📚کتاب #خلق_یک_انگیزه
🖌 نویسنده #ویلیام_سامرست_موام
درباره کتاب:
کتاب خلق یک انگیزه، داستان هایی از سامرست موام است که شامل ۱۳ داستان میشود: ۱- آسایشگاه مسلولین ۲- کشتی خشم ۳- قبل از میهمانی ۴- جین ۵- درد تنهایی ۶- خلق یک انگیزه ۷- نغمه مخالف ۸- برباد رفته ۹- مردی از گلاسکو ۱۰- همسرسرهنگ ۱۱- لوئیز ۱۲- دختر خانم احساساتی ۱۳- جای پا در جنگل.
@jahaneketab
#من_یه_دختر_غربتی_ام
یه دختر #چادرنشین نزدیک تهران که موقع جنگ مشغول گدایی در خونه ها بودم😓
فقط چهارده سالم که در حال گدایی جلوی در خونه ای، #آژیر وضعیت قرمز به صدا دراومد.
توی همون خونه داخل زیر زمینش پناه گرفتم.
اژیر و اون زیرزمین #سرنوشت شومی برام رقم زد😭
به خودم اومدم شکمم بالا اومد و آبروم توی قماش ما غربتی ها رفت.😭
اونقدر تو سری خوردم که بالاخره از چادرمون فرار کردم و به همون خونه ای که ابروم ریخته شده بود رفتم اما اون نامرد پسم زد و منو دست خانوادم داد.😔
بزرگترها تصمیم به #کشتن من کردن و خواستن از پرتگاه پایینم بندازن که یکدفعه😨....
زندگی واقعی سخت و پرماجرای سوما😪👇
https://eitaa.com/joinchat/3519415246C4bf78a3715
چند بار بهتان گفتم که اشتباه اساسی شما
کم بها دادن به اهمیتِ چشم است.
زبان آدمی شاید بتواند حقیقت را کتمان کند؛ ولی چشم ها ، هرگز!
📖 #مرشد_و_مارگریتا
✍🏻 #میخائیل_بولگاکف
@jahaneketab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اما اولین درسی که کتاب خواندن به ما میآموزد این است که چطور تنها بمانیم.»
جاناتان فرنزن
@jahaneketab
هدایت شده از تبلیغات گسترده ماهان
🚫دنبال مــــــانــــتــــــو و پــــالـــــتــــو پوشیده و بلند میگردی⁉️
همه مانتوها جلو باز و کوتاهن⁉️
یه کانال برات آوردم پر از مانتوهای پوشیده وبلند🤩
شومیز ۱۵٠ تومن
مانتو با ۵۰ درصد تخفیف
لینک کانال👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1461322292C3d3f1db0cd
🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴
تا ده دیقه دیگه پاک میشه، عضو شوید👆
تعدادی پالتو و کاپشن به دلیل نخ کشی جزئی به قیمت #۱۰۰ و #۹۵ تومن حراج شدن
جهت دیدن مدلها رو لینک زیر کلیک کنین👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1461322292C3d3f1db0cd
🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴
📚 کتاب #آگهی
🖌نویسنده #ناتالیا_گینزبورگ
درباره کتاب:
کتاب آگهی یکی از عناوین کارنامهی ناتالیا گینزبورگ به شمار میرود. این اثر کوتاه، نمایشنامهای اجتماعی - روانشناختیست که در سه پرده روایت میشود. شخصیت اصلی نمایشنامهی آگهی، زنی به نام ترزا است. او که زندگی خالی از شور و هیجان، و گذشتهای آکنده از خاطرات تلخ دارد، برای فرار از دستِ دیوِ افسردگی، تصمیم میگیرد که خانهاش را با زنی دیگر سهیم شود. از همین رو، آگهیای در روزنامهها پخش میکند، و در آن بخشی از خانهی خود را برای اجاره به متقاضیان پیشنهاد میدهد. از قضا زنی جوان به نام النا، آگهی مذکور را میخواند و با ترزا تماس میگیرد. قرار و مدارها خیلی زود گذاشته میشود، و النا برای زندگی نزد ترزا میآید. طولی نمیکشد که ترزا برای همخانهی جدیدش خیلی زود سفرهی دلش را باز میکند. ترزا طی مکالماتی، از گذشتهی دشوار خود برای النا میگوید؛ از معشوق جفاکارش، لورنتسو، که او را رها کرده است. روزی از روزها، اتفاقاً سروکلهی خود لورنتسو در خانه پیدا میشود و...
@jahaneketab