#به_نام_عشق
#عشـ❤ـق را باید در چشم های تو جستجو ڪرد
و #عاشقی را از نگاه تو آموخت...
تو خاڪی ترین مسافر این جاده بودی...
ڪوله بارت عشــ❤ـق بود و مقصدت دمشق...
تار و پود دلت را گره زدی به چادر خاڪیِ زینب ڪبری...
سرت را دادی ڪه #سربلند شوی پیش ارباب #سرجدای ڪربلا...
چقدر پرڪشیدن به ڪبوتر دلت می آید...
چقدر #شهادت به تو می آید...
ای آسمانی ترینم! #نگاهت را از ما زمینی ها برندار...
یادشان ذکر صلوات 🌷
:
گفت #عاشقی را
چگونه یاد گرفته ای؟!
گفتم: از آن #شهید_گمنامی که
معشوق را حتی به قیمتِ
از دست دادن هویتش، خریدار بود.
#گمنامے ارزوست
صلوات 🌷🍃
🍃فرزندان زهرا(س)خوب آموخته اند رسم #دلبری را و میدانند چگونه با #عاشقیِ خود انتقام سیلی مادرشان را بگیرند ...
🍃آموخته اند که عشق سن و سال نمیشناسد و میتوان کوچک بود اما همچون بزرگان ؛ به #آسمان پرواز کرد و در آغوش گرفت خداوندِ جان را ....
من را میبینی ؟!
🍃دستانم را #زنجیر گناه بسته و شرم میکنم که به صورت معصوم شما خیره شوم ؛ زانوهایم از فرط زمین خوردن همچون سرخیِ آتش شده و شرمنده است که در راه شما قدم گذارد ....
🍃پاهایم خجل است از قدم های استوار شما ، از #قدم هایی که وجب به وجب این خاک را فتح میکردند تا مبادا بیاید روزی که گناه برای منِ جامانده عادی شود اما نهایت چه شد؟!
🍃من چه کردم با #خون های به جا مانده ی شما؟!چگونه در روز #محشر سربلند کنم و در چشمان شما نگاه کنم؟!شمایی که تنها شانزده سال داشتید و آسمانی شدید اما من هنوز هم زمین گیر گناهانم هستم ....
🍃راستی چه حالی داشتی زمانی که وجودت را وقف فاطمه ی زهرا(س) کردی؟!
آنقدر به خانوم جان عشق ورزیدی که نهایت مانند #مادر_سادات از ناحیه ی سینه و شکم جان خود را به اسلام و اربابت حسین(ع) بخشیدی ....
تو! #برنده ی این میدان شدی و ماییم که همیشه #بازنده ایم !
برادر به گوشی؟!
ما جامانده ایم!
✍نویسنده : #اسماء_همت
🌺به مناسبت سالروز #شهادت #شهید_حجتالله_گلمحمدی
📅تاریخ تولد: ۱۶ خرداد ۱۳۴۷
📅تاریخ شهادت: ۲۹ خرداد ۱۳۶۳
📅تاریخ انتشار: ۲۸ خرداد ۱۴۰۰
🕊محل شهادت : قصر شیرین
🥀مزار شهید: بهشت زهرا
🌹🍃صلوات
🍃من به یاد دل و دل یاد تورا میگیرد دل اگر یاد عزیزش نکند میمیرد ...
🍃آری، تو همان عزیزی هستی که سالهاست غیبتت دنیا را به #انتظار نشانده ...
🍃همان عزیزی که میان عهد نامه هایمان #خدا را به بزرگی اش قسم میدهیم تا سلام مارا به تو برساند تا حتی اگر چشم هایمان لایق دیدن #ظهور پر عظمتت نبود وجودمان را دوباره زنده کند و دست مارا به دستتان برساند ...
🍃گویا اخرین فرزند #فاطمه(س) خود به تنهایی میتواند نمایانگر اهل بیتش باشد ...
عطر محمدی ...
غیرت علوی ...
مناجات فاطمی ...
بخشندگی حسن(ع)و غربت #حسین(ع)
🍃حال میان تمام #مناجات هایمان میشود دستمان را بگیرید و مارا به خود وصل کنید؟! میشود وجود نالایق مارا با نگاه مهربانتان پاک کنید ؟!
🍃اخر اقا جان ما چشم امیدمان به شماست، چشم دوخته ایم به #پدرانه هایتان. همان هایی که دل میبرد از هر #عاشقی و دلدارش شمایید. بیایید و به این انتظار پایان بدهید.
#یابن_الحسن؛ العجل اقای من العجل💚
♡#جمعه_های_انتظار♡
🍃بسم الله الرحمن الرحیم🍃
🍃 #قرآن که میخوانی، وقتی به آیه ی «وَقالَ رَبُکُمْ ٱُدعونی اَسْتَجِبْ لَهُمْ» میرسی، سراسر وجودت #نور و آرامش میشود. خیال میکنم اصلا از همینجاست که #عاشقی ما با آن بالایی رقم میخورد. صدا زدن های ما و جانم گفتن های خدا؛ تنها باید چشم ها را بست و با دل توکل کرد.
🍃حمیدرضا هم از آن بنده هایی بود که بی ترس و نگرانی فرمان #زندگی اش را به دست بهترین راننده سپرده بود؛ از جاده ی هوی و هوس به خاکی زد و در مسیر مستقیم #خدا افتاد. خدا را خواند و آنقدر بر دعا و جهادش پافشاری کرد تا استجابت خدا مستقیم آمد و راه #قلب حمیدرضا را در پیش گرفت.
🍃هر چه پیش میروی و زندگی شهدای #مدافع_حرم برایت آشنا تر میشود، پی میبری که همه شان غلام عباس بودند؛ اصلا خود عباس بن علی رضایت نامه هایشان را امضا کرده و آن ها را به حریم خواهرش راه داده است.
🍃آخر عباس هم #جانباز بود و هم #باغیرت، مگر میشود در مکتب ابالفضل باشی و غیرت در وجودت ریشه نداند؟! مگر میشود معلمِ لحظه به لحظه ی #نفس کشیدنت ابالفضل باشد و تو منشِ جانبازی را نیاموزی؟!
🍃حمیدرضا شاگرد برتر این #مکتب نیز به مولایش اقتدا کرد و سر بلند، رجز خواند «کُلُنا عَباسَکَ یا زینَبْ» و آنقدر عباس وار جنگید تا نهایت روز #تاسوعا این ترکش ها بودند که #عاشقانه به سمت حمیدرضا میدویدند.
🍃آری! حمیدرضا به خود و خدای خودش قول شهادت داده بود، قول روسفید شدن. اینجا هم مرید ابالفضل بودن خودش را نشان داد، به عهدش وفا کرد و صدای لبیک گفتن هایش، تسکینی شد برای دل مهدیِ #صاحب_الزمان. خدایا! ما اینجا تورا میخوانیم. باشد که ما هم در این مکتب روسفید شده و شامل استجابت #خاص تو باشیم.
✍️نویسنده : #اسماء_همت
🌸به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید_حمیدرضا_دایی_تقی
📅تاریخ تولد : ٢٩ شهریور ١٣۵٩
📅تاریخ شهادت : ٢ آبان ١٣٩۴
🕊محل شهادت : سوریه
🥀مزار شهید : گلستان شهدای اصفهان
🌹🍃اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
♡بسم الله الرحمن الرحیم♡
🍃 #دریادلان اند که دل به دریا میزنند! چشم هایشان را در امواج آن غرق و میانِ جوش و خروشش، خدا را جستجو میکنند. #محمدامین هم از دریا به اعلی رسید و در آبیِ موج های دریا، انعکاس چهره ی ماهِ خدا را دید. شاید هم ورودش به #نیروی_دریایی به همین دلیل بود، هر چند او هر کجا قدم میگذاشت عِطر حضور #خدا را حس میکرد و کیست که اینگونه #عاشقی را پذیرا نباشد؟!
🍃درخت زندگی اش پر شاخ و برگ است، هر شاخه اش ختم به خدا میشود و هر برگ آن کتابی است برای #سعادت. برگ های زندگی اش را که زیر رو رو کنی، #تنفرش را نسبت به غیبت تحسین میکنی و بحث عوض کردن های همیشگی اش هنگام #غیبت، تورا به فکر فرو میبَرَد. به راستی که این سخن #شهید_آوینی کلید زندگی اش شده بود: "سربازان #امامِ_زمان(عج) از هیچ چیز جز گناهان خویش نمیترسند"
🍃همین هم شد که خدا سربند "کُلُنا عَباسُکَ یا زِینَب" را به پیشانی اش بست و اورا راهی دیار #عمهی_سادات(س) کرد. از سوریه که بازگشت سوغاتی اش #ریهی بیمار شدهی او بود و #سرفه هایی که نشان از حال خرابش میداد. در بیمارستان بستری بود اما دلِ بیتابش جایی نزدیکی حرم #سه_ساله ی ارباب پر میزد و جاماندگی اش نمکی شده بود بر زخم هایِ سر باز کرده اش...
🍃میان آن توسلات و #دل_شکستگی هایش چه گفت را نمیدانم اما هر چه که بود خوب پر کشید. خدا هم تابِ دوریِ اورا نداشت و این چنین شد که محمدامین زارعِ داستانِ ما، شهیدِ مدافع حرم شد و با #جانبازیِ قبل شهادتش هم مُهر رضایت را از #سقای_حرم گرفت...💔
#شهید_محمدامین_زارع😭🌷🍃
📅تاریخ تولد : ۱۳۶۴
📅تاریخ شهادت: ۲ آذر ۱۳۹۵
🥀مزار شهید : شهرستان فسا
🕊محل شهادت: سوریه
🌹🍃اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
سوگند
به تیغه یِ آفتابـ☀️
و قسم به غرابتِ #چشمانتان
بی یادتان هیچ طلوعی را ندیدم❌
که #آخرین کلامِ شب هایم
و اولین واژه در #صبح هایم
نام شماست😍
سَرِ #عاشقی سلامت
باز هم "سلامتان" میکنم♥️
#شهدای_عزیز_کربلای_خانطومان
#سلام_صبحتون_شهدایی😭🌷🍃
🌹🍃اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
💢چقدر سخت است
حال #عاشقی که نمیداند
محبوبش نیز هوای اورا دارد یا نه⁉
🔰یک جمله از دل نوشته هایت را خواندم. حالا سال هاست، دلم به حال خودم می سوزد😓
🔰روزهایی که از خیل #عشاق جامانده بودی و درد فراق، دلت را به تنگ آورده بود💔به روضه های ارباب پناه آوردی. برایِ غربت امام #حسن، اشک ریختی. از #حضرت_مادر، شهادت خواستی و چه زیبا دعایت مستجاب شد🥀
🔰جانبازِ شهید، برای رسیدن به تو و چون تو زندگی کردن، پاهایم بی رمق و سرزانوهایم، زخمیِ#گناهانم است. مسیر طولانی و نفس اماره، نفس هایم را به شماره انداخته است😞
🔰باید در دفتر زندگی ام📖 قوانین دهگانه ات را بنویسم و سرمشق روزهای بلاتکلیفی بکنم. می خواهم بغض هایم را در کوله پشتی تنهایی ام بریزم. دلم یک سفر میخواهد به مقصد #ساری
🔰آرزو دارم همانگونه که درکتابت خواندم، راهنمایم شوی و مرا به گلستان #شهدا ببری. چشم هایم را ببندم و در #دارالشفای عاشقان بگشایم. دلِ سوخته، از آتش هجران را با سنگ سرد مزارت تسکین دهم. تسبیح تربتم📿 را در دست بگیرم و آنقدر ذکر #یازهرا (س) بگویم تا نگاهم کنی
🔰باب الحوائجِ جوانان، دست دلم را بگیر، #علمدارش باش. برای این سر به هوا کمی روضه بخوان😭
#شهید_سیدمجتبی_علمدار
🌹🍃اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 😭🌷🍃
🌴🌹🕊🥀🕊🌹🌴
#عاشقانه
#سربازان_خمینی
خاطرات یک سرباز عراقی
یه #پسر_بچه رو گرفتیم که ازش حرف بکشیم .
آوردنش سنگر من.
خیلی #کم سن و سال بود.
بهش گفتم: « مگه سن #سربازی توی ایران #هجده سال تمام نیست؟
سرش را تکان داد .
گفتم: « تو که هنوز #هجده سالت نشده! »
بعد هم مسخره اش کردم و گفتم: « شاید به خاطر جنگ ، #امام_خمینی کارش به جایی رسیده که دست به دامن شما #بچه_ها شده و سن #سربازی رو کم کرده؟ »
جوابش خیلی من رو اذیت کرد.
با لحن #فیلسوفانه_ای گفت:
« سن #سربازی پایین نیومده ، سن #عاشقی پایین اومده.»
🌹🍃اللهم صل علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم