eitaa logo
متی ترانا و نراک
318 دنبال‌کننده
44.7هزار عکس
17.3هزار ویدیو
86 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
ن🌸🌺🌸🌺🌸🌺 دمدمای غروب یک مرد با زن و بچه اش مانده بودند وسط یه راه، من و هم با داشتیم از برمی گشتیم به شهر،  چشمش که به قیافه ی زن و بچه ی کُرد افتاد، زد رو و رفت طرف اونا، پرسید: «کجا می رین؟» مرد کُرد گفت: « »، رانندگی بلدی؟  آن شخص گفت: «بله بلدم!»، علی دمِ گوشم گفت: «سعید بریم عقب.» مرد کُرد با زن و بچه اش نشستند و ما هم عقب تویوتا، توی اون زمستان ! و می پیچید توی عقب تویوتا ؛ هر دوتامون شده بودیم، لجم گرفت و گفتم: «آخه این آدم رو می شناسی که این جوری بهش کردی؟» اون هم مثل من می لرزید، اما توی تاریکی اش را پنهان نکرد و گفت: « می شناسمش، اینا از همون نشینانی هستند که فرمود به تمام .نشین ها شرف دارن، تمام سختی های ما توی به خاطر ایناس ... ! چیت سازیان🌷
🌸🌺🌸🌺🌸🌺 دمدمای غروب یک مرد #کُرد با زن و بچه اش مانده بودند وسط یه #کوره راه، من و #علی هم با #تویوتا داشتیم از #منطقه برمی گشتیم به شهر،  چشمش که به قیافه ی #لرزان زن و بچه ی کُرد افتاد، زد رو #ترمز و رفت طرف اونا، پرسید: «کجا می رین؟» مرد کُرد گفت: « #کرمانشاه»، رانندگی بلدی؟  آن شخص #متعجب گفت: «بله بلدم!»، علی دمِ گوشم گفت: «سعید بریم عقب.» مرد کُرد با زن و بچه اش نشستند #جلو و ما هم عقب تویوتا، توی اون #سرمای زمستان ! #باد و #سرما می پیچید توی عقب تویوتا ؛ هر دوتامون #مچاله شده بودیم، لجم گرفت و گفتم: «آخه این آدم رو می شناسی که این جوری بهش #اعتماد کردی؟» اون هم مثل من می لرزید، اما توی تاریکی #خنده اش را پنهان نکرد و گفت: «#آره می شناسمش، اینا از همون #کوخ نشینانی هستند که #امام فرمود به تمام #کاخ.نشین ها شرف دارن، تمام سختی های ما توی #جبهه به خاطر ایناس ... ! #شهید_علی_چیت_سازیان🌷 🍃🌹صلوات
⭐️🐚⭐️🐚⭐️🐚 در پی یڪ #معجزهـ بود تا زندگےاش را دگرگون سازد به #جبهہ رفت حالا سال هاستــ ڪه مردم ڪنار #مزارش مےنشینند و به یڪدیگر مےگویند معجزه مےکند #شهیدمحمدرضاتورجےزاده❤️🕊 #اصفهان 🍃🌹🍃صلوات
🌷 🔰مهدی عزیزی کوچک بود که در کوچه پس کوچه های🏘 تو در توی شهر قد کشید و با سرو قامتی به پایان خط دنیاییـ🌍 خود رسید. 🔰از او چند چیز بیشتر به نمانده، یک لباس رزم👕 با درجه سروانی و دو جلد و نگاه مادری که هر روز قامتش را در چارچوب خانه🏡 می جوید. 🔰مادرش می گوید: از کودکی مهدی خاص بود👌 حتی اولین کلامی که وی آموخت و بر زبان آورد " " بود چرا که وی در دوران جنگ به دنیا آمد و هم در خانواده و هم در تلویزیون📺 بحث بسیار به گوشش رسید. 🔰پدر مهدی بود و در زمان جنگ در جزیره خارک به انجام ماموریت می پرداخت. مادر شهید🌷 میگوید در آن زمان مهدی بیشتر نداشت که من به فرزندانم می گفتم دعاکنید پدرتان و دیگر رزمندگان👥 سالم برگردند که با همان سن کم مهدی می گفت " من می خوام بزرگ بشم و کار بشم" 🔰وقتی پدر خانه نبود🚷 مهدی احساس می کرد و سعی داشت هوای خواهر و برادرش را داشته باشد. مادر شهید در روحیه چیزی از فرزندش کم ندارد👌 در صحبت هایش به راحتی می توان استقامت را لمس کرد و به چشمانش👀 خیره شد که از راه رفته پشیمان نیست❌ 🔰با اینکه فرزندش شده اما هنوز خم به ابرو نیاورده و دفتر خاطرات ذهنش💬 با ذوق نام ورق می خورد😍 🌹🍃صلوات
بسم رب الشهدا🕊 دل ڪه #هوایی شود، #پرواز است ڪه آسمانیت می ڪند و اگر بال #خونیـن داشته باشی دیگر آسمــان، طعم #ڪربلا می گیرد دلها را راهی ڪربلای #جبهه ها می کنیم و دست بر سینه، به زیارت #"شهــــــداء" می رویم... بِسمِ اللّٰهِ الرَّحمٰن الرَّحیم اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَولِیاءَ اللہ وَ اَحِبّائَهُ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَصفِیَآءَ اللہ و َاَوِدّآئَهُ اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللہِ اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِےّ الوَلِےّ النّاصِحِ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے عَبدِ اللهِ، بِاَبے اَنتُم وَ اُمّے طِبتُم وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم، وَ فُزتُم فَوزًا عَظیمًا فَیا لَیتَنے کُنتُ مَعَڪُم فَاَفُوزَ مَعَڪُم. صلوات 🌷🍃
#سیره_شـهـدا🌷 💠اخلاص ⚜دلش نمی ‌خواست ڪارهایش جلوی دید باشد🚫 مدتی را ڪه در #جبهه بود، اجازه نداد حتی یڪ عڪس📸 یا فیلم از او تهیه شود❌ ⚜آخرین بار ڪه به #مرخصی آمده بود، قبل از رفتن همه ‌ی عڪس ‌هایش را از بین برد💥 تا پس از #شهادت چیزی از او باقی نماند😔 ⚜همین طور هم شد و برای شهادتش🌷 حتی یڪ عڪس هم در خانه نداشتیم. همیشه #پنهان ‌کار بود، حتی زخمی💔 ‌شدنش را هم از دیگران پنهان می ‌کرد. #شهید_مجید_زین_الدین 🌹🍃صلوات
🔸از که برگشت حال و روزش تغییر کرد نشاط عجیبی💗 داشت، از بیشتر دوستان و آشنایان خداحافظی کرد👋 و از همه طلبید. 🔹قرار بود فردا با دوستانش عازم شود، همان روز رفتیم به ، سر قبر شهید سیدرحمان هاشمی🌷 دیگر گریه نمی‌کرد. 🔸دو تن دیگر از دوستانش👥 در کنار رحمان آرمیده بودند، به مزار آن‌ها خیره شد؛ گویی چیزهایی می‌دید که ما از آن‌ها بی خبر بودیم. رفت سراغ گلستان شهدا🌷 از او خواست در کنار سید رحمان کسی را . 🔹ایشان هم گفت: من نمی‌توانم قبر را نگه دارم❌ شاید فردا یک آوردند و گفتند می‌خواهیم اینجا دفن کنیم. محمد نگاهی به صورت پیرمرد انداخت و گفت: شما فقط یک ماه📆 اینجا را برای من نگهدار. همان‌طور هم شد و محمد در کنار سید رحمان راوی: برادر شهید(علی) 🌹🍃🌹صلوات
🌴نسل تو به پشتش گرمه از تبار ابراهیم هادی ها ... 🥀پرچم مارو تو بالا بردی افتخار دهه ها ... 🕊 🌸🍃 🍃🌹صلوات
⚘﷽⚘ ⚜بازگشت در محرم🏴 💢آخرین تماس گفت نگران نباش مادر که ششم محرم برمی‌گردم و همان محرم هم بازگشت و افتخار می‌کنم که پسرم در این راه و به خاطر حضرت زینب (س) شده است. ⚜راوی؛ مادر 📌یاور یخی مدافعان حرم 💢 شهید طالبی در مقاومت چندین کیلومتر طی می‌کرد و آب💧‌خنک برای مدافع حرم تهیه می‌کرد. مدافعان حرم به طالبی می‌گفتند یاور یخی که نمی‌گذاشت رزمندگان باشند و کم‌تر دیدیم خودش روزها آب بخورد. 💢 شهید طالبی در خودش می‌گفت من ایرانی‌ام و انتخاب‌شده حضرت زینب(س) هستم. راوی: همرزم صلوات 🌷🍃