#خاطرات_شهدا🌷
🔰زندگی در کنار یک #روحانی_متعهد شرایط و سختیهای خاص خود را دارد. با شناختی که نسبت به #شهید و خانواده ایشان بهواسطه دوستی با برادرم👥 کسب کردیم و به خاطر علاقهمندی به ازدواج💍 با یک #طلبه مسیر زندگی برایم مشخص شد.
🔰بهقدری خود را #مقید و مکلف نسبت به اطرافیان و مسئولیتها و موقعیتهای پیش رویش میدانست که کمتر فرصت #استراحت و اوقات فراغت پیدا میکرد، در همه حال شرایط سخت😪 و موقعیتهای ناهموار را بر رفاه حال خویش مقدم میدانست و حتی در انتخاب مکانهای #تبلیغی دورافتاده نیز که کمتر کسی اعلام حضور میکرد پیشقدم بوده☝️ و با میل و رغبت💖 بسیاری عهدهدار آن میشد.
🔰در طول ۱۶ سال زندگی مشترک💞 که حاصل آن #مطهره و #محدثه خانم هستند، روزی را به یاد ندارم که در امری با ایشان مخالفت✘ و نسبت به مسئلهای اعلام نارضایتی داشته باشم❌ چراکه با این ازدواج از همان ابتدا #سختیهای زندگی طلبگی را پذیرفته بودم.
🔰درواقع با توجه به تکلیفی که همسرم در #لباس_پیغمبر بر عهده داشتند، این مهم را پذیرفته👌 و با علم به این مسئله که هرکجا که احساس نیاز به حضور و وجود ایشان مطرح میشد هیچگاه به خود اجازه #مخالفت نداده و حقیقتاً از این امر نیز واهمه داشتم، چراکه مسیر زندگی ما از همان ابتدا مشخصشده و با هر شرایط و سختی، #نتیجهای جز این نمیتوانست در پی داشته باشد❎
راوی: همسر بزرگوار شهید
#شهید_محمدحسن_دهقانی
🌹صلوات 🌷
#کلام_شهید🌸
⚜نمازهایت را عاشقانه💞 بـــــخوان ... حتی اگر #خسته ای یا حوصله نداری ؛
#قبلش فکر کن چرا داری #نمازمیخوانی
و با چه کسی قرار #ملاقات داری ...
♨️آن وقت کم کم #لذت میبری
از #کلماتی ڪه در تمام عـــــمر
داری تکرارشان می کنی ...
📎اگر #نماز شب نخوانیم ،#ورشکست میشویم
⚜وسط شب که #مصطفی برای نماز شب 🌟بیدار میشد، #همسرش طاقت نمیآورد، میگفت: بس است دیگر، #استراحت کن خسته شدی. و مصطفی جواب میداد:
♨️تاجر اگر از #سرمایه اش خرج کند بالاخره ورشکست میشود، باید سود دربیاورد که #زندگیش بگذرد ما اگر قرار باشد نمازشب🌙 نخوانیم ورشکست میشویم
⚜اما همسرش که خیلی #شبها از گریههای 😭مصطفی بیدار میشد کوتاه نمیآمد، میگفت: اگر اینها که این قدر از شما #میترسند بفهمند این طور گریه میکنید، مگر شما چه #معصیت دارید⁉️ چه گناه کردید؟ خدا همه چیز به شما داده، همین که شب بلند شدید یک توفیق است.
♨️آن وقت گریه #مصطفی هق هق😢 میشد میگفت: آیا به خاطر این توفیق که #خدا داده او را شکر نکن...
#شهید_مصطفی_چمران
صلوات 🌷🍃
🌲با ولایت تا #شهادت🌲
🔆با اینکه #جانشین فرماندهی تیپ شده بود و کل نیرو ها زیر نظرش بود، همیشه گوشه #نمازخانه می خوابید.
یک شب🌙 برای آب خوردن به سمت نمازخانه رفتم دیدم دارد نماز شب میخواند...📿
🔆آنقدر محو #مناجات با خدا بود که متوجه حضورم نشد. نماز شبش که تمام شد کنارش نشستم و گفتم: خب #آقاجان، ما بعد از ظهر کلی کار کردیم. توی کوه و جنگل🌴🌾 بالا و پایین کردیم و خسته شدیم. کمی هم #استراحت کن شما فرمانده مایی، باید آماده باشی!
🔆لبخندی😃 زد و گفت: خدا به ما به جون بخشیده، باید جونمون رو فداش کنیم... جز این باشه رسم #آزادگی نیست❗️
#شهید_مصطفی_صدرزاده🌷
صلوات 🌹🌹🌹