🔻برگی از داستان #استعمار
#راهپیمایی نمک
حکومت انگلیسی هند که همواره به دنبال خالی کردن جیب هندیها بود، آخرین مالیاتش را برای« نمک » برقرار کرده بود؛ هر کس که از مغازه ای نمک می خرید، باید مالیاتی هم به دولت می داد. گاندی قانون نمک را فرصت خوبی می داند که مبارزه بدون خشونت را از سر بگیرد. او تصمیم میگیرد از روستای «دندی» در نزدیکی شهر احمدآباد به طرف دریا حرکت کند و در ساحل، با تبخیر آب دریا به نمک دست پیدا کند تا مجبور نباشد به انگلیسیها مالیات بدهد.
گاندی با عده ای از پیروانش به راه می افتد. آنها تا دریا باید ۶۰۰ کیلومتر پیاده روی کنند، از شهرها و روستاهای مختلفی میگذرند و مردم گروهگروه به آنها می پیوندند، این راهپیمایی پیش از دو ماه طول میکشد.
گاندی در ساحل دریا شروع به تهیه نمک میکند. اما نافرمانی آرام مدتها پیش از رسیدن او به ساحل شروع شده است، مردم، نه تنها نمک نمیخرند بلکه به طرف کالاهای انگلیسی هم نمی روند. دسته هایی از افراد انقلابی تشکیل می شود تا در کنار فروشگاهها به مردم تذکر بدهند که دست به جنس انگلیسی نزنند.
انگلستان حرکت آرام مردم را هم تحمل نمیکند و شروع به دستگیری آنها میکند. بیش از صدهزار نفر به زندان می افتند. گاندی هم دستگیر و زندانی می شود. اما مردم به مبارزه بدون خشونت ادامه می دهند. آنها راههای تازه ای برای« ساتیاگراها »یا مبارزه بدون خشونت پیدا میکنند.
کارمندها از شغلهای دولتی استعفا می دهند. دیگرکسی از بانک ها وام نمی گیرد. مردم بچه هایشان را از مدرسههای انگلیسی بیرون می آورند. پولهای پس انداز شده در بانکهای انگلیسی، پس گرفته می شوند. مردم دادگاههای محلی را تشکیل میدهند تا کسی به دادگاه دولتی مراجعه نکند و هنگامی که ولیعهد انگلستان در پایان سال ۱۹۲۱ میلادی برای دیداری از هند وارد کلکته می شود، در این شهر«هارتال» یا سوگواری اعلام میشود، هیچ کس به استقبال ولیعهد نمی رود، همه مغازهها تعطیل شده و مردم در خانه های خود ماندهاند. کسی در کوچه و خیابانها نیست ولیعهد به شدت خشمگین میشود.
پلیس از بی اعتنایی مردم به ولیعهد انگلستان خشمگین می شود و سعی می کند رهبران آنها را دستگیر کند؛ اما حدود هزار نفر از مردم جلوی زندان کلکته جمع می شوند و میگویند همه ما را دستگیر کنید!
مردم در شهرهای مختلف با فروش کتابهایی که چاپ آنها ممنوع شده بود، راه دیگری برای اعتراض به دولت پیدا کرده بودند. پیش از این، انتشار دو کتاب گاندی به نامهای « خودمختاری هند » و « تا به آخر » ممنوع اعلام شده بود.
گروهی از جوانان تصمیم گرفتند این کتابها را چاپ کنند و بدون پنهان کاری در بازار و خیابان به فروش برسانند. تمام نسخههای این دو کتاب در زمانی کمتر از یک ساعت فروخته شد. قیمت هر یک از این کتابها چهار ( آنه ) بود. هر شانزده آنه برابر بود با یک ( روپیه ). اما مردم کتاب ها را با اسکناس های پنج و ده روپیه ای می خریدند؛ حتی یک نفر یک نسخه از کتاب خودمختاری هند را به قیمت پنجاه روپیه خریداری کرد.
حکومت انگلستان اعلام کرد تصمیم گرفته است به درخواستهای مردم توجه کند و آن ها را در شوراهای حکومت شرکت دهد. مردم میتوانستند در انتخابات شرکت کنند و اعضای شورای ایالت را انتخاب کنند. بسیاری از هندیها می دانستند که این هم فریب تازه ای است، چون حکومت در ایالت هر کاری را که دلش میخواست انجام میداد و توجهی به شورای ایالت نداشت، فقط بهانه تازهای برای یک اعتراض دیگر پیدا شد؛ هیچکس نباید برای عضو شدن در شورا نامزد می شد، مردم هم در انتخابات شرکت نمی کردند.
انگلستان چاره دیگری هم برای رویارویی با هندیها پیدا میکند؛ یک بار دیگر شیوه«جدایی بینداز و حکومت کن» را امتحان میکند و سعی میکند بین هندوها و مسلمانان تفرقه ایجاد کند. در کنار کنگره ملی هند، مسلمانان حزبی تأسیس میکنند به نام «مسلم لیگ»؛ البته هنوز هم اعضای مسلمان در کنگره حضور دارند.
گاندی که از زندان آزاد شده، تلاش میکند مسلمانان و هندوها را به هم نزدیک کند و برای آنکه به دوری آنها از یکدیگر اعتراض کند (روزه) میگیرد.
سرگذشت استعمار
مهدی_میرکیایی
🍃🇵🇸🇮🇷
✍ جهادگران تبیین بسیج
https://eitaa.com/jahadgarantabyinn