eitaa logo
متی ترانا و نراک 🇮🇷🌷
316 دنبال‌کننده
49هزار عکس
22.5هزار ویدیو
90 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
اگر امتحان علیه السلام خواب بود و چاقوی کند! های سرزمین مان؛ بدون خواب دیدن،در عین بیداری! با تیر ای که هیچ وقت کند نمی شود! دارند می دهند. 🌷صلوات
یادی کنیم از پرستار جبهه مقاومت سوریه، #شهید_علی_الهادی❣ 💠چشمان شیدایی 🌷در بین بچه‌های رزمنده، خصوصاً رزمنده‌های #حزب‌الله لبنان اصطلاح «چشم شیدایی» معروف است. یعنی کسی که چشم‌هایش داد می‌زنند #شهید خواهد شد! علی الهادی #چنین چشم‌هایی داشت. 🌷من او را تا وقتی که به دفتر حزب‌الله در بیروت آمد، نمی‌شناختم. یک روز نوجوانی کم سن و سال به دفتر آمد و گفت: می‌خواهد به #سوریه اعزام شود. من مسئولیتی در دفتر نداشتم. به عنوان یک فرد علاقه‌مند به کار‌های #فرهنگی با بچه‌های حزب‌الله همکاری می‌کردم. ولی وقتی دیدم یک نوجوان با ظاهری به‌اصطلاح امروزی می‌خواهد #داوطلبانه به سوریه برود، #کنجکاو شدم. 🌷جلو رفتم و نگاهی به قد و هیکلش انداختم. #زیبارو بود و چهره‌ای جذاب داشت. توی دلم گفتم پسر جان تو نمی‌توانی از #پس چنین جنگی بربیایی. همین را به زبان آوردم و #علت تصمیمش برای مدافع حرم شدن را پرسیدم. 🌷سرش را بلند کرد و نگاهم کرد. برای یک آن چشم در چشم شدیم و از نگاهش #دلم_لرزید. من از چشم‌های #شیدایی شنیده بودم و حالا نمونه بارزی از این چشم‌ها را رو‌به‌رویم می‌دیدم. چشم‌های علی الهادی داد می‌زدند که #شهید خواهد شد. #شهید_علی_الهادی❣ #شهید_مدافع_حرم شادی روحش #صلوات 🍃🌹🍃🌹
8⃣8⃣2⃣1⃣🌷 🔰بعد از پیگیری‌های ، علی‌رغم مخالفت‌هایی که هم از جانب محل کار و هم از طرف مادر و بقیه خانواده‌اش بود، بالاخره هم در روز ۲۴ خرداد سال ۹۵📆 مصادف با هفتم ماه رمضان عازم سوریه شد. 🔰او قبل از رفتنش تمام سعی کرد هم دل خانواده‌اش را به دست بیاورد و هم مسئولانش را بگیرد. چند روز بود محل کارش بود، بعد از اینکه سحری را خوردم، پیامی از طرف همسرم آمد💌 که از قرآن کرده بود که آیه ۱۸ و ۱۹ سوره اسرا آمده 🔰و مفهومش این بود: «‌هر کس که زندگی را بخواهد ما از دنیا آنچه را که صلاح بدانیم می‌دهیم، اما آخرت دستش خالی است و هر کسی که آخرت را بخواهد و تلاش مخلصانه✨ کند از او قبول می‌شود.» 🔰صبح آن روز تماس گرفتم و گفتم: مشخص شد⁉️ که گفت: نه هنوز حرفی نزده‌اند. ساعت یک موقع اذان ظهر بود که تماس گرفت و گفت: من شدم و تا ساعت سه باید محلی باشم که مشخص کرده‌اند 🔰با مامان خداحافظی نکرده‌ام، خانه هم که نیامده‌ام، هر طور شما بگویید، با مامان تلفنی☎️ خداحافظی می‌کنم و می‌آیم خانه. احساس کردم بهتر است با مادرش خداحافظی کند، هر چند دیگر زمانی برای وداع خودمان باقی نمی‌ماند. 🔰البته آخر تا همیشه در دلم ماند، حتی روز معراج هم با او تنها نشدم😔 خیلی سریع اتفاق افتاد. برای بستن ساکش💼 حدود ساعت سه به خانه آمد. وقتی لباسش‌هایش را در ساک می‌گذاشتم، اشک می‌ریختم و به حضرت زینب(س) توسل کردم و گفتم: یا (س) به خودت می‌سپارم. 💥قبل از رفتن یک جمله به من گفت: سعی کن در زندگی تصمیم گیرنده باشی. راوی: همسر بزرگوار شهید 🌹صلوات😭🌷🍃