eitaa logo
متی ترانا و نراک
274 دنبال‌کننده
42.9هزار عکس
15.4هزار ویدیو
83 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ ‍ نازنین زهرا جان، طلاخانم بابا اولین بار کلمه ی«بابا» را بابا از زبان تو شنید و چقدر برایش شیرین و لذت بخش بود؛ می‌گفت: اینجاست که می گویند دختران بابایی هستند. و الان هم اولین بار دستان کوچک تو می نویسد:«بابا» تا در پس تمام حسرت ها، بابا برای همیشه در پس تاریخ بماند. دخترم به مدرسه رفتی تا یاد بگیری «بابا» چند بخش دارد! همان بابایی که، وقتی به مدرسه رفتن شما فکر می کرد، قند در دلش آب می شد. می گفت: خانم تصور کن نازنین زهرا مقنعه به سر کند چه شکلی می شود. وای که چقدر نقشه های خوب کشیده بود برای مدرسه رفتن شما! اما دشمن هم بیکار نبود، دشمن هم نقشه کشیده بود تا ناامن باشد وطن ما! وطن بابا! همان بابایی که با آن همه نقشه برای مدرسه رفتن تو، اسلحه دستش گرفت و رفت به جنگ دشمن و شهید شد! دخترم صلح و صفا و امنیت ما، دارد نان جنگ بابای تورا می خورد. بابایی که تعصب داشت روی ایران و ایرانی! همان بابای بی ادعا! همان شیرمردی که از جانش و از تو کودک عزیزتر از جانش گذشت. کلاس اولی من! این چند خط را نوشتم که بگویم: بابا برای چه رفت ... فقط اینکه بیشتر به آسمان نگاه کن! آخر یکی از آن بالاها هست که مرتب دارد تو را نگاه می کند! و برایت دعا می کند و برایت دست تکان می دهد. آه! قربان آن آه بلندت هنگام نوشتن «بابا»! خوب کلمه ای است! یاد بگیر! دخترم به امید خبرهای خوشِ در راه باش. دیر یا زود، تمام می شود این سختی ها. و تو باز بابا را خواهی دید! با همان لباس خداحافظی! آن روز خواهی فهمید که بابا دوبخش ندارد؛ چند بخش دارد! همه بخش بابا یعنی خدا! و یعنی خدایا حالا که دارم می روم به جنگ دشمن، فرزندم را تو مراقب باش ... صلوات 🌷🍃