eitaa logo
متی ترانا و نراک
274 دنبال‌کننده
42.9هزار عکس
15.4هزار ویدیو
83 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
محل شهادت ‌: لاهور در روز 29 سال 69 در مراسم که از طرف ادبا، نویسندگان، شعرا و خبرنگاران در هتل اینترنشنال لاهور برگزار شده بود، این شهید به منظور شرکت در جلسه در ساعت هفت و 45 دقیقه جلو درب هتل می‌رسد و به محض پیاده شدن از ماشین، مورد هجوم وحشیانه چند تن از ایادی استکبار جهانی و وهابیون ملحد قرار می گیرد و با رگبار دشمن به خون خویش می‌غلتد و خون پاک و مطهرش، زمین لاهور را برای همیشه می کند. صلوات
🌹🕊🌹🕊 🌹🕊🌹 #شهید_والامقام #دڪتر_عبدالحمـید_دیالمه نماینده مردم مشهد در مجلس چند خانــم رفتند جلو سوالاتشان را بپرسنـد ،در تمام مدت سرش بالا نیامد، نگاهش هم بہ زمین دوختہ بود... خانـم ها ڪہ رفتند، رفتم جلو گفتم: تـو انقدر سرت پایینہ نگاهم نمےندازی بہ طرف ڪہ داره حرف میزنه باهات، اینا فڪر نڪنن تو خشڪ و متعصبے و اثر حرفات ڪم شه... گفت : من نگاه نمےکنم تا خــــدا مرا نگاه کند ... #سالروز_شهادت #روحش_شاد #یادش_گرامی #راهش_پر_رهرو صلوات🌷🍃
🌹 #شناخت_لاله_ها 🌹 #شهيد_والامقام #قاسمعلی_ابراهیمی فرزند : اکبر #طلوع : 🗓 1348/06/05 🗓 محل تولد : نجف آباد وضعیت تاهل : مجرد شغل : آزاد #غروب : 🗓 1365/04/29 🗓 مسئولیت : بسیجی محل #شهادت : عراق ـ فاو نام عملیات : خط پدافندی مزار #شهید : #گلزار_شهدای_نجف_آباد #مهربانم #آسمانی_شدنت_مبارک #روحش_شاد #یادش_گرامی #راهش_پر_رهرو. صلوات🌷🍃
🌹 #شناخت_لاله_ها #شهید_والامقام #مصطفی_مسعودی فرزند : محمدعلی #طلوع : 🗓 1330/06/18 🗓 محل تولد : نجف آباد وضعیت تاهل : متاهل شغل : آزاد #عروج : 🗓 1365/06/09 🗓 مسئولیت : بسیجی محل #شهادت : کرمانشاه نام عملیات : خط پدافندی مزار #شهید : #گلزار_شهدای_نجف_آباد #مهربانم #آسمانی_شدنت_مبارک #روحش_شاد #یادش_گرامی #راهش_پر_رهر 🌷🍃صلوات 🍃🌷
فرمانده گردان زرهی لشکر 8 نجف‌اشرف قبل از آغاز مرحلۀ دوم عملیات الی‌بیت‌المقدس، نیروها پشت خاکریزی پناه گرفته بودند که عقب‌تر از خاکریز جادۀ آسفالتۀ اهواز‌ خرمشهر بود. قرار بود آنان در این مرحله از عملیات به سمت مرز بین‌المللی حرکت کنند که مرتضی نزد آن‌ها رفت و گفت : من قرار است بروم. اگر صحبتی یا نامه‌ای دارید، بدهید تا برایتان ببرم . گفتند : الان که عملیات است، کجا می‌خواهی بروی؟ جواب داد : می‌خواهم نزد رجایی و باهنر بروم ! لحظاتی بعد گلوله‌ای در کنارش منفجر شد و ترکش‌های آن به جمجمه‌اش اصابت کرد و شربت شیرین را نوشید و آسمانی شد . 🌹 🕊 🇮🇷یاد شهدا ذکر صلوات 🌷🍃 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
چمران: ”آقا رضا چی میکشی؟!! برید براش بخرید و بیارید.....!“ چمران و آقا رضا تنها تو سنگر..... رضا به چمران گفت: میشه یه دو تا فحش بهم بدی؟! کِشیده ای، چیزی؟!! شهید چمران: چرا؟! رضا: من یه عمر به هرکی بدی کردم، بهم بدی کرده....! تا حالا نشده بود به کسی فحش بدم و اینطور برخورد کنه..... شهید چمران: اشتباه فکر می کنی.....! یکی اون بالاست که هر چی بهش بدی می کنم، نه تنها بدی نمی کنه، بلکه با خوبی بهم جواب میده! هِی آبرو بهم میده..... تو هم یکیو داشتی که هِی بهش بدی می کردی ولی اون بهت خوبی می کرده.....! منم با خودم گفتم بذار یه بار یکی بهم فحش بده و منم بهش بگم بله عزیزم.....! تا یکمی منم مثل اون (خدا) بشم …!🌹🍃 رضا جا خورد!.... ..... رفت و تو سنگر نشست. آدمی که مغرور بود و زیر بار کسی نمی رفت، زار زار گریه می کرد! تو گریه هاش می گفت: یعنی یکی بوده که هر چی بدی کردم بهم خوبی کرده؟؟؟؟ اذان شد. رضا اولین نماز عمرش بود. رفت وضو گرفت. ..... سر نماز، موقع قنوت صدای گریش بلند شد!!!! وسط نماز، صدای سوت خمپاره اومد. پشت سر صدای خمپاره هم صدای زمین افتادن اومد..... رضارو خدا واسه خودش جدا کرد......! (فقط چند لحظه بعد از توبه کردنش) یه توبه و نما ز واقعی........🌹🍃 خاطرات شهید مصطفی 🇮🇷اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌷🍃
✍به مناسبت سالروز شهادت🔰 ✳️دیروز از هرچه بود گذشتیم ، امروز از هرچه بودیم گذشتیم . آنجا پشت خاکریز بودیم و اینجا در پناه میز . دیروز دنبال گمنامی بودیم و امروز مواظبیم ناممان گم نشود . جبهه بوی ایمان می‌داد و اینجا ایمانمان بو می‌دهد . آنجا بر درب اتاقمان می‌نوشتیم یاحسین فرماندهی از آن توست ... الان می‌نویسیم بدون هماهنگی وارد نشوید الهی نصیرمان باش تا بصیرگردیم بصیرمان کن تا از مسیر برنگردیم آزادمان کن تا اسیر نگردیم 🌹 🕊 _یا_خامنه ای 🌹🍃اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 😭🌷🍃
... ✍راوے: 📌 آخرین مرتبه‌اے ڪه مےخواست به جبهه برود از تمام اقوام و دوستان خداحافظے ڪرد .. نامه عجیبی نوشته بود ڪہ «هرگاه من به منزل برگردم مرا نمے‌شناسید» و همان طوری ڪه نوشته بود، مانند جدش امام حسین(ع) و برادرش حضرت ابوالفضل(ع)‌ بی سر و بی‌دست به خانه برگشت. پیڪرسیــد صاحب را از روی شلوار پلنگے اش شناسایے کردیم ؛ سید صاحب دو مزار دارد یکی در بهشت زهرا(س) و یکی هم در سه راهے کوشک... پاهایش در بهشت زهرا(س)  و سرو بدنش که درسه راهے ڪوشڪ  پودر شده بود به همراه پیڪرهای ۴ شهید سادات دیگر درهمان نقطه دفن ‌شد. یادمان شهدای خمسه سادات در سہ راهے ڪوشڪ امروزه محل زیارت کاروان‌هاے راهیان نور است.. 🌹🍃 صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌷🍃
🕊🌹🏴🥀🏴🌹🕊 یک روز تو خانه نشسته بودم، دیدم در می زنند. در را که باز کردم درجا خشکم زد. انتظار دیدن هرکس را داشتم غیر از محمود، آن هم با سر تراشیده و پانسمان کرده. بی اختیار گریه ام گرفت. گفتم: تو با این سر و وضعت چطور آمدی؟ چند روز دیگر در بیمارستان می ماندی و استراحت می کردی. گفت: دنیا جای استراحت نیست، باید بروم لشکر، کار زمین مانده زیاد دارم، پیدا بود برای رفتن عجله دارد. گفت: این چند روز خیلی به تو زحمت دادم، وظیفه ام بود که بیایم و تشکر کنم، فهمیدم برای رفتن جدی است. او زیربار اعزام به خارج و معالجه در آن جا نرفته بود. گفتم: داداش! فکر می کنی کار درستی می کنی؟ گفت: انسان در هر شرایطی باید ببیند وظیفه اش چیست. گفتم: تو اصلا به فکر خودت نیستی. تو با این همه ترکشی که توی سرت داری به خودت ظلم می کنی. گفت: من باید به وظیفه ام عمل کنم. پرسیدم: خوب حالا چرا نمی خواهی بروی خارج؟ گفت: اولاً اعزام به خارج خرج روی دست دولت می گذارد و من هیچ وقت حاضر نیستم برای جمهوری اسلامی خرج بتراشم. در ثانی، باید دید وظیفه چیست؟ وقتی گریه ام را دید گفت: نمی خواهد این قدر ناراحت باشی، این ترکش ها چاره دارد. یک آهنربا می گذاریم رویش، خودش می آید بیرون! آن روز وقت خداحافظی حال غریبی داشتم. نمی دانم چرا دلم نمی خواست از او جدا شوم. راوی : 🌹 🕊 😭🌷🍃 🌹🍃اللهم صل علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم