#شریفه_بنت_الحسن
#بیبی_شریفه
#زمزمه
منو بردن اسیری کوفه، اما
دلم با یاد عاشورا گرفته
خودم دیدم داداشم توی مقتل
رو سینه ی عموجون جا گرفته
چقد از حرمله طعنه شنیدم
منم مثله رباب قامت خمیدم
کنار مادرم با نوعروسش
سر قاسم رو روی نیزه دیدم
همه جای تنش از خون حنا شد
بمیرم که عروسیشم عزا شد
شنیدم که هنوزم زنده بود و
تنش پا مال سم اسبها شد
نمیگم از خیام و از جسارت
نمیگم که چی دید چشم تر من
عجب دردی داره نعلای تازه
عجب بلایی اومد بر سر من
به دست و پای من سلسله بستن
نمیدونم گناه من چی بوده
مثه دختر عمو جونم رقیه
همه جای تن من هم کبوده
#مرتضی_کربلایی
#شریفه_بنت_الحسن
#بیبی_شریفه
#شور
حبیبهی اهل بیت ، سیدتی شریفه
طبیبهی اهل بیت ، سیدتی شریفه
بسوی بارِگاهت
نگاه مستمندان
حریمِ تو پناه و
امیدِ نا امیدان
سیدتی شریفه...مولاتی شریفه...
کریم زادهای و ، خودت کریمه بانو
زده فرشته پیشَت ، به حُرمت تو زانو
ارث کَرَم بردهای
از پدرت مجتبی
فدای تو دخترِ
کریم آل عبا
تو دیدهای شد علی ، اکبر ارباً اربا
به خیمه آمد ولی ، تنش میانِ عبا
خون علی اکبر از
عبا سرازیر شد
کنار جسمِ جوان
عموی تو پیر شد
تو دیدهای کربلا ، خیام را غم گرفت
فاطمه بنت الحسین ، به خیمه ماتم گرفت
برادرت بین خون
عروسیاش عزا شد
خونِ تن قاسمت
به پیکرش حنا شد
تو دیدهای علقمه ، وا شده از هم جبین
بگو که سقا فتاد ، به صورتش بر زمین
لشکری از هر طرف
نیزه بر آن تن زدند
«به فرق نورانیَش
عمود آهن زدند»
کنار عمه زینب ، به روی تل رفتهای
دست به سر زدی و ، واعَلِیا گفتهای
«حسین را میزدند
به گودیِ قتلگاه
فِرقَةٌ بالسیوف
و فِرقَةٌ بالرماح»
رنجِ سفر دیدهای ، به کوفه از کربلا
دویدهای روی خار ، شراره شد تا به پا
دیدهای عمه زینب
از این جهان سیر شد
بازوی اهل حرم
بسته به زنجیر شد
کوفهی شوم دیدهای ، شام ندیدی ولی
آتش و خاکستر از ، بام ندیدی ولی
میان بازار شام
کار حرم زار شد
میان نامحرمان
عمه گرفتار شد
#محمدعلی_انصاری
#بیبی_شریفه
#حضرت_شریفه
امید قلب زار من بیبی شریفه
کریمه آل حسن بیبی شریفه
اِبنُالفقیرم من ؛ بِنتُ الکریمی تو
خاتون و بانویِ ؛ بِیتُ الکریمی تو
یا شریفه خاتون ؛ یا شریفه خاتون
......
تو نور دیده امام مجتبایی
با دست بسته ات گره گشای مایی
با آنکه بر دردِ ؛ عالم طبیبی تو
مانند بابایت ؛ خیلی غریبی تو
یا شریفه خاتون ؛ یا شریفه خاتون
........
سلام ما بر تو و قلبِ خسته تو
به پیکرِ زخمی و دست بسته تو
پرده نشین بودی ؛ آواره ات کردند
در کوچه و بازار ؛ بیچاره ات کردند
یا شریفه خاتون ؛ یا شریفه خاتون
........
یک دختر و این همه رنج و درد و محنت
شریکه الرّقیه ای تو در اسارت
از بس کتک خوردی ؛ از ناله افتادی
در نیمه این راه ؛ از غصه جان دادی
یا شریفه خاتون ؛ یا شریفه خاتون
#عبدالحسین