#حضرت_امالبنین_زمینه
تصور کن تو این عالم زنی شیرآفرین باشه
ولی از بی کسی با اشک و ناله همنشین باشه
تصور کن که اسم بانویی ام البنین باشه
ولی در وقت جون دادن ، سرش روی زمین باشه
عصای دستی نداره این آخری ، امان از خونجگری
داره میره از پسراش نیست خبری ، امان از خونجگری
نه گریه کن نه سایه بالاسری ، امان از خونجگری
ویلی ویلی ام البنین
چقدر سخته تو عالم بانویی ام الأدب باشه
ولی پیوسته از شرمندگی در تاب و تب باشه
جگر گوشه ش به سقایی خیمه منتصب باشه
ولی خجلت زده از کودکان تشنه لب باشه
آب که میدید غصه ش بی حساب میشد ، از خجالت آب میشد
هر موقع که روبرو با رباب میشد ، از خجالت آب میشد
میگفت حسین و جگرش کباب میشد ، از خجالت آب میشد
ویلی ویلی ام البنین
چقدر خوبه یه بانویی که اینقدر محترم باشه
واسه تشییع ، جنازه ش یک مدینه غرق غم باشه
تو روز جسمش رو بردارن مشیع گرچه کم باشه
نباشه قبر اون مخفی ، اگر چه بی حرم باشه
بگم که فاطمه چگونه دفن شد ، امان از دل علی
با پیکری پر از نشونه دفن شد ، امام از دل علی
روز کتک خورد و شبونه دفن شد ، امان از دل علی
ویلی ویلی یافاطمه
#علی_سلطانی
#حضرت_امالبنین_زمینه
داره می کشم لحظه اخری
یه بغضی که می گیره راه نفس
خدا نگذره از همون تیری که
عصای سر پیریمو زد شکست
نمونده دیگه بعد کرببلا
انیسی به جز گریه زاری برام
از عباس خوش قامتم موند فقط
یه دونه سپر یادگاری برام
اباالفضل خوش قد و بالای من
بمیره برا دستت ام البنین
شنیدم که از پشت عمودت زدن
شنیدم که خوردی با صورت زمین
کجایی اباالفضل-اباالفضل کجایی
سر پیری واسم-نمونده عصایی
شده کار من بیقراری فقط
همش تو بقیع روضه خونم برات
می گن اینقدر بی هوا زد که رفت
سه شعبه تا آخر نشست تو چشات
می گن تا تو بودی توی خیمه ها
حسین غریبم قدش تا نشد
کسی سمت خیمه قدم برنداشت
تا بودی یه گوشواره هم وا نشد
می گن تا که رفتی همه اومدن
یکی داد می زد می برم معجرو
یکی اونجا دنبال گوشواره بود
یکی دیگه برداشتش انگشترو
کجایی اباالفضل-اباالفضل کجایی
سر پیری واسم-نمونده عصایی
می گن با تموم توون اومدی
می گن خیلی سعی کردی اما نشد
به دندون گرفتی تو مشکُ گلم
می خواستی که برگردی اما نشد
دیدی که چه جور آبرومونو برد
جلو فاطمه اخر اون مشک آب
می شینم با گریه می گم روبروش
بیا بگذر از بچه من رباب
رباب این روزا صورتش سوختهُ
نمی یاد اصن توی سایه دیگه
تکون می ده هی دستای خالیشو
می شینه یه گوشه با گریه می گه
کجایی علی جون-علی جون کجایی
دارم واسه تو-می خونم لالایی
#علی_زمانیان
#حضرت_امالبنین_زمینه
پريشون حالم، زار و دل غمينم
الا اهل عالم، ام بي بنينم
يه دنيا ماتم،همين مونده باقي
من و تنهايي،چه دردي چه داغي
ابوالفضل من،كجايي اي ساقي
اي واي
عباس علمدار حرم
عباس ببين خون جگرم
عباس كجايي پسرم عباس
بُنیّ عباس،واويلا واويلا
هميشه مي گفتم،با يه قلب شيدا
پسرهام فداي،بچه هاي زهرا
تب دريا تو، غريب دنيا من
خوشا به حالت، شنيدم كه جا من...
گرفته زهرا،سرت رو بر دامن
اي واي
عباس،اي عشق ابدي
عباس،كجايي ولدي
سخته، جوابم رو ندي عباس
بنی عباس، واويلا واويلا
مي بارم دوباره،رفته از كفم صبر
مي شينم كنار، چار تا صورت قبر
گلاي باغ، اميدم پرپر شد
شبيه زينب،دل من مضطر شد
ابوالفضل بي دست،حسينم بي سر شد
اي واي
زينب خودت رو برسون
زينب با اون قد كمون
بازم برام روضه بخون زينب
اباعبدالله حسين يا ثارالله
#محمدحسین_مهدی_پناه
پیرزن آمده هنگام خزانش چهکند
اینهمه داغ ربوده است توانش چهکند
خبر آمد که پسرهای تو را نیزه زدند
رفت از دست خدایا ضربانش چهکند
هرچه گفتند چه آمد سرشان گفت: حسین
گفت بی سایهی آن سروِ روانش چهکند
تا که گفتند عصای تو هم اُفتاد زمین
خم شد و ماند که با قدِ کمانش چهکند
پیشِ طفلانِ حرم پیش رُباب و زینب
غمِ شرمندگی اُفتاده به جانش چهکند
روضهها را همه خواندند و فقط داد کشید
اشک آبش شد و غم تکهی نانش ، چهکند
بعد از آن هیچ زمان پیشِ تنوری ننشست
جگرش سوخته و... سوخته جانش چهکند
گفت زینب دو سه خط روضه و اُفتاد زمین
مانده با خاطرهی چند جوانش چهکند
خواهری که به برش پنج برادر را داشت
پنج، سرنیزه نشین بُرده امانش چهکند
همسفر بودنِ با شمر برایش کم نیست
آه با حرمله و زخم زبانش چهکند
این سر از چند جهت وا شده ، آهسته بران
وای اگر نیزه دهد باز تکانش چهکند
میرود شامِ پُر از سنگ و غم و زخم ولی
مانده با جمعیت چشم چرانش چهکند
نفس آخر و چشمش به در و بی پسر است
پیرزن مانده که بی فاتحهخوانش چهکند
آنکه نامادریاش آبروی مادرهاست
گر نیایند دگر گریه کنانش چهکند
#حسن_لطفی
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
از اول هر کجا که حرفی از مادرترین بوده
همیشه بعد اسم فاطمه ، ام البنین بوده
کنیزی کرد زینب را مقامش رفت بالاتر
اگر امالبنین ، امالبنین شد اینچنین بوده
خودش را روز اول پای زینب روی خاک انداخت
کسی که پیش اقوام خودش بالانشین بوده
ادب را شیر کرد و نوش جان بچه هایش کرد
که بی شک همسر شیرخدا شیرآفرین بوده
برای بچه های فاطمه مادر شدن کمنیست
فقط او لایق این مرتبت روی زمین بوده
اگر او را بخواهم در عناوینی بگنجانم
علی تاج ولایت بود و این بانو نگین بوده
اگر نانی به سائل داده گفته یادشان باشد
که نان سفره اش نان امیرالمونین بوده
هزار عباس اگر میداشت تقدیم علی میکرد
نخوان امالبنین اورا که امالعارفین بوده
ازاین که عالَمی حاجت گرفت از دست پُرمِهرش
یقین دارم خودش دستِ خدا در آستین بوده
شبیه کربلایی ها بخواه اول از او حاجت
چرا که پیش از عباسش به فکر زائرین بوده
امام دین در عاشورا به عباسش پناه آورد
از این منظر ببینی زیر دِینش رکن دین بوده
علمدارش زمین افتاد اگرچه روز عاشورا
علمدار بساط روضه بعد از اربعین بوده
به داغ شیرخواره گریه کرده نه به شیرانش
فداکاری ببین ، انگار اُمِّ بیبنین بوده
به سینه میزد و میگفت ای تنهای بی مادر
تمام فکر و ذکرش لحظهی هل من معین بوده
نبایستی برایش از حسین اینگونه میگفتند
که ساعاتی به زیر زانوی شمر لعین بوده
نمیزد اینقدر لطمه، اگر با او نمیگفتند
که یک نیزه به پایش خورد وقتی روی زین بوده
سوالی کرد که با سر چهها کردند بعد از ذبح
بشیر آهسته گفت امالبنین در خورجین بوده
خجالت میکشید از فاطمیات بنیهاشم
که در کوفه حجاب دخترانش آستین بوده
همان بهتر نبود آنجا ببیند دخترانش را
میان مجلسی که حرمله بالانشین بوده
کسی نشنیده از او که بگوید: وای عباسم...
ولی سردردهایش از عمود آهنین بوده
#یامظلوم
3. کاش در این دم آخر.mp3
7.03M
#روضه_حضرت_ام_البنین_س
#استاد_حیدرزاده
کاش در این دمِ آخر
پسرانت بودند
شرزه شیرانِ
جگردارِ جوانت بودند
این زِمین گیر شدن ،
علت خونین بالی ست
سرِ بالین تو
جایِ پسرانت خالی ست
گفتن از بی کسی ات
حال بکاء می خواهد
مادرِ داغِ جوان دیده ،
عصا می خواهد
چه بگویم ؟
که از این بغض ، صدا می گیرد
چه کسی
گوشه ی تابوت تو را می گیرد ؟
گفتنش نیز به جان ،
غُصه و غم می ریزد
مادر از مرگ پسر،
زود به هم می ریزد
مادر ! این لحظه ی آخِر
کمی از ماه بگو
از قد و قامتِ آن
دلبر دلخواه بگو
روضه ی مَشک بخوان
پشت سرت گریه کنیم
یک دلِ سیر برایِ
قمرت گریه کنیم
مادر ! آنگونه بخوان
که جگر عالم سوخت
پایِ این روضه شنیدم
دلِ مروان هم سوخت
روضه ی مشک بخوان ،
روضه ی گودال نخوان
هر چه خواندی
فقط از معجر و خلخال نخوان
خوب شد کرببلا را
تو ندیدی مادر
خنده ی حرمله ها را
تو ندیدی مادر
خوب شد شام بلا را
تو ندیدی مادر
داخل طشت طلا را
تو ندیدی مادر
کوهی از غم
به سرِ شانه ی زینب دیدند
دخترت را
ملاعام معذب دیدند ...
شاعر :
#وحید_قاسمی
2. گفتم ام البنین.mp3
5.51M
#مدح_حضرت_ام_البنین_س
#استاد_حیدرزاده
گفتم اُم البنين، دلم پا شد
گره هايي كه داشتم وا شد
مادر آب را صدا زدم و ...
خشكسالم شبيه دريا شد
سوره ي حمد نذر او كرديم
گم شده داشتيم و پيدا شد
با ادب بود و روي دامانش
تا گل نازدانه اي جا شد
...به مدينه نگفت مادر شد
گفت، مولاي شهر بابا شد
با كنيزيّ خانواده ي عشق
در دو عالم عزيز زهرا شد
خادمي كرد تا كه عباسش
از ازل تا هميشه آقا شد
همه ي بچه هاش عيسايند
گرچه عباس او مسيحا شد
آن قَدَر خرج گريه شد افتاد
آن قَدَر خرج گريه شد تا شد
تا قيامت به احترام حسين
ذكر لبهاش واحسينا شد
گفت - گفتند روز عاشورا
در غروبي كه خيمه غوغا شد
بيت تقسيم آبروي حرم
مشك بي آب - سهم سقّا شد
كاش دست عمود نخلستان
سدّ راهش نمي شد امّا شد
گفت - گفتند بعد آني كه
عليِ اكبر ارباًاربا شد
قد سقّا شبيه قاسم شد
قدّ قاسم شبيه سقّا شد
گفت - گفتند بر سر نيزه
سر عبّاس من تماشا شد
بسته بودند اگر نمي افتاد
بسته بودند اگر به ني جا شد
خوب شد همره حسين نرفت
در مسيري كه سر به ني ها شد
خوب شد مجلس شراب نرفت
در همان جا كه جشن برپا شد
شاعر :
#علي_اكبر_لطيفيان
1. تسلیت بر آل.mp3
418.2K
#نوحه_حضرت_ام_البنین
( سلام الله علیها )
#کربلایی_زهیر_سازگار
تسلیت بر آلِ خیرُالمرسلین
رفته از دارِجهان ، اُمالبنین
( باز، داغ فاطمه
تازه شد بهرِ همه ) 2
حضرت عباس ، ماهِ علقمه
دستهگل ،آرد برای فاطمه
( باز، داغ فاطمه
تازه شد بهرِ همه ) 2
مادر پاک شهیدانِ حسین
در جَنان گردیده مهمانِ حسین
( باز، داغ فاطمه
تازه شد بهرِ همه ) 2
ای مدینه ،آن بهشت یاس کو؟
وامصیبت مادر عباس کو؟
( باز، داغ فاطمه
تازه شد بهرِ همه ) 2
روزِ یاران
زین غمِ عُظما شب است
این همان
تکراردا غِ زینب است
( باز، داغ فاطمه
تازه شد بهرِ همه ) 2
او به یاد حضرتِ عباس بود
اشک چشمش
وقف خیرالناس بود
( باز، داغ فاطمه
تازه شد بهرِ همه ) 2
عون و جعفر !
دیده از خون تر کنید
امشب استقبال از مادر کنید
( باز، داغ فاطمه
تازه شد بهرِ همه ) 2
#شاعر_استاد_سازگار