرام
بر سینی لواشکِ روی بام
عصر کسل کننده ی خواب آور
سرگیجه های پنکه ی شهریور
مهر تو کرده صبح به صبح انگار
گنجشک های همهمه را بیدار
#پاییز! ای عبور شگفت انگیز 🍂
از کوچه باغ و مزرعه و جالیز
ای از ترانه از غزل آکنده
ای فصل بیت های پراکنده
رفتن به زیر پله ی ناچاری
آوردن بخاری از انباری
دی ماه مثل پیرزنی خسته
موی سفید و دست حنا بسته
انگشتِ او نسیم نوازش داشت
در بقچه اش نخودچی و کشمش داشت
ای #ترس دوست داشتنی در من
سرخیِ آسمانِ شب بهمن
گرمای قصه های زمستانی
گیسوی یار! ای شب طولانی
دنیا بدون #طُ قفسی بوده ست
این عمرِ طی شده نفسی بوده ست
عمری که خواب بود و گذشت انگار
#مرگ است آنکه می کندم بیدار
#ای_مرگ! ای رهایی تاریکم
هر روز یک قدم به تو نزدیکم
ای مرگ! ای خمارِ پس از مستی
ای دشمنی که دوستِ من هستی
اینجا که سهم من همه #تنهایی ست
حس می کنم که در تو خبرهایی ست
خویشان من که بار سفر بستند
آن سوی مرگ منتظرم هستند
حرف نگفته در دل دفتر نیست
#دلتنگم و گلایه ی دیگر نیست...
📝 تجارب و ایده نوشته های یک فعال فرهنگی
❗️ ف نقطه جعفریان
👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3149922437C26432d609b