eitaa logo
عاشقان ثارالله مشهد و قم مقدس
665 دنبال‌کننده
24 عکس
2 ویدیو
63 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
دل هست مبتلای تو یاصاحب الزمان دارد به سر هوای تو یاصاحب الزمان تا جمعه ها به خاطر تو ندبه میکنم سرمستم از دعای تو یاصاحب الزمان لطفی کن از کرم که بیفتد نگاه من یکدم به جای پای تو یاصاحب الزمان چشمم به راه مانده و گوشم به کعبه است تا بشنوم صدای تو یاصاحب الزمان میثم فدای عشق علی شد قبول کن من هم شوم فدای تو یاصاحب الزمان تو پادشاه هر دو سرایی که گشته اند شاه و گدا، گدای تو یاصاحب الزمان باشد دعای حضرت زهرا به روز و شب عجل فرج برای تو یاصاحب الزمان "عاصی" بگو که عالم امکان برای وصل دارد کجا بهای تو یاصاحب الزمان
شیعه غم هجـــر امام مُنتظَـــــــــر دارد در چشمها اشگ و به دل سوز جگر دارد باید توسل کرد و گفت «الغوث یامهدی» مولا ازاین درد و  پریشـــانی خبـــر دارد وقت سحر برخیز استغفار کن جانم تـــوبه بــرای درد بی درمان اثر دارد باور کن از درد وبلا دور است عبدی که حال مناجات و دعا ،اشگِ سحــــر دارد اصلا خبر داریم ؟سبکِ زندگیِّ ما... بهر امامِ عصـرِ ما خونِ جگــر دارد اصلا خبر داریم ؟ باتیرِ گناه ما... گاهی زبانم لال، قلبش زخم بردارد اصلا خبر داریم؟ مولا درنماز شب... بهر خطای شیعیان اشگِ بصر دارد ای وای بر حال رعیت که به جای خِیر بهــــــرِ ولیِّ نعمتِ خود  دردِ سر  دارد یک بار از دل بر ظهـــور او دعا کردیم؟! مولا که از ما فِی الضمیر ما خبر دارد... «عَجّل لِمُولانَا الفرج» گردیده تشریفات کو عاشقی که واقعا دیده به دَر  دارد؟! تازه دعای حضرت مهدی ا ست ،حِرزِ ما ورنه گنـــــــــاهِ ما عـذابِ بیشتـــــر دارد دائم بگو «مولاتی یازهــرا اغیثینی» زهرا به احوال حسینی ها نظــر دارد
  دوریم از رخ ماه، أین بقیة الله ماندیم در دل چاه، أین بقیة الله دلتنگ یار بودیم، هر روز، وقت و بی وقت گفتیم گاه و بیگاه، أین بقیة الله یارب تفضلی کن، خسته شدیم ازین غم با ما کمی بیا راه، أین بقیة الله ماه علی است این ماه، از برکتش به مهدی ما را رسان در این ماه، أین بقیة الله یک شب نجف عطا کن، تا در حریم حیدر گوییم تا سحرگاه، أین بقیة الله مانند طفل لجباز دم میزنم مکرر أین بقیة الله، أین بقیة الله آب از سرم گذشته، عمرم به سر رسیده از سینه می کشم آه، أین بقیة الله هر بار روضه رفتیم، هربار گریه کردیم گفتیم ناخودآگاه، أین بقیة الله یک عمر این مصیبت، سوزانده قلب ما را مانده است تشنه لب شاه... أین بقیة الله افتاده گیسوی یار، آن رشته ی هدایت در دست شمر گمراه، أین بقیة الله
دمِ صبح آمده ام، چون به دمت محتاجم خیمه ات کو! به غبار قدمت محتاجم گریه ام از سر بیچارگی و دربدری است دلخوشی همه عالم! به غمت محتاجم ریشهء رشد مرا خاک گناهم سوزاند منِ تاریک، به نورِ حرمت محتاجم آنقدر خیر رساندی که بدعادت شده ام دست من نیست اگر بر کرمت محتاجم شرم دارم به کسی رو بزنم غیر خودت تا گدایم به زیاد و به کمت محتاجم کمتر از مورم و مامور سلیمان نشدم به حسین و نظری باعظمت محتاجم یاعلی ماه رجب آمده دستم خالی است به دعای تو و صاحب علمت محتاجم کن نگاهی که پُر از دردم و بی درمانم به طواف حرم محترمت محتاجم
. رجب! که ماه تو را فیض روز و شب دادند رجب! که نهر بهشتی تو را لقب دادند: حسین بین دو تا نهر آب عطشان بود فرات اگر چه به دشت بلا خروشان بود خروش اشک من از خشکی لبش باشد حضور قلب من از فیض یا ربش باشد همیشه از کرمش زیر منت اویم به جانب حرمش السلام می گویم سلام کرب و بلا! حاجتم شده این بار زیارت رجبیّه! به زیر قُبّه ی یار سلام کرب و بلا! کاش نیمه ی این ماه به یاد داغ عقیله رِسَم به قربانگاه شکست این دل عاشق به رسم هر روزی دوباره آمده یادم چه بیت جانسوزی: «چه کربلاست که آدم به هوش می آید هنوز ناله ی زینب به گوش می آید»
دلم را به لطف نگاهت رفو کن دعایی بر احوال بی آبرو کن تو را جان جدت علی یابن زهرا در این ماه غفران مرا زیر و رو کن
چارهء هجران یوسف جز غم یعقوب نیست حال دور افتادگان از یار، اصلاً خوب نیست چوب ظلم خویش را داریم یکجا میخوریم صبر ما که بیشتر از طاقت ایوب نیست ما بدهکاری خود را گردنت انداختیم ما طلبکاریم از تو... دوری ات مطلوب نیست روز ما سر می شود در غفلت کبرای قرن نیستی و کوچه های شهر، بی آشوب نیست "در میان خانه، صاحبخانه را گم کرده ام" صبح تا شب بر لب من اسمی از محبوب نیست ساحل آلوده را دریا مطهر میکند غرق عصیانم ولی چشمان من مرطوب نیست من به کار تو نمی آیم، نمی دانم چرا! باغبانم باش چونکه میوه ام مرغوب نیست منتظر بودم بیایی باز تنبیهم کنی باز گفتی نامه ات پاره شده مکتوب نیست آبروی رفتهء من را بخر در کربلا نوکرت بد هم که باشد پیش تو مغضوب نیست جذبهء شاه نجف را دیدم از ایوان طلا جز علی در ذات الله الصمد مجذوب نیست
این پرچمی که در همه دوران سر آمد است از انقلاب کاوه آهنگر آمده ست از گرگ و میش مبهم اسطوره های دور از روشنِ حماسه این کشور آمده ست در دستهای رستم دستان در اهتزاز بر شانه سیاوَش از آتش در آمده ست با سرخِ لعل و سبز ِزمرّد ،سپید دُر در جلوه زار عشق به صد زیور آمده ست خون دل از خیانت تاریخ خورده است از خاک و خون و خنجر و خاکسترآمده ست از آتش تو نیست هراسش که بارها ققنوس وار از دل آتش برٱمده ست در موج خیز حادثه افتاده است و باز خیزان به رزم معرکه ای دیگر ٱمده ست تنها نه با مَوالی مختار بوده است هر جای در حمایت حق با سر آمده ست با سربدارها به سرِ دار رفته است چنگیز در برابر او مضطر آمده ست گاهی برای قوّت قلب رییس علی در رزمگاه دشمن افسونگر آمده ست گاهی انیس جنگلیان بوده است و گاه مشروطه خواه را علمِ لشگر آمده ست حبل المتین وحدت مستضعفان شده ست آیینه دار هیمنه ی رهبر آمده ست در جبهه تیر و ترکش خمپاره خورده است شب زنده دار خلوت همسنگر آمده ست گاهی شده ست زینت تابوت لاله ای با رنگ و بوی دسته گلی پَر پَر آمده ست چون پرچمی که در کف سردار کربلاست گاهی مدافع حرم حیدر آمده ست زخم سنان دشمن و زخم زبان دوست از هر طرف به پیکر او خنجر آمده ست با این همه همیشه سرافراز و ماندگار در اهتزاز بر سر این کشور آمده ست
نابودیِ این فتنه گران، می آییم خشنودیِ روحِ آرمان، می آییم در روز خدا، بیست و دوئه بهمن ماه تنها نه.... همه با دل و جان می آییم
🌺تا صبح ظهور🌺 پر شور و شکوه، بهمنی تازه رسید در جان وطن بهار امید دمید این نهضت فاطمی چهل ساله شده‌ست «تا کور شود هر آنکه نتواند دید» این صبر و صلابت و صفا، زهرایی‌ست دل‌های تمام شهدا زهرایی‌ست یا فاطمه گفتیم و به میدان رفتیم جمهوری اسلامی ما زهرایی‌ست با روبهکان ز صولت شیر بگو با دشمن اهل شر ز شمشیر بگو تا لرزه بیفتد به تن کاخ سفید کوبنده‌تر از همیشه تکبیر بگو تا نام حسین بر لب مردم ماست در معرکه‌ها شکست دشمن پیداست معنای بلند لعن بر شمر و یزید «امروز شعار مرگ بر آمریکاست» در لشکر نور، انقلابی هستیم پر شور و شعور، انقلابی هستیم ثابت قدم و غیور، ان‌شاءالله تا صبح ظهور انقلابی هستیم
کی می رسد؟ یا رب آن آرام جان، روح و روان کی می رسد؟ بارالها، پیشوای انس و جان کی می رسد؟ یا رب آن میراث دار انبیا و اولیا آخرین موعود جان این جهان کی می رسد؟ یا رب آن ماه منیر آسمان عاشقی عاشقان را روشنای آستان کی می رسد؟ یا رب آن کس که نشانش کس نمی داند کجاست آن امید عاشقان بی نشان کی می رسد؟ یا رب آن شعر رهایی از قیود بندگی شاه‌بیت شعر ناب شاعران کی می رسد؟ یا رب آن تنها گل نشکفته فصل بهار تا بگیرد زردی از فصل خزان کی می‌رسد؟ یا رب آن خورشید پشت ابر پنهان از نظر آن که از چشمان یاران شد نهان کی می رسد؟ یا رب آن پایان فصل بی قرار انتظار بار الها مهدی صاحب زمان کی می رسد؟ محمدعلی یوسفی
کی میایی ؟ ای آفتاب عالم آرا کی میایی مرد عبور از شام یلدا کی میایی یک صبح جمعه وعده ی سبز ظهور است ما بر سر عهدیم مولا کی میایی تقویم ها هر هفته اش یک جمعه دارد از این همه جمعه بفرما کی میایی عطر نفس هایت نسیم آرزوهاست تا باغ جان گردد شکوفا کی میایی فیض حضورت چشم های منتظر را هم فال باشد هم تماشا کی میایی " فتح المبین" در برق شمشیر تو پیداست با پرچم انا فتحنا کی میایی در ساحل غم ندبه خوان انتظارم پهلو زند چشمم به دریا کی میایی امروز و فردا میکنی مثل همیشه مردیم از این امروز و فردا کی میایی لطف نگاهت جابر العظم الکسیر است جان داروی پهلوی زهرا کی میایی یاد خرابه کردم آنجا که رقیه هی گریه کرد و گفت :  بابا کی میایی ? کمیل کاشانی - ۱۳۹۵
حماسه حضور دوباره عزیزان من بهمن است شکوه سرافرازی میهن است بیاییم ، فردا همه باشتاب به نام وفا داری انقلاب بیاییم ،فردا،به عشق امام به ره پویی رهبر نیک نام بیایید فردا به رسم حضور برای حماسه،برای غرور بیایید تا دست در دست هم بریزیم ،بیگانگان را به هم بیایید ، تا شور ،برپاکنیم، بد اندیش را پست و رسوا کنیم که ماها ،همه از هم و با همیم شریکان شادی و روز غمیم جوانان ایران ، همه سربه سر همه دختران نجیب و پسر، همه اهل و فرزند این خانه اند مپندار ، از جنس بیگانه اند، اگر انتقاد است، باشد، بجاست که آن گفتمان است،در بین ماست یقین اهل آشوب ، بیگانه است ویا ،یاربیگانه،دیوانه است دوباره،حماسه،دوباره حضور دو باره شعارو دوباره شعور بیایید با پرچم با شکوه دوباره به میدان به مانند کوه بیاییم برلب ،سرود وطن بخوانیم سرسبزی این چمن که ایران و اسلام پاینده باد به حکمت،به مردانگی زنده باد سید ابراهیم سجادی زاده.گنبد کاووس
قصه آزادی   بهار می شکفد در هوای آزادی  بیا ترانه بخوان پا به پای آزادی نسیم صبح که دستانسرای باغچه هاست  غزل سروده چه زیبا برای آزادی به خسته بال و پرِ گوشه قفس ماند کسی که بی خبر است از صفای آزادی  بپرس قصۂ آزادی از کبوترها که می پرند رها در فضای آزادی خوشا به حال شهیدان که بسته اند احرام به حج عشق و وفا در منای آزادی به خیر ، باد بزرگی که در تَمَوُّج نور به روز حادثه شد ناخدای آزادی  به برگ برگ شقایق نوشته با خط خون که مرگ سرخ بود خونبهای ازادی حسین خون خدا این قضیه ثابت کرد نمیرد آنکه شود جانفدای آزادی از انجماد و فروماندگی شود بیزار «کمیل» هر که شود آشنای آزادی - ۱۳۷۵
موجیم و پرخروش و روان ایستاده ایم باغیم و روبه روی خزان ایستاده ایم یک عمر در مقابل طوفان فتنه ها چون کوه با تمام توان ایستاده ایم غافل نمی شویم دمی از دسیسه ها ما مثل تیر پشتِ کمان  ایستاده ایم بار نهال و نخل کهنسال ما یکی است با ریشه ایم و پیر و جوان ایستاده ایم در ما شکوه نعره ی الله اکبر است مثل مناره های اذان ایستاده ایم همواره زنده ایم و دمادم تپنده ایم باور مکن که از ضربان ایستاده ایم گفتند با گذشت زمان خسته می شوید ماروی شانه های زمان ایستاده ایم دشمن به نیش و دوست به زخم زبان زند با هر چه نیش و زخم زبان ، ایستاده ایم دشمن خیال خواری ما را به گور برد تا مرگ پای عزتمان ایستاده ایم گاهی همین گذشتن ما ایستادگی است وقتی گذشته ایم ز جان ایستاده ایم گاهی خروش و گاه سکوت است رزم ما یعنی که آشکار و نهان ایستاده ایم ما عاقبت به چشمه ی خورشید می رسیم هر لحظه هر کجای جهان ایستاده ایم شاعر:
چند رباعی زیبا.. 🌺🌺 ایران🌺🌺 «جمهوری اسلامی ایران حرم است» چون رهبرش از جنس سخا و کرم است در چشم همه مردم دانای جهان سیدعلی خامنه ای محترم است 🌺🌺🌺🌺🌺🌺 هم بر لب ما ترانه ای دم به دم است هم فرصت ما در این زمان مغتنم است هم مردم دانای جهان می دانند «جمهوری اسلامی ایران حرم است» 🌺🌺🌺🌺🌺 تا حب وطن زینت لوح و قلم است با رهبر ما ملت ما هم قسم است دشمن نکند خیال خامی هرگز «جمهوری اسلامی ایران حرم است» 🌺🌺🌺🌺🌺🌺 ما ترس نداریم از آتش زنه ای یا حمله هر دزد سر گردنه ای تا رهبر دردانه و فرزانه ماست سید علی حسینی خامنه ای فردا رو بخاطر بسپارید # محمد علی یوسفی
ما کوه غرور و ادعاییم آقا مشغول دعا که نه، اداییم آقا دنبال تو بودیم ولی گمشده ایم! این جمعه نشد به خود بیاییم آقا...
مشکل که همیشه هست و حتماً داریم اما دل پُر اُمید و روشن داریم تا صبح ظهور در دل ما باقی‌ست عشقی که به این پرچم و میهن داریم شاعر:
برادر جان، ببین در خون و آتش مام میهن را تفاوتهای بغض دوستان و بغض دشمن را جهان بازیچه‌ی لبخند و تزویر است، باور کن که گاهی پنبه راحت می‌بُرد حلقوم آهن را بپرس از دختران مرده، تاریخ جهالت را تپش‌ها در سکوت گورها، هنگام مردن را بپرس "آزادی زن در نگاه غرب" یعنی چه؟ نخواهی یافت در انبارهای کاه، سوزن را مپندارند ایران برکه‌ی آب گل آلودی ست! که اقیانوس آرام است طوفان‌های دشمن را مگو بید است، بلکه سَروی از جنس شهیدان است درختی که به زانو در می‌آرد هر تبرزن را جگرسوز است اما سخت‌تر از کوه خواهد کرد غم سهراب اگر از پا نیندازد تهمتن را برای عزت ایران و این خاک غرورانگیز بیا تا واژه های "ما" بگیرد جای هر "من" را برای عزت "جمهوری اسلامی ایران" سزاوار است فروردین کنی هر سال بهمن را
دیگر نماند در پس شب آفتابمان خورشیدمان بر آمد و بشکست خوابمان باران گرفت دست زمین را و صاف شد با روزگار تیره حساب و کتابمان از بس که تشنه کام دویدیم دشت را دریا برآمد از دل سنگ سرابمان با هر نسیم از دل گل زخم های ما تا دوردست رفته شمیم گلابمان در آن سکوت مبهم تاریخ خوب شد با بک نگاه آینه حال خرابمان   حالا مباد فاصله دلسردمان کند از آن شکوه غیرت و آن انتخابمان این سفره را مباد که دیگر به هم زنیم یک وعده را کم آمد اگر نان و آبمان در مکتبی که درس وفا موج می زند از جنس همدلی ست سوال و جوابمان می پرسی انقلاب چه کرده برای ما ؟! پس ما چه کرده ایم به این انقلابمان ؟!
سبزی را از ولی اعظم داریم سرخی را از شور محرم داریم با خون،شهدای ما نوشتند چنین ما عشق به میهن و به پرچم داریم دو موجیم و به سر شور دمادم داریم با صخره بگو،سیلی محکم داریم تا کور شود هر آنکه نتواند دید ما عشق به میهن و به پرچم داریم سه ما عشق به میهن و به پرچم داریم ما عشق به میهن و به پرچم داریم گفتیم دو بار و باز هم می گوییم ما عشق به میهن و به پرچم داریم چهار با این جمله، شور دمادم داریم فخری دیگر به کل عالم داریم بر سینه ی ما حک شده این جمله ی ناب ما عشق به میهن و به پرچم داریم
ما در مسیرِ هم به تکامل رسیده‌ایم بازیگریم اگر به تغافل رسیده‌ایم شب زنده‌دار در پی رمیِ جمر ولی در وقت سعی ما به تجاهل رسیده ایم خلوت گزین مصدر عرفان شدیم گاه صوفی صفت کنون به تعلّل رسیده‌ایم گاهی دچار فقر شدیم از نبود نور گاهی کنار هم به تجمّل رسیده‌ایم یادی نکرده‌ایم از آن روزهای خوب امروز اگر چنین به تقابل رسیده‌ایم از ما نبود و نیست دل فتنه خواهِ خصم آن‌کس که گفت ما به تزلزل رسیده‌ایم عاشق شدیم و دل به دلِ هم سپرده‌ایم این‌گونه سال‌ها به تسلسل رسیده‌ایم آرامش‌است هدیه‌ی این سال‌های خوب ما با وجودِ هم به تعادل رسیده‌ایم جوشید در دل من و تو چشمه‌های نور واژه به واژه ما به تغزّل رسیده‌ایم
در لشکر نور، انقلابی هستیم پر شور و شعور، انقلابی هستیم ثابت‌قدم و غیور ان‌شاءالله تا صبح ظهور انقلابی هستیم
بنمای رخ که لذت دیدارم آرزوست. بگشای لب که حرف شکر بارم آرزوست من سال هاست حسرت دیدار میکشم آن چهره ی مشعشع چون نارم آرزوست از فتنه های آخر دوران فراری ام یک چشمه از بصیرت عمارم آرزوست از این خواص سست عناصر دلم گرفت آن ذوالفقار حیدر کرارم آرزوست اردو زده است شمر زمان سوی معرکه خونخواهی دوباره مختارم آرزوست هرچند سخت بوده برایم ولی بخوان آن روضه پر از غم دیوار م آرزوست رزق تمام عمر من از فاطمیه است در روضه هاش چشم گو هر بارم ارزوست شعری برای حضرت سلطان سروده‌ام من شاعری درگه و دربارم آرزوست
وطن یعنی، سراسر عشق و ایمان وطن یعنی، رشادت‌های مردان وطن یعنی، زنان پاکدامن وطن یعنی همین‌جا، خاک ایران
دلداده‌ی عشق و حضرت آقاییم در عشق به انقلاب بی‌‌همتاییم تا چشم تمام دشمنان کور شود با مشت‌ گره‌‌کرده‌ی خود می‌آییم
مضمون به ذهن حضرت شاعر خطور کرد شعری برای عبرت ما جفت و جور کرد تاریخ را به سبک تغزل مرور کرد در واژه‌ها دوباره حقیقت ظهور کرد آری حقیقتی که از آن کم سروده‌ایم در گیر و دار قافیه مبهم سروده‌ایم حق و حقیقتی که شروع قیام شد خیلی گران برای پدرها تمام شد با اشک مادر شهدا احترام شد در سفره‌های خالی‌مان فیض عام شد این آیه‌های بيّنه روشنگری کند تاریخ را ورق زده یادآوری کند دیروز قحط "حریت" و "اختیار" بود مَشی و مرام سلطه‌گران آشکار بود بی مایه‌ای به گرده‌ی مردم سوار بود آزادگی مغایر آن روزگار بود دیروز اسیر غم به رهایی نمی‌رسید داد ستم‌کشیده به جایی نمی‌رسید دیروز عصر غیرت و انسانیت نبود قی کردن حیا و شرف معصیت نبود در شهر تیره صحبت مشروعیت نبود در کوچه‌ی محله‌مان امنیت نبود ناموس شیعه تجربه کرد اضطراب را یادم نرفته قصه‌ی کشف حجاب را دیروز مکتب نبوی دولتی نداشت غیر از حکومتی علوی حاجتی نداشت این تکیه و حسینیه‌ها حرمتی نداشت شهر به این بزرگی‌مان هیئتی نداشت دیروز که محدث و منبر نداشتیم اینگونه بزم روضه‌ی مادر نداشتیم تا اینکه شهر را تب بالا فراگرفت هر کوچه را شمیم مسیحا فراگرفت روح خدا زمین و زمان را فراگرفت این درس را ز حضرت زهرا فراگرفت از وارثان سفره‌ی پربار انقلاب صدها درود، هدیه به معمار انقلاب با خون، سپر برای بلیه درست کرد "طیب" سرشت، نفس زکیه درست کرد از دختران‌مان علویه درست کرد صدها حسینیه، حسنیه درست کرد این ناخدا که در دل طوفان بلند شد با اقتدا به شاه شهیدان بلند شد امروز زیر سایه ی دین پاگرفته ایم از دشمن ابتکار عمل را گرفته ایم در صدر فاتحان زمان جاگرفته ایم امروز زهر چشم ز دنیا گرفته ایم دیگر به زور و ظلم و ستم تن نمی‌دهیم در معرکه مجال به دشمن نمی‌دهیم امروز نان دشمن اسلام آجر است بازار از مساجد و از مسجدی پر است از بچه‌های فاطمه ابلیس دلخور است امروز روز عفت و تکریم چادر است ارزان به شمر و حرمله ها سر نمیدهیم سر میدهیم یک نخ معجر نمیدهیم بعد از خدا قسم به الفبای انقلاب جانی دوباره داده مسیحای انقلاب دیگر چه گویم از برکت‌های انقلاب ماییم و صبح روشن فردای انقلاب این انقلاب مظهر الطاف مادر است این مرز و بوم، کشور زهرا و حیدر است شاعر: 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
آن اسم اعظم که نشانی می‌دهندش سربند یا زهراست محکم‌تر ببندش هر کس که در سر آرزوی عشق دارد هنگام رفتن با شهیدان می‌برندش بابا! وصیّت‌نامۀ همسنگرت کو؟ این روزها خون می‌چکد از بندبندش آقا معلم، قصه از آن روزها گفت کردند سالِ آخری‌ها ریشخندش شرمی نکردند از صدای سرفه‌دارش چیزی نخواندند از نگاه دردمندش گیرم عَلم از دست عباسی بیفتد عباس دیگر می‌کند از جا بلندش هر کس به این آسانی اهل کربلا نیست کار حسین است و دل مشکل‌پسندش
مرا هر قدر ذوق رفتن و پرواز شاعر کرد تو را اندیشه‌ات مانای تاریخ معاصر کرد میان آیۀ والفجر یا بعد از لیالٍ عشر تو را باید کجا خواند و کجا بایست حاضر کرد؟! تو را با کشتی نوح و تو را در نیل با موسی تو را هم‌پای ابراهیم می‌باید مجاور کرد پیمبروار در اطراف تو پروانه پروانه کلامت مردم این شهر را عمار یاسر کرد جوان‌ها را مرامت کربلا در کربلا قاسم غمت پیران عاشق را حبیب بن مظاهر کرد به راه افتادی و با تو بیابان‌ها خیابان شد جهان را هر خیابان در مسیر نور عابر کرد سپاه فیل آورده‌ست دنیا و نمی‌فهمد ابابیل آنچه را با لشکر بی‌دین و کافر کرد به تحریف تو در ذلت نشستند و نمی‌دانند که عزت را همین نام خمینی بود صادر کرد زمان با من سر ناسازگاری داشت انگاری مرا پابند دنیا و تو را مرغ مهاجر کرد
ببینیم اندکی ، گاهی که غرق ادعا هستیم کجا بوده به عصر پهلوی حالا کجا هستیم؟ به قعر چاه ظلمت بوده ایم و محو تاریکی ولی اینک ز نور حق به روی قله ها هستیم در آن دوران اسیر چنگ شیطان بوده ایم اما ز بند خدعه و نیرنگ دیو اینک رها هستیم مطیع کدخدایان بوده شاه کشور ما هم به جمهوری اسلامی فقط عبد خدا هستیم به قدر ذره ای آدم حسابمان نمی کردند و حالا در جهان همواره اصل ماجرا هستیم برای قرص نان محتاج دست اجنبی بودیم ولی امروز در تولید گندم خودکفا هستیم نرفت از یاد ما بیداد اربابان به رعیت ها به نسیانی دچاریم ار یقینا در خطا هستیم ز ما حق توحش می گرفتند آن جهان خواران به لطف انقلاب اما عزیز و پربها هستیم فساد و ظلم و تبعیض و ولنگاری فراوان بود به عدل و داد و دینداری کنون نام آشنا هستیم عقب افتاده بوده در تمام عرصه ها آن روز به علم و صنعت و فرهنگ و غیره مدعا هستیم شعار انقلاب ما نه شرقی و نه غربی شد که عمری محکم و با استقامت روی پا هستیم سفر به کربلا و کعبه روزی حسرت ما بود ولی در اربعین اکنون نجف تا کربلا هستیم خوشا که سایه ی طاغوت کم شد از سر مردم خدا را شکر زیر پرچم سبز ولا هستیم